eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.3هزار دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
10هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
رهبرانقلاب: من بروجردی را از یاد نمی برم و هیچ وقت فراموش نمی کنم. غالبا هر وقت که بحث شهدا پیش می‌آ
◈☜سالروز شهادت☞◈ 📝معرفی شهید🔻 #سردارشهید #شهیدمحمدبروجردی🌹 🔸تاریخ تولد:۱۳۳۳ 🔹تاریخ شهادت:۶۲/۳/۱ ✿جاده مهاباد نقده✿ 🌹گلزار🔻 تهران ـ بهشت زهرا س شادی روحش #صلوات🌷 https://eitaa.com/beyadeshohadaa
#سالروزشهادت 📝معرفی شهید🔻 #سردارشهید #شهیدمحمودشهبازی_دستجردی 🔸تاریخ تولد:۱۳۳۷ 🔹تاریخ شهادت:۶۱/۳/۲ ✿جاده اهواز-خرمشهر✿ 🌹گلزار🔻 اصفهان ــ گلستان شهدا شادی روحش #صلوات🌷 #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت http://eitaa.com/golestanekhaterat
حاج قاسم ، اسم تیپ ما را امام حسین(ع)  گذاشت🌹 بهش گفتم : این بار، عملیات سراسری است ؛ برگشتی هم در کار نیست☝️. لشکر ثارالله هم سه تا تیپ تشکیل داده؛ یکی تیپ امام صادق(ع)، یکی تیپ امام سجاد(ع)، یکی هم تیپ امام حسین(ع)، #حاج_قاسم_سلیمانی، اسم تیپ ما را گذاشته تیپ امام حسین(ع) حالا تو دوست داری اسم تیپ ما چه باشد؟ هر کدام را که خودت دوست داری.» حاج یونس گفت: « حاج ‌قاسم ، اسم تیپ ما را تیپ امام حسین(ع) گذاشته❤️، من هم می خواهم مثل امام حسین (ع) شهید بشوم.🕊 #سردارشهید حاح ‌یونس زنگی ‌آبادی🌷 #سالروز_شهادت شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۵شلمچه ، عملیات کربلای ۵ برای شادی روح شهدا صلوات #گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🦋|°🍃 زنده موندن واسشون بود زندگـی بــازی بود از همه های خود گذشتند به خدا رسیدند ما از چی گذشتیم که میگیم اللهم الرزقنا 😔🌺 دخترش به دنیا آمده بود اورا کم می بوسید... می گفت!؛ به جبهه برگردم محبتش به دلم می ماند نمی توانم خوب انجام وظیفه کنم 🥀 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌷ادامه عملیات کربلای 5 بود. حاج محمد دنبال من آمد و گفت: بیا بریم گتوند کار دارم. حاج محمد خسته از روزهای سخت عملیات، حرفی نمی زد و به مسیر جلو خیره شده بود. انگار به چیزی فکر می کرد. من هم چیزی نمی گفتم. آمدیم اهواز، از میدان چهارشیر که رد شدیم. حاج محمد سکوتش را شکست و بی مقدمه گفت: عبدالله دو تا آرزو از خدا دارم، دعا کن که خدا بهم بده! گفتم: چیا؟ گفت: دوست دارم سال دیگه باز برم حج واجب و خانه خدا را زیارت کنم، بعدش بیام و شهید بشم! با خودم گفتم تو چه فکر هایی است حاج محمد. گفتم: ان شاالله که هر چی خیر است پیش میاد! وقتی سال بعد برای بار دوم به حج واجب رفت، گفتم این از آرزوی اولش. وقتی هم سال بعدش در آخرین روزهای جنگ شهید شد، با خودم گفتم: این هم اجابت آرزوی دومش! برشی از کتاب 🌹🌷 * حاج محمد ابراهیمی.* فارس 🌷🌹 شهادت: 4 تیر 1367 جزیره مجنون http://eitaa.com/golestanekhaterat @Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥استوری دلم مثل اروند خروشان است آرامش همراهیت را میخواهد نعم الرفیق .. حسین خرازی آسدعلی آقا http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔹در مسجد الحرام ایستاده بودیم. گفت مادر دیشب آقا رسول الله را در خواب دیدم، همین جا کنار کعبه. کودکی را در آغوشم گذاشت و گفت این فرزند توست. تا خواستم او را ببینم و ببوسم مانعم شدند و فرمودندبا آمدن این کودک توبایدبروی! گفت اسم دخترم رابگذارید زینب. زینب5ماه بعداز شهادتش به دنیا آمد. حاج محمدرضا جوانمردی 🍃🌷🍃🌷 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ❌در نشر لینک حذف نشود❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰زمین شلمچه خیس و گل آلود بود. عبدالقادر چشم چرخواند و نگاهش روي یک سنگر سه نفره کوچک که داخل خاکریز درست شده بود ثابت شد. رفت داخل سنگر. دنبالش رفتم. رو به قبله نشست. فهمیدم میخواهد با خدایش خلوت کند. از عبدالقادر جدا شدم و رفتم براي آوردن ماشین تدارکات. ساعتی در این خط با ماشین میرفتم و می آمدم، اما هنوز عبدالقادر از آن سنگر کوچک خارج نشده بود. رفتم پشت سنگر و گفتم: عبدالقادر، چی کار میکنی، چرا بیرون نمی آي؟ صدایی از دل سنگر بیرون آمد و به جانم نشست: مقامی، بذار کمی با خدا تنها باشم و عبادت کنم. می گفت: دیگه خسته شدم. پنج ساله جبهه هستم. ان شاالله که خدا، در این عملیات از من راضی بشه! عبدالقادر سلیمانی 🍃🌷🍃🌷 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ❌در نشر لینک حذف نشود❌