🍃🌸اکنون وقت استراحت نیست🌸🍃
با هجوم دشمن به طرف خرمشهر سرانجام پس از سی و پنج روز حماسه، ایثار و مقاومت خرمشهر سقوط کرد و ما با بدنهای خسته و کوفته و با روحیهای از دست رفته به آن سوی خرمشهر رفتیم!
شهید اقاربپرست در شب همان روز نیروها را زیر پل خرمشهر جمع کرد و با سخنان امیدوار کنندهای دوباره به بچهها روحیه داد.
او گفت: برای شادی روح شهدای خرمشهر فاتحه بخوانیم و ادامه داد که سعی کنید هر قدمی که بر میدارید به یاد خدا باشید. توکل به خدا کنید میدانم خسته هستید بدنهایتان کوفته و بی رمق شد است؛ چشمهایتان بی خوابی بسیاری تحمل کرده، اما اکنون وقت استراحت نیست؛ اگر دیر بجنبیم دشمن به این سوی خرمشهر هم رخنه میکند. اکنون وقت استراحت نیست امشب باید تا صبح کار کنیم و سنگر بسازیم.
بچهها با شنیدن حرفهای فرمانده جان برکفشان جان تازهای گرفتند و آن شب تا صبح با هر وسیلهای که در دست داشتیم و با گونیهایی که جمع شده بود و ماسههای کنار رودخانه سنگر و پناهگاههای متعددی ساختیم.
یادش به خیر! شهید اقاربپرست هم آن شب تا صبح گونی ماسه به کول میگرفت و پا به پا با رزمندگان و دوشادوش دیگران سنگر درست میکرد! به راستی باید بگویم که او به اندازه چهار نفر از بچهها کار میکرد و آن شب حتی تا یک قدمی شهادت هم پیش رفت. هنگامی که در حال حمل یک کیسه ماسه از داخل رودخانه به بالا بود خمپارهای درست در پنج، شش متری او به زمین اصابت کرد که در همان موقع یکی از برادرانمان درجا شهید شد".
📖#خاطره
🎤یکنیرویبسیجی
#شهیدآقاربپرست
🕊#گلستانشهدا
🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان
@golestaneshohada_com
🔳 فرازی از وصیتنامه شهید حسن آقا رب پرست
🖋«اللهم الرزقنا شهادة فی سبیلک تحت رایت نبیک و ولایتی علی بن ابیطالب (ع)»
این بنده حقیر مسکین و مستکین، متذکر و یادآور میشوم که هرچه آقایی و عزت است در خدمتگزاری درگاه این اولیا و برگزیدگان الهی است و بدون شناخت و محبت اینها هیچ عملی قبول نشده و ارائه کننده و تصویب کننده ی اعمال و تقدیم به حضور باریتعالی به دست این خانواده ی عزیز میباشد. تا توان دارید در خدمتگزاری به این اولیاء الله کوتاهی نکنید که خود آنها بزرگواری دارند و پاداش بیش از حد میدهند.
◼️اما پدر و مادر عزیزم و برادران و خواهرم، امید است خداوند هدیه ی خانوادهی شما را بپذیرد؛ که خون من عزیزتر از خون علی اکبر، ابوالفضل و امام حسین(ع) عزیز نیست. هرچه دارم و داشتم از لقمهی حلالی بود که شما به دهانم گذاردید و مرا با اسلام از کودکی آشنا کردید و امید است که خداوند به شما صبر عنایت کند.
🖋و اما همسر ارجمندم، ای یارسختیها و گرفتاریهایم، سفارشم چنگ زدن به دامان اهل بیت و پیروی از نایب اوست. انشاء الله خداوند تعالی به همه ی شما ملت عزیز کمک خواهد کرد تا نام اسلام عزیز اعتلا یابد و بزودی امر فرج مهدی عزیز(عج) را اصلاح نماید...
◼️همسر عزیزم صبر و تقوا تنها توشهای است که برایت میگذارم. انشاءالله بتوانی فرزندان عزیزمان را از یاران مهدی(عج) و نایب بر حق او تربیت کنی که مایهی مباهات ما در صحرای محشر و در حضور خداوند تبارک و تعالی باشند.
🖋آنچه را که از ابتدای آشنایی تا آخرین لحظهی حیات به تو دادم از من نبود، بلکه از اسلام بود و لذا تو را به همان اسلام راهنمایی میکنم، که او را دریابی و لذا غم و مصیبت رفتن مرا بزرگ نخواهی یافت... والسلام.
◼️تذکر دیگرم خدمت برادران و خواهران در مورد انقلاب اسلامی ایران است. که از خدا بخواهید توفیق خدمتگزاری بیشتر شامل حال شما بشود.
زمانی بهتر از این برای خدمتگزاری به دین اسلام و اهل بیت نخواهد بود و چه فرصتی از این زیباتر که خون همهی شهدای اسلام از صدر تا کنون ضمانت اجرایی خدمت همهی مسلمانان است.
🖋در راه اسلام تلاش کنید که خدمت شما بدون هیچ ریا و تزویری مورد رضای خداوند قرار گیرد. خداوند خود حافظ این مکتب اسلام میباشد. ولی آنچه مهم است عمل و کارکرد ما در این دنیاست که بعد از سی و چند سال عمر و این همه حجتی که خدا به ما تمام کرده است، چگونه عمل می کنیم و تا چه حد حاضریم از منافع خود در راه این اسلام عزیز ایثار کنیم و تا چه حد در آزمایش های خداوندی حاضریم انا لله و انا الیه راجعون را با صبر ادا کنیم...
◼️خدمت به مسلمین و علمای اعلام بالاخص رهبر عزیز فراموش نشود.
🖋به فـرزندان، تلاش در حفظ اسلامیت خودشان و حفظ دستاوردهای انقلاب را سفــارش میکنم. نوکری آستان اهل بیت فراموش نشود.
◼️دعا برای فرج امام زمان از اهم مسائل است .
🖋خدا را در هر مسئله و هر لحظه لحاظ کنید و از یاد او غافل نباشید.
◼️محل دفن اصفهان «تخت فولاد» یا بهشت زهرا در جوار شهدایی که از اولاد حضرت زهرا(س) باشند.
🖋توفیق خدمتگزاری بیش از حد شما را در راه اسلام و انقلاب عزیز و رهبر اصلی این انقلاب حضرت مولا مهدی عزیز(عج) و نایب او، امام خمینی، از خداوند متعال خواهانم.
آمین یا رب العالمین
✍#وصیتنامه
#سرلشکرشهیدحسنآقاربپرست🌸
🕊#گلستانشهدا
🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان
@golestaneshohada_com
نقش شهید اقا رب پرست در خرمشهر و آبادان
❇️هنگامی که اولین ضربات سخت مستکبران به انقلاب اسلامی در قالب حمله عراق به مرزهای کشور آغاز شد، حسن مظلوم ترین نقطه درگیری، یعنی خرمشهر را در نظر گرفت و برای دفاع از حریمش به آن جا رفت.
🔴در خرمشهر دشمن تا دندان مسلح، جدیدترین انواع تانک ها و توپ ها و ابزار زرهی را به کار برد و حریصانه جلو آمد. در جنگ کلاسیک می گویند که «در مقابل تانک باید تانک داشت و در مقابل توپ باید توپخانه آورد و...» ولی در آن شهر دور دست، برای نیروهای ایرانی نه تانکی بود و نه توپی.
⚠️ در آن شرایط بسیار دشوار عده ای از جوانان عاشق دین و میهن اعم از نیروهای گردان دژ خرمشهر، تکاوران نیروی دریائی، دانشجویان دانشکده افسری، نیروهای سپاهی و مردمی با جنگ افزارهای ابتدایی مانند تفنگ ژ-3 و سایر سلاح های سبک، در مقابل نیروهای دشمن ایستاده بودند؛ چرا که نمی خواستند در این جنگ نابرابر، خونین شهر، زیر چکمه های اجنبی لگدمال شود.
💎حسن اقارب پرست با اصولی که از رزم می دانست و با توجه به امکاناتی که در دسترس داشت، نیروهای موجود را سازماندهی کرد؛ در مقابل دشمن ایستاد و با نیروی بسیار کمی که در آنجا بود از پیشروی نیروهای بعثی جلوگیری کرد.
⚜ در آن لحظات با آن که دشمن از محله های کشتارگاه و گمرک به داخل شهر آمده بود، حسن با خونسردی خود، نیروهای حاضر را توجیه می کرد. او حتی برای کسانی که شهید می شدند نماز میت می خواند و با تشریفات رسمی، جنازه آنها را به عقب منتقل می کرد و یا اگر درگیری شدید بود، با مراسم رسمی در همان جا به خاک می سپرد.
✅ او قبل از آغاز هر عملیاتی، نیروها را جمع می کرد و با نطق شیوای خود، به آنان روحیه می داد؛ به طوری که نیروهای خودی بیشتر از 34 روز در مقابل انبوهی از نیروهای دشمن ایستادگی کردند و این امر در تاریخ جنگ های کلاسیک بی سابقه است.
🏆 او بارها و بارها گفته بود که: «ما به خاطر خدا می جنگیم و هرگز شکست نخواهیم خورد» و به همین خاطر استراحت برای او معنا نداشت.
شب و روز در تلاش بود و در ادامه تلاش هایش در خرمشهر، ترکش خمپاره ای به او اصابت کرد و مجروح شد.
🔵 پس از اشغال خرمشهر، سرگرد اقارب پرست به آبادان اعزام شد و در آنجا ستاد مقاومت تشکیل داد. او در کنار سرگرد شریف النسب، فعالیت های گسترده ای انجام داد و با تعداد کمی از نیروهای بومی، جبهه بهمنشیر و ذوالفقاری آبادان را به کنترل در آورد و نگذاشت نیروهای عراقی که آبادان را محاصره کرده بودند، وارد شهر شوند.
🔆 سرانجام پس از مدتی، اولین گردان زرهی در آبادان به نام گردان المهدی تشکیل شد و سرگرد اقارب پرست، تانک ها و توپ های اطراف را جمع کرد و توانست در مقابل دشمن یک آرایش نظامی نسبتاً مناسبی شکل دهد
#سرلشکرشهیداقاپرست
#خرمشهر
🕊#گلستانشهدا
🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان
@golestaneshohada_com
12.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ روایتی متفاوت از مدافعان حرم
دقت کردید وقتی کتاب شهدایی می خونید شهدا رو یجوری رویایی و غیر قابل دسترس توصیف می کنن که آدم از زندگی ناامید میشه؟
برادر یا خواهر نویسنده
بابا این شهیدی که اینجور قهرمانانه توصیفش کردی یه روزی از همین جایی که ما هستیم شروع کرده...
این کلیپ رو ببینید تا یه شکل دیگه هم خاطرات شهدا رو بشنوید
#روایت_درست
#گلستانشهدا
🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان
@golestaneshohada_com
AUD-20220131-WA0022.mp3
5.07M
خاطرات عجیب همسر شهید مدق
کی عاشق تر؟
🕊#گلستانشهدا
🌷رسانه تخصصی شهدای اصفهان
@golestaneshohada_com
نقش شهید اقا رب پرست در خرمشهر و آبادان
❇️هنگامی که اولین ضربات سخت مستکبران به انقلاب اسلامی در قالب حمله عراق به مرزهای کشور آغاز شد، حسن مظلوم ترین نقطه درگیری، یعنی خرمشهر را در نظر گرفت و برای دفاع از حریمش به آن جا رفت.
🔴در خرمشهر دشمن تا دندان مسلح، جدیدترین انواع تانک ها و توپ ها و ابزار زرهی را به کار برد و حریصانه جلو آمد. در جنگ کلاسیک می گویند که «در مقابل تانک باید تانک داشت و در مقابل توپ باید توپخانه آورد و...» ولی در آن شهر دور دست، برای نیروهای ایرانی نه تانکی بود و نه توپی.
⚠️ در آن شرایط بسیار دشوار عده ای از جوانان عاشق دین و میهن اعم از نیروهای گردان دژ خرمشهر، تکاوران نیروی دریائی، دانشجویان دانشکده افسری، نیروهای سپاهی و مردمی با جنگ افزارهای ابتدایی مانند تفنگ ژ-3 و سایر سلاح های سبک، در مقابل نیروهای دشمن ایستاده بودند؛ چرا که نمی خواستند در این جنگ نابرابر، خونین شهر، زیر چکمه های اجنبی لگدمال شود.
💎حسن اقارب پرست با اصولی که از رزم می دانست و با توجه به امکاناتی که در دسترس داشت، نیروهای موجود را سازماندهی کرد؛ در مقابل دشمن ایستاد و با نیروی بسیار کمی که در آنجا بود از پیشروی نیروهای بعثی جلوگیری کرد.
⚜ در آن لحظات با آن که دشمن از محله های کشتارگاه و گمرک به داخل شهر آمده بود، حسن با خونسردی خود، نیروهای حاضر را توجیه می کرد. او حتی برای کسانی که شهید می شدند نماز میت می خواند و با تشریفات رسمی، جنازه آنها را به عقب منتقل می کرد و یا اگر درگیری شدید بود، با مراسم رسمی در همان جا به خاک می سپرد.
✅ او قبل از آغاز هر عملیاتی، نیروها را جمع می کرد و با نطق شیوای خود، به آنان روحیه می داد؛ به طوری که نیروهای خودی بیشتر از 34 روز در مقابل انبوهی از نیروهای دشمن ایستادگی کردند و این امر در تاریخ جنگ های کلاسیک بی سابقه است.
🏆 او بارها و بارها گفته بود که: «ما به خاطر خدا می جنگیم و هرگز شکست نخواهیم خورد» و به همین خاطر استراحت برای او معنا نداشت.
شب و روز در تلاش بود و در ادامه تلاش هایش در خرمشهر، ترکش خمپاره ای به او اصابت کرد و مجروح شد.
🔵 پس از اشغال خرمشهر، سرگرد اقارب پرست به آبادان اعزام شد و در آنجا ستاد مقاومت تشکیل داد. او در کنار سرگرد شریف النسب، فعالیت های گسترده ای انجام داد و با تعداد کمی از نیروهای بومی، جبهه بهمنشیر و ذوالفقاری آبادان را به کنترل در آورد و نگذاشت نیروهای عراقی که آبادان را محاصره کرده بودند، وارد شهر شوند.
🔆 سرانجام پس از مدتی، اولین گردان زرهی در آبادان به نام گردان المهدی تشکیل شد و سرگرد اقارب پرست، تانک ها و توپ های اطراف را جمع کرد و توانست در مقابل دشمن یک آرایش نظامی نسبتاً مناسبی شکل دهد
#سرلشکرشهیداقاپرست
#خرمشهر
🕊#گلستانشهدا
🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان
@golestaneshohada_com
🌷🍃شهید اقارب پرست از زبان همرزمش امیر حسنی سعدی:🍃🌷
روز دوم مهر ماه ۵۹، من درمعیت تعدادی از دانشجویان دانشکده افسری به اهواز آمدم و دانشجویان را در مناطق مختلف تقسیم کردیم، و چون منطقه آبادان وضعیت خطرناک تری داشت به آبادان رفتم و در قرارگاه آبادان مستقر شدم.
آن موقع من معاون عملیات منطقه آبادان – خرمشهر بودم و با توجه به اینکه عراق محور آبادان- ماهشهر را هم اشغال کرده بود، تنها کاری که توانستیم انجام بدهیم و باید این کار را میکردیم، باز کردن محور آبادان– ماهشهر بود. لذا با هماهنگی سرهنگ مهندس شکرریز عملیات محدودی را آغاز کردیم.
این عملیات درتاریخ ۱۹دی ۵۹ از دو محور آغاز شد؛ یعنی یک قسمت از طرف شمال ماهشهر و یک قسمت از طرف آبادان از سمت ایران گاز وارد عمل شدند، ولی به علت کمبود نفرات و امکانات موفق نشدیم. در طول شب محور را آزاد کنیم و هوا روشن شد و مشکلات ما زیادتر شد. وقتی هوا روشن شد ما فقط هفتصدمتر با نیروهای عراقی فاصله داشتیم و عراقیها با آن همه تجهیزات و نفرات از آن دفاع میکردند.
در این موقعیت استثنایی من به اتفاق سرهنگ مهندس شکرریز و شهید اقارب پرست و سرهنگ رحیمی در روی جادهی آبادان طوری قرار گرفتیم که هیچ یک از نیروهای ما آنجا نبودند. ما نگران این بودیم که عراقیها از مواضع خود بیرون آمده و پیشروی کنند. لذا برای آنکه نقطه دفاعی داشته باشیم، تصمیم گرفتیم ما چهار نفر به عنوان مدافع در آنجا بمانیم، ولی هر کدام فقط یک قبضه تفنگ ژ-3 و در مجموع یک جعبه نارنجک داشتیم که آن را بازکردیم و بین چهار نفر تقسیم کردیم و آمادهی دفاع شدیم.خوشبختانه عراقیها از موقعیت خود بیرون نیامدند و همین تک ناکام ما آنها را در سر جای خود زمینگیر کرده بود.
در همین لحظات شهید اقارب پرست سرش را بالا آورد تا نگاهی به مواضع عراقیها بکند که من صدای « تق» از گلوی او شنیدم و هم زمان با آن، شهید گفت « آخ، تیر خوردم» متوجه شدم که از گلوی شهید اقارب پرست خون فوران کرد.
فوراً به سرهنگ رحیمی گفتم به هر نحوی که میتواند او را تخلیه کند، ولی موقعیت ما طوری بود و در محلی قرار گرفته بودیم که اگر تکان میخوردیم، صدها گلوله به طرف ما شلیک میشد. با این حال غلیرغم مخالفت شهید برای تخلیه شدن، سرهنگ رحیمی با زرنگی خاصی او را تخلیه نمود و من و جناب سرهنگ شکرریز در همان جا ماندیم.
ساعتی بعد شهید اقارب پرست با گلوی پانسمان شده به همراه سرهنگ رحیمی به محل برگشتند و در کنار ما قرار گرفتند که در دفاع از آبادان مظلوم با ما شریک شوند.
#سرلشکرشهیدآقاربپرست
#امیرحسنیسعدی
🕊#گلستانشهدا
🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان
@golestaneshohada_com
قمقمه آبت را به اسیرعراقی دادی!
به دشمنت!☝️
حال آنکه تصویر میگوید
تو تشنه تری…😔
وماهنوز نشناخته ایم شمارا.😣
فقط یک کلام شرمنده ایم😔💔
🕊#گلستانشهدا
🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان
@golestaneshohada_com