eitaa logo
گُلـ❤️ـشعر
210 دنبال‌کننده
369 عکس
135 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
لــــرزد دلـــم، دستــم، ز هــر ســو بـاد می‌آید دانــــــم ســــراغــــــم بعد از این صیّــاد می‌آید گفتـم: کـه شد پـاییـز و بلبـل رفت از بـاغم گفتـــا غــــرابــــی، غــم مخـــور،خـــرداد می‌آید بـی‌جــرم، هـرگـز متّهم گشتی؟ جگر سوزد وقتــی‌ کـه مــی‌گــویـد کســی، جـلّاد می‌آید از کـوه، باور کن به گوشم روز و شب دارد آوازِ تیشــه ، بــــاز از فـــــــــرهــــــــاد می‌آید دردی مضاعف می‌کشم وقتی که می‌بینم شیـریـن بـه ســـوی حجله، با فــریـاد می‌آید چون بـرگِ زردی مضطـرب،از باد می‌ترسم لــرزد دلــم، دستــم، ز هــر ســو بـاد می‌آید ࿐🦋🍁❧ℳ❧🍁🦋࿐ ┏━━━🍃🌻🍂━━━┓ ☀️@sherziba110☀️ ┗━━━🍂🌻🍃━━━┛
فـــرض کـن دیــوانـه‌ام، دل را فدایت می‌کنم ســاعتـــی صـد بـار مـی‌آیـــم، صـدایت می‌کنم هم غزل گویم برایت چون عسل درشامِ تار هم نشینــم تـا سحـــرگـاهـان دعایت می‌کنم بوسه بر دستان ِ عاقد می‌سپارم عن قریب گفـت: مــن در دامِ‌ لیـــلا، مبتــلایت می‌کنم قصد کـردم سجـده بـر ســاقـی نمایم،جـار زد در دلش با جـرعـه‌ای جانانه، جایت می‌کنم بـا تـو هستـــم دائمــــاََ، امّــــا نمــی‌دانــــم چــرا هـر نفس گـردم هـراسانت، هوایت می‌کنم چنگ برزنجیرِ زلفت می‌زنم همچون ضریح تـا مپنداری کـه یـک لحظـه، رهایت می‌کنم فتح کردم خـانِ هفتم را، فقط با عشوه‌ات فـرض کن دیـوانه‌ام، دل را فدایت می‌کنم
تا که حرف از عید، حرف از روزِ دختر می‌شود دل برایش پَر زند ، همچون کبوتر می‌شود گرچه عمری عاشقش هستم ، ولیکن واقعاً روزِ دختر ، عشقِ من چندین برابر می‌شود لاله می‌رقصدچـو سوسن،تا که می‌گویم سخن همچو سنبل ، نازْ ناران نقشِ دفتر می‌شود شامِ تارم ، می‌شود روشن زشوقش تا ابد زَهْر در کامم زعشقش، عینِ شِکّر می‌شود سینه، دریایی پُر از مرجان و مروارید و دُر سنگِ خارا در نگاهم ، مثلِ گوهر می‌شود آب را در کاسه‌ای ریزم ، اگر با یادِ او تا سَحَر، سرمست و خرّم مثلِ ساغر می‌شود در کویری گر کند مسکن، ز حُسْنَش آن زمین گُل بر افشاند ز هر رنگی ، معطّر می‌شود نـورْ بـاران می‌نمــایـد ، دشتِ بـی آیینـه را عالم از مهتاب ِ رخسارش منوّر می‌شود نامِ دختر، می‌دهد حرمت به هر دیباچه‌ای آدم، از حوّا شفاعت روزِ محشر می‌شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر جـانِ جهـان و نـورِ ســرمـد صلوات بر حضرتِ عشق و نامِ احمد صلوات خواهی که اگر شوی معطّـر،بفرست بر خــــــاتــــــــمِ انبیــــــــا محمّـد صلوات ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐ ‌‌‎‎‎‎‎‍‌ 🌷 @sherziba110🌷 ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐
عـاشقـــــی، عــادتِ مـن گشت، چه باید بکنم؟ به صـدا آمـده گـر تَشت، چه باید بکنم؟ داد و بیـــداد از ایـن بخـتِ بلنــــــدم، تـو بگـــــو! دلبرم، دشمنِ من گشت، چه باید بکنم؟ کوچه‌ای تنگ و پُر ازخوف و خطر،در دلِ شب رفتـه‌ام، مــوقـعِ بـرگشت، چه باید بکنم؟ گُـل و سُنبـل، همـه در سینهٔ خـــود کاشتـه‌ام شته افتاده در این دشت، چه باید بکنم؟ اهـلِ شیــــرازم و خود ساکنِ ســــردشت، ولــی کُلَـه افتــــاده مــــرا رَشـت، چه باید بکنم؟ زر و زیـــــور، مـــنِ بیچـــــــــاره نـدارم دِرَمــــــی هست، هفتم گروِ هشت، چه باید بکنم؟ همه گـوینـد: که عـاقـل شــو و بشکن قِدَحَت عاشقی،عادتِ من گشت، چه باید بکنم؟ ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐ ‌‌‎‎‎‎‎‍‌ 🌷 @sherziba110🌷 ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐
دشمنــم تیــــر بـه مـن زد، تـو تمـاشـا کردی عشـــق را، قـــــافیـه در قـــــافیـه معنـا کردی بـه کـه بـایـد ببــــرم شِکــــوهٔ خــــود را،دیـدم تیــغ و شمشیــــر بـرایـش، تــو مهیّـا کردی قصّهٔ خویش شبی شـرح نمودم بـا شمع شــده‌ای میـــــرغَضَـب، غلغلـه بــر پـا کردی دستِ او بـوسـه زدی، شـرم نکردی از من خـویشتن را صَنَمــا!، فاسد و رسوا کردی دلِ غمــــدیــده بـه آتـش نکشیــدی، تنهــا دیـده‌ام را، تــو از ایـن واقعـه دریـا کردی هرچه از زهـرِ جفـا، بر منِ مجنون دادی همه را یکسـره در محکمـه حـاشــا کردی عجبم! این همه خنجـر زده‌ای بـر جـانـم بـه چـه رو آمــده‌ای در غـــزلـــم جــا کردی ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐ ‌‌‎‎‎‎‎‍‌ 🌷 @sherziba110🌷 ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐
تو کز‌ چیره‌ دستی مثالم‌ زدی مثال‌ از برای‌ کمالم زدی من آن پیرِ درماندهِ‌ عاشقم بجا‌ مانده شرمندهِ عاشقم کجا‌ لایقِ گفتمانت بُدم که‌لایق‌ به‌ حدس‌ و گمانت‌‌ شدم دگر جانِ‌ من‌ شرمسارم‌ مکن ازین‌ گفته‌‌ها‌ سربه‌ کارم‌ مکن تو رغبت نما حالِ ما را ببین به غُربت بیا این گدا را ببین مرا تاب‌و هم طاقتی نیست‌ دگر ز دست‌ رفته‌ راعّزتی‌ نیست‌ دگر ز رویا که‌ را پادشاه‌ کرده‌اند کی‌ را هم‌ امیرِ‌ سپاه‌ کرده‌اند مرا خوابِ شاهی‌ نباشد بدان سراب‌ و تباهی‌ نباشد بدان بسازم‌ به‌ نان گر پزد نانوا دهد سهمِ‌ ما را که خواهد خدا مرا فیله‌ با شامِ هندی چکار مرا لقمه با نانِ قندی چکار خدا بختِ من را چنین‌ برگزید که‌ تَختم به روی‌ زمین‌ برگزید زمین‌ فرشِ‌ من کیسه‌ها‌ بالَشم کزین‌فرش‌وهم‌کیسه‌ها‌سرخُوشم بُود‌ آسمانم مرا رختِ خواب چه‌‌دانم‌چه‌ خواهی تو‌از من‌ جواب شدم‌ شاکر‌ از خالق‌ِ آسمان که‌ داد آبرو با کمی‌ لقمه‌ نان اگر رنجم آید ز ارض‌و سما یقنین‌ دارم‌ آید برایم شفا مرا هر چه‌ داده‌ خدا‌ قانعم هر‌ آنچه‌ که‌ داده‌ به‌ ما‌ قانعم به‌ مهدی کجا چیره‌ دستی رسید رها یی‌ کجا یافته مستی‌ رسید ✍☘:{@Super_poems}
ای خِرَدمند تو ازان‌پیرِهم‌اندیش بدان هم‌سخن‌چندبشَنوهان‌تو بیندیش‌بدان از هوایی که بهاریست‌گُل وغنچه‌بچین خوشه‌برچین‌که‌توراست‌توشه‌کم‌و‌بیش بدان تا خزانت نکند زرد نریزد ز تو برگ نشده برف‌تو‌ را گر به سرو ریش بدان خانه آباد بدار دستِ یتیمی تو بگیر که ندیدی‌توجفا دستِ بداندیش‌ بدان تا فقیری به دَرت آمده مایوس مدار گرنخواهی بخوری‌طعنه وهم‌نیش‌بدان ز وفا مرحمتی بر منِ درویش بنَما که تویی‌عامل‌و مسلم‌ به درِکیش‌ بدان تا شوی فارغ ازان‌ وسوسهِ نفسِ درون همچو‌مهدی‌تو‌بپوش‌خِرقه‌ِدرویش‌بدان
گفتـه‌ای، ســــلام، بــــــی علیـکـــم نمی‌شود؟! می‌شـود، بگـو که: بـی‌تبسّـم نمی‌شود حرفِ ناکسان،همیشه دردی مضاعف است هیچ کس،حریفِ حرفِ مردم نمی‌شود گـاه در نشیـب و گـاه هــم، در فـــــرازِ دهــــر زنـدگـی، بـدونِ ایـن تـلاطــم نمی‌شود رفتـه‌ام تمــام جـــای عـالَـــم، بـه عمــــرِ خــود هیـچ جــا بـرای زنـدگــی، قـم نمی‌شود از ذاتــــــــِ پــاکـــــ، دار پــاکـــــی طمـع، فقــط هرچه گر نشا کنی تو، گندم نمی‌شود مــی‌رود بـه بـاد هـــرچــه دنیـــــا دهـد، بجـــز عشق،هست تا ابد به دل،گم نمی‌شود خنـده، بهتــریـن علیـکِ زیبــــای هـــر سـلام گفته‌ای، سلام، بی‌علیکم نمی‌شود؟! ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐ ‌‌‎‎‎‎‎‍‌ 🌷 @sherziba110🌷 ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐
مثـلِ بـاروتــــی، که جــانـــــم را به آتش می‌کشی بـاز بـا هــــــر حیلـه‌ای، آن را به سازش می‌کشی می‌زنـــی تیــــری بـه قلبــم، مـی‌روی طاووس وار حق بجانب میشوی،دل رابه خواهش می‌کشی آسمـــــانـــــی بـــی‌غبـــــارم، صـــــاف همچــون آینـه می‌کنـی ابــــری هــوایـــــم را، بـه بارش می‌کشی دست از من می‌کشی،از من که مجنونم، ولی بـر رقیبــم، دست بــر ســر، بـا نـوازش می‌کشی شــــرم ننمـایــــی چــرا از عشقِ شیـرینــم، کمی؟ پـای هــر بیگـانـه را، در این کشاکش می‌کشی آمــدم تـا حـــرمـتت را حفـظ بنمـــــایــــم، مــدام مثل بـاروتـــی، که جــانــم را به آتش می‌کشی ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐ ‌‌‎‎‎‎‎‍‌ 🌷 @sherziba110🌷 ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐
وقتی که دلم گیراست اندر خمِ ابرویت سعدی نتواند کرد وصفِ چمنِ‌ مویت حافظ به غزل‌ خوانی دارد سرِ کوی تو عشقِ لبِ شیرینت تا بوسه زند رویت از رحمت ِ لطفِ تو حاتم چه توان گوید وآنگه که تو را بیند آید به سرِ کویت آنموقع که من مستم از باده و پیمانه هستم چو خراباتی در حلقهِ جادویت گاهی به‌توای‌مهوش سرگرم وخرابم‌من ای‌ماه‌پری‌و دلکش بر شامّه رسد بویت چشمم به هوای تو می‌گرید و می نالد ذهنم‌‌به‌تو مشغول‌و درحسرتِ‌‌گیسویت این‌آخرِ بازی‌را مهدی به‌که‌خواهد گفت مانده به سرِ کویت یا در خمِ ابرویت