eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
15.5هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
9.2هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1
مشاهده در ایتا
دانلود
1507_1539904664_5929332738745172917.mp3
8.64M
🎙 💚 حالا دارم میسوزم تو حسرت 😔 دوباره قسمتم نشد 😢 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سر
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ سردارشهید والامقام "علی آقا ماهانی" 🔸فصل: چهاردهم صفحه: ١۴٧_١۴۶ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سر
🦋 می خواست خیالم راحت باشد وبرگردم ؛امّا من قبلاً وقت عملش را پرسیده بودم. روزی برای انجام کاری به منزل یکی از اقوام رفتم.وقتی برگشتم، سرپرستار، جلوی مرا گرفت وگفت:«علی آقا مرخص شده اند.» خیلی غصه خوردم . چشمهایم پر از اشک شد و گفتم :«قرار بود عمل بشوند...»😭 سرپرستار که حال مرا دید، گفت:«مادرجان...علی آقا اینجا هستند. به خاطر اینکه مزاحم شما نشوند،گفتند بگوییم مرخص شده اند. امروز قرار است عمل بشوند.» تا ساعت هفت شب تحت عمل جراحی بود. وقتی او را بیرون آوردند و در اتاق خودش روی تخت گذاشتند، دیدم در همان حالت بیهوشی، می گوید: «یا فاطمة...یا فاطمة...» بچه ها مواظب باشید، تانکها آمدند،بخوابید زمین. دکتر وپرستار و آقایانی دیگر در اتاق جمع شده بودند ‌و باهم گریه می کردند . ای خدای بزرگ تو سعادتی را نصیب من کردی که تا عمر دارم شکر گزارت خواهم بود.🙏 بودن و دیدن چنین بزرگانی افتخار اول و آخر زندگی من است .چون فهمیدم مؤمن به چه کسی می گویند. 👌 ما همه دیدیم هر مریض یا مجروحی، بعد از اینکه به هوش می آید، چشمش به دنبال آشنایی می گردد تا نگاه مهربان او موجب تسکین دردش بشود. بعد از مجروحیت علی آقا و عملی که روی او انجام شد، وقتی به هوش آمد، دعایی را زیر لب زمزمه کرد و گفت: «مادر...شما آن دعایی را که در خواب می شود با رفتگان ملاقات کرد، دارید؟» گفتم :«حالت خوب است پسرم؟! درد نداری؟» گفت: «یادتان باشد که برایم بیاورید.» من نگران او بودم و او اصلاً در این دنیا نبود.چاره ای نداشتم. فردا که به ملاقاتش رفتم، کتاب مفاتیح را هم برایش بردم . سه روز بعد که دوباره به سراغش رفتم، دیدم خیلی خوشحال است.☺️ گفت: «دیشب، خواب اکبر و ابوالفضل و بچه های دیگر را دیدم و با آنها حرف زدم.» چیزهایی هم خواسته یا پرسیده بود. آن روزها تازه اکبر و ابوالفضل شده بودند و من دلم به علی اقا خوش بود. چند روز بعد از او پرسیدم وقتی دعای خواب دیدن را خواندی، چی خواب دیدی؟ گفت: «شب اول خواب دیدم،"اکبرمحمد حسینی" و"ابوالفضل سنجری" دارند صف بچه های را مرتب می کنند، تا بعد از نماز با آنها وارد بشوند.» پرسیدم :«شما کجا هستید؟! اینجا چه کار می کنید ؟» گفتند: «هیچی، آمده ایم بچه ها را ببریم عملیات.»گریه کردم ‌و گفتم: «پس چرا شما را در منطقه نمی بینم؟»😰 اکبر گفت: «ما همیشه با شما هستیم. هیچ وقت از شما جدا نمی شویم.» بعد از تعریف این خوابی که دیده بود، خیلی گریه کرد.😭 یک بار هم خودم خواب دیدم که اکبر، به همراه رزمنده ای دیگر که نمی شناختم، به منزل ما آمد؛اما خیلی عجله داشتند که برگردند. گفتم: «حداقل چند روزی پیش من باشید.» اکبر گفت: «نه...باید برویم.» 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه ✨ 🌱چرا #خدا با ما حرف نمی زنه؟ ! 🔻کانال رسمی گلزار مطهر
✨ خدایا...! خوش دارم و تنها باشم تا در غوغایِ کشمکش‏‌هایِ پوچ مدفون نشوم...🌱 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید «حاج قاسم سلیمانی»🌷 #عملیات کرخه نور، اولین دیدار من با حاج قاسم بو
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت سردار سلیمانی 🍂مادری که خودش قبر کَند.. یادم هست مادری بود در یکی از روستاها به نام *خانوک* شوهر و سه پسرش در جنگ بودند. یک پسرش به نام زادخـوش که شد، اجازه نداد کسی قبر را حفر کند. خودش آمد این قبر را کَند، این زن وقتی خسته شد، دخترهایش را صدا زد که کمکش کَند و بعد این پسر را توی قبر گذاشت. پسرش را که 17ساله بود دفن کرد و در قبر گذاشت و شوهر و دو پسر دیگرش را روانۀ کرد. عجیب بود این صحنه. 🍁راوی: 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#هفته_بسیج🌱 💭فرقي نمي‌كند! #شلمچه، #حلب، #موصل، #قدس و يا كوچه پس كوچه‌هاي شهرمان! بسيجي سهمش دويد
#هفته_بسیج 🌹 #رهبر_معظم_انقلاب 🌱 🔷هفته بسیج، در حقیقت فرصتی برای ارائه حرکت عظیمی است که به وسیله امام بزرگوار راحل، در این کشور پایه‌گذاری شد و این حرکت، در این منطقه اسلامی و دینی، برای دیگر ملت ها هم ان‌شاءاللَّه الگو و سرمشق خواهد شد.✨ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🌹 جهان ، معرکه امتحان است برادر. و بهترین ما کسی است که از بهترین آنچه در راه دارد، بگذرد.... 🌱شهید سید مرتضی آوینے 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🌱لحظاتی پیش #شهـــــدا🌷 تکیه کن به شـهـــ🕊ــدا شهــــدا تکیه شان به #خدا ست
🌷 🕊 ، چه زیبا گلچین می‌ڪنی خوبان عالـم را ...! و من مبهوت هر شهیـدم ڪه چه زیبا می‌رود تا عرش اعلا ...🌱 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
📜 بخشی کوتاه از وصیتنامه عارفانه #شهید_محسن_برهانی : 《سال های عمر من فدای عمر امام عزیزم، فدای لحظ
#شهید_محسن_برهانی 🌹 🔸امام خمینی(ره) وصیتنامه شهید محسن برهانی را که مطالعه کردند فرمودند: وصایای همه #شهدا خوبند، اما وصیتنامه محسن چیز دیگریست... 🍁 🔸امام خامنه ای، هم اخیرا، متن این وصیت را مطالعه نموده و با دست خط مبارک خود اینگونه نوشتند: 🌱خواندم..... ✨نور ساطع از نور است، نور علی نور✨ (ما هنر #شهادت راهم که نداشته باشیم هنرِ عمل به وصیت نامه #شهدا را باید داشته باشیم)🌹 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
4_5845801298489771939.mp3
3.9M
🔊 #صوتی استاد رائفی پور ☘ از مسیر #شهدا بری به امام زمان (عج) میرسی.... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سر
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سردارشهید والامقام "علی آقا ماهانی" 🔸فصل: چهاردهم صفحه: ۱۴۹_۱۴۸ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سر
🦋 از در بیرون نرفته بودند که خانمی با یک دسته گل بزرگ بسیار زیبا وارد شد . شاخه ای به اکبر و شاخه دیگر به آن رزمنده داد در خواب هرچه به خودم فشار آوردم تا صورت آن رزمنده را ببینم ، موفق نشدم . به خانم گفتم :« شما کی هستید ؟ این گل ها را چه کسی فرستاده ؟ گفت:« اینها را خانمم فرستاد . برای رزمندگان .هر رزمنده یک شاخه گل .» فردا صبح شنیدم رادیو مارش حمله می زند . چند روز بعد گفتند که علیرضا محمد‌حسینی ، برادر اکبرآقا شهید شده است . در آخر هم که دیدیم خودش هم شد. اما وقتی شنیدم تاچندساعت باور نمی کردم . وضع و حالی داشتم که دیگر نمی توانستم خودم را کنترل کنم . همسایه ها ، این حقیر را به عنوان زنی صبور می شناسند . من حتی در ابوالفضل هم همان اندازه صبور بودم که برای دیگر شهیدان ! اما وقتی خبر شهادت علی آقا را شنیدم ، احساس کردم صدایی از گلویم خارج می شود که نمی توانم از آن جلوگیری کنم . فقط یادم هست که همسایه ها آمدند و تعجب کردند. دست خودم نبود .هر چه فریاد می کشیدم آرام نمیشدم . تمام زندگی من ، بعد از ابوالفضل ، پر از خاطره های علی آقا بود . به منزل آنها که رفتم اتاقی را به من نشان دادند که جز بوی عبادت و شب‌زنده‌داری ، چیزی نداشت. مهر نمازی را دیدم که گفتن از خاک درست کرده بود و بر آن سجده می کرده است. اگر علی آقا گمنام به شهادت نرسیده بود ،خاک آرامگاهش را تربت می کردم . خانم موسوی اشک را پاک می کند و برادر، یزدان پناه که از دوستان و همرزمان علی آقا است می گوید :« او مثل خونی بود که در رگ های ما جاریست . اگر می بینید ما الان نفسی چاق می‌کنیم به خاطر این است که او هنوز هست، که اگر نبود پس چرا ما باید زنده باشیم . یادم هست آخرین بار که با علی آقا بودم ، در مزار شهدای کرمان بود . هفته بعد آن هم ، او و برادر بزرگوارش قرار بود به جبهه بروند . آن روز ، مثل همیشه از هر دری صحبت کردیم و در جریان مسائل قرار گرفتیم . از نماز و روزه گرفته تا مسائل شخصی و تعبیر و تفسیر جریانات انقلاب . از دیدگاه های اسلامی و عرفانی هم سخن گفت . و چقدر شیرین و جذاب تحلیل می کرد آنچنان که از تاثیر کلام صادق شهرچی میگفت ، بر دل می نشست. البته آن روز من یک ساعت بیشتر نمی توانستم آنجا بمانم و قرارم هم داشتم ؛ اما دو ساعت گذشته بود و همچنان مشتاق صحبت‌های او بودم . اعمال او همه درست بود . با آقا امام حسین (ع) محشورش کند ، هنوزم دلمان از حرفهایش می لرزد. شنیدم که وقتی علی اصغر در منطقه سومار از ناحیه فک مجروح شد ، برادر فولادی به بیمارستانی در تهران می‌رود تا از او عیادت کند....... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه ✨ خدایا...! خوش دارم #گمنام و تنها باشم تا در غوغایِ کشمکش‏‌هایِ پوچ مدفون نشوم...🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ 💫إلهی...! در شگفتم از آن كه كوه را می شكافد... تا به معدن جواهر دست یابد 💎 ولی خویش را نمی كاود... تا به مخزن حقایق برسد🍂 🔸علامه حسن زاده آملی 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت سردار سلیمانی 🍂مادری که خودش قبر کَند.
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🌱رفتار هنگام سیل و زلزله با ابومهدی المهندس و بچه های حشد الشعبی آمده بود شادگان، برای کمک به سیل زده ها... برایشان سفره انداختیم. تک تک نیروها و محافظ ها را به اسم صدا زد که بیایند سر سفره. برایشان، لقمه میگرفت و میگذاشت دهانشان، مثل مادر...❤️ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🌸 دستم نمی رسد به بلندای‌ آسمان ... اما دست به دامان تو می شوم ای‌ ...🌹 تا شاید ضمانتم‌ را بکنی... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷 🕊 #شهـادت ، چه زیبا گلچین می‌ڪنی خوبان عالـم را .
🌺صبح امروز تجدید میثاق مدیرعامل و جمعی از کارگران شرکت صنایع مس شهید باهنر کرمان با شهدای گلگون کفن گلزار به مناسبت 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
AUD-20201119-WA0015.
2.29M
رفیق داری؟ هر چے‌ ارتباطت با شهید بیشتر باشہ... محبتت‌ به‌ خـدا بیشتر میشہ...💞 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#حاج_حسین_یکتا:  💠حاج قاسم با شهادت خود دلبستگی برای مقام معظم رهبری ایجاد کرد ⚜زیرا خود، دل به
🌟بچہ ها!! شهدا مۍ خۅاستن...میشد🌱 مامی خۅایم...نمیشہ... چہ کردیم با دلامون؟! مھم تر از آرزوۍ شهادت کردن... شهدایی زندگی کردنہ‌‌...🌹 ♡ ♡ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
هفدهم خرداد 1342، در شهرستان كرمان متولد شد.👦🏻 پدرش سيد محمدعلي، شاغل آموزش و پرورش بود📚 دانشجوي م
🌹 یک روز به او گفتم: سید...!چقدر موهایت خوشگل و خوش حالت هستند... روز بعد دیدم؛ که موهای سرش را، تیغ زده که مبادا با این تعریف من، دچار شود.🌸 🔸راوی:دوست شهید 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
💥 ✨ویژه برنامه "چهل شب با " 🔸 از ۳ آذر ماه تا ۱۳ دی ماه 🔸 🔹 هر شب ساعت ۲۱:۳۰ 🔹 ✅ پخش زنده از صفحه رسمی گلزار شهدای کرمان (قلب مقاومت) به نشانی:👇 https://instagram.com/ghalbe_moghavemat?igshid=1wxcnraqynjmr 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سر
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ سردارشهید والامقام "علی آقا ماهانی" 🔹صفحه : ۱۵۰_۱۴۹ 🔸فصل چهاردهم 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🦋 علی آقا از اینکه در این نشده ،اظهار ناراحتی می کند و می گوید :«سعادت نداشتیم .خوشا به حال محمود اخلاقی که این سعادت نصیبش شد.» بعد گریه می کند و می گوید :«من می دانستم شهید نمی شوم .» برادر فولادی تعجب می کند و می پرسد :«از کجا می دانستی ؟» علی آقا می گوید:«خداوند آن چنان به بنده خودش نزدیک است که ذرات فکر او را هم می خواند . ما وقتی برای عملیات به راه افتادیم ،کنار تپّه ای ،چشمه ای زلال دیدم. وقتی به چشمه نگاه کردم، با خودم گفتم وقتی برگردم ،در این چشمه آب تنی می کنم. خداوند هم به این حقیر فرصت داد تا آرزوی لذّات دنیا بر قلبم نماند و همان چشمه زلال ،سد فیض شهادتم بشود. برادر خوشی از شنیدن این خاطره هق هق گریه اش بلند می شود و می گوید هر روز که می گذرد تازه می فهمیم او چه بود و چه کرد. از نحوهُ آشنایی آنها که می پرسم می گوید : بعد از عملیات رمضان ،در سنگر مشترک فرماندهی و مخابرات منطقه کوشک ،با او آشنا شدم . همان لحظه اول که نگاهش کردم ،حالت غیر قابل توصیفی در سیمای او دیدم که خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم . بعداً هم از شکل نماز خواندن و راز و نیازش فهمیدم باید دارای درجات عالی ایمانی باشد . در دو عملیات ،خدمت ایشان بودیم ؛امّا چون می دانستیم که وجودش به لحاظ آن درجه از معنویات ،برای جبهه لازم و مفید است، به هر ترفندی ،از جلو آمدنش ممانعت می کردیم . پر واضح بود ایشان ،موجب خلاٌ عظیمی در روحیه بچه ها بود. یکی از ترفندهای ما این بود که می گفتیم :«علی آقا، شما مسئول مخابرات تیپ هستید . اجازه بدهید یکی از بچه های بیسیمچی همراه ما بیایند تا وقفه ای در کار مخابرات ایجاد نشود .» چون فقط قصد خدمت داشت، قبول می کرد؛ اما آثار دلخوری در چهره اش هویدا بود.با این حال، چیزی نمی گفت . برادر حسن سراجیان مقدم به زانو می زند و می گوید :من اصلا زیر نظر این بزرگوار فهمیدم کجای خلقت قرار گرفتم . یادم است زمانی که به جبهه اعزام شدم،شاید بیشتر از دوازده سال نداشتم . روزی ،در سنگر اجتماعی که جلسه قرائت قرآن در آن برقرار بود ..... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه ✨ 💫إلهی...! در شگفتم از آن كه كوه را می شكافد... تا به معدن جواهر دست یابد 💎 ولی خو
🌙 خدايا، به تو پناه مي‌آورم از نفسي که سير نمي‌شود و از دانشي که سود نمي‌دهد، از نمازي که بالا نمي‌رود و از دعايي که به اجابت نمي‌رسد.🌱 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman