eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.3هزار دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
9.9هزار ویدیو
33 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه👇 @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ ✼بیا بیا گل زهرا، 🖤عزاےمادر توست ✻صفاے از، صفاےمادرتوست ✼بیاکه باتن خونین💔هنوزمنتظراست ✻که تو تنها، دواے مادرتوست 🥀 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
💠فرازی از وصیت نامه "شهید احمد عبداللهی " خدایا اگر با ريختـه شدن خونِ بی ارزش اين بندهٔ ناچيزت قدم
🌷 📜قرار بود به هر ترتیبی که شده ,عکس های شاه را از روی دیوار ها پایین بیاوریم. احمد در قسمت حسابداری کار می کرد و من در قسمت فنی مدیر کل آن وقت شخصی بود خشن و پر ابهت، زنی آمریکایی داشت. کسی جرات نمی کرد به طرف ایشان برود. چنان ترسی ایجاد کرده بود که همه از او حساب می بردند. قرار شد ما با وارد شدن به اتاق های اداره، عکس های شاه را پایین بکشیم. مانده بودیم که چه کسی به اتاق مدیر کل برود؟مثل همیشه که در انجام کارهای ترس آور پیش قدم بود،پذیرفت که او این کار را انجام بدهد. آن روز وقتی به دفتر مدیر کل رسیدیم، احمد بدون هیچ ترس و واهمه ای  وارد اتاق مخصوص مدیر کل شد . به روی میز رفت . عکس شاه را از دیوار جدا کرد و با عصبانیت آن را بر زمین زد. شیشه ی آن خرد شد. مدیر کل هاج و واج مانده بود که چه بگوید. احمد از میز پایین پرید و بدون اینکه کلامی بگوید,از اتاق بیرون آمد. ابهت ریخته شده ی مدیر کل بر روی زمین، دیدنی بود! راوی: مهدی علیخانی(دوست شهید احمد عبدالهی) 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
YEKNET.IR - zamine - fatemieh - 1399.10.07 - pouyanfar.mp3
5.7M
😔مدیونم به دعای کسی که شبونه🌙 برام 🕊دو تا دستاشو🤲🏻 میاره بالا واسم میخونه 🎤 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 تمام زندگی‌ات مرهون این لحظه‌ها است ... ✨یڪ لحظه 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🌷 راوی : دوست 🌿دوست هم اتاق و هم کلاسش که چند ماه در یزد با هم بودند می گفت: *علی همیشه روی زمین یا فرش می خوابید و وقتی می گفتم چرا از بالش و رختخواب استفاده نمی کنی می گفت مردان باید اینطور باشند و مگر عاقبت همه ما خاک نیست؟ * در قنوت نمازهایش🤲🏻 مرتب طلب می کرد... ( چیزی که خانواده اش هم اطلاع نداشتند این دانشجوی متعهد و جوان اینقدر با خدا ارتباط دارد.) 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
29-Emam Zaman-refaghat ba emam - Copy_5900195586119827836.mp3
2.69M
🎙 ✨رفاقت با حضرت مهدی (عج) ماجرای دعای حضرت به نقل از " ابن طاووس" 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آیت الله فاطمی نیا : ⚠️در محضر می گویم، امروز گناهی بالاتر از تضعیف نیست. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
🦋 "اکبر دانشی" در روستای ما جوانان بالا بلند زیاد بودند؛ اما هیچ کس "اکبر" نمیشد. قدی بلند داشت و چهره ای جذاب با ابرو های پیوندی و چشمان درشت. وقتی از برگشتیم اکبر رفته بود پادگان صفر پنج کرمان برای آموزش. اما در میانه ی دوره ی آموزش، مادرش قاصد فرستاده بود که به اکبر بگوید :« تو حالا مرد خونه ای. بعد از مرگ پدرت، دلخوشی من و دو خواهر و سه برادر کوچیکت به توست. اگه رفتی و شدی، تکلیف ما چیه؟ ما رو به کی میسپاری؟» 😔 قاصد، که منصور، برادر کوچک اکبر بود؛ این پیغام را به انضمام چند قطره اشک از سر دلتنگی به اکبر رسانده بود و اکبر با همه ی عشقی که برای جبهه رفتن داشت، آموزش را رها کرده بود و داشت به روستا برمیگشت که در کرمان به من و حسن برخورد. یک شب باهم بودیم، روز بعد برادر کوچکش را به روستا فرستاد و همراه ما عازم جبهه شد! 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman