حکایتی از بوستان سعدی📚📚📚
قبلهی دیگر
یکی پرطمع، پیش خوارزمشاه
شنیدم که شد بامدادی پگاه
چو دیدش، به خدمت دوتا گشت و راست
دگر، روی بر خاک مالید و خاست
پسر گفتش: ای بابکِ نامجوی
یکی مشکلت میبپرسم، بگوی
نگفتی که قبله است سوی حجاز؟
چرا کردی امروز، ازین سو نماز؟
مبر طاعت نفس شهوتپرست
که هر ساعتش، قبلهی دیگر است
مبر ای برادر، به فرمانش دست
که هر کس که فرمان نبردش، برَست...
لغات:
شد: رفت. دوتا: دولا. خاست: بلند شد.
بابک: بابای دوستداشتنی. کاف آن، کاف تحبیب(دوست داشتن) است.
کلیات سعدی، بوستان، باب ششم در قناعت، ص ۳۳۴ و ۳۳۵.
#بوستان_سعدی
#نفس_شهوتپرست
#قبله
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخن ظریف☘☘☘
گویند که یکی به آواز بلند میگفت: کجایند طالبان آخرت و تارکان دنیا؟
عالمی ظریف، این کلام را شنید؛ گفت: اگر این سخن را بر عکس کنی، هر که را بینی، همان است که میجویی!
گلشن لطائف ۱، ص ۳۰.
#طالبان_آخرت
#تارکان_دنیا
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتهای گلچینشده از سعدی🌺🌺🌺
این مدّعیان در طلبش، بیخبرانند
کان را که خبر شد، خبری باز نیامد
🦋🦋🦋
اگر شکر کردی بر این ملک و مال
به مالی و ملکی رسی بیزوال
🦋🦋🦋
ز خاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده، افتادگی کن چو خاک
دو قدم مانده به گل، ص ۳ و ۸۳.
#مدعی
#شکر
#افتادگی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستانهای جوامع الحکایات عوفی📚📚📚
افلاطون و جاهل
مردی نزد افلاطون حکیم آمد و گفت: در فلان مجلس، فلان شخص را دیدم بسیار از تو تمجید و تعریف میکرد.
افلاطون، بسیار ناراحت شد؛ به طوری که نشانههای غم و اندوه، از چهرهاش دیده میشد. آن مرد، به افلاطون عرض کرد: ای حکیم، به چه میاندیشی؟ چرا غمگین شدی؟ من که چیزی که باعث ناراحتی تو شود، نگفتم.
افلاطون گفت: ناراحتی من، به خاطر تو نیست؛ بلکه به خاطر عمل خودم است. در این فکرم که از طرف من، چه کار جاهلانه یا چه گناهی سر زده که به طبع آن شخص نادان، خوش آمده و آن را پسندیده؛ از این رو مرا تعریف و تمجید میکند. چرا که تا کار، جاهلانه نباشد، نادان آن را نمیپسندد و تا گناهی نباشد، به طبع گنهکار خوش نمیآید.
داستانهای جوامع الحکایات، عوفی، بازنویسی محمدی اشتهاردی، ص ۱۶۳.
#داستان
#افلاطون
#نادان
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مکتبهای ادبی جهان📚📚📚
دادائیسم
مکتبی است که در سال ۱۹۱۶ در هنر و ادبیات اروپا به وجود آمد. بنیانگذاران آن ، تِریستان تِزارا اهل رومانی و هانس آرپ شاعر فرانسوی و دو نفر آلمانی بودند.
دادائیستها، به آزادی مطلق هنرمند برای در هم ریختن شکل و محتوا در هنر معتقد بودند و برای رسیدن به این هدف، در آثار بیمنطق و نامفهوم خود، دست به استهزای همهی مبانی و اصول معمول در جامعه میزدند. در حقیقت آرمان آنها، نفی دنیای موجود بود و کلیهی سنتهای سیاسی و اجتماعی و قواعد ادبی و هنری را بیهوده میدانستند.
نامی که این گروه برای خود برگزیدند، معنی درست و دقیقی ندارد. بعضی معتقدند که تزارا برای نامگذاری گروه خود، به طور تصادفی، حروفی را از کتاب لغت لاروس به کمک چاقو جدا کرد و کلمهی دادا را از آن حروف ساخت.
این مکتب، دوام چندانی نداشت و در سال ۱۹۲۱ میلادی، خود بر ضد مکتبشان قیام کردند و از آن پس، کلیهی پیروان آن، به سوررئالیسم پیوستند.
با تلخیص از تاریخ ادبیات جهان، دِهبزرگی، ص ۵۲۰ - ۵۲۲.
#مکتبهای_ادبی_جهان
#دادائیسم
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
به سرو گفت کسی: میوهای نمیآری
جواب داد که: آزادگان، تهیدستند
(سعدی)
نمادها و رمزهای گیاهی در شعر فارسی، دکتر زمرّدی، ص ۳۱۹.
#سرو
#آزاده
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303