eitaa logo
گلزار ادبیات
7.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
161 ویدیو
4 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
استاد و کودک زیرک اوستادی در میان جمع شاگردان خویش می‌گذشت از کوچه‌های شهر در یک بامداد زیر باران دید یک کودک شتابان می‌دود گفت با خود باید او را از خطر هشدار داد رو به کودک کرد و گفت: ای طفل، ره لغزنده است در رهِ لغزنده باید گام با دقت نهاد اندکی آهسته‌تر رو چون بوَد بیم سقوط با زمین خوردن، شکست دست و پا باشد زیاد گفت در پاسخ به او آن کودک حاضرجواب تو به فکر حفظ خود باش ای جناب اوستاد پای من لغزد اگر، تنها مرا آید گزند گر تو لغزی، پیروانت نیز خواهند اوفتاد داستانهای پندآمیز به زبان شعر، ص ۳۱ و ۳۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گفتگوی ابلیس و فرعون از جوامع الحکایات عوفی📚📚📚 فرعون، از شاهان یاغی و ستمگر مصر بود و ادّعای خدایی می‌کرد. روزی ابلیس، نزد فرعون آمد. فرعون خوشه‌ی انگوری در دست داشت و از آن می‌خورد؛ به فرعون گفت: آیا کسی می‌تواند دانه‌های این خوشه‌ی انگور را به مروارید شاداب تبدیل سازد؟ فرعون پاسخ داد: نه. ابلیس از روی سِحر و جادو، آن خوشه را به مروارید شاداب تبدیل نمود. فرعون شگفت‌زده شد و با تعجب گفت: اگر استاد‌مردی در جهان وجود دارد، او تو هستی. ابلیس سیلیِ محکمی بر گردن فرعون زد و گفت: مرا با این استادی، به بندگی(در درگاه خدا) نپذیرفتند؛ بنابراین، تو با این حماقت و نادانی، چرا ادّعای پروردگاری می‌کنی؟ داستانهای جوامع الحکایات، محمد عوفی، بازنویس به قلم روان: محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات شکوری، قم، ۱۳۷۷، ص ۲۶. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستانهای جوامع‌ الحکایات عوفی📚📚 پاسخ عالی به پرسش غلط‌انداز و فریبنده مردی غلط‌انداز، به حضور اَیاس قاضی آمد و چنین پرسید: ای قاضی مسلمانان، آیا اگر مقداری خرما بخورم، به دینم آسیب می‌رسد؟ قاضی گفت: نه. غلط‌انداز: اگر قدری، سیاه‌دانه با آن بخورم، چه طور؟ قاضی: اشکال ندارد. غلط‌انداز: اگر پس از آن، مقداری آب بنوشم، چه طور؟ قاضی: اشکال ندارد. غلط‌انداز: شراب خرما، جز آمیخته‌ای از این سه چیز نیست؛ پس چرا حرام است؟ قاضی: ای مرد، اگر قدری خاک بر سر تو بریزم، سرت می‌شکند؟ غلط‌انداز: نه. قاضی: اگر اندکی آب بر سرت بریزم، سرت می‌شکند؟ غلط‌انداز: نه. قاضی: اگر این آب و خاک را با هم بیامیزم و خشتی درست کنم و بر سرت بزنم، سرت را می‌شکند؟ غلط‌انداز: آری، سرم می‌شکند. قاضی: همان گونه که در این مورد سرت بشکند، در آن مورد (شراب خرما) نیز دینت می‌شکند. غلط‌انداز از پاسخ، درمانده و شرمگین شد و رفت. داستانهای جوامع الحکایات، عوفی، بازنویسی محمدی اشتهاردی، ص ۱۴۵ و ۱۴۶. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستانهای جوامع الحکایات عوفی📚📚📚 افلاطون و جاهل مردی نزد افلاطون حکیم آمد و گفت: در فلان مجلس، فلان شخص را دیدم بسیار از تو تمجید و تعریف می‌کرد. افلاطون، بسیار ناراحت شد؛ به طوری که نشانه‌های غم و اندوه، از چهره‌اش دیده می‌شد. آن مرد، به افلاطون عرض کرد: ای حکیم، به چه می‌اندیشی؟ چرا غمگین شدی؟ من که چیزی که باعث ناراحتی تو شود، نگفتم. افلاطون گفت: ناراحتی من، به خاطر تو نیست؛ بلکه به خاطر عمل خودم است. در این فکرم که از طرف من، چه کار جاهلانه یا چه گناهی سر زده که به طبع آن شخص نادان، خوش آمده و آن را پسندیده؛ از این رو مرا تعریف و تمجید می‌کند. چرا که تا کار، جاهلانه نباشد، نادان آن را نمی‌پسندد و تا گناهی نباشد، به طبع گنهکار خوش نمی‌آید. داستانهای جوامع الحکایات، عوفی، بازنویسی محمدی اشتهاردی، ص ۱۶۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستانهای جوامع الحکایات عوفی🦋🦋🦋 غلام و خیار تلخ یکی از ثروتمندان، غلامی خردمند داشت. روزی همراه غلامش به باغ رفت و در آن جا، خیاری چید و نصف آن را به غلام خود داد و نیم دیگرش را برای خود نگه داشت تا بخورد. غلام، مشغول خوردن شد. وقتی از آن خورد، احساس کرد که بسیار تلخ است؛ ولی همه‌ی آن را با نشاط خورد و چیزی نگفت. هنگامی که ثروتمند خیار را چشید، دریافت بسیار تلخ است. آن را به دور افکند و به غلام گفت: خیار به این تلخی را به تو دادم؛ تا آخر آن را با نشاط خوردی و چیزی نگفتی؟! غلام جواب داد: ای آقا، من از دست تو، شیرینی و چربی بسیار گرفته و خورده‌ام. اکنون که این خیار را دادی و تلخ بود، شرم کردم اظهار ناراحتی کنم و نسبت به کسی که آن همه به من مهربانی کرده و نعمت بخشیده، به خاطر اندکی رنج، او را ناسپاسی نمایم. ثروتمند، از پاسخ زیبای او شاد شد و گفت: اکنون که تو این گونه شکر نعمت به جا آوردی، تو را آزاد کردم. داستانهای جوامع الحکایات، عوفی، بازنویسی محمدی اشتهاردی، ص ۲۱۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان و روایت قسمت دوم 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 ✅داستان را به دو اعتبار می‌توان تقسیم بندی کرد: ۱_ به اعتبار تفریحی یا تحلیلی بودن. ۲_ به اعتبار حجم و چندخطی بودن. اقسام داستان به اعتبار تفریحی یا تحلیلی بودن: یک_ حادثه محور یا تفریحی در داستان‌های حادثه محور، معمولاً در ابتدای داستان، معمایی طرح می‌شود که انگیزه‌ی خواندن داستان، حل آن معماست. داستان‌های حادثه‌محور، یک‌بار مصرف هستند و بعد از این که معما برای خواننده حذف شد، دیگر انگیزه‌ای برای دوباره خواندن داستان وجود ندارد. داستان‌های جنایی و پلیسی، معمولاً از این نوع هستند. دو _ شخصیت محور یا تحلیلی در این گونه داستان‌ها، معمولاً اتفاقی می‌افتد و نویسنده با تحلیل شخصیت، در پی این است که چرا چنین اتفاقی افتاده است. این نوع داستان، هرگز کهنه نمی‌شود و هر بار که خوانده شود، تازگی خاصی داشته و مطالب جدیدی برای بازگو کردن به مخاطب دارد. رمان ناتور دشت از سلینجر، نمونه‌ی بارز این نوع داستان است. ✅اقسام داستان به اعتبار حجم و چند خطی بودن: ۱_ داستان کوتاه روایت مدرنی که دارای یک خط داستانی و شخصیت اصلی است و در یک نشست خوانده می‌شود و حجمش کم است. ۲_ داستان بلند روایت مدرنی که دارای یک خط داستانی شخصیت اصلی است و در یک نشست خوانده نمی‌شود و حجمش زیاد است. ۳_ رمان روایت مدرنی است که دارای چند خط داستانی و شخصیت اصلی است و در یک نشست خوانده نمی‌شود و حجمش زیاد است. 📚الفبای داستان‌نویسی ✍جواد عرب اسدی به نقل از کانال 👇👇👇 @shahrzade_dastan 🌻🌻🌻