eitaa logo
گلزار ادبیات
7.8هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
172 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
امام علی - علیه السلام - فرمودند: گناهی که تو را از آن بد آید، بهتر از نیکی و ثوابی است که تو را خوش آید. غرر الحکم، ج ۱، ص ۴۳۶. (ع) https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گزیده‌ای از مثلهای فارسی💐💐💐 آب از دستش نمی‌چکد. کاربرد: درباره‌ی آدم خسیس می‌گویند. ☘☘☘ آبِ خوش، بی تشنگی، ناخوش بُوَد کاربرد: هرچیزی، به هنگام نیاز، ارزش و اهمیت خود را پیدا می‌کند. ☘☘☘ آبم است و گابم(گاوم) است؛ نوبت آسیابم است. کاربرد: همه چیز در اختیار من است. بخت، با من است و هر کاری دلم بخواهد، می‌کنم. ☘☘☘ آدم، جایی جیک‌جیک می‌کند(چهچه می‌زند) که بلبل نباشد. توضیح: هر کس باید حدّ خود را بشناسد و در برابر بزرگان و استادان، کمتر اظهار علم و آگاهی کند و بیشتر بیاموزد. ☘☘☘ آدم زرنگ، پایش روی پوست خربزه است. کاربرد: کسانی که در هر کاری سعی می‌کنند با حیله، از دیگران جلو بیفتند، بیشتر از بقیه، در معرض خطر هستند. ☘☘☘ فوت کوزه‌گری، مصطفی رحماندوست، ج ۱، ص ۵، ۱۱، ۱۹، ۲۹ و ۳۱. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
دلداده از رحیم زریان چه در بلخ و چه در قونیه، چه ری طنین زندگانی می‌شود طی بیا چون مولوی دلداده باشیم نوای عاشقی را بشنو از نی گلوی نی، دوبیتی‌ها، رحیم زریان، ص ۲۹. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
ممنوع الورود😂😂😂 از ابوالقاسم حالت هر که دزد است و شریر و حیله‌گر یا که اهل فتنه است و شور و شر، گشته است امروز ممنوع‌الخروج تا ز کشور پای نگذارد به در این قرار، البته باشد سودمند لیک من دارم به عکسِ این نظر چون که این ضرب‌المثل بود از قدیم یک بزِ گر، گلّه را کرده‌ است گر من بر آن هستم که یک مرد پلید می‌نهد در جمله‌ی پاکان، اثر لاجَرَم، اخلاق مرد بدنهاد دارد از بهر نکوکاران، خطر بِه که نگذاریم مرد زشت‌خوی سر کند با مردم نیکوگُهَر باید آن بدذات را وادار کرد تا کند زین کشور اجباراً سفر لیک گردد پاک ممنوع‌الورود تا در این جا، پای نگذارد دگر ۱۵ خرداد ۱۳۶۰ دیوان خروس لاری، اشعار طنز ابوالقاسم حالت، ص ۴۷۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حکایتی از بوستان سعدی یکی را پسر، گُم شد از راحله شبانگه بگردید در قافله ز هر خیمه پرسید و هر سو شتافت به تاریکی آن روشنایی نیافت چو آمد برِ مردمِ کاروان شنیدم که می‌گفت با ساروان: ندانی که چون راه بردم به دوست هر آن کس که پیش آمدم، گفتم اوست از آن، اهل دل در پیِ هر کسند که باشد که روزی به مردی رسند برند از برای دلی، بارها خورند از برای گلی، خارها لغات: راحله: مَرکب، شترِ سواری. برِ: نزدِ، پیشِ. ساروان: ساربان، شتردار، سالار کاروان. کلیات سعدی، بوستان، ص ۲۷۲ و ۲۷۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
دودمان کریمان از شهریار چو دودمان کریمان، به سود باش و ثمر نه همچو دیگ لئیمان، به دود و خاکستر از آهِ گُرسَنگان، سخت برحذر می‌باش که گفته‌اند: چراغی نسوخت تا به سحر دیوان شهریار، ج ۱، ص ۶۲۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کوتاه📚📚📚 فقط یک ساعت(قسمت دوم و آخر) بعد از حدود یک ساعت، مرد آرامتر شد و فکر کرد شاید با پسر کوچکش، خیلی تند و خشن رفتار کرده است. شاید واقعاً چیزی بوده که او برای خریدنش، به پنج دلار نیاز داشته است؛ به خصوص این که خیلی کم پیش می‌آید پسرک از پدرش درخواست پول کند. مرد به سمت اتاق پسر رفت؛ در را باز کرد و گفت: خواب هستی پسرم؟ - نه پدر، بیدارم. - فکر کردم شاید با تو بد رفتار کردم. امروز، کارم سخت و طولانی بود و همه‌ی ناراحتی‌هام رو، سرِ تو خالی کردم. بیا، این پنج دلاری که خواسته‌ بودی. پسر کوچولو نشست؛ خندید و فریاد زد: متشکرم بابا جون! بعد دستش را زیر بالشش برد و چند اسکناس مچاله‌شده درآورد. مرد وقتی دید که پسر کوچولو، خودش هم پول داشته است، دوباره عصبانی شد و غرولندکنان گفت: با این که خودت پول داشتی، چرا باز هم پول خواستی؟ پسر کوچولو پاسخ داد: برای این که پولم کافی نبود؛ ولی الآن هست. حالا من، ده دلار دارم و می‌تونم یک ساعت از کار شما رو بخرم تا فردا یک ساعت زودتر به خونه بیایید. آخه دوست دارم که با شما شام بخورم. تو تویی؟ آرمیون، ص ۱۰۴ و ۱۰۵. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303