برای خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی
از بهاءالدین خرّمشاهی
آن که از روز ازل، با روح ما همراز بود
آسمانآشوب بود و طرحِ نوانداز بود
آن که شهد و شیر شعرش بود از شطّ شهود
شعر او تا عرش یا با عرش، در پرواز بود
شاخهی شعرش، گلافشانی بهارانگیز داشت
طوطی طبعش، سخندانی هزارآواز بود...
آن که همچون عشق، درسِ شعرِ جانافروز او
گاه عالمسوز بود و گاه آدمساز بود...
آن که با چندین هنر آراست طبع خویش را
اهلِ طنز و اهل غمز و اهل رمز و راز بود
آن که این اشعار، چون ذَمّ شبیهِ مدح اوست
خواجه شمسالدین محمد، حافظ شیراز بود
زندهمیری، مجموعه شعر خرمشاهی، ص ۱۴۷ و ۱۴۸.
#حافظشیراز
#شعرحافظ
#بهاالدینخرمشاهی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بازی کودکان
از یحیی دولتآبادی
کودکان را نگر که در بازی
خویشتن را کنند تَرکهسوار
ترکه را زیر پای خود بینند
اسب تازیّ و مَرکبِ رَهوار
از چپ و راست، هر طرف تازند
پایشان، تا بیفتد از رفتار
جسم ما، ترکه است و جان، کودک
که ندارد از این سواری، عار
چون به سرحدّ عقل و رشد رسد
بازی کودکان نهد به کنار
اردیبهشت و اشعار چاپ نشده، دولتآبادی، ص ۸۴ و ۸۵.
#بازیکودک
#اسب
#جسموجان
#یحییدولتآبادی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنی از سعدی
دُرُشتی و نرمی
خشم بیش از حد گرفتن، وحشت آرد و لطفِ بیوقت، هیبت ببَرَد. نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند.
درشتی و نرمی، به هم در، بِه است
چو فاصِد که جرّاح و مرهمنِه است
درشتی نگیرد خردمند پیش
نه سستی که ناقص کند قدر خویش
نه مر خویشتن را فزونی نهد
نه یکباره، تن در مذلّت دهد
🌻🌻🌻
شبانی با پدر گفت: ای خردمند
مرا تعلیم دِه، پیرانه یک پند
بگفتا: نیکمردی کن نه چندان
که گردد خیره، گرگِ تیزدندان
لغات:
فاصد: رگزن، حجامتکننده.
خیره: گستاخ، سرکش.
کلیات سعدی، گلستان، باب هشتم در آداب صحبت، ص ۱۷۵.
#گلستانسعدی
#آدابصحبت
#درشتیونرمی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شاعران معاصر🌹🌹🌹
فریدون مشیری
او در سیام شهریور ۱۳۰۵ در خانوادهای اهل فرهنگ و ادب، در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در تهران و مشهد گذراند. از خردسالی، به شعر و شاعری گرایش داشت و اشعار فردوسی، مولوی و حافظ را با اشتیاق به خاطر میسپرد و برای یاران تحصیلی و دبیران میخواند؛ تا جایی که هنگام آغاز تحصیلات عالی خود، دفتری از غزلها و مثنویهای خود ترتیب داده بود.
مشیری، پس از پایان تحصیلات در آموزشگاه کمک مهندسی مخابرات، خدمات دولتی خود را در شرکت مخابرات آغاز کرد و در سال ۱۳۵۷ بازنشسته شد. در مدت خدمت، با مجلههای روشنفکر، فردوسی و ایرانِ آباد همکاری داشت. او در سوم آبان سال ۱۳۷۹ درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
آثار وی عبارتند از: تشنهی طوفان، گناه دریا، ابر و کوچه، بهار را باور کن، پرواز با خورشید، از خاموشی، گزینهی اشعار، مروارید مهر، از دیار آشتی، لحظهها و احساس، یک آسمان پرنده، زیبای جاودانه و... .
با تلخیص از برکران بیکران، دکتر صبور، ص ۳۸۶ - ۳۸۹.
#شاعران_معاصر
#فریدون_مشیری
#بازنشر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شمع
از فریدون مشیری
روی در روی سیاهی ایستاده، راست
یکّه و تنها تمامِ شب
در نگاهش نور،
بر زبان آتش
بر لبش فریاد، شمع.
شعله افزون میکُند گر سر به تیغش برزنند
تیرگی گم میشود، چون شمعها روشن کنند
راست همچون شمع، خواهد ایستاد آیا
روی در روی سیاهی
یک تن از این جمع؟
بر کران بیکران، دکتر صبور ص ۳۹۹ و ۴۰۰.
#شمع
#سیاهی
#فریدونمشیری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شعر آبکی 😂😂
از دکتر سید حسن حسینی
گر چه شور شعر بالا رفته است
شعرهای این زمان، وا رفته است
شاعری، با کاسبی همکاسه شد
شعر هم در خطّ کالا رفته است
موج اول، موج دوم، موج ناب
موج تا اوج ثریّا رفته است
شعر آبی، شعر نیلی، شعر زرد
تا کبودِ هر معمّا رفته است
شعر میگویند مسئولان ما
توی کفش شاعران، پا رفته است
آبکی گردیده از بس شعرها
آبروی هر چه دریا، رفته است...
مجموعهی کامل شعرهای سید حسن حسینی، ص ۱۶۲.
#شعرآبکی
#شعرمسئولان
#سیدحسنحسینی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتی از هوشنگ ابتهاج
صبر بر داغ دلِ سوخته باید چون شمع
لایق صحبتِ بزم تو شدن، آسان نیست
سیاه مشق، ابتهاج، ص ۲۱۸.
#صبر
#شمع
#هوشنگابتهاج
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303