eitaa logo
گلزار ادبیات
7.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
165 ویدیو
4 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
سه دشواری😂😂 از محمد معتمد سه دشواری، مرا همواره جاری است که بیکاری، گرانی و نداری است وکیلان، وعده‌های خویش دادند مسائل، همچنان گرمِ سواری است طنز ۱۴۰۰، معتمد، ص ۲۶۴. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شاعران معاصر🌹🌹🌹 محمد فرّخی یزدی (به مناسبت ۲۵ مهر، سالروز درگذشت وی) او در سال ۱۲۶۸ شمسی در یزد، در خانواده‌ای فقیر متولد شد. استعداد شعری او، از زمان تحصیل شکفت؛ طوری که به خاطر سرودن یکی از شعرهایش، از مدرسه اخراج شد و به کارگری پرداخت. فرخی در آغاز مشروطیت، به آزادی‌خواهان و مشروطه‌طلبان پیوست و در مخالفت با ضیغم‌الدوله قشقایی، حاکم یزد، شعری را سرود و خواند که به دستور حاکم وقت، لبانش را دوختند و به زندانش افکندند. او پس از یکی دو ماه، از زندان گریخت و به تهران رفت و با پیوستن به مبارزان ملی و انتقادهای تند و گزنده، بارها حبس و تبعید شد. سه چهار سال بعد از امضای مشروطیت، به تهران رفت و یک سال بعد، روزنامه‌ی طوفان را منتشر کرد و طی مقالات انتقادی، به جنگ استبداد و بی‌قانونی رفت. در دوره‌ی هفتم مجلس، مردم یزد، او را به نمایندگی برگزیدند. وی یکی از دو نماینده‌ی اقلیت مجلس بود که به دنبال انتقادهایش و تعطیلی دوباره‌ی روزنامه‌ی طوفان و فشار دولت، ناگزیر شد ایران را ترک کند و به آلمان برود. در سال ۱۳۱۳ به تهران بازگشت و در کنار دیگر آزادی‌خواهان، با قرارداد ۱۹۱۹ وثوق‌الدوله، به مخالفت برخاست. در سال ۱۳۱۶ بر اثر شکایت یکی از طلبکاران قدیم خود، به زندان افتاد و در آن‌جا، در مهر ماه ۱۳۱۸ به طرز فجیعی با تزریق آمپول هوا، به قتل رسید. مدفن او نامعلوم است و احتمالاً در گورستان مسگر‌آباد، به طور ناشناس دفن شده است. با تلخیص از چون سبوی تشنه، دکتر یاحقی، ص ۷۰‌ و ۷۱ و بر کران بیکران، دکتر صبور، ص ۱۲۸ - ۱۳۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
کیمیای مهر از حافظ از کیمیای مهر تو زر گشت روی من آری، به یُمن لطف شما خاک، زر شود در تنگنای حیرتم از نَخوَت* رقیب یارب، مباد آن‌که گدا معتبر شود بس نکته غیر حُسن بباید که تا کسی مقبول طبع مردم صاحب‌نظر شود *نخوت: تکبر و غرور. شاخ نبات حافظ، ص ۵۲۲، غزل ۲۲۶. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کوتاه عشق به کار روزی از خیابانی که چند ماشین در دو طرف آن پارک شده بود، می‌گذاشتم. رفتار جوانی نظرم را جلب کرد. او با جدیت و حرارتی خاص، مشغول تمیز کردن یک ماشین بود. بی‌اختیار ایستادم. مشاهده‌ی فردی که این چنین در حفظ و تمیزی ماشین خود می‌کوشد، مرا مجذوب کرده بود. مرد جوان پس از تمیز کردن ماشین و تنظیم آینه‌های بغل، راهش را گرفت و رفت چند متر آن طرف‌تر، در ایستگاه اتوبوس منتظر ایستاد. رفتار وی مرا گیج کرد. نزدیک شدم و پرسیدم: مگر آن ماشین را که تمیز کردی، متعلق به شما نبود؟ نگاهی به من انداخت و با لبخندی گفت: من کارگر کارخانه‌ای هستم که آن ماشین از تولیدات آن است. دلم نمی‌خواهد اتومبیلی را که ما ساخته‌ایم، کثیف و نامرتب جلوه کند. داستان کوتاه، مهرانگیز کیان ارثی، ص ۵۴. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
صافی سینه از کمال اجتماعی هرچند که پیرِ دِیر، پندم فرمود کز سینه، غبار کینه بایست زُدود خود معتقدم به صافی سینه؛ ولی چون آینه، ساده‌لوح نتوانم بود کتاب مشاعره، ص ۶۶۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام علی - علیه السلام - فرمودند: سرکشی، در ستمکاری بر بندگان خداست. غرر الحکم، ج ۲، ص ۵۱۳. (ع) https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گزیده‌ای از مثل‌های فارسی 🔴 درد در عالم ار فراوان است هر یکی را هزار درمان است (سنایی) 🔴 در طریقت، هر چه پیش سالک آید، خیر اوست (حافظ) 🔴 در قفس از چیست بلبل؟ از زبان خویشتن (ابن‌ یمین) 🔴 درِ مسجد است؛ نه کندنی است، نه سوزاندنی! 🔴 دروغ، گُل می‌دهد؛ ولی میوه نمی‌دهد. 🔴🔴🔴🔴🔴 دوازده‌هزار مثل فارسی، دکتر شکورزاده بلوری، ص ۵۰۳، ۵۰۹ - ۵۱۱، ۵۱۴. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مناظره‌ی کاغذ با قلم😂😂😂 از محمد صالحی آرام "قلم گفتا که: من شاه جهانم قلمزن را به دولت می‌رسانم" به او کاغذ همی‌گفت: ای قلم جان برو دنبال کار خود بَبَم جان گذشت آن دوره‌های آن‌چنانی قلمزن را تو بر دولت رسانی! خودت را وِفق دِه با روزگاران مکن دیگر تو فکر دوستداران قلمزن هم گرفتار است و مضطر به کار خویش، حیران و سلندر! رجز دیگر مخوان؛ کمتر بزن حرف مکن زین بیشتر وقت خودت صرف اصولاً بهرِ خود، فکری دگر کن برو یک کار دور از دردسر کن چو من، یک‌چند قایم شو در انبار که تا افزون شود نرخت به بازار! ببین من تا سفید استم، عزیزم به دور از انگ‌ها، پاک و تمیزم به من کاری ندارد هیچ قاضی رئیسان، جملگی از بنده راضی! غرض، بس کن شعار خشک و خالی که روزی می‌دهندت گوشمالی حقایق را ببین، کمتر بزن لاف قلمزن را مکن بیهوده علّاف! همچو شرر خندیدن، دفتری در شعر طنز، صالحی آرام، ص ۶۱ و ۶۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303