eitaa logo
گلزار شهدای علی ابن جعفر قم
725 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
275 ویدیو
0 فایل
پایگاه اطلاع رسانی گلزار شهدای علی ابن جعفر (ع) استان قم آدرس: انتهای خیابان انقلاب، گلزار شهدای علی ابن جعفر تلفن: ۰۲۵۳۷۷۳۲۰۶۵ 🛠 ارتباط با ادمین: @admingolzar 📩 ایمیل پشتیبانی:
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰عهد کمیل یکی از روزهای زمستان که طبق معمول هر پنجشنبه به لطف شهدا، میزمهربانی برپاشده بود و خانم‌ها مشغول چیدن آن بودند؛ پَر به دست کنار ورودی گلزار ایستاده بودم که خانمی با پوشش نسبتا بد وارد گلزار شهدا شد. باکتاب "عهدکمیل"؛ خاطرات شهید کمیل صفری تبار به طرفش رفتم. این کتاب درباره‌ی شهیدی است که با خانمی کم‌حجاب ازدواج می‌کند و همسرش بعد از ازدواج با کمیل، عاشق حجاب می‌شود؛ به طوری‌که حجاب از باارزش‌ترین دارایی‌هایش می‌شود. کتاب را به طرف آن خانم گرفتم و گفتم: "عزیزم این هدیه من به شما، لطف کن حجابت را هم رعایت کن." انگار که غمی روی دلش باشد، گفت: "شما دعا کن شوهرم اجازه بده؛ من چادر هم می‌پوشم. با شنیدن این حرف، من هم غمگین شدم. خاطره‌ دختر نوجوانی پیش چشمانم زنده شد که حجاب نامناسبی داشت و وقتی خواستم به او چادر امانت دهم، خوشحال شد و قبول کرد. هنوز چادر در دستم بود که مادرش با خشم آمد و دستش را کشید و برد. من ماندم و چادر و نگاه غمگین دخترک به من که هزاران حرف در خود داشت. خادمین شهدا، واحد خواهران ۱۰ # هر صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom •✾•🍃🌺🍃•✾•
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰گل‌های گلستان خدا "این‌ها گل‌های قشنگ گلستان خدا بودن که خدا برای خودش چیدشون" این کلمات و صدای گوینده‌اش برایم آشنا بود. مادر شهید"حمیدرضا اصفهانیان" داشت در ورودی گلزار با خادم‌الشهدایی که مشتاق زیارت مادران شهداست، صحبت می‌کرد. قبل‌تر روایتگری پُرشورش را در هیئت شهدا شنیده‌ بودم. از حمیدرضای ۱۸ ساله‌اش گفته‌بود که او را در ۱۴ سالگی به دنیا آورده و تا ۲۰ سال بعد از مفقودالاثری‌اش شب‌ها درِ خانه‌ را باز گذاشته بود تا اگر آمد، پشت در نماند. وقتی گفتم صحبت‌های شما را در هیئت شنیده‌ام و شهیدت را می‌شناسم، به سمتم آمد و صورتم را بوسید. احوال خانم بارداری را پرسید که با وجود حال نامساعد، برای زنده نگه‌داشتن یاد شهدا تلاش بسیاری می‌کند. وقتی گفتم با اجازه‌تان برای تذکر حجاب بروم و خانم کم‌حجابی را نشانش دادم، ابراز خوشحالی کرد و از امر به معروف استقبال کرد. زمانی‌ هم که خواست داخل گلزار برود، خادم‌الشهدایی که دلنوشته‌اش را به نیابت از او در دفترِ "دلنوشته با شهید" نگاشته بود و از بازنگشتن پیکر بی‌اطلاع بود، آدرس مزار شهید "حمیدرضا اصفهانیان" را پرسید. آرام طوری که مادر شهید نشنود گفتم: "پیکر شهید هنوز برنگشته". خادم‌الشهدا هنوز از سوالش شرمسار بود که حاج خانم نشانی مزار خالی فرزندش را داد، برایمان دعا کرد و داخل گلستان خدا شد. خادمین شهدا، واحد خواهران ۱۱ # هر صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom •✾•🍃🌺🍃•✾•
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰اینجا کجاست؟! امام‌زاده علی‌بن‌جعفر علیه‌السلام، فرزند امام جعفر صادق علیه‌السلام و عموی امام رضا و حضرت معصومه علیهما السلام است. گلزار شهدای علی‌بن‌جعفر علیه‌السلام، بعد از بهشت زهرا سلام‌الله‌علیها، بزرگ‌ترین گلزار کشور از نظر تعداد شهید است. این زمین نزدیک به سه هزار شهید در دل خود دارد. بدن‌هایی که از مقابل خمپاره، توپ و فشنگ، غرق به خون به اینجا آمده‌اند. از درِ همین گلزار شهدا، خانمی که بلوز کوتاهی با شلوار پوشیده بود، به همراه همسرش وارد شدند. از او خواستم به احترام امام‌زاده و شهدا تا زمانی که در گلزار هست، چادر سرکند؛ قبول نکرد. همسرش هم بی‌احترامی کرد و سریع گذشتند. اگر لحظه‌ای درنگ می‌کردند و مجال می‌دادند از وصیت‌های مکرر شهدا به حفظ حجاب برایشان می‌گفتم. مردم در حال عبور، با تاسف به این زن و شوهر نگاه می‌کردند. حتی چند نفر از این مردم مهربان، برای دلجویی از من جلو آمدند. وقتی آن زن و شوهر از آرامستان علی‌بن‌جعفر علیه السلام برگشتند و خواستند از در گلزار خارج شوند، هر دو نگاه تمسخرآمیزی کردند. نگاهی که البته هیچ اثری نداشت؛ چراکه چشمان من و دیگر خواهران امر به معروف، به لبخند رضایت شهداست. خادمین شهدا، واحد خواهران ۱۲ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom •✾•🍃🌺🍃•✾•
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰کرامت زن در یکی از روزهای مهرماه، قرار بود در گلزار شهدا، مسابقه‌ی جواهرانه برگزار کنیم. با همکاری خانم‌های خادم‌الشهدا پوسترها را که درباره‌ی "کرامت زن" بود، به دیواره‌ی یادمان شهدا چسباندیم. برگه‌های مسابقه و هدایای کوچکی هم آماده کردیم. استقبال خانم‌ها خوب بود. می‌آمدند، مطالب پوسترها را مطالعه می‌کردند و پرسشنامه را پاسخ می‌دادند. از بین مراجعین توجه‌م به بانویی جلب شد که با دخترش مقابل پوسترها ایستاده بود و با دقت مطالب را می‌خواند. شالش موهایش را خوب نپوشانده بود. به او گیره روسری هدیه دادیم؛ استقبال کرد و موهایش را کامل پوشاند. خواستیم به دخترش هم که به نظر می‌آمد در سن تکلیف باشد، روسری هدیه دهیم، گفت هنوز دو ماه به مکلّف شدنش باقی است. اما دخترک دوست داشت روسری سرکند، مادرش هم با لبخند تائیدش کرد. مدتی در کنار ما ماند. صحبتمان که گل کرد فهمیدیم با اینکه ساکن قم است؛ اما بار اولی است که به گلزار شهدا آمده. این بار هم به‌خاطر فرزندش که در همان نزدیکی‌ها تمرین سرود داشته، برای گذران وقت به گلزار شهدا آمده بودند. موقع خداحافظی برای کارهای فرهنگی مبلغی کمک کرد و گفت از اینجا مستقیم به بازار می‌روم تا چادر بخرم، می‌خواهم بعد از این با چادر به گلزار شهدا بیایم. هفته بعد که به او زنگ زدیم، وقتی گفت همان روز چادر خریده است، خوشحال شدیم و از برکت خون شهدا حیرت کردیم که اینگونه افراد مستعد را جذب می‌کند. خادمین شهدا، واحد خواهران ۱۳ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom •✾•🍃🌺🍃•✾•
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰 لبخند شهدا ایام دهه فجر، حال و هوای گلزارهای شهدای کشور تغییر می‌کند و رنگ و بوی انقلاب به خود می‌گیرد. ریسه‌های پرچم ایران و تصاویر امام رحمت الله علیه، فضای گلزار شهدای علی‌بن جعفر علیه‌السلام را هم تغییر داده‌ است. نوای سرودهای انقلابی از گلزار شهدایی که در "خیابان انقلاب" قرار دارد به گوش می‌رسد. مزار مطهر شهدا را غبارروبی و عطرافشانی کرده‌اند و لطافت هوا، نزدیک شدن بهار طبیعت را مژده می‌دهد. سربندهای زیبایی مناسب دهه فجر و راهپیمایی ۲۲ بهمن تهیه شده که نقش پرچم، پیروزی و انقلاب دارند. بچه‌ها و بزرگ‌ترها برای گرفتن این سربندها اشتیاق نشان می‌دهند و زمانی که می‌گویم: "بچه‌ها موقع راهپیمایی ۲۲ بهمن خیلی بلند شعار "مرگ بر آمریکا" سردهید"؛ بی‌استثنا لبخند می‌زنند و با نگاهشان شوقشان برای شرکت در راهپیمایی را نشان می‌دهند. وقتی هم که با کودکان غرفه نقاشی که پرچم ایران و محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله) در دست داشتند به کنار مزار سردار شهید مهدی زین الدین می‌رفتیم، پیرمرد رهگزری آنها را بچه‌های انقلاب خطاب کرد. بی‌راه نگفت، بچه‌هایی انقلابی بودند که شهدا دوستشان دارند و از قاب عکس‌هایشان به آنها لبخند می‌زنند. خادمین شهدا، واحد خواهران ۱۴ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom •✾•🍃🌺🍃•✾•
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰دختران شهدا روز میلاد امام سجاد علیه السلام بود و گلزار به خاطر برگزاری مراسم چهلم شهدای کرمان، خیلی شلوغ بود. تازه آمده بودم که دیدم یکی از خواهران آمر دارد به دختر۹ ساله‌ای روسری و گیره هدیه می‌دهد. با دختر که اسمش یلدا بود، درباره حجاب گفتیم، با شادی قبول کرد و رفت. مشغول گشت بودیم که دیدم به سمتم می‌آید. این بار به‌خاطر دخترخاله‌اش که هم سنش بود. می‌گفت او هم روسری ندارد و هرچه می‌گویم بیا تا خاله به تو روسری دهد، قبول نمی‌کند. خنده‌ام گرفته بود، یلدا و دختر دیگری، دنبال دخترخاله‌اش که اسمش یکتا بود، می‌دویدند؛ اما او از دستشان فرار می‌کرد. تصمیم گرفتیم بچه‌ها را به حال خودشان بگذاریم که دیدیم یلدا موفق شد یکتا را بگیرد. او ابتدا روسری را قبول نمی‌کرد؛ اما وقتی از شهدا برایش گفتم که آنها هم دخترهای هم‌سن تو داشته‌اند؛ اما رفتند تا حجاب از سر ما زمین‌نیافتد؛ قبول کرد و خوشحال آن را پذیرفت. باز نزدیک مزار شهید آقازاده‌نژاد دیدمشان؛ می‌خواستند گیره را عوض کنند تا هم‌رنگ روسری‌شان باشد. با آنها درباره شهید آقازاده‌نژاد صحبت کردم، اینکه شهید سه دختر دارد که دیگر بابایشان را نمی‌بینند و دختر چهارمش هم که به دنیا بیاید؛ اصلا پدرش را نمی‌بیند. یلدا یکدفعه گفت: "خاله من به خاطر دخترهای شهید آقازاده‌نژاد که دیگه پدرشون رو نمی‌بینن؛ قول می‌دم که دیگه روسری رو از خودم جدا نکنم." مادر یلدا هم از تصمیمش استقبال کرد. خادمین شهدا، واحد خواهران ۱۵ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰بچه‌های کار اوایل پاییز بود و هوا هنوز گرمای تابستانی داشت. تازه به گلزار رسیده بودم و داشتم چوب‌پَر را تحویل می‌گرفتم که خانمی آمد و گفت دعوا شده است. برای رفتن مردد بودم که گفت دعوا به‌خاطر حجاب است. وقتی رسیدم، دیدم خانم نسبتا مسنی، بسیار عصبانی است و بی‌توجه به مردمی که او را به آرامش دعوت می‌کنند، با چند آقا مشاجره می‌کند. با خواهر خادم دیگری هرچه کردیم آرام نشد. حتی شماره مسئول گلزار را گرفتم تا شاید با صحبت‌کردن با او آرام شود؛ اما وقتی دیدم دارد حرف‌های نامناسبی می‌زند، پشیمان شدم. معلوم شد از دختر نوجوانی، رنجیده است. گویا تذکر حجاب داده بود و دختر با زبان‌درازی کار را به مشاجره کشانده بود. دختر را می‌شناختم. به همراه چند دختر و پسربچه دیگر در گلزار دیده بودمش. می‌گفت می‌آید مواظبشان باشد.دخترها گل‌سر و خرده‌ریز می‌فروختند. پسرها هم در آرامستان قبرمی‌شستند. دختر حجابش بدنبود، قبل‌تر گیره روسری هم به او هدیه داده بودم. وقتی پیشش رفتم، او هم عصبانی بود و می‌گفت توهین شنیده. البته کمی شیطنت هم در حرف‌هایش بود. قبول کرد که باید احترام بزرگ‌تر را نگه می‌داشت و اگر روسری‌اش را نمی‌انداخت کسی به او اعتراض نمی‌کرد. به آن خانم هم گفتیم اگر با مهربانی تذکر می‌دادید به شما بی‌احترامی نمی‌شد و حرفتان هم تاثیر بیشتری داشت؛ اما هنوز ناراحت بود. بعد از آن روز چندین بار پسربچه‌ها را در گلزار دیدم؛ اما دخترها را نه. خادمین شهدا، واحد خواهران ۱۶ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰روزی به نام شهید با آمدن ماه اسفند و دیدن شوق مردم برای تدارک عید نوروز؛ شلوغی بازار و شادی بچه‌ها برای خرید ماهی گلی و جوجه‌های رنگی، به یاد شهدا بودن، شاید کمترین حد قدرشناسی باشد. پارسال اسفند از نیمه گذشته بود که فهمیدیم قرار است در "گلزار شهدای سوم خرداد" در ۲۲ اسفند و روز "شهید" ویژه‌برنامه‌ای داشته باشیم. وقت کم بود و کارها فشرده، باید بسته‌های فرهنگی آماده می‌کردیم. خانم‌های خادم بیشترشان به دلایل مختلف امکان مشارکت نداشتند. برای همین از تشکّل دیگری که در امر به معروف فعالیت می‌کردند، هم کمک گرفتیم. گلزار شهدای سوم خرداد، کنار مرکز خرید واقع شده است(مرکز خریدی که سال‌ها پس از جنگ و با دلخوری خانواده شهدا ساخته شد) و محل پرترددی است. محجبه‌ها استقبال خوبی از ویژه‌برنامه داشتند، خانم‌های کم‌حجاب‌ را هم خودمان دعوت می‌کردیم در بنر "عهدنامه با شهید" با شهدایی که جانشان را برای ما فدا کردند، عهد بنویسند. از میان آنها دختر نوجوانی توجهم را جلب کرد که زیر چادر، کلاه سرش بود. عهدش را با شهید نوشت، هدیه‌ای هم به او دادیم. کمی بعد باز دیدمش؛ اما بدون چادر! گفت با رفتن مادرش به وضوخانه، چادر او را سرکرده و حالا که مادرش آمده، بی‌چادر شده است. به او روسری هدیه دادیم. وقتی عهدش با شهید که درباره حجاب بود، برگزیده شد، برایش چادر هدیه گرفتیم. حالا با چادر به گلزار می‌آید، جزو خادمین شده و امر به معروف هم می‌کند. خادمین شهدا، واحد خواهران ۱۷ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰تهمت به شهدا پنجشنبه و جمعه آخر سال، طبق رسم هرساله، مردم به سر مزار درگذشتگان می‌روند. گلزار شهدای علی‌بن جعفر علیه السلام هم در این ایام بسیار شلوغ است. سرمای زمستانی جایش را به لطافت بهاری داده و روی مزار شهدا سبزه و گلدان‌های گل گذاشته‌‌اند. جمعه در یکی از قطعات، یادواره شهیدان رحیمی و مادرشان خانم گندمکار برگزار می‌شد. با اینکه در ورودی بودم؛ اما گه‌گاه صدای روایتگری برادر شهیدان به گوش می‌رسید و به قلب خراش می‌انداخت. خانم جوانی به همراه خانواده‌اش وارد گلزار شدند. مانتو نداشت و موهایش بیرون بود. خواستیم به او چادر امانت دهیم، قبول نکرد و موهایش را هم نپوشاند. البته اقوامش همه چادر داشتند. وقتی گفتیم به احترام شهدا حجابت را رعایت کن، گفت من خودم از خانواده شهدا هستم! راست می‌گفت چون با هم سرمزار یکی از شهدا رفتند. در مدت کمی چند نفر به او تذکر دادند و چند خانم هم پیش ما از او گله کردند. از دور دیدم همسر یکی از سرداران شهید که خواهر شهید هم هست، با او صحبت می‌کند. وقتی همسر شهید آمد بسیار متعجب بود. دختر جوان در جواب تذکر مهربانانه‌اش گفته بود: ما هم خانواده شهید هستیم و شهیدمان دوست دارد من اینگونه باشم! البته سن آن خانم اجازه نمی‌داد که شهید را درک کرده باشد و چنین سخنی از زبانش شنیده باشد. فقط می‌ماند جدا افتادن از شهدا و فراموش کردن آرما‌ن‌های آنها و در نهایت تهمت و حرف ناحق در دهانشان گذاشتن! خادمین شهدا، واحد خواهران ۱۸ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰بهار شهدا این روزها وقتی وارد گلزار شهدای علی بن جعفر علیه السلام می‌شوی، با سفره‌ی هفت‌سینی روبرو می‌شوی که داخل یادمان و در کنار عکس شهدا، جعبه مهمات و کیسه‌های شن چیده شده است. بنرهای رنگارنگی به چشمت می‌آید که تبریک ماه رمضان و آغاز سال جدید روی آن نقش بسته است. صدای خنده‌ی بچه‌هایی را می‌شنوی که کنار چرخ‌طافی سبزه‌پوشی که سفره هفت سین روی آن چیده شده، می‌ایستند تا پدر و مادرشان از آنها عکس یادگاری بگیرند. خودنمایی گل‌های بنفشه‌ی توی باغچه‌ها را که می‌بینی؛ یعنی صدای پای بهار به بهشت شهدا هم رسیده است. اثر رسیدن سال نو و بهاری بودن دل‌ها به واسطه‌ی ماه رمضان را در بشاشت کسانی که این روزها از ورودی بلندبالای گلزار وارد می‌شوند و چشم‌درچشم شهدا زیارت‌نامه‌ می‌خوانند، می‌توان دید. در این بین وقتی سال نو را به خانم‌ها تبریک می‌گوییم و متقابلا تبریک می‌شنویم؛ اگر روسری و شالی عقب باشد و یادآوری حجاب کنیم، معمولا با روی باز پذیرفته می‌شود و کمتر بدخلقی دیده می‌شود. نمونه‌اش خانمی بود که مقدار زیادی از موهایش بیرون بود و وقتی سال نو را به او تبریک گفتیم و در ادامه لزوم حجاب را یادآوری کردیم، اوقات تلخی کرد؛ ولی در آخر حرف‌هایش سال نو را هم به ما تبریک گفت! خادمین شهدا، واحد خواهران ۱۹ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰شبِ قدر با شهدا قطار ضیافت الهی، بیش از نیمی از راه را پیموده و ما را به ایستگاه شب‌های قدر رسانده است. چند منزل بعد، ایستگاه عید فطر است و خواه‌ناخواه همه باید از آن پیاده شویم. اثر عبور پُرشتاب این قطار، در گلزار علی‌بن جعفر علیه السلام هم دیده می‌شود. وقتی که بنرهای تبریک سال نو، جای خود را به سیاه‌پوش‌های شهادت امیرالمومنین علیه السلام و شب‌های قدر می‌دهند. وقتی سفره‌ی هفت سین جبهه‌ای داخل یادمان، رنگ و رو عوض می‌کند و حال و هوای شهادت مولا و لیالی قدر به خود می‌گیرد. وقتی صدای مرثیه و نوحه در گلزار شهدا می‌پیچد. و وقتی بارها از من و دیگر خانم‌های خادم‌الشهدا، سراغ برنامه‌ی احیای شب قدر در گلزار شهدا را می‌گیرند و مشتاقند تقدیرشان کنار شهدا رقم بخورد؛ یاد سخن شهید آوینی در روایت فتح می‌افتم که می‌گفت: "اگر شب قدر، شبی باشد که تقدیر عالم در آن تعیین می‌گردد؛ همه شب‌های جبهه، شب قدر است. و از همین جاست که تاریخ آینده کره زمین تقدیر می‌شود. شب‌هایی که ملائکه خدا نازل می‌گردند و ارواح مجاهدان راه خدا را از معارجی که با نور فرش شده است به معراج می‌برند." و گلزار شهدا چه نقطه‌ی خوبی است برای قرآن به سرگرفتن و ندای 'الهی العفو"، سَردادن. مجاور کسانی که جان‌هایشان را به خدا پیشکش کردند و او بهترین تقدیر را برایشان رقم زد. جایی که می‌توان عطر حضور شهدا را استشمام کرد و صدای "الهی آمین" گفتنشان را شنید. خادمین شهدا، واحد خواهران ۲۰ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰روز قدس پنجشنبه و جمعه آخر ماه رمضان امسال، روز قدس در گلزار علی‌بن جعفر علیه السلام هم برگزار شد. جایی که میزبان شهیدان، محمدمهدی لطفی نیاسر، علی آقازاده‌نژاد و سعید کریمی است که به دست جنایتکار اسرائیل شهید شده‌اند. بنر عهدنامه‌ با مردم فلسطین که اول ورودی گلزار زده شد، پرطرفدار بود و جملات حماسی فارسی، انگلیسی و عربی روی آن نقش بست. صفحات سفید روی دیوار هم با مدادهای رنگی کودکان، نقش پرچم فلسطین و مسجدالقصی گرفت. در چشم‌های بچه‌ها که نگاه می‌کردی، در آن دریایی از محبت به کودکان غزه موج می‌زد. جملاتی که می‌نوشتند و نقاشی‌هایی که می‌کشیدند، نمایشگر احساسات صادقانه‌شان بود. در کنار برنامه‌ی روز قدس، البته امر به معروف هم جای خود را داشت. آن روز دختر نوجوانی که حجاب مناسبی نداشت، از خادم‌الشهدایی که خودش از خانواده شهداست، طلق روسری هدیه گرفت. موهایش را پوشاند و به برکت شهدا ارتباط صمیمانه‌ای بینشان شکل گرفت. دختر کنار آمرین و در حضور شهدا، عهد بست که بعد از این با چادر به گلزار شهدا بیاید. هفته بعد خادمین آن دختر نوجوان را دیدند که به عهدش وفا کرده و با چادر زهرایی پا به گلستان شهدا گذاشته است... خادمین شهدا، واحد خواهران ۲۱ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰 پشتیبانی شهدا حدود یک سال پیش، زمانی که تازه با خانم‌های آمر برای احیای امر به معروف به گلزار شهدای علی بن جعفر علیه السلام آمده بودیم، شاید نسبت به الان از رفتارهای نامناسب، زودتر می‌رنجیدیم؛ ولی با ایمان به اینکه در گلزار شهدا، ارواح مقدس ۳۰۰۰ شهید، همراه جسم پاکشان حاضر است؛ دلمان گرم شد. یکی از مواردی که پشتیبانی شهدا را از امر به معروف حس کردم، روزی بود که به خانمی که حجاب مناسبی نداشت با روی خوش، امر به معروف کردم. همراه او چند خانم و آقا هم بودند، ولی در جوابم برخورد مناسبی نداشت و نگاه تمسخرآمیزی هم کرد. شاید پیش خودش فکر می‌کرد ما عده‌ای خانم بی‌کاریم که برای بهبود پوشش خانم‌ها در گلزار، خودمان را آماج بلا کرده‌ایم! آن خانم رفت؛ ولی برخوردش را دیگرانی هم دیدند. مدتی بعد دیدم که دارند می‌آیند. از دور اشاره کردم که موهایش را بپوشاند، دوباره پاسخم را متکبرانه داد. کفش‌های پاشنه بلندی هم پوشیده بود و با تبختر راه می‌رفت و صدای تق‌تق کفش‌هایش در فضا پیچیده بود. به من که رسید؛ یک دفعه پاشنه‌ی یک لنگه از کفشش کنده شد و صحنه‌ی مضحکی خلق شد. به یکباره همه‌ی تفاخرش از هم پاشید؛ خانواده‌‌اش به او می‌خندیدند. خودش هم با عصبانیت می‌لنگید و پشت سرشان می‌رفت. و من در ذهنم می‌گذشت که شاید شکستن غرور کاذبش، کار یک نوجوان شوخ طبع باشد، چه اینکه در گلزار شهدای علی بن جعفر علیه السلام، شهدای نوجوان کم نداریم خادمین شهدا، واحد خواهران ۲۲ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰 هدیه‌ای از طرف شهدا مدتی پیش خاطره‌ای درباره‌ی یلدا نوشتم؛ دختر ۹ ساله‌ای که کنار مزار شهید آقازاده‌نژاد عهد بست که همیشه باحجاب باشد. آن روزی که یلدا را درگلزار شهدای علی بن جعفر علیه السلام دیدیم، دختر ۱۶ ساله‌ای از اقوامش هم همراهش بود. دخترک به ما گفت خیلی دوست دارد به کربلا برود، اما تا به حال قسمتش نشده‌است. گفتیم جای خوبی برای گرفتن خواسته‌ات آمده‌ای، ان شاء الله با توسل به شهدا به آرزویت می‌رسی. برحسب اتفاق یکی از خواهران خادم، پرچم حرم اباعبدالله علیه السلام را آورده بود. پرچم را آوردیم و دختر آن را بوسید و چشمانش را متبرک کرد. دلش می‌خواست فقط بعنوان زائر به گلزار نیاید و جزو خادم‌الشهدای نوجوان باشد. قرار گذاشتیم بیاید؛ اما مدتی گذشت و نیامد. این هفته زمانی که تازه شیفت شروع شده بود، همان دختر پیشم آمد و گفت من را می‌شناسید؟ خاطرم نبود. نشانی یلدا و قرار خادم‌الشهدایی‌اش را که گفت، شناختمش. گفت آمده‌ام خبر خوبی به شما بدهم. قرار است هفته‌ی دیگر به کربلا برویم. شهدا خواسته‌ام را برآورده کردند. ان شاء الله بعد از بازگشت از کربلا برای خادمی شهدا و امر به معروف، پیشتان می‌آیم. این حرف‌ها را با شادی بسیار می‌گفت. من هم خیلی خوشحال شدم. برادر حدودا یازده ساله‌اش هم همراهش بود. او هم اشتیاق داشت خادم‌الشهدا شود. وقتی دفتر گلزار اجازه داد، در پوستش نمی‌گنجید و طاقت نداشت تا هفته بعد صبر کند. خادمین شهدا، واحد خواهران ۲۳ شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰 قولی به شهدا این هفته شیفت گلزار در ایام شهادت امام جعفر صادق علیه السلام بود و یادواره شهدای روستای فردو هم در حال برگزاری بود و با وزش باد، صدای سرود بچه‌ها به همراه عطر گل‌های یاس امین الدوله در محوطه می‌پیچید. با خواهر آمر دیگری در محوطه آستان امام زاده علی بن جعفر علیه السلام می‌رفتیم که خانم جوانی که شلوار و لباس کوتاهی پوشیده بود و موهایش بیرون بود، توجهمان را جلب کرد. تنها کنار مزاری روی صندلی نشسته بود. باب گفت‌وگو که بینمان باز شد، گفتم بهترین هدیه‌ای که به عزیز درگذشته‌ات می‌توانی بدهی، گناه نکردن است. وقتی پرسیدم دوست داری مردم به شخصیتت توجه کنند یا با ظاهر و شلوار پاره، جلب توجه کنی؟ فوری گفت: "البته شخصیتم." دیدم دل آماده‌ای دارد، چادری که همراهمان بود را دادم تا زمانی که در گلزار و آستان امام‌زاده است، به امانت سر کند. قبول کرد و با بغض‌گفت: "اینجا چادر سرکنم، بیرون چی؟" گفتم با امام‌زاده و شهدا عهد ببند بیرون هم چادر سرکنی. در این گفت‌وگو بودیم که شوهرش آمد و با طعنه گفت: "گرفتیدش؟" با تعجب گفتم: "نه چرا باید بگیریمش، اتفاقا همسرتان به چادر علاقه دارد، حتما برایش بخرید. من هفته دیگر منتظرش هستم تا با چادر ببینمش" مرد ابتدا زیاد خوشبین نبود که همسرش به قولش عمل کند و چادر سرکند، ولی وقتی شماره خانم را گرفتم، استقبال کرد و گفت حتما چهارشنبه با همسرم تماس بگیرید و قولش را یادآوری کنید. خادمین شهدا، واحد خواهران ۲۴ شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰 عهدی که به آن وفا شد هر ساله در ایام میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها، شهر قم، غرق در شادی و شور می‌شود. گلزار شهدای علی بن جعفر علیه السلام هم از این شادی بی‌نصیب نمی‌ماند. نمونه‌‌‌اش؛ دختران کوچکی که سرود خواندند و همچنین شیرین‌کامی میهمانان شهدا با شربت و شیرینی و... ما خواهران واحد فرهنگی هم که از مدتی قبل در تکاپوی تدارک این روز خاص بودیم، در کنار امر به معروف با تبریک روز دختر و دادن هدیه به دختران عزیز در این شادی شریک شدیم. زمانی این شیرینی و شادی تکمیل شد که خانمی را دیدم که هفته‌ی قبل خاطره‌اش را نوشتم. البته اول نشناختمش، زن جوانی که هفته‌ی گذشته با او صحبت کردم، بدحجاب بود با شلوار کوتاه پاره؛ اما کسی که حالا روبرویم ایستاده بود، خانمی باوقار با چادر و حجاب بسیار خوب بود. وقتی خودش را معرفی‌ کرد، اشک در چشمانم جمع شد، بی‌درنگ جلو رفتم، درآغوشش گرفتم و چادرش را که یادگار مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها بود را بوسیدم. خودش از محجبه‌شدنش خیلی خوشحال بود، شوهرش از او بیشتر و مدام می‌گفت: "مبارکه، مبارکه". روسری تبرکی، پارچه‌ی متبرک و چند شاخه‌ی گل هدیه‌ای بود به او که نامش معصومه بود و در میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها، با پوشش فاطمی از ورودی گلزار علی‌بن جعفر علیه السلام گذر کرد. او رفت و من در حالی که از شادی در پوستم نمی‌گنجیدم، زیر لب زمزمه می‌کردم: "اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا" خادمین شهدا، واحد خواهران ۲۵ شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰 محبت خالصانه به شهدا در یکی از روزهای بهاری "گلزار شهدای علی بن جعفر علیه السلام" میز و "دفتر دلنوشته برای شهدا" را به امید اینکه شاید درد و دلی بر آن نقش بندد و روحی سبک شود؛ آوردم و در ورودی گلزار گذاشتم. اتفاقا آن روز باد شدیدی می‌وزید، طوریکه چفیه‌هایی که می‌خواستم روی میز بیاندازم را از روی آن بلند می‌کرد. داشتم با باد کلنجار می‌رفتم که دستی آمد و کمکم کرد. سرم را چرخاندم تا صاحبش را ببینم. دیدم خانم جوانی است که دارد با شوق به چفیه‌هایی که عکس آقا و شهید سلیمانی دارد، نگاه می‌‌کند و به رسم تبرک به آن دست می‌کشد. نگاهش از آن نگاه‌های مشتاقانه بود که مخصوص افراد کم‌توان ذهنی است. از اینکه کمک کرده بود خوشحال بود و چشمانش از شادی می‌درخشید. محو محبت بی‌شائبه‌اش به شهدا بودم که باد دوباره چفیه‌ها را بلند کرد و روی زمین انداخت. همه‌ی نشاط چهره‌اش در یک آن به ناراحتی تبدیل شد. جیغ کوتاهی کشید و فوری چفیه‌ها را از روی زمین برداشت، تکاند و به من داد. با اینکه کم‌توان ذهنی بود؛ اما حجاب مناسبی داشت؛ نه مانتو‌اش کوتاه بود و نه شلوارش پاره. روسری‌اش را هم محکم بسته بود. خودش تنها به زیارت شهدا آمده بود و حالا داشت بیرون می‌رفت. توانایی نوشتن نداشت، برای همین حرفی از دفتر و دلنوشته برای شهدا نزدم؛ اما مطمئنم شهدا دلنوشته‌ی نانوشته‌اش را پیش از همه‌ی دلنوشته‌ها خوانده‌اند... خادمین شهدا، واحد خواهران ۲۶ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰شهید جمهور شهدا شانزده روز پیش این عکس در ورودی گلزار شهدای علی بن جعفر علیه السلام گرفته شده است. اینجا جایی است که با خواهران خادم الشهدا برای امر به معروف می‌ایستیم. شهید سید ابراهیم رئیسی در ابتدای سفر استانی‌اش به قم به زیارت شهدا آمد. کنار مزار سردار شهید مهدی زین الدین ایستاد. چه حرفی با او زد، چه خواسته‌ای داشت، فقط خدا از آن خبر دارد. احترام ویژه‌ای که برای شهدا قائل بود، در نگاه و چهره‌اش مشخص است. قبل از آمدنش، برنامه‌ی زیارتش هیچ اطلاع‌رسانی نشد، حتی خواهران خادم الشهدا هم نمی‌دانستند که ایشان قدم به گلزار شهدا می‌‌گذارند. وقتی فهمیدیم آمده‌اند؛ افسوس خوردیم، وقتی شهید شدند افسوس و دریغ بیشتری خوردیم. اما از این به بعد ورودی گلزار معنای جدیدی اضافه بر معانی قبلی برای ما دارد. رئیس جمهور شهیدمان ده روز قبل از شهادتش از اینجا وارد گلزار شهدا شدند. رئیس جمهوری که اسوه تلاش، اخلاق و ایمان بود. درست است که توفیق زیارت ایشان را در گلستان شهدا نداشتم؛ اما خاطره‌ی این هفته را درباره‌ی او و در حالی که در صف ورود به جلسه‌ی بزرگداشت ایشان در بیت رهبری به سمت حسینیه امام خمینی رحمت الله علیه می‌روم، می‌نویسم. روحش شاد، راهش پر رهرو خادمین شهدا، واحد خواهران ۲۷ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰شهیدان سربلند این هفته هم گلزار شهدای علی‌بن‌جعفر علیه‌السلام، حال و هوای شهادت رئیس جمهور و یارانش را داشت. هنوز سیاه پوش و پوسترهای شهید رئیسی به دیوار ورودی گلزار بود. همان ورودی‌ که اخیرا از آن عبور کرده بود. ما هم با عکس شهدا، پارچه‌ی مشکی، شمع، حلوا و گل‌سرخ به یاد گل‌های پرپر ملت، مراسم بزرگداشتی برگزار کردیم. دفتر دلنوشته این هفته، مخاطب خاص داشت: "رئیس جمهور شهید". مردم با دلنوشته، این اَبرمرد را می‌ستودند. از دلتنگی شکایت داشتند و بی‌استثناء در آرزوی شهادت بودند. خانم مسنی آمد و یکی از عکس‌های بالای ورودی را نشانمان داد. باید سرمان را بالا می‌گرفتیم تا فرزند شهیدش را ببینیم، مثل او که سرش بالا بود و با افتخار نشانمان دادش. خانواده‌ای آمدند، دختر نوجوانشان بی‌حجاب بود. خواستم صبر کنند تا برایش روسری بیاورم؛ ماندند. به دخترک گفتم این روسری هدیه‌ی شهداست به تو. مادرش گفت اتفاقا امروز تولدش است؛ تولد ده سالگی‌. داشتم روسری‌اش را مرتب می‌کردم که سرش را بلند کرد و با غرور خاصی گفت دایی و پدربزرگ خودم هم شهید شده‌اند. گفتم پس حجاب تو باید از همه‌ی همکلاسی‌هایت بهتر باشد. قبول کرد. خوشحال بود که روز تولدش از شهدا هدیه گرفته است. مادر و خواهرش هم با ذوق نگاهش می‌کردند. و من از ذهنم گذشت که شهدا هستند که سرها را بلند می‌کنند؛ چه "شهید جمهور" باشند و باعث سربلندی ملت؛ چه دایی و پدربزرگ دختری کوچک. خادمین شهدا، واحد خواهران ۲۸ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
گلزار شهــ🌷﷽🌷ـــدای قم 🔰 به نیابت از شهدا یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد گلزار شهدای علی‌بن‌جعفر علیه‌السلام، وجود بیش از هزار شهید غیرایرانی است. شهید"کمال کورسل" فرانسوی، شهدای پاکستانی و شمار زیادی از شهدا از عراق و دیگر کشورها هستند. عراقی‌ها و پاکستانی‌ها برای زیارت امام‌زاده علی‌بن‌جعفر علیه‌السلام و شهدا زیاد به گلزار می‌آیند. علاقه پاکستانی‌ها به "شهید علی آقازاده‌نژاد" یکی از دلایل حضور آنهاست. می‌آیند بر سر مزارش، خیلی سوزناک سینه‌زنی می‌کنند. بانوانشان هم حجاب خوبی دارند، با همان لباس و چادر محلی‌شان، ساده و بی‌آلایش هستند و نیازی نیست به آنها تذکر حجاب بدهیم. یک بار زمانی که در میانه‌ی گلزار داشتم به دختر نوجوانی که بی‌حجاب بود، روسری هدیه می‌دادم، آقایی روحانی که از لهجه‌اش فهمیدم پاکستانی‌ است، جلو آمد و تشکر کرد. با فارسی دست و پا شکسته‌ از من می‌خواست که از روسری سرکردن‌ها فیلم بگیریم تا دیده شود. می‌پرسید این روسری‌ها را چه کسی تامین می‌کند. وقتی گفتم بانی خاصی ندارد؛ مومنین نذر فرهنگی می‌کنند و روسری‌ها را هدیه می‌دهند، کمی تعجب کرد. مومنین روسری‌های رنگارنگ را مطابق با سلیقه‌ی دختران تازه‌تکلیف می‌خرند تا به نیابت از آنها و از طرف شهدا به دختران معصوم سرزمینمان هدیه دهیم. من بارها برق شادی را وقتی گفتم روسری هدیه شهداست در چشم دختران نوجوان دیده‌ام و خدا پدرت را بیامرزد را از زبان رهگزاران شنیده‌ام. خادمین شهدا، واحد خواهران ۲۹ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
گلزار شهــ🌷﷽🌷ـــدای قم 🔰 دلنوشته‌ای برای شهدای گمنام این هفته زمانی‌که به گلزار آمدم و دکور دفاع‌مقدسی و فرش‌های پهن شده بین مزار شهدا را دیدم، فهمیدم قرار است یادواره برگزار شود. داشتم میز دلنوشته را آماده می‌کردم که خانمی آمد و گفت برای سه شهید گمنامی که در گلزار شهدای‌علی‌بن‌جعفر علیه السلام هستند، یادواره گرفته‌اند و میزی برای استقبال می‌خواست. تعدادی خانم‌ بودند که خودجوش مراسم گرفته‌بودند. با هم میز دلنوشته را بردیم و رویش را با عکس شهدا پُرکردیم. دفتر دلنوشته این هفته، مخاطب خاصش شهدای گمنام شدند. نزدیک عید غدیر بود و گرامیداشت یاد شهدای سادات که تعدادشان هم در گلزار کم نیست. اولین و دومین دلنوشته را پسرهای نوجوانی نوشتند که بر حسب اتفاق هر دو خودشان از سادات بودند. نوجوان‌ها می‌آمدند با علاقه‌ی خاصی به عکس شهدا نگاه می‌کردند و برای نوشتن دلنوشته بین خودشان صف می‌گرفتند. دیدم یکیشان عکس رزمنده نوجوانی را به دوستش نشان می‌دهد و می‌گوید: "این که خیلی سنش کمه!" دختری توجهم را جلب کرد که کنار میز می‌آمد، می‌رفت و از دور نگاه می‌کرد؛ اما دل نمی‌کند و دوباره می‌آمد عکس‌ شهدا را نگاه می‌کرد. سویشرت پوشیده بود، سنش را که پرسیدم، حدودا ده ساله بود. گفتم شهدا را دوست داری؟ گفت بله. گفتم آنها هم دوستت دارند و می‌خواهند حجاب بهتری داشته باشی. قبول کرد و یک گوشه‌ی دفتر، دلنوشته نوشت؛ برای شهدایی که خودشان دعوتش کرده بودند. خادمین شهدا، واحد خواهران ۳۰ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
گلزار شهــ🌷﷽🌷ـــدای قم 🔰 راهنمای زائر این هفته که به گلزار آمدم، هوا بسیار گرم بود. حرارت از زمین بلند می‌شد و از آسمان آتش می‌بارید. مردم هم دیرتر از همیشه برای زیارت به گلزار شهدای علی‌بن‌جعفر علیه‌السلام آمدند. ما معمولا وقتی ابتدای ورودی گلزار می‌ایستیم و چوب‌پَر سبز به دست می‌گیریم، زیاد پیش می‌آید که نشانی مزار شهدا را از ما بپرسند. در این پرسش‌ها، سردارشهید"مهدی زین الدین" با اختلاف پیشتاز است و شهیدان سیدمجتبی صالحی خوانساری، محمدرضا شفیعی، محمدمعماریان، علی‌اکبر نظری ثابت، محمدجواد دل‌آذر، شهدای مدافع حرم، شهیدان گمنام، آیت الله"صفایی حائری و دیگر شهدا قرار دارند. وقتی دختری‌ نوجوان یا خانواده‌ای که از شهری دور به زیارت شهدا آمده‌اند را تا کنار مزار شهید همراهی می‌کنیم، گویا صدای تشکر شهید را می‌شنویم. گاهی پیش می‌آید زائران اسم شهیدی را می‌برند و ما محل مزارش را نمی‌دانیم و شرمنده می‌شویم که نشانی مزار بیش از ۳۰۰۰ شهید گلزار را نمی‌دانیم. آن وقت به ناچار راهنمایشان می‌کنیم به سمت دفتر گلزار که دفتر قدیمی بزرگی از اسامی شهدا و نشانی مزارشان دارند. این جمعه اما، بیشتر از اینکه سراغ مزار شهدا را از ما بگیرند، بارها از مکان اخذ رای سوال کردند. حسینیه امام خمینی رحمت الله علیه و دبیرستان مقابل گلزار شهدا را معرفی می‌کردیم. خانواده شهدا و مردم که به دنبال رئیس‌جمهوری شبیه شهید رئیسی بودند، نشانی محل اخذ رای را می‌خواستند. خادمین شهدا، واحد خواهران ۳۱ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
گلزار شهــ🌷﷽🌷ـــدای قم 🔰پدر؛ مربی دختر یکی از روزهای بسیار گرم مرداد ماه بود و هنوز گلزار شهدای علی‌بن‌جعفر علیه‌السلام خلوت. این روزها معمولا مردم کمی دیرتر به گلزار می‌آیند تا اندکی از شدت گرما کاسته شود. در ورودی گلزار ایستاده بودیم که خانمی با پوشش نامناسب وارد شد. به او گفتم چادر ندارین؟ نداشت. گفتم پس ما به شما امانت می‌دهیم. کمی تردید داشت؛ اما قبول کرد. همسر و دختر ۳،۴ ساله‌اش هم همراهش بودند. وقتی مشغول سرکردن چادر بود، دخترش با شیرین زبانی خاصی رو به او کرد و گفت: "مامان دیدی بابا گفت چادر سرکن." خانم که جوابی برای دختر کوچکش نداشت؛ فقط چند لحظه با تعجب به او نگاه کرد! موقع خارج شدن از گلزار هم که برای پس دادن چادر آمد، هنوز چادر روی سرش بود. کمی بعد، خانواده دیگری آمدند. دختر نوجوانشان مانتویی کوتاه پوشیده بود. پدرش گفت چادرش در ماشین است و ماشین جای دوری پارک شده است. گاهی خانم‌ها چادرشان در ماشینشان است و وقتی ممانعت می‌بینند، به سراغ چادر خودشان می‌روند. اما این خانواده نه به سراغ چادر خودشان رفتند، نه از ما چادر امانتی قبول کردند! چند قدم که از ما دور شدند، پدر دختر آمد و معتقد بود ما با این کار دخترش را از حجاب زده می‌کنیم! وقتی که رفت به این فکر کردم که پدرها چقدر می‌توانند با رفتارشان روی دخترشان تاثیر بگذارند. یکی دختر ۳ ساله‌اش را مشوّق حجاب می‌کند و دیگری با منطق اشتباهش دخترش را از حجاب دور می‌کند. خادمین شهدا، واحد خواهران ۳۲ صبح شنبه عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
گلزار شهــ🌷﷽🌷ـــدای قم 🔰صبر زینبی ما اینجا در گلزار شهدای علی‌بن‌جعفر علیه‌السلام، چندین خادم‌الشهدای نوجوان داریم که علاقه به شهدا و حس تکلیف نسبت به واجب امر به معروف، روزهای پنجشنبه و جمعه آنها را از خنکای کولر و تفریحات نوجوانانه به ایستادن در ورودی گلزار در گرمای بالای ۴۵ درجه رسانده است. ما به این نوجوانان مشتاق که بیشتر اوقات با مادرهایشان می‌آیند، توصیه می‌کنیم با هم‌سن و سال‌های خودشان که حجاب مناسبی ندارند صحبت کنند، چه اینکه زبان هم را بهتر می‌فهمند و در ضمن از گزند حرف‌های تلخ بزرگ‌ترها هم حفظ می‌شوند. زینب یکی از این نوجوانان، وقتی آمد، خیلی پرانرژی بود؛ هم تذکر می‌داد، هم مواردی که نیاز به تذکر داشت را به من نشان می‌داد. حتی کمی که گذشت اعتماد به نفسش آنقدر بالا رفت که گفت: "شما اگر می‌خواهید به گشت بروید، بروید من اینجا هستم!" وقتی گفتم شما در دستم امانتی و نمی‌شود اینجا تنها بمانی، قانع شد و چوب‌پَر به دست، کنارم روی صندلی نشست. روز دومی بود که می‌آمد و دلم می‌خواست با آدم نامهربانی که اشتیاقش را کورکند، روبرو نشود. آقایی با دو دخترش بیرون می‌رفتند، دخترها سن تکلیف بودند؛ اما شالشان خیلی عقب بود. زینب به دخترها تذکر داد؛ ولی پدرشان با لحن تندی اعتراض کرد. زینب ناراحت شد و چهره‌اش درهم رفت. خواستم از دلش دربیاورم گفتم: "انگار پدر دخترها دوست نداشت حجاب داشته باشند." او هم به نشانه تایید سرش را تکان داد. کمی گذشت و تلخی رفتار آن آقا داشت فراموش می‌شد، که دیدم با دخترهایش وارد گلزار شدند، آقا به طرف من آمد. اول کمی ترسیدم، اما مقداری بستنی یخی خریده بود و با اصرار تعارف می‌کرد و سراغ زینب که کنار میز کودک مشغول بود را می‌گرفت و تکرار می‌کرد: " آن دختر خانم کجاست؟" حرفی از رفتار زشتش نزد؛ اما کاملا شرمنده بود. به دخترهایش توجه کردم، حتی یک تار مویشان بیرون نبود. وقتی زینب را دیدم که چوب‌پر به دست، کنار ورودی گلزار بستنی یخی می‌خورد، مطمئن شدم آن پدر را بخشیده است. عجیب نیست که چندین نفر از آمرین نوجوانمان نامشان زینب است؛ چراکه امر به معروف صبر زینبی می‌طلبد... خادمین شهدا، واحد خواهران ۳۳ عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾
گلزار شهــ🌷﷽🌷ـــدای قم 🔰به نیت شهدا برخی روزها می‌شود که اکثر کسانی که به گلزار شهدای علی‌بن‌جعفرعلیه‌السلام می‌آیند، حجاب خوبی دارند و کم پیش می‌آید که نیاز به امر به معروف داشته باشند؛ ولی متاسفانه این روزهای خوب اندک هستند. در یکی از روزها، زمانی که تازه شیفت شروع شده بود، دختر حدودا ۴ ساله‌ای را دیدم که ظرف کوچکی از سوهان را به مردم تعارف می‌کند و تاکید می‌کند به نیت شهدا. واکنش مردم به نیت دخترک جالب بود. لبخند می‌زدند و سرش را نوازش می‌کردند. انرژی زیادی از نیت دخترک گرفتیم؛ اما روز پُرماجرایی بود. خانم‌‌های بدحجاب پشت‌سر هم می‌آمدند؛ اما با ما همکاری نمی‌کردند. حتی یکی از آنها وقتی محترمانه از او خواستیم چادر بپوشد، از دایره ادب خارج شد. البته این وقت‌ها مردم برای حمایت و دل‌جویی می‌آیند و شیرینی محبتشان، تبرکی که از چوب‌‌پَر سبز می‌گیرند و التماس دعایی که می‌گویند، تلخی بداخلاقی‌ها را با خود می‌شوید و می‌برد. همان روز خانمی که خواهر دو شهید و دو جانباز بود را در گلزار دیدم. صحبت از تاول‌هایی شد که با شروع فصل گرما روی بدن برادر شیمیایی‌اش ظاهر می‌شود و بعد از ناسور شدن، سر وکارش را به آی‌‌سی‌یو و بیمارستان می‌اندازد. اینکه بیش از سی سال است که هر سال این روال تکرار می‌شود. وقتی از هم جدا شدیم، هر خانم کم‌حجابی که در گلزار شهدا می‌دیدم، به این فکر می‌کردم که احتمالا مثل من از تاول‌های ناسور جانبازان شیمیایی چیزی نشنیده است. خادمین شهدا، واحد خواهران ۳۴ عضویت مستقیم در کانال ایتا گلزار 👇👇👇 🆔@golzarqom #https://eitaa.com/golzarqom ✾•🍃🌺🍃•✾