eitaa logo
گنبد فیروزه
57 دنبال‌کننده
553 عکس
173 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۳۲): ✅ اصلاح و تکمیل (۳)؛ مفاد پیام شماره ۰۲۵ این سلسله، نیازمند دو توضیح کلی است: ... جزیره ؛ پناهگاهی بود برای فرار یا تبعید وحشی‌های اروپای متمدن. فراری‌ها و تبعیدی‌های در جزیره وحشی‌ها تدریجاً تبدیل شدند به . مقصد اولیه دزدان دریایی (انگلیسی‌ها) اروپای شمالی و بقیه بنادر اروپای غربی و جنوبی بود ولیکن متناسب با پیشرفتی که در توسعه شناورهای خود پیدا کردند، سایر قاره‌های جهان را هم مورد هجوم و غارت و اشغال خود قرار دادند. تا آنجا که ۹۰۰ میلیون نفری و یک میلیارد نفری را هم اشغال کردند و برای حکومت بر آن‌ها یک گماشتند و آنها هم قرن‌ها تمکین کردند! البته پرتغالی‌ها، اولین مهاجمان اروپایی بودند که در سال ۱۵۱۰ میلادی بر «جاوه» دست یافتند و در گوا مستقر شدند. انگلستان بعداً وارد منطقه شد. دورهٔ استعمار انگلستان در هند حدود یک قرن و نیم از ۱۸۰۰ تا ۱۹۴۷ میلادی طول کشید. نفوذ و تسلط انگلستان در دو مرحله جلوه‌گر شد؛ نخست از طریق تلاش (قاره آمریکا را هند غربی می‌نامیدند!) در به دست آوردن اجازهٔ فعالیت‌های بازرگانی و اخذ امتیازات از حکمرانان محلی یا مرکزی که به تصرف سرزمین هند بجز پنجاب، سند و کشمیر و سقوط گورکانیان انجامید و سپس جایگزین شدن دولت انگلستان و اعلام انضمام رسمی هندوستان به مستعمرات و متصرفات بریتانیا. غارت و اشغال انواع بلاد غربی و شرقی توسط انگلستان به جایی رسید که ضرب‌المثل شد که غارت در غروب نمی‌کند! صهیونیست‌های قدرت‌جو که را پایگاه اصلی خود قرار داده بودند تدریجاً به انگلستان کوچ کردند. نزدیک به چهل پروتکل صهیونیست‌ها (سیاست‌های اصلی و‌ سری و جهانی) در تدوین شده بود که ۳۷ مورد آن، لو رفت و در دنیا منتشر شد. (ای‌کاش مجال و حوصله داشتم، رفتارهای را بر مفاد این پروتکل‌ها تطبیق بدهم! فقط یک مورد را تطبیق دادم که مقاله آن‌را سال‌ها پیش منتشر کردم و اگر آنرا مجدداً در بساطم یافتم به اشتراک خواهم گذاشت) سلطه‌جویی بریتانیای کبیر در سرزمین‌های بویژه با موانع غیرمنتظره‌ای انجام گرفت که برای سران انگلستان، تبدیل به معمای عجیبی شده بود! سلطه‌جویی انگلیس در ، گازانبری بود و همزمان با فعالیت‌های سیاسی/نظامی مشترک «ضیا-رضا»، محور مذهبی/فرهنگی را هم مدیریت می‌کرد. ضیا-رضا در سال ۱۲۹۹ با ، تاج و تخت را در اختیار گرفتند که از حمایت قم نیز برخوردار بودند! (علمای قم از ترس عقرب جرّاره کمونیستی به مار غاشیه گماشتگان انگلیس مکار، پناه بردند!) ظرف ۵ سال بعد از تاج‌گذاری ، بهائیت نیز خود را بنا کرد ولیکن بعد از ارتکاب جنایات و هجمه‌های علنی علیه اسلام و مقدسات، با مخالفت مراجع و علمای شیعه بویژه زعیم قم؛ آیة‌الله بروجردی مواجه شد تا آن‌جا که آیة‌الله فتوای را صادر فرمود. (در نیمه اول دهه ۱۳۷۰ بنده، فیلمنامه‌ای در موضوع «نماز باران مؤمنین قم به امامت آیة‌الله خوانساری» نوشتم که در اسلامی، تحت عنوان «باران عشق» به تصویب رسید که در طی آن به نقش بهائی‌ها و شیطنتی که در قم، انجام دادند، اشاره کرده بودم ولیکن وقتی که آنرا جهت تولید، تحویل دادم، مفقود شد! سناریوی مفقوده، گلچینی از فیلمنامه سریال ۲۶ قسمتی تلویزیونی بود که آن هم در ، گم و گور شد!! متاسفانه بهائیت در مراکز رسانه‌ای و مجموعه‌های هنری و فرهنگی نفوذ و سلطه پنهانی و بعضاً آشکاری داشتند و هنوز هم دارند!) ... بریتانیایی که آفتاب در مستعمرات آن، غروب نمی‌کرد، در ایران ۸ میلیون نفری، موفق به سلطه یافتن با فرمانداری انگلیسی نشد و ناگزیر شد که فردی بومی را بر آن‌ها بگمارد و در این الگو موفق شد! ایرانی‌ها زیر بار حکومت مستقیم نرفتند اما نوکر آن‌ها را بعنوان خود پذیرفتند! حتی همین که حاکم خارجی را برنمی‌تابیدند! این معما سبب شد که انگلیس در باره ، حساس شده و به تحقیقات ژرفی بپردازد تا آن‌جا که می‌شود با جرأت گفت، و محققین انگلیسی (از زمره ) بعضاً از اسلام‌شناسی و تشیع‌شناسی بسیاری از روحانیون و دقیق‌تر و کامل‌تر و جامع‌تر بود! چنانکه گفته شده؛ بهترین دوره‌های آموزشی آکادمیک در است نه در قم و نجف! به همین علت هم در تقسیم مستعمرات اسلامی، مناطق شیعه‌نشین به انگلستان و مابقی به آمریکا واگذار گردیده است. فلذا .. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۶ اسفند۱۴۰۲ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۳) 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت دوم): در مقطعی که دنبال اسپانسر برای سناریوی بنده بودیم، طی نشستی باتفاق ع.ع. با آقای محمدزاده (مدیرعامل ) هم صحبت مفصلی داشتیم که وی از نوع نگرش هنری-سیاسی و صحبت‌های فرهنگی-انقلابی بنده خیلی خوشش آمد (بلحاظ إشرافیتی که به افکار و عقاید یافته بودم و...) و تقاضا کرد که بعنوان نماینده آن بنیاد به اعزام بشوم تا به پسر او در گزینش فیلم‌های سینمایی مورد نیاز جامعه ، مشاوره بدهم! تا او خودش ماهی یکبار بیاید فرانسه و قرارداد ببندد. ولیکن بمحض مطرح کردن پیشنهاد او برای پدرم با مخالفت خانواده‌ام مواجه شدم! همه اعضای خانواده معتقد بودند که رفتن یک پسربچه تازه بالغ به فرانسه و‌ دیدن انواع فیلم‌های سینمایی غربی (ولو جهت گزینش برخی از آنها که متناسب برای باشد)، اصلاً صحیح نیست! در حالیکه من نوجوانی بودم که می‌توانستم گلیم خود را از آب بکشم! ولیکن نهایتاً تسلیم مخالفت شدید خانواده‌ام شدم که متفقاً زیر بار نرفتند و به صلاح من ندانستند و لذا من هم نرفتم! حرف حسابشان هم این بود که چه معنی دارد؛ پسر مجرد تازه بالغ یک در ۱۷ سالگی خود برود در و فساد و فساق، آن‌هم نه برای تحصیلات بلکه برای این که بنشیند صبح تا شب، انواع فیلم‌های سینمایی فاسد و مفسد غربی و هالیودی را تماشا بکند تا تعدادی را مثلاً گلچین کند که فرضاً مناسب حال و هوای مردم انقلابی سینمارو ایران باشد؟! غرض این که؛ در آن دوره، از اینگونه جلسات هم برای هم‌افزایی در پیشبرد اهداف‌مان داشتیم. تا اینکه یک روزی، عموی کوچک ع.ع. به من خبر داد که قرار شده ، برای برپائی مراسم جشن گرامیداشت اولین سالگرد در ایران (یا فقط در تهران؟)، مبلغ ۴٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان به مرکز سینمایی فجر پرداخت نماید! که بعنوان بزرگترین تشکل فعال هنری شناخته شده است! اما عبداله و دو برادر من (همان رهبر ارکستر و اخراجی ) سه‌تایی تصمیم گرفته‌اند که با این پول به فرار کنند! بنده هم با شنیدن این خبر تلخ، یک‌راست رفتم سراغ در آموزش و پرورش (حاج‌آقا موسوی و کارپرداز او آقای حاج‌سیدجوادی) و گفتم؛ اگر این خبر صحیح باشد، بهتر است که شما هم که اینهمه امکانات در اختیار ما گذاشته‌اید، در این امر بزرگ، و حتی دخالت داشته باشید. زیرا من به علیخانی‌ها اعتمادی ندارم و نگرانم که آن پول هنگفت ، حیف و میل شود! ولیکن حاج‌سیدجوادی، ترجیح داد که همان روز هر دو ساختمانی را که در اختیار ما گذاشته بود، پلمپ کند! وقتی من به او معترض شدم که بجای درست کردن ابرو چرا داری چشم ما را کور می‌کنی؟! عبداله متوجه شد که قضیه آن‌ها لو رفته طلبکار شد و لذا با چاقوکشی انتقام‌جویانه در صدد کشتن من برآمد که چرا خبرچینی کرده‌ای و...؟! و من با کمک عموی کوچک او از مهلکه گریختم! بدینگونه شد که مرکز سینمایی ما (فرهنگسرای بزرگی با عضویت صدها هنرپیشه در خیابان سمنان و روبروی ی فعلی) به فروپاشی رسید! بعد از آن بنده، فیلمنامه خود (نبرد تا آزادی) را بردم برای که بنظرم بهار ۱۳۵۹ بود. با توجه به قدوقواره نوجوانی‌ام اول مرا فرستادند به «واحد کودک و نوجوان»! در آن‌جا تشخیص دادند که فیلمنامه بنده فراتر از مفاهیم کودک و نوجوان است و لذا مرا فرستادند به «واحد جوانان» که مجری خوش‌تیپی هم داشت بنام ناصر عنصری اگه اشتباه نکنم! در آنجا هم فیلمنامه مرا که مطالعه کردند، گفتند برای «واحد فیلم و سریال»، مناسب‌تر است و لذا مرا درگیر واحدی نمودند که مراجعین آن‌جا همه بزرگسال و بعضاً پیرمردها و پیرزن‌ها بودند و من در لابلای آن‌ها بنظر می‌رسید که بچه آن‌ها باشم!😂🥴 ولیکن در این واحد هم بعد از چندین ماه رفت و آمد، صریحاً و خیلی جدی به بنده اعلام کردند که خمیرمایه فکری شما که بودن است در اثر شما مشهود و لذا مردود است! و تأکید بنده بر این نکته که تشکیلات بنده (با عنوان انجمن توحیدی مستضعفین بازار) در از بنی‌صدر، حمایت کرده است، به خرج آن‌ها نرفت! به صراحت می‌گفتند: اگرچه حامی بنی‌صدر بوده‌اید اما بنیاد فکری و تربیتی و اعتقادی شما کاملاً مکتبی است و از پلن به پلان فیلمنامه شما مشهود و ملموس است! البته بنظرم آن حرف‌ها نوعی بهانه‌جویی هم بود! زیرا در آن مقطع (۱۳۵۸ و قبل از هجوم به ایران)، بنده نوجوانی ۱۷ ساله بودم و حضورم در جلسات دست‌اندرکاران و مراجعین به واحد مذکور، چندان به چشم نمی‌آمد و لذا پی بردم که آن واحد، عمدتاً تحت تأثیر کسانی قرار گرفته که در صدد... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏