─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#کربلا
#اباعبدالله_الحسین_ع
#کانال_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
«عشق یعنی ،،،»
عشق گوید کــــــــربلا و کربلا گوید حسین
بغض گوید نینـــــوا و نیــــنوا گوید حسین
عشق می گوید جــنون اما جنون گوید بلا
عقل گـــوید عافیـــــت اما بلا گوید حسین
سینه می سوزد در آتش،آتش اینجا شعله ور
قلب خونین درمیان شعله ها گوید حسین
دیده می بارد سرشک و اشک می ریزد به خاک
خاک ازخون لاله گون و اشک ما گوید حسین
آه ما شد لاله گـون و ناله ی ما شد بلند
آه ما با ناله ی ما همصـــدا گوید حسین
در خیابان هر در و دیوار می گرید ز غـم
در بیابان هر نسیم جانفزا گوید حسیـن
عاشق دل خسته در اوج شهادت خواهی اش
ابتدا گوید حسین و انتها گـــــوید حسین
رو به هر جا آوری ذکرحسین آید به گوش
غیرمی گوید حسـین و آشنا گوید حسین
دست مابرسینه و زنجیر ماتم روی دوش
درعزا گردیده جان و،در عزا گوید حـــسین
دل به سمت کربلا و دیــــده سوی قتلگاه
دل جدا و دیدگان ما جــــــدا گوید حسین
لاله از دشــــــــت بلا رویـیده تا کـرب و بلا
«یاسر» از دشت بلا تا کربلا گویدحسین
شعر: حاج محمود تاری « یاسر»
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#حر_ابن_یزید_ریاحی
#کربلا
#محرم
#یاران_حسین
کربلا هنوز لبریز از خاطره ی فرزند آدم است که در کشمکشی شبانه،جانب خدا را گرفت و شیطان را در حسرتی ابدی وانهاد...
هم او که در مقابل نام "فاطمه" سر فروافکنده بود،رسم ادب را... نام "فاطمه" جلوه ای است از "الله ولیّ الذین آمنوا یُخرجُهم من الظُّلُمات الی النّور"... به نور می کشاند،همانگونه که "زُهیر" را....
فرزند آدم،باز هم به بوی سیب راه افتاد...اما این سیب،به معراج می برد نه هبوط...
"حرّ" زیباترین و باشکوهترین توبه ی عاشوراست...
و مقدّر بود سرش بر زانوی "حسین" باشد تا ترجمان این آیه شود که:" اولئک یُبَدِّل اللهُ سیّئاتِهم حَسَنات"...
سلام بر حرّ بن یزید ریاحی...
پنجه انداخته طوفان به سراپای وجودش
زیر و رو می شود اینجا همه ی بود و نبودش
"فَتَلقّیٰ کلماتٍ" پسرِ حضرت آدم
یک قدم مانده مَلَک باز بیفتد به سجودش!
شب تقدیر در او ریخته هر تاب و تبش را
ایستاده به شبیخونِ خودش، نیمه شبش را
"مادرش هم به عزایش بنشیند"، به جوابی
نشکسته ست در این دشت،سکوتِ ادبش را
شبی از دعویِ شیطان و خدا پُر، گذرانده
همه ی ثانیه ها را به تفکر گذرانده
بارها آن طرف بادیه گم کرده خودش را
ای بسا خلوت خاموش که بی "حرّ" گذرانده!
باید از رخوت مرداب به دریا برساند
سرنوشتی که نمی خواسته اینجا برساند
دشت آماده ی آشوب و "حسین" یک شب دیگر
مهلتی خواسته تا مرد،خودش را برساند!
روی شن مانده ردی از گذرِ شرم نجیبی
گویی آویخته بر هر قدمش "گندم" و "سیبی"
عقل، آورده به معراجِ جنونش بسپارد
در هبوطی که نیفتاده ز چشمانِ حبیبی!
چکمه ها؛ بارِ قدم های خطایی که نباید!
گام در گام رسیده ست به جایی که نباید!
هر چه لرزانده دل اهل حرم را..به تلافی
شانه ها بر گسلِ زلزله هایی...که نباید!
دیده از دور، "شب قدر" و طلوع "قمر"ش را
زیر قرآنِ نگاهی که گرفته ست سرش را
"بِحسین بن علیٍّ...بِحسین بن علیٍّ"
به کجا می کشد او سیرِ قضا و قدرش را؟...
#حر_ابن_یزید_ریاحی
#کربلا
#محرم
#یاران_حسین
-----------------------------
شعر: دکتر سیده اعظم حسینی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
پدر گرفت مرا روی دست،ولوله بود
میان آب و پدر چند گام فاصله بود
ولی
فرات پشت سر شمر بود و "راحوما"
درست رو به رویم زیر پای حرمله بود...
راحوما...چشمه ای رازآلود و به تعبیر علی علیه السلام،بهشتی در کربلا که از دید عموم مردم،پنهان بوده است.
انبیا و اوصیایی که از کربلا گذشته اند از آن نوشیده اند. "راحوما" بین مسیحیان نَقلی آشنا بوده است. در مسیر صفین همین چشمه را علی علیه السلام با کنار زدن خاکها بر یارانش آشکار می کند و این مساله باعث اسلام آوردن راهبی می شود که در نزدیکی چشمه می زیسته است و امام می فرمایند: من آخرین وصی یی هستم که از این چشمه نوشیدم"...
#حضرت_علی_اصغر
#عطش
#کربلا
#سیده_اعظم_حسینی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضرت ابالفضل به حضرت علی اکبر
شب شعر عاشورا
#حضرت_علی_اکبر
#حضرت_ابالفضل
#اربا_اربا
#پیغمبر_خیمه
#کربلا
#دکتر_سیده_اعظم_حسینی
----------------------------
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#کربلا
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
زمین به داغ نشسته،زمان از آن بدتر
و حالِ بادیه بد،حالِ آسمان بدتر
عطش رسیده به بی حالی و به تاریِ دید
تَرَک ترک شده لب ها،زبان از آن بدتر
هراس و دلهره ی هاجرانِ درمانده
که مشک،خشک لب و کودکان از آن بدتر
هر آنچه نیزه و شمشیرها به سر دارند
چه نقشه ها که کشیده کمان از آن بدتر
تمام روز خبرهای بد به خیمه رسید
خدا کند نرسد ناگهان از آن بدتر
دو مرد مانده فقط...کم مباد سایه ی شان
که نیست دلهره ای بی گمان از آن بدتر
مباد جلوه کند چکمه ای بر آن سینه
که رو کند هنری خیزران از آن بدتر..
اگر چه تا کفِ گودال یک قدم مانده ست
هنوز معجزه ی اصلیِ حرم مانده ست...
طلوع کرد کسی از افق به هیأتِ ماه
کسی نهایتِ خوبی..کسی نهایتِ ماه!
سلام، حضرتِ محبوبِ بی منازعِ دشت!
سلام،حضرتِ پاکی!سلام،حضرتِ ماه!
"خدا چه حوصله ای داشت روز خلقت تو"۱
تو را کشیده دقیقاً شبیهِ صورتِ ماه!
گمان کنم فقط آن روز "والقمر"خوانده
نشسته هی به دلش،لذت تلاوت ماه!
هنوز مانده ز هم بشکند کمرکشِ کوه
کنار کم شدن تو،کنار کثرتِ ماه!
نمی رسد قدِ موجی به آستانه ی مشک
حساب کرده یقیناً به روی غیرت ماه!
به هیچ برکه نیفتاد در گذارِ زمان
-به غیرِ علقمه-تصویری از خجالت ماه!
"بنفسی انت"بیا مشک آب را دریاب
رها کن آن سر میدان،رباب را دریاب!
صدای هلهله پیچید...مشک خالی شد
و تیر،نقطه ی آغاز خشکسالی شد
درست خورد به رؤیای کودکان و کسی
شبیه حرمله، فریاد زد که:"عالی شد"!
به روی دوش عمو آب واقعیت داشت
و ناگهان وسط نخل ها،خیالی شد
صدای ریزش آب آمد و چگونه "لهوف"
به روضه شرح نماید حرم چه حالی شد!
عمو جواب "چرا"های سخت بود اما
شبیه یک "چه کنم"حسرتی سوالی شد
خبر که تلخ بود ذره ذره می گویند
بگو رسیدن عباس،احتمالی شد!
و ماه منزل آخر چگونه بود مگر
که آفتاب کنار قدش هلالی شد؟
و کم کمک همه ی خیمه باخبر می شد
صدای گریه ی کودک ضعیف تر می شد..
گرفته در بغلش تنگ،بی گناهی را
و خیمه خیمه دویده ست بی پناهی را
بگو به آب که بی فایده ست آمدنش
که تشنگی به تلظی رسانده ماهی را
ز چشم های قشنگش سفیدی اش مانده
که پلک هاش فرو می کشد سیاهی را
رسولِ کوچکِ خیمه!مجاب نتوان کرد
به اشک،این همه ابنِ زیادخواهی را
خدا کند نروی در مسیر صیادی
که تاکنون نزده تیرِ اشتباهی را
برای جنگ نرفتی که منتظر باشد
حرم،شنیدن تکبیر گاهگاهی را
سه راهِ تیر،به مقصد رسیده حالا مرد
کدام سو رود این اولین دوراهی را؟
قلم کشیده به انجیل ها و قرآن ها
تبر به دست ز ره می رسند عصیان ها
"بلند مرتبه شاهی به صدر زین"..تشنه
که کس مباد به آفاق،این چنین تشنه!
نفس بریده..گلو خشک..لب ترک خورده
صدا تراکم بغض و عطش؛طنین، تشنه!
نگاه،مات و تصاویر تار و..ابروها
گره گره به هم افتاده،چین به چین تشنه..
بگو به هُرم کدامین لب و دهان خورده؟
که مانده بر لبِ انگشتری،نگین تشنه!
دهان گشود سراپا به آبداریِ تیغ
گرفت خون لبش را به آستین،تشنه
و خاک عقیم ترین بود،گر چه اسماعیل
کشید پای پر از زخم بر زمین تشنه
رسید کار به پایان و اسب بر می گشت
فتاده بود به گودال،آخرین تشنه...
دمی که سایه ی یک تیغ،بر گلو افتاد
هر آنچه کوه،ز بالای تل فرو افتاد..
غروب بود و شهیدانِ خفته در خیمه
و تکیه های عزا بود سر به سر خیمه
نفس که تنگ شد از"جالسٌ علی صدره"
نگاهِ غیرتِ خود را کشید بر خیمه
خدا کند که نیفتد عمود خیمه ی شاه
دمی که نیست به جا چادری،مگر خیمه
صدای شیهه ی یک گلّه اسب آمد و بعد
تمام دشت به هم ریخت..بیشتر خیمه
چه طنزنامه ی تلخی ست پیش تبداران
که در مقابل آتش شود سپر،خیمه
و خیمه را خبری سوخت پیشتر ز غروب
که "پاره های علی را بیا ببر خیمه"
به ذوالجناح ترین زخم خورده ی این دشت
بگو به حرمت زن ها میا دگر خیمه..
و ذوالجناح ترین زخم خورده، بر می گشت
غروب "فرشچیان" بود تکه تکه ی دشت...
دوید دخترکی سمت کورسوی غروب
که ماه قافله افتاد روبروی غروب
گذار شعله گمانم به گیسوان افتاد
که در مشام افق فرق کرد بوی غروب
عمود آمد و دیگر شبیه هم نشدند
عموی صبحدم خیمه با عموی غروب
زمان تکاملِ تلخیِّ تا همیشه ی بغض
که جرعه جرعه فرو ریخت در گلوی غروب
فرات اشک زمین بود و موج بر می داشت
و می چکید غریبانه در سبوی غروب
چه کودکانِ هیاهوی کوچه های شلوغ
که گم شدند سبک پشتِ های و هویِ غروب
و گونه های افق زرد شد..به سرخی زد
که رفت زیر سمِ اسب،آبروی غروب!
حرم نشسته بر آتش،حرم پریشان بود
و شام های پس از آن،همه غریبان بود...
۱- مصرعی از عمران صلاحی
#عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#کربلا
#دکتر_سیده_اعظم_حسینی
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
38.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تمام مرثیه ها ختم شد به این روضه
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
شعرخوانی در سیمای فارس
#عاشورا
#اباعبدالله
#امام_حسین_علیه_السلام
#عطش
#کربلا
#دکتر_سیده_اعظم_حسینی
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
"مرد" در آستانه ی غروب می ایستد پس از آن که صدا بلند کرده:" هل من ناصرٍ ینصُرُنی؟"
آمدنی ها آمده اند و نیامده ها دیگر نمی آیند...
واپسین نگاهش را بر تن پاره های سرخ دشت می پاشد...
یارانی که از سر زانویش به معراج رفته اند..
پیران سپیدموی نشسته بر رفرف نور...
نورُستگان روییده بر شاخه ی طوبا...شهیدان تیرباران صبحدم...و پیشاهنگانِ آرمیده در بصره و کوفه...
و آن سوتر،تکه تکه ی بنی هاشم...
بغضِ از سحرگاه مانده در گلو،صدا می شود در دشت...
یا مسلمَ بن عقیل! یا هانیَ بن عُروة! یا حبیبَ بن مظاهر! یا زُهیر بن القَین! یا....
ما لی اُنادیکم فلا تسمعون و اَدعوکم فلا تَستَجیبون؟ و انتم نیامٌ أرجوکم تَنتَبهون...فهذه نِساءُ آل رسولٍ فقد عَلاهُنَّ من بعدکم النّحول...فَقوموا عن نَومتکُم ایّها الکِرام و ادفَعوا عَن آل رسول الطُّغاةِ اللِّئام"...۱
بنا نبود زمین و زمان به هم بخورد!
مدارِ هر چه که در آسمان به هم بخورد!
بنا نبود که کوهی شوی بدون کمر
نظام کوه و کمر در جهان به هم بخورد!
که لب ببندی و در امتداد لبهایت
سکوت مزرعه ی خیزران به هم بخورد!
بِایستی که: "و انتم نیامٌ ارجوکم"...
و خواب دشت کران تا کران به هم بخورد!
دوباره بر سم هر اسب نعل می کوبند
مباد کودکی کودکان به هم بخورد!
صدا به بغض بپیچد چرا نمی شنوید؟
و تکه تکه بدن ناگهان به هم بخورد!
و تکه تکه بدن ها شکوه بادیه اند!
حیات تازه ی دشتند،روح بادیه اند!
سرانِ خفته به خاکی که تازه "سر" شده اند
نمرده اند که با مرگ زنده تر شده اند!
شقایقند که بر سینه ها نشان دارند
همیشه جام شهادت به دستشان دارند
اگر ادامه دهی سینه چاک می آیند!
پر از ترانه ی "روحی فداک" می آیند!
اگر ادامه دهی مست مست می آیند!
ورای قول بلای الست می آیند!
در آستانه ی آنند تا که برخیزند
تمام قاعده ی مرگ را به هم ریزند!...
که سلسبیل همین جاست زیر مژگانت!
بهشت، تکه ای از وسعت گریبانت!...
چنین که روضه ز نایت غریب می آید
بعید نیست ببینی "حبیب" می آید!
که تا تو هستی و عطر صدای تو جاریست
"حبیب" تابع قانون هیچ مرگی نیست!
صدات بر گسل بغض های پنهانی
"لهوف" می شود این مقتلی که می خوانی:
"کجاست تیره ی مردان باشهامت ایل؟
کجاست "هانی عروه"؟ کجاست "ابن عقیل"؟
کجاست طایفه ی سرسپرده ی ازلی
کجاست "حنظله"؟ کو "ابن جعده ی جَدَلی"؟
وَ ای شما که شهیدان تیر صبحدمید!
به روی بستر خون هم مدافع حرمید!
به قدس خلوتتان می رسد صدا یا نه؟
نساء آل رسولٍ فقد علاهنَّ...
چه عاشقانه ها به لبهات می رسد گله ها
تو دم گرفته ای و ازدحام حرمله ها.....
و ناگهان وسط روضه ات ترک برداشت
حریم آینه را سنگ های شک برداشت
و ناگهان گذر نیزه بر جبین افتاد
به روی صورت دریا هزار چین افتاد
ز سنگ؟تیر؟ تبر؟ نیزه؟ از کدامش بود؟
که در کناره ی گودال این چنین افتاد
به روی اسب زره داشت؛ خود داشت... ولی
میان هلهله آن پاره گشت و این افتاد
شبیه قصه ی کوچه دوباره با صورت..
نیاز نیست به روضه، فقط همین:"افتاد"!
همین که هرم نفس خورد روی انگشتر
ترک ترک لب "اکبر" روی نگین افتاد!
زنی ز صبح ازل ایستاده بر یک تل
در آستانه ی شام ابد زمین افتاد!
تمام مرثیه ها ختم شد به این روضه
"بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد.."۲
۱-چه شده است که صدایتان می زنم و نمی شنوید و می خوانمتان و اجابت نمی کنید؟ و شما خفتگانی هستید که به بیداریتان امید دارم...و اینان زنان آل رسولند که بعد از شما بی پناهند..از خواب برخیزید ای جوانمردان و این سرکشان پست را از حرم رسول خدا،دور کنید...
۲-برگرفته از شعر مقبل کاشانی
#عاشورا
#اباعبدالله
#امام_حسین_علیه_السلام
#عطش
#کربلا
#دکتر_سیده_اعظم_حسینی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
16.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به حضرت زهیر ابن قین
چه بلند است بلند است "زهیر"اقبالت
این حسین است ،حسین آمده استقبالت
شب شعر عاشورا........شیراز
#یاران_امام_حسین
#زهیر_ابن_قین
#کربلا
#عاشورا
#دکتر_سیده_اعظم_حسینی
#محرم_1404
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
❀࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
خمیدگی هشتاد سالگی اش را با شالی به کمر بسته بود تا اندکی راست قامت تر بایستد و سپیدیِ بلند ابروانش را با پیشانی بندی به پیشانی، تا نگاهش را سد نشود؛ منظره ای که حرم را به اشک آورد...
موهای سپید و بلندش در باد موج می زد آنگاه که به میدان می رفت...
پر بود از خاطرات "بدر" و "حنین"...
و رجزهایش که شیعه را مرزبندی می کرد:
" آلُ علیٍ شیعةُ الرَّحمٰنِ
آلُ زیادٍ شیعةُ الشّیطانِ..."
گفته اند هجده تن را از پای درآورد و آنگاه که بر زمین افتاد، نفس های آخرش را سر بر زانوی "حسین" داشت...او شهید پیش از نماز ظهر عاشوراست...
سلام بر اَنَس بن حارث کاهلی...
در تکاپوی جنون، تدبیر می ریزد به هم!
عشق، "هو"یی می کشد، تقدیر می ریزد به هم!
کیست این سرمست بی پروا که با لبیک او
خواب های شوم را تکبیر می ریزد به هم!
شال اگر وا گردد از دور کمر، در چشم دشت
آشکارا قامت یک پیر می ریزد به هم!
عاقبت ترتیبِ حجّش را به دست بادها
خرمنی از موی بی "تقصیر" می ریزد به هم!۱
لحظه ای می ایستد در قاب چشم خیمه ها
اشک، موجی می زند، تصویر می ریزد به هم!
بیشه ای از نیزه روییده ست در آنسوی دشت
باز هم این بیشه را یک شیر می ریزد به هم!
در میان این همه ناباورِ آفت زده
هر عبارت گفته شد، تعبیر می ریزد به هم!
در مدار ذهن های این شب اندیشان کور
جلوه ی خورشید، در تفسیر می ریزد به هم!
تکه ای از پیری اش را بسته بر پیشانی اش..
تکه ای از پیری اش را تیر می ریزد به هم!
شاه بیتی از رجزهای "حنین" و "بدر" را
عاقبت، بی ذوقیِ شمشیر می ریزد به هم!
شوق دیدار کسی از چشم هایش می چکد
چشم هایش با کمی تأخیر می ریزد به هم...
۱- از اعمال حج..
#عاشورا
#کربلا
#یاران_امام_حسین
#دکتر_سیده_اعظم_حسینی
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#خطبه_امام_سجاد_ع_شام
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
#حذف_هشتک_کانال_جایز_نمیباشد
به خاک پای حضرت سجاد...
( بر اساس خطبه ی معجزه وارشان در شام)
"کعبه" نام پدرم بود،همه می دانند۱
همه...حتی تبری که به مصاف آمده بود!
بیشتر از همه، آن حاجیِ جانبازی که
شانزده بار، پیاده به طواف آمده بود!۲
تشنگی خیزترین نام پدر،زمزم بود۲
تشنگان از گذر ناب طهورایش مست
در گِل آلودترین فصل زمین،تنگ غروب
چکمه ای آمد و سرچشمه ی زمزم را بست..
"خیرَ من طاف"؛ پدر دور خودش می چرخید۴
از کجا جمع نماید پسر ارشد را؟
"حمَلَ الرکنَ بأطراف ردا"؛ می آورد۵
با عبا تکه به تکه، "حجرالاسود" را...
"مشعر"ی بود که می گفت خودش را...اما
حاجیان مسخره کردند،صدایش گم شد!
بهترینی که به احرام ردا می پوشید!۶
بهترینی که به گودال، ردایش گم شد!
تا "محمد" ز "حسین" است، تمامی شما
می شناسید پدر را ز شب معراجش!
پدرم کعبه،ولی هیچ کسی حاجی نیست
در دیاری که "یزید" است امیرالحاجش!
تا "محمد" ز "حسین" است،پدر هم بوده
شب معراج که از عرش،بُراق آوردند۷
سر درآورده شبی از دلِ "قاب قوسین"
این سری را که اهالی عراق آوردند!
شب "صلّیٰ بملائک" که تمام ملکوت۸
با پدر حسرت یک سجده ی طولانی داشت!
پیش از سنگ زدن های شما پیدا بود
جای آن سجده که از عرش به پیشانی داشت!
در شکوهی ابدی "حمزه" و "جعفر" از ماست!۹
دست "جعفر" علَم ماست که بالاست هنوز!
نَقل "حمزه" نه فقط قصه ی داغی کهنه ست
نَقل دندان شما و جگر ماست هنوز...!
سال ها نافله تان لعنت و نفرین بوده
راهتان گرچه دگرگونه،ولی بشناسید
"مَدَنیٌّ عَقَبیٌّ اُحُدیٌّ شَجَریّ"
آی مردم! پدرم را به "علی" بشناسید!
کیست این راز که در جلوه ی عنداللهی
جز خدا راه نبرده ست به خلوتگاهش
"لا الاهی" که به گردن کشی آمد به مصاف
با دو شمشیر، کشانده است به "الّا اللّهش"
پلک بر هم زدنی کفر به او راه نیافت
این بلندای محالی که حقیقت دارد!
بیعت اولی اش پیش تر از خلقت اوست
این "یدالله" که با "خویش" دو بیعت دارد!
به دو هجرت..به دو قبله...به دو نیزه...اما
جز "یکی" راه ندارد به دل توحیدش
"لافتی" را به تعارف که نگفته، مردم!
"جبرئیلی" که مؤیَّد شده با تأییدش!
"اسدالله" شگفتی که دم شمشیرش
سایه ی قهر خدا بود به هر جا افتاد
دست هایی که پراکند، بپرسید از تیغ!
تیغ هایی که پراکند، بپرسید از باد!
"علی" آن صبر عظیمی ست که هرگز نرسید
به شکوهش نظرِ بی افق باطلتان!
یک اشاره بکنم: گوشه ای از صبر علی ست
این زن،این کوه به بند آمده تا محفلتان!
که "علی" تیر خدا بود به چشم فتنه
"صابرٌ قاطعُ الأصلاب زکیٌّ صَوّام"
گریه رزق شب او بود و به من ارث رسید
بعد از این چشم من و روضه ی " الشّام،الشّام"...
مادرم،نام بلندی ست به بالای ازل
که نگنجیده به توصیف و بیان از آغاز
"فاطمه" لیله ی قدر است، بمانَد تا بعد
"مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز"
رسمتان گر چه که بی رسمی و حرمت شکنی!
حرفتان گر چه همه زخم زبان و دشنام
"ما گذشتیم و گذشت آنچه که با ما کردید"
دوسه خط مرثیه ی واقعه و ..ختم کلام!
رنگش از زخم و عطش داشت به زردی می رفت
وقتی از اسب زمین خورد کشیدند او را
زرد را سرخ بپاشی و روی شن بکشی
می شود معنی ترکیبِ "مُرمَّل بِدِما (ء)"
دو مصرع از حافظ و شهریار(با اندکی تغییر) گرفته شده است...
توضیح: این شعر به ویژه در قسمت ابتدایی،برداشتی آزاد از اصل خطبه است... ویژگی هایی که در خطبه به پیامبر، نسبت داده شده،در شعر، به استناد حدیث "حسین منـّی و انا من حسین"،از زبان امام سجاد به امام حسین علیهما السلام نسبت داده شده...
۱-انا ابن مکّةَ و منی
۲- شمر
۳- انا ابن زمزم و الصفا
۴- انا ابن خیرِ مَن طافَ و سَعیٰ
۵- انا ابنُ مَن حَمَلَ الرُّکنَ باَطراف الرِّدا
۶- انا ابنُ خیرِ مَن ائتَزَرَ و ارتَدیٰ
۷- انا ابن مَن حُمِل علی البُراقِ فی الهَواء
۸-انا ابنُ مَن صَلّی بملائکة السّماء
۹- و منّا الطّیّار و منّا اسدُ الله و اسدُ رسولِه...
قسمت دوم شعر(وصف امام علی علیه السلام) برداشتی مطابق و گاه آزاد است از اصل خطبه...
#امام_سجاد
#شام
#خطبه
#صحیفه_سجادیه
#کربلا
#دکتر_سیده_اعظم_حسینی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲کانال گلواژههاے اهلبیت (ع)
#نشر_اشعار_بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
#حذف_هشتک_کانال_جایز_نمیباشد
نامتان با غربت، الفتی دیرینه دارد که دختران "غریبِ مدینه" اید؛ یادگارانِ "حَسن"...
باید چند گامی گذشته باشید از بلوغ، آنگاه که شیرینی رؤیاهای دخترانه تان در تلاطم یک سپیده تا غروب، محال می شود..
دو نام هستید در تاریخ، کم نشان، که غروبی قد می کشید در ازدحام غارتیان بی باور و اسب ها از نازکای قامتتان می گذرند، آنگونه شتابان که شکستنتان به گوشی نمی رسد، مگر "عمه" که در غروبی نباید، از خارهای بیابان کودک می چیند...
و صحرا می داند که شام غریبان با داغ یادگاران "حسن" غریب تر است...
سلام بر ام الحسن و ام الحسین،دختران مجتبی علیه السلام...
از همین رنگ های شاد و قشنگ،روسری سرخِ آب اناری بود
اول صبح،نو، سرِ دختر...سر شب،پاره، دورِ خاری بود...
این نمایی ست کلّی از قصّه، می توان از همین نما فهمید
بین آن شیهه های پی در پی، چه قَدَر وضع، اضطراری بود!
دور خیمه کسی نبود، اما...اسبِ آخر که بی سوار آمد
دورتادورِ خیمه غلغله شد، هر طرف اسبی و سواری بود..
ناگهان خیمه داغ و روشن شد...ناگهان بوی "سوختن" آمد
وَ کسی داد زد:"فرار کنید"!..دخترک، خیمه ی کِناری بود...
شب شد آشوبِ اسب ها خوابید...دخترک برنگشت از صحرا
پیش از این، یادگارِ داغی سخت، بعد از این، داغِ یادگاری بود!...
کاروان بعد چلّه ای برگشت، بین آن خاطراتِ سردرگم
روسری زیر آفتاب هنوز، رنگ و رو رفته، دور خاری بود...
#ام_الحسن_ام_الحسین
#دختران_امام_حسن
#اربعین
#کربلا
#دکتر_سیده_اعظم_حسینی
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲کانال گلواژههاے اهلبیت (ع)
#نشر_اشعار_بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
36.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چهلمین دوره ی شب های شعر عاشورا.....شیراز سومین حرم اهل بیت.... مردادماه1404
برای رباب و چهل روز سوختنش
#حضرت_رباب
#حضرت_علی_اصغر
#اربعین
#کربلا
#حضرت_زینب
#سیده_اعظم_حسینی
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
#حذف_هشتک_کانال_جایز_نمیباشد
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲کانال گلواژههاے اهلبیت (ع)
#نشر_اشعار_بروز
─┅═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═┅─