هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
غزل موشح به نام حضرت (امام قائم) به النزام دل
#مدح
#میلاد
#شعر_انتظار
#اعیاد_شعبانیه
#میلاد_امام_زمان
(شهسوار عادل)
ا- ای مه لقا که شمع رخ خانهی منی
روشنگر دل من و کاشانهی منی
م- مهرت چو نقش بسته به مهر نگین دل
گنج محبت ِ دل ِ ویرانهی منی
ا- از دام و دانه مرغکُ دل کی خورد فریب
کز زلف و خال ، دام من و دانهی منی
م- مست از شراب نرگس مستت شدهست دل
کآرام بخش نعرهی مستانهی منی
ق- قوت روان و قوّت تن ، دلنواز دل
جان جهان و دلبر جانانهی منی
ا- از بحر عشق ، حاصل غواص دل مرا
حسن و جمال توست که در خانهی منی
ا- از کوثر کمال تو دل گشته جرعه نوش
زیرا تو پیر کامل میخانهی منی
م- مات رخت شها شده دلخسته (شمس قم)
چون شهسوار عادل و فرزانهی منی
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
«اَلسّلامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاصٰالِحَ الْمَهدِی»
#حسن_ختام
در ازل دیدم چو نقش روی زیبای تو را
تا ابد عاشق شدم ، حسن دلآرای تو را
بهر دیدار تو دل، سر میکشد از دیدگان
تا مگر یک لحظه بیند روی زیبای تو را
میکند برپا قیامت، سرو ملک کاشمر
گر ببیند سروقامت قدِ رعنای تو را
چون بوَد کالای حسنت زینت بازار عشق
نقدِ جان را عاشقان بخشند کالای تو را
زآن دمی کز دامن نرجس شکفتی، عالمی
گشته عاشق نرگس چشمان شهلای تو را
نزد آبای مکرم ، عسکری بالد به خود
کاو به بار آورده یکتا درّ اعلای تو را
آفرینش را بجز پیداشت مقصود نیست
ورنه فرقی نیست ناپیدای و پیدای تو را
نشئةالاولیٰ تو بودی سکرة الاخریٰ تویی
نشأتین انشا بوَد یک حرفِ انشای تو را
خاتم هشت و چهاری ، معنی حسن ختام
ختم کرد ایزد بر ایشان لفظ و معنای تو را
چونکه هستی مظهر حق؛ خواست حیّ بی مثال
همچو خود حیّ و مجرد ، ذات یکتای تو را
گر دهم جان در ره وصل رخت سود من است
زآنکه در سر پروراندم ، عشق سودای تو را
هر که را در سر ، هوای کوثر و مینو بوَد
باید از اخلاص ، نوشد دُردِ مینای تو را
بادهی ذکر سحر را نشئه و مستی کجاست
تا ننوشد کس شراب عشق و صهبای تو را
انبیا طفل دبستان و طفیلات گشتهاند
غیر خاتم آنکه موجب گشت آبای تو را
اولیای پارسای و اتقیای پاکرای...
کمترند از قطرهای، دریای تقوای تو را
خسروان و سروران در مقدمت خاک رهند
صد چو حاتم چون گدایی خوان اِعطای تو را
ای امام قائم! ای قائم امام ملک دین!
کن قیامی تا ببیند خلق، سیمای تو را
صاحب الامری و امرت واحب الاجراستی
عالمی بر دیده دارد حکم طغرای تو را
یوسفا از چاه غیبت سر برون آر و ببین
دیدهی یعقوب دین ، دارد تمنای تو را
با ظهورت عالمی گردد رها از ظلم و کین
منتظر ، خلقیست حکم معدلتزای تو را
همتی ای شهسوار عرصهی شطرنج دین!
کن عدو... مات رخت بوسد مگر پای تو را
پرده از رخ گیر و سیمای حقیقت کن عیان
تا ببیند خصم باطل ، حق اولای تو را
هرکه را بینی ز هر دین و مرام و رسم و کیش
دست حاجت میزند دامان والای تو را
دشمن کافر شود تسلیم و خواهد شد مطیع
بشنود گر شمّهای از رزم و هیجای تو را
مدعی تائب شود از کردهی امروز خویش
با صداقت ، گر بخواند امر فردای تو را
منکِر منکَر ، گرت انکار بنماید چه غم
کز تحقق میکند تصدیق ، آرای تو را
رویگردان میشود از شرک و کفر و زندقه
خصم اگر آگاه گردد ، لا و اِلّای تو را
دشمن از گفتار خود شرمنده و نادم شود
چون ببیند گوهرافشان لعل گویای تو را
کشتی بیداد را کن غوطهور در بحر داد
تا ببیند خصم ، موج قهر دریای تو را
از عذاب و کیفر محشر مصون باشد یقین
هر کسی دارد به دل ، مِهر تولای تو را
(شمس قم) هرکس که جوید رستگاری مدام
گو بگیرد دامن والای مولای تو را
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(یــا ابــا صـالـح المهــدی ادرکنـی)
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
#مدح
#میلاد
#امام_زمان
#شعر_انتظار
#مهدی_موعود
(میعادگاه عاشقان)
امشب که (قـــم) ، میعــادگــاهِ عاشقــان است
شـور و شعـف بـر پــا بـه مُلـکِ جمکــران است
این مسجــد عظمـــا کـه در قــــم گشته بنــیان
رشـک کــلیــسا و کـنِـشـت و بــوســــتان است
بــر شـیعیــــان تبـریک میگــویــم کــه امشب
ميـلاد مهـــدی، حضرت صـاحـب زمـــان است
اکنــون که عصر غیبـت و چشم انتظــاریست
دلهــــا ز سـوز فـــرقتـش آتشـفــشـــان است
از پــــرده ی غیـبـت ، اگــر بـیـــرون بـیــــایــد
احیـــاگـــر فصــل بهـــــاران در خـــــزان است
بــرخیــز و بشــتاب و بـــزن از پـــرده بیــرون
هرچنــد عصر غیـبـت اسـت و امتحـــان است
از ظـــلم و بیـــداد و چپــاول ، خلــق عـــالــم
بیچـــارهی حکّـــام و ظـــالـــم پیشگــان است
از بـــار سـنگیـن ریــــا و جهــــل و حـــرمـــان
دلهـا پر از خوناست و قامتها کمــان است
هر کس که خورد از مــال ملـت ، گشـت آبـــاد
وآنکس که خورد از رنج خود بی آشیان است
ظـالـم همیشه سفــرهاش خوشرنگ و خوشـبو
مظــلوم ، دسـتـش از فلاکت، بــر دهــان است
حــق ضعـیفـــان میشـود پـــامـــال ، هـــر دم
رونـــق فـــزا سـرمـــایــه ی مستکبـــران است
یــارب! رسـان آن مظهــــر عــــدل و کــــرم را
دنیـــای بــی او از عـــدالــت بــی نشـان است
گـَــرد فــراقــش گرچــه بــر عـــالـم نشــســته
خــاک قـــدومـش تــوتیــــای دیــدگـــان است
شـد شـایگــان گــر قــافیــه غــــم نیست زیـرا
آزادگـــی ، در شعر ، امــــری شــایگــــان است
(ساقی) بــده بر مـا دریـــن فرخنـــده میـــلاد
آن سـاغــری که راح روح افــزای جـــان است.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1391
http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(ألسّلامُ عَلَيكَ يا بقيةاللهِ فی أرضه)
#مدح
#میلاد
#امام_زمان
#شعر_انتظار
#مهدی_موعود
(شهسوار معدلت)
در سماوات ولایت ، اختری شد جلوه گر
کز فروغش شد مشعشع، اختر و شمس و قمر
عرشيان ، مات رخ خورشید آن فرخنده روی
فرشیان ، در حسرت دیدار آن نیکو سیَر
عامل حکم الهی ، مصدر احکام حق
کز عدالت نیست مانندش به عالم سر به سر
کیست این مولود کز فرّ جمالش کائنات
در تب و تابند تا بینند او را یک نظر ؟
نوگل نرجس بُوَد ، کز گلسِتان حیدری
عِطر جانبخشاش کند سرمست، اَبنای بشر
وارثِ دیهیم احمد ، شهسوار معدلت
خاتم انگشتری عدل ـ امامِ دادگر
مَهدی آل محمّد ، حجة بن العسکری
منجی خلق جهان ـ آن پادشاه منتظَر
شد تولّد نیمهی شعبان که تا کامل شود
آسمان شیعه ، با منظومهی ثانی عشَر
لیک پنهان است پشت ابر هجران آن امام
هست عصر غیبت و عالم فتاده در خطر
شد مسلمانی شعاری و نباشد عدل و داد
پیکر اسلام ، از ریب و ریا شد محتضر
زیر بار غصه ، خم گردیده پشت عالمی
تا به کِی باید تحمل ، بار غم را بر کمر
سینهها آتشفشان گردیده از ظلم و ستم
شعلهی تبعیض و غارت میزند بر دل شرر
ای امید شیعیان! جانها ز غم بر لب رسید
رفته طاقت ، از تن درماندگان خونجگر
خیز و بشتاب و بزن از پردهی غیبت برون
با فروغ روی خود کن شام هجران را سحر
(ساقی) میخانهی مهری و احسان و کرم
میکنی سرمست، عالم را چو گردی جلوهگر
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1388
http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شیدای زینب (سلام الله علیها)
عید میلاد حضرت #بقیه_الله_روحی_فداه بر منتظران مبارک 🌹
مسیحاتر
مسیحایی می آید ، از مسیحا هم مسیحاتر
کلیمی با کلامی موسوی البته موسی تر
می آید بت شکن تر از خلیل و سبز تر از خضر
ز نوح او ناخداتر ، با خداتر ، روح افزا تر
اهورایی تر از هر آریایی یار ایران است
حواریّون او سازند اروپا را اروپا تر
پیام یوسف گمگشته از مصر آمده یاران
که می خواهد به دور خویش عشاقی زلیخاتر
می آید آنکه چشمانش شبیه ابر باران زاست
به دست او بروید نخل در بم های بالا تر
دل دریایی خود را به دریا می زند باران
ولی بارانِ باران تر ولی دریای دریاتر
نگاهش را که می تاباند او سوی زمستانم
گل نرگس شود تشبیهی از چشمان شهلا تر
در اسم نرگس و یاس است معنایی که فهمیدم
به این نام مبارک زن شود حتما شکوفا تر
نمی دانم که باشم یا نباشم آرزو دارم
که باشم ، کاش باشم ، شاعری در عشق شیدا تر
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
(اللهم عجل لوليك الفرج)
مرآت تجلی خدا می آید
مجموعهی شرح «انما» می آید
مهدی زمان صاحب عصر و دوران
آن مظهر عدل کبریا می آید
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
(اللَّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الْفَرَج)
دی هاتف عشق ، داد بر طبع نوید
شد نیمهی شعبان و دل از غصه رهید
دل ، علّت آن ز طبع پرسید بگفت :
مولود ولیّ حىّ معبود رسيد .
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
هدایت شده از شمس (ساقی)
"السلام عليك يا اباصالح المهدی"
#جام_وصال
صنما چهره ی گلروی تو دیدن دارد
گلِ صد برگِ گلستان تو چیدن دارد
تپش ثانیهها برده قرار از دل اگر
نبض عشقاست که در سینه تپیدن دارد
ز همه دست کشیدم که تو باشی همهام
با تو بودن ز همه ، دست کشیدن دارد
دال گردیده اگر که الف ِ قامت خلق
بار سنگین فراق است ؛ خمیدن دارد
گر نشستم به ره آمدنت در همه عمر
دل به آغوش تنت شوق رسیدن دارد
نغمهی جامهدران میرسد از دور بهگوش
لحظهی دیدن تو ، جامه دریدن دارد
شهد روی تو مرا قوتِ تن و قوّت جان
شهد دیدارِ جمال تو ، چشیدن دارد
مرغ دل در قفس سینه به تنگ آمده چون
به هوای تو ـ به سر ، شوقِ پریدن دارد
(ساقیا) هر که بگیرد ز کفت جام وصال
کی دگر میل می و ـ باده کشیدن دارد .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1380
http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا قائِمِ آلِ مُحَمّد (عج)
#مدح
#میلاد
#امام_زمان
#شعر_انتظار
#مهدی_موعود
(صبح امید)
اسیر زلف کمند تو ، گلعذارانند
خراب نرگس مست تو هوشیارانند
قرار برده نگاهت به غمزه از دل خلق
که در مسیر عبور تو رهسپارانند
بشوق آنکه کنی جلوه از کرانهی غیب
به رهگذار تماشا ، امیدوارانند
چه چشمها که به در خیره ماند و در حسرت
به گور رفته و اکنون خوراک مارانند
غمی نشسته به دلهای بیقراری که :
به جرم عزت مردانه در حصارانند
چه سَروها که نشد خم شکوهِ قامتشان
به نزد ظلم ، که تندیس شرمسارانند
غرور و عزت و آزادگی نیالودند
دریغ و درد که در خیل سربدارانند
چه خانهها که ز بیداد ظلم ویران شد
چه مردمان که ز اندوه ، سوگوارانند
نمانده شوق به دلهای خسته از تقدیر
جماعتی که سیه بخت روزگارانند
توان و توشه به یغما برفت و درماندیم
از آن زمان که به تاراج ، نابکارانند
ز کوهٍ درد که بر شانهها نشسته کنون
کمرشکستهی تبعیض ، بیشمارانند
ز سفرههای تهی از طعامِ فرزندان
چه مادران و پدرها که شرمسارانند
به کام خلق بوَد آه و غصه و حسرت
اگرچه کامروا ، خیل ِ پاچه خارانند
حدیث لاله ندانند ظالمان ز ظلیم
که از مصائب انبوه ، داغدارانند
نوای نوحه ز هر خانه میرسد بر گوش
که چشمهای ستمدیده ، اشکبارانند
ز سردمهری حکّام غافل از تدبیر
در انجماد ، چو سرمای دی نگارانند
به تنگ آمده دلها ز موسم پاییز
که خیل منتظران ، در پی بهارانند
بهار فصل شکوفایی است و شادابی
که نغمه ساز فلک ، چهچه هَزارانند
چو شام غم به سرآید بهشوق صبح امید
به کنج میکدهی عشق ، میگسارانند
ز شهریارِ غزل یاد میکنم که به حق
گدای مَرتبتش نیز ، شهریارانند :
"مرا به وعدهی دوزخ مساز ازو نومید
که کافران به نعیمش امیدوارانند"
بیا و پرده ز رخ گیر و دلربایی کن
که مضطرب ز حضورت گناهکارانند
قیام کن که بگیری تقاص مظلومان!
که در رکاب تو آماده ، جان نثارانند
پیادهایم و حریفان سواره گرچه ولی
ز عزم راسخ مان ـ مات ، شهسوارانند
اگرچه موجب بیداد و ظلم جباران
قصور ماست که بر گُردهها سوارانند
بزن به تیغ عدالت تمام سرهایی
که در مدارِ دیانت ز کجمدارانند
امید نیست کسی را به غیر درگه تو
"که بستگان کمند تو رستگارانند"
بریز (ساقی) هجران کشیده جامی را
که تشنگان وصالت چو من هِزارانند .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شیدای زینب (سلام الله علیها)
#انتخابات_۵
وشنیدم یک روز
سهراب سپهری فرمود
"من قطاری دیدم که سیاست می برد.
و چه خالی می رفت"
چند روز است که من هم دیدم
آن قطاری که سیاست می برد
و چه پر بود اما
از گرایش به اصول
پر از دغدغه و برنامه
پر از اصلاحات
و خصوصا همگی
پر از احساس وظیفه
همه هم می گفتند
انقلابی هستیم
قرمز آبی هستیم
من نفهمیدم
که بنفشند آیا ؟
تیم ملی هستند؟
و چه پر بود اینبار
از سیاست دوشم
مانده ام در کار و
چقدر مدهوشم
نه نه شک نکنید
بی سیاست هستم
ولی یک شاعره با هوشم
یادم آمد که امامم فرمود
من سیاسی نه
انقلابی هستم.
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از شیدای زینب (سلام الله علیها)
#انتخابات_۵
درراه خدا خم شده اینک کمرش
از داغ سپید گشت موهای سرش
اما نگران بود که آیا امسال
عمرش برسد به انتخاب دگرش؟
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از شیدای زینب (سلام الله علیها)
#انتخابات_۷
وشنیدم یک روز
سهراب سپهری فرمود
"من قطاری دیدم که سیاست می برد.
و چه خالی می رفت"
چند روز است که من هم دیدم
آن قطاری که سیاست می برد
و چه پر بود اما
از گرایش به اصول
پر از دغدغه و برنامه
پر از اصلاحات
و خصوصا همگی
پر از احساس وظیفه
همه هم می گفتند
انقلابی هستیم
قرمز آبی هستیم
من نفهمیدم
که بنفشند آیا ؟
تیم ملی هستند؟
و چه پر بود اینبار
از سیاست دوشم
مانده ام در کار و
چقدر مدهوشم
نه نه شک نکنید
بی سیاست هستم
ولی یک شاعره با هوشم
یادم آمد که امامم فرمود
من سیاسی نه
انقلابی هستم.
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از شیدای زینب (سلام الله علیها)
#انتخابات_۹
امروز آنکه نایب عشق است داده بیست
بر برگه های رای ، نه اینکه به نام کیست
این خواهش امام زمان است قول او
"در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست"
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از شمس (ساقی)
(روز درختکاری)
نهال تازهای بنشان که انسان را به حال آرد
که چون خشکد شجر بر آتش قلیان زغال آرد
اگرچه گشته امروزه فراوان، طالب قلیان
ولی این آتش پر اشتها ، فردا زوال آرد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(ریاکاری)
بــا ریــاکــاری اگـر هر کس کنــد کسب مقـــام
یــا اگر چنـــدی نشـیـند بـر سَــریـــر احتـــرام
چون مقامش هست جعلی عاقبت روزی شود
باز مُشتِ بستهاش بیشک بهنزد خاص و عام
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(ستارهی امید)
#امام_زمان
#شعر_انتظار
#مهدی_موعود
ز دوریات نمرده، دم ز مهر اگر که میزنم
ببین که از فراق تو ـ در احتضار و مردنم
اگر نمردهام مدان بوَد ز سخت جانیام
مرا بخوان جنازهای که بی مزار و مدفنم
بدون تو جهان من ، کویر بی نشان بوَد
که از نسیم روی تو بَدل شود به گلشنم
بهار آرزوی من! خزان عمر من ببین
که داغ دوریات کنون شرر زده به خرمنم
از آتش فراق تو که سوخت زندگانیام
گهی به حال مردنم گهی به حال شیونم
چو شمع مرده تا سحر ، گریستم برای تو
سرشک خون ز دیدهام چکیده روی دامنم
ستارهی امید من در آسمان چشم توست
کرم نما ، فروغ دیدهام! بیا به دیدنم
کبوتر نگاه من ، به بام انتظار تو...
نشست و تو نیامدی! بیا ببین پریدنم
نظر نما به قامتم که چون الف ستادهای
به زیر بار هجر تو چو دال ، در خمیدنم
به جستجوی روی تو شدم چو قیس خستهدل
که در وصال لیلیام به دشت در دویدنم
منیژه را بگو که رستم زمان خبر کند
که از گزند دشمنان به چاه همچو بیژنم
ز (ساقی) شکستهدل، شراب عاشقی طلب
چنان که عالمی شود ، خراب مِی کشیدنم .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1398/9/18
@shamssaghi