eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
610 ویدیو
835 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
فیش‌روضه‌امام‌حسن‌مجتبی.pdf
800.9K
🔖🔖pdf ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ 📜فیش ایام آخرصفر 📜 مناجات امام زمان (عج) روضه‌شهادت امام مجتبی(ع) ۲۸صفر ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ✍مـؤلــف و نویسنده : آماده چاپ در سایز A4 ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ
Fadaeian_Arbaein1403_Shab10 (1).mp3
49.07M
🔊 l 🔷 : 👈  حجت الاسلام و المسلمین 👈 جاده نجف به کربلا
. ؟ از میان صنایع ادبی، همیشه با "اغراق" مشکل داشتم اینکه به لطف دستبرد در واقعیت و بزرگنمایی، بخواهی تأثیری ایجاد کنی "هنر" نیست، همان "صنعت" است. گاهی هم بوده که این خاندان کرم پیش از گفتار به محتاج پاسخ داده اند و آنها را بی نیاز کرده اند اما گوش این طایفه، هم آواز گدا شنیده، هم گریه و ناله و التماس او را... این طایفه هم کریمند و هم خبیر و حکیم و علیم... این طایفه لایبرمهم الحاح الملحین اند و تا صبح محشر هم اگر ناله بزنی و قرار نباشد تو را حاجت روا کنند، نمی کنند این طایفه مخاطب اختصاصی فامنن او امسک بغیر حساب اند هیچ کس نمی تواند اعتراض کند که چرا بی حساب می بخشند و روی چه حسابی نمی بخشند؟ بسیار از بارگاه ایشان حاجت روا شده ایم و بسیارتر حاجتمان روا نشده. بارها با قطار حاجت هایمان به مشاهدشان مشرف شده ایم و با همان قطار هم برگشته ایم مهم این است که مبتلای این در هستیم و خواسته هایمان را از اینجا نزد هیچ کس دیگری نبرده ایم. و همین که ما را خواسته کماکان به آستانشان راه می دهند و به جای دیگر حواله نمی دهند، برایمان کافی است ما ارادتمند این طایفه ایم... .
🔅 و صلوات‌الله علیه 🔅 🥀 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْهَمْدَانِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ : أَنَّهُ قَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ رَأَيْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي اَلْمَنَامِ كَأَنَّهُ يَقُولُ لِي كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا دُفِنَ فِي أَرْضِكُمْ بَضْعَتِي وَ اُسْتُحْفِظْتُمْ وَدِيعَتِي وَ غُيِّبَ فِي ثَرَاكُمْ نَجْمِي فَقَالَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَا اَلْمَدْفُونُ فِي أَرْضِكُمْ وَ أَنَا بَضْعَةٌ مِنْ نَبِيِّكُمْ وَ أَنَا اَلْوَدِيعَةُ وَ اَلنَّجْمُ أَلاَ فَمَنْ زَارَنِي وَ هُوَ يَعْرِفُ مَا أَوْجَبَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْ حَقِّي وَ طَاعَتِي فَأَنَا وَ آبَائِي شُفَعَاؤُهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَ مَنْ كُنَّا شُفَعَاءَهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ نَجَا وَ لَوْ كَانَ عَلَيْهِ مِثْلُ وِزْرِ اَلثَّقَلَيْنِ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ مَنْ رَآنِي فِي مَنَامِهِ فَقَدْ رَآنِي لِأَنَّ اَلشَّيْطَانَ لاَ يَتَمَثَّلُ فِي صُورَتِي وَ لاَ فِي صُورَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَائِي وَ لاَ فِي صُورَةِ أَحَدٍ مِنْ شِيعَتِهِمْ وَ إِنَّ اَلرُّؤْيَا اَلصَّادِقَةَ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنَ اَلنُّبُوَّةِ. 🥀 از امام هشتم علیه‌السلام روايت است كه مردى خراسانى به او عرض كرد يابن رسول‌اللّٰه، من رسول‌خدا صلّى اللّه عليه و آله را در خواب ديدم، گويا به من مي‌فرمود: چطور باشيد وقتى كه در زمين شما دفن شود پاره‌اى از تن من، و امانت تن من به شما سپرده شود و در زمين شما ستاره من غروب كند... 🥀 حضرت رضا فرمود: منم مدفون در زمين شما و منم پاره تن پيغمبر شما و منم امانت و منم آن ستاره، هلا هر كه مرا زيارت كند و آنچه خداى تبارك و تعالى از حق و طاعت من واجب كرده بشناسد من و پدرانم روز قيامت شفيعان اوئيم و هر كه ما شفيعان او باشيم در روز قيامت نجات يابد گرچه بر او مانند گناهان انس و جن باشد بتحقيق براى من باز گفت پدرم از جدم از پدرش كه رسول‌خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هر كه مرا در خواب بيند خود مرا ديده، زيرا شيطان در صورت من در نيايد و نه در صورت احدى از اوصيايم و نه در صورت احدى از شيعيانشان و به راستى خواب راست يكى از هفتاد جزء نبوت است. 📕 الأمالی، شیخ صدوق، جلد ۱، صفحه ۶۴ 🏷 .
. 🩸 گریستن و لبخند حضرت زهرا سلام‌الله علیها در لحظات آخر رسول‌خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم 🩸 🥀 از عایشه نقل شده که: فاطمه سلام‌الله علیها در دوران مریضی رسول‌خدا صلّی‌الله علیه و آله در بیماریِ آخرِ پیغمبر، نزد آن حضرت آمد و با ایشان درگوشی نجوا کردند. 🥀 در این هنگام فاطمه سلام‌الله علیها گریه کرد. دوباره درگوشی با هم صحبت کردند و این بار فاطمه سلام‌الله علیها لبخند زد. 🥀 عایشه می‌گوید: از فاطمه سلام‌الله علیها علت گریه کردن و خندیدنش را جویا شدم. ولی او از بیان قضیه خودداری کرد و فرمود: 🥀 «إِنِّی إِذَا لَبَذِرَةٌ» اگر بگویم، افشاکننده‌ی سر رسول خدا ص خواهم بود. 🥀 بعد از رحلت رسول‌خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم هم باز دوباره از ماجرای آن روز سؤال کردم. آن حضرت این بار ماجرا را تعریف کرد و فرمودند: 🥀 «أَسَرَّ إِلَیَّ وَ أَخْبَرَنِی أَنَّهُ مَیِّتٌ فَبَکَیْتُ ثُمَّ أَسَرَّ إِلَیَّ وَ أَخْبَرَنِی أَنِّی أَوَّلُ أَهْلِهِ أَلْحَقُ بِهِ فَضَحِکْت‏» 🥀 رسول‌خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم خبر وفات خودش را به من داد و این موجب گریه‌ من شد. سپس به من خبر داد که من اوّلین شخص از خانواده‌ او خواهم بود که به او ملحق خواهم شد. و این خبر مرا خوشحال کرد و خندیدم. 📕 بشارةالمصطفی، جلد ۲، صفحه ۲۵۳ 🏷 🏷 صلی‌الله علیه و آله 🏷 سلام‌الله علیها
10.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 «امام رضا جانم» تو زندگی هر وقت، خورده گره کارم غم ندارم تا که، امام رضا دارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. *درب حجره رو باز كرد، ديد ابي عبدالله رويِ سينه ي پيغمبرِ، اومد حسين رو از رويِ سينه جدا كنه، لحظات آخر، اينقدر نفس به سينه ي محتضر سنگين ميشه، حتي ميگن: دكمه هاي پيراهن رو هم باز كنيد تا راحت نفس بياد و بره، اما صدا زد: فاطمه جان! بذار حسينم رويِ سينه ام بمونه، من آرامش پيدا مي كنم… آي دلايي كه برا كربلا تنگِ! آماده ايد يا نه؟ نمي دونم زينب اين صحنه رو ديد يا نه، اما ظهر عاشورا دستش رو رويِ سرش گذاشت، صدايِ ناله اش بلند شد، حسينِ من:“یَومٌ عَلیٰ صَدرِ المُصطفیٰ، یَومٌ علی وجهِ الثَّری” يه روز رويِ سينه ي پيغمبر ديدمت، اما امروز مي بينم رويِ خار و خاشاك بيابون ها بي كفن موندي…دست برد زيرِ بدن، بدن رو بالا آوُرد، يا رسول الله!:“هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء،مُقَطَّعُ الأعضَاء” اما يه وقت نگاش افتاد به سينه ي مباركِ ابي عبدالله، صدا زد: حسين! كاش تيري كه به سينه ات زدن به قلبِ زينب مي زدن، همه ناله بزنيد: يا حسين…*
. * گفت :قدیم کاروان میخواست بره کربلا ، اول می رفتند بقیع رو زیارت می کردند بعد می رفتند کربلا ؛ گوشۀ حرم ابی عبدالله دیدن یه پیرمرد ایرانی شمع روشن کرده گریه می کنه،زیر لب میگه:قربونت برم حرم نداری آقا جان زائر نداری، قبرت چراغ نداره، اومدن جلو گفتند : این آقا که این همه زائر داره، لوسترای زیبا، حرم به این قشنگی داره گفت:دست از دلم بردار، بقیع بودم اومدم کربلا ، نذر امام حسن ع داشتم یه شمع روشن می کردم ، تا شمع روشن کردم تو بقیع نگهبانای بقیع منو زدند، حالا اومدم نذرم رو حرم داداشش ادا کنم، می خوام بگم:حسین جان!داداشت خیلی غریبه .