#پخش_زنده #حاج_منصور_ارضى
#هم_اکنون
📡پخش زنده مراسم روز شهادت حضرت زینب سلام الله علیها
🖥پخش زنده در سایت:
https://live-hajmansourarzi.ir
https://live-heyat.ir
.
برای مخدرات (بانوان اهلبیت) از هر کلمه ای نباید استفاده کرد
____________
🗒️ گزارش محفل ادبی مطلع
🔻 مورخ شانزدهم دی ۱۴۰۱
#حجه_الاسلام_مقدم به فراخور مناسبت شهادت حضرت زینب سلام الله علیها، چنین شروع کردند:
به نظر این حقیر، کارکرد واژگان در خصوص مخدرات بسیار باید دقیق باشد. استاد فقید غلامرضا شکوهی فرمودند:
بمیرم آنهمه احساس بی تعلق را
که بار پیرهنی را نمیکشد تن او
خود ایشان فرمودند که کلمه «بمیرم» عامدانه ست و اگر کسی جز ایشان بود ممکن بود با کلماتی نظیر «بنازم» که در وزن هم درست است، رو به شعر مخدرات بیاورد که امروزه بسیار مشاهده می شود!
در بحث زبان حال نیز بایست دقیق بود.
ایشان در ادامه مثالهایی در مورد زبان حال زدند که خلاف شان حضرات است و جایگاه زبان حال را نیز شرح دادند.
ابداع و بدعت متفاوت است، بدعت یعنی نوعی از نوآوری که خطوط قرمز را می شکند...
مثلا در وصف امیرالمومنین شاعری اثری سروده است با ردیف «طلاست»، که در مطلع آن ما هیچ پدیده و مضمونی که معرفت ما را افزون کند نداریم و بلکه در مقابلش! ما با انبوهی از بی معرفتی مواجهیم...
ایشان در ادامه، غزل را خواندند و مضامینی که دچار ایرادات اعتقادی هست را بیان کردند.
در بیتی عبارتی دارد که: لشکری از زیور آلاتند دور مرقدش!
و ایشان به روایاتی مثل تعجب سلمان از لباس حضرت و زندگی ساده اهل بیت علیهم السلام پرداختند و اینکه اینگونه سروده ها مصداق بدعت هستند نه نوآوری های مورد تایید!
نخستین شاعری که شعر می خواند، #ابوالفضل_حسین_زاده ست که یک سال فعالیت جدی دارد در این زمینه...
گلی جوان، اسفا پرپر
گل یگانه ی پیغمبر
جناب #مشکی_باف شاعر بعدی ست که مطلع غزلش چنین است:
عمرم گذشت بر در میخانه ات حسین
مومن شدم ز گردش پیمانه ات حسین
#حجه_الاسلام_مقدم در باب این غزل، سخنی گفتند با موضوع تناسب و اهمیت حفظ تناسبات در سروده...
و مثلا مصرع دوم را گفتند به جای کلمه «مومن» می شود «عاقل» گذاشت. شعر عرصه تناسبات است. که حافظ نمونه بارز همین حفظ تناسب است!
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود...چرا گفت چرخ کبود؟ چون با مصرع بعد و کلمه «رنگ» سنخیت و تناسب دارد که: ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.
جناب #محقق شاعر دیگری که اثر انتخابی خواندند...اثری از فاضل نظری با این مطلع:
هیچ کس چشم به راهِ منِ دیوانه نبود
هرچه بر در زدم انگار کسی خانه نبود
شاعر جوان، #سید_علیرضا_حسینی نیز غزلی خواند که بیتی از آن چنین است:
همسرت بانوی عالم مادر اهل زمین
فاطمه بوده ست در سختی دنیا حامی ات
جناب #محمد_جواد_منوچهری به اقتضاء شعرخوانده شده، مطالبی را در باب ایطای خفی و جلی عرض کردند که قابل استفاده بود.
در ادامه نیز چند رباعی از خود خواندند که بسیار زیبا بود...
شادیم ولی غمی مقدم شده است
ماه رجب است یا محرم شده است
کوتاه اگر چه عمر اصغر، اما
عمریست که دستگیر عالم شده است
#شهریار_سنجری شاعر بعدی بود که غزلی با فضای عاشورایی خواند، بخشی از اثر را بخوانید:
سر نیزه کتاب را می برد
سر عالیجناب را می برد
لشکری از تبار شام سیاه
در غروب، آفتاب را می برد
گفت زینب کجاست انگشتر؟
ساربانی جواب را می برد
#مصطفی_جلیلی، شاعر دیگری که به طبع رسایش غزلی زیبا خواند در موضوع کربلا... بخشی از آن اثر را بخوانیم و لذت ببریم:
هم از داغ فراقت شوق فردا را نمی دانم
هم از شوق وصالت میل دنیا را نمی دانم
نشستم نامه بنویسم برایت خیس شد کاغذ
زبان ایل من اشک است، الفبا را نمی دانم
خبر از کربلایت فطرسی ای کاش می آورد
یکی اینجا دلش تنگ است، آنجا را نمی دانم
#مسعود_یوسف_پور آخرین شاعری بود که اثری خواند در وصف حضرت زینب سلام الله علیها....
در لقب پیش تر از زینتِ بابا بودن
مفتخر بود به صدیقه صغری بودن
و حسن مقطع جلسه، روضه خوانی جناب #علی_خادم بود که دوستان را به فیض رساندند.
.
هدایت شده از امام حسین ع
.
#زمزمه
#زمینه #شور #حضرت_زینب
#سبک_حسین_جان
حسین جان
فراق تو یک سال و نیمه منو بی قرار کرد
تو رفتی و شد سهم من غصه و ماتم و درد
واویلا
حسین جان
برات مجلس روضه و گریه خیلی گرفتم
هنوز یادمه روی ناقه اسیری که رفتم
واویلا
زِ بس طعنه خوردم بُریدم :یامظلوم
فقط ناسزا می شنیدم : یامظلوم
به دنبال راس بریده ت : ای بی کس
توی دشت و صحرا دویدم : یا مظلوم
------------------------
حسین جان
جلوی چشامه همون لحظه ی آخر تو
زیر دست و پا غرق خون بود سر و پیکر تو
واویلا
حسین جان
یه عده ارازل توی خیمه ها پا گذاشتن
همونایی که از جنایت اِبایی نداشتن
واویلا
شکستن با سنگا سرم رو : یامظلوم
زدن حلقه دوروبرم رو : یامظلوم
به اشک رباب و سکینه : خندیدن
غریب دیدن اهل حرم رو : یامظلوم
------------------------
حسین جان
من اصلا یه لحظه نبودت رو باور نداشتم
برام سخته که بین غربت برادر نداشتم
واویلا
حسین جان
با زخم زبون بُردنم توی هر کوچه بازار
همونایی که کُشتنت دادنم خیلی آزار
واویلا
شروع شد غم و غربت من : یامظلوم
بدون حفظ نشد حرمت من : یامظلوم
ندیدم یکم احترام از : این مُردم
ببین تا شده قامت من : یامظلوم
------------------------
#وفات_حضرت_زینب
#عباس_قلعه✍
.
.
.
#دوخط_روضه
شرط ضمن عقد بی بی این بود که؛ عبدالله هرجا حسینم بره من هم باید همراهش برم
موقع حرکت ابی عبدالله از مدینه به کربلا، بی بی فرمود : عبدالله ؛ اگر چه شرط ازدواجم با تو این بود که هرجا حسین بره من هم باید همراهش برم، اما تو شوهرم هستی ، اگه بگی نرو ،من نمیرم، اما دیگه میمیرم... جان میدم
عبدالله بن جعفر گفت :برو و این بچه های من رو هم با خودت ببر ...
لحظات آخرِ عمرِ بی بی ، حضرت به عبدالله بن جعفر گفت : عبدالله بستر منو توی آفتاب پهن کن....
بی بی میخواست مثل لحظات آخر عمر برادرش ، زیر آفتاب باشه...
نیمه ی ماه رجب است ، ان شاالله از فیوضات این ماه بهره مند بشیم .. صدا بزن :
حسین آرام جانم .. حسین روح و روانم
.
#کبریت_احمر
.
706.3K
.
#حضرت_زینب
"یا صاحبَ الصَّبر"
قلم از شرحِ صدرش گفت و دفتر باز پرپر شد
شبِ تاریکِ طبعِ شاعران ، صُبحی مُنَوّر شد
به وقتِ خطبه ها حیدر ...به وقتِ صبرها کوثر
برایِ روزِ بی مانند ، این دختر پیمبر شد
همان دختر که بابایش، میان دردهایِ خویش
صدا می کرد زینب جان! بیا بابا مُکَدَّر شد
هما ن دختر که در خانه، به پای مکتبِ مادر
گرفته درس آخر را ،که بینِ آتش و در شد
برایش نام بسیار است امّا او پسندیده
که بر انگشترِ ارباب ،نقشش نقش خواهر شد
به ظهرِ سرخِ عاشورا ، امانت داده بر اهلش
...لباس دست دوز و بوسه ای که نذر حَنجر شد
به رویِ تَل رسیده "مارَاَیتِ الّا جَمیلا"یَش
که خورشید است در گودال ،گویا صبح محشر شد
میان فتنه ی میدان، غُباری سمتِ مَقتَل رفت
غبار از نور بر می خاست...زینب بی برادر شد
اَمان از آن امانت ها ...که دستِ ناکَسان افتاد
لباسِ کهنه یک سو رفت..حَنجر سوی دیگر شد
خطاب از حضرتِ خواهر، به هر زن بود در میدان
سلاحِ خویش بردارید... چادر رویِ هر سر شد
میان شعله و خیمه هزاران امتحان دارد
از آن درسی که پشتِ در ، برایش درس آخر شد.
#سیده_نرگس_هاشم_ورزی✍
.
.
#حضرت_زینب
#زمینه
#زمزمه
یه سال نیمه توو دلم حسرت دیدن توئه
یه سال و نیمه خواهرت سینه زن تن توئه
یه سال و نیم ، جلو چشام تن بی پیرهن توئه
یه سال و نیمه تنمه سیاهی عزای تو
یه سال و نیمه که دلم مونده توو کربلای تو
یه سال و نیم کشته منو ترک رو لبای تو
دق کردم آخرش برات حسین
تشنه لب فرات حسین
میگفتی تشنمه هنوز
تو گوشمه صدات حسین
یاحسین یا أخاالمظلوم
شب غمم بی سحره ، گریه من ناتمومه
با تو موندن از خدامه ، بی تو رفتن آرزومه
میبندم هر وقت چشامو ، سرت انگار روبرومه
شاهد غصه های من نمازای شکستمه
رد طناب هنوزم که هنوزه روی دستمه
عزادار سر تو این ، پیشونی شکستمه
رو نیزه خون حنجرت حسین
با سنگ شکست سرت حسین
داشت جون میداد رو ناقه ها
بیچاره دخترت حسین
یاحسین یا أخاالمظلوم
کبودی روی تنم یادگار شام بلاس
موی سفید و قد خم همه کار شام بلاس
یکی نگفت جای حرم تو بازار شام بلاس
از روی نی دیدی خودت ، ما رو دم ورود زدن
زن و مرد و پیر و جوون ، ما رو با هر چی بود زدن
بچه هاتو خیلی توی محله یهود زدن
تیره شد روزگار زینبت
شمر بود کنار زینبت
رو میگرفت توو کوچه با
آستین پاره زینبت
یاحسین یاأخاالمظلوم
#علی_سلطانی ✍
#وفات_حضرت_زینب
.
.
#روضه_امام_زمان و گریز به #حضرت_زینب
غم عشقت مرا بیچاره کرده
دل تنگ مرا صد پاره کرده
هوای دیدن روی تو یک عمر
مرا در کوچه ها آواره کرده
یابن الحسن ، یابن الحسن
به تنگ آمد دلم از این جدائی
عزیزم جان جانم کی می آئی
سراپا از غم هجر تو دردم
بیا ای نازنین دورت بگردم
آقا به جان عمّه ات زینب بیا (نام عمه ی امام زمان حضرت زینب آمد) آقا خیلی عمه اش را دوست دارد حتی فرموده اند: به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را به حق عمه ام، حضرت زینب (ع) قسم دهند که فرج مرا نزدیک گرداند. همان عمّه ای که در کوچه های مدینه دنبال مادر می دوید.
به طفلیت پیر و جوان گریه کرد
چشم زمین قلب زمان گریه کرد
تو دیدی آتش زدن خانه را
سوختن لحظه ی پروانه را
تو دیده ای نقش گل یاس را
نشانده ای بر جگر الماس را
تو نوبهار خود خزان دیده ای
تو داغ مادر جوان دیده ای
نمی دانم کدام روضه را بخوانم که نام زینب نباشد هر روضه را بخوانیم نام زینب است، مدینه زینب، کنار بستر مادر زینب، کوفه کنار بستر بابایش علی زینب، کنار طشت پر از خون امام حسن زینب، کربلا زینب، خیمه گاه زینب، قتلگاه زینب، دمّ دروازه ی کوفه زینب، تو مجلس یزید زینب، خرابه ی شام زینب، اربعین کربلا زینب، همه جا زینب است. امّا وقتی برگشت مدینه، از بس داغدیده، عبدالله بن جعفر زینب را نشناخت.
صدا زد: عبدالله! حق داری زینب را نشناسی ! زینبی که داغ شش برادر دیده است
#امام_زمان (عج)
.
.
#دوخط_روضه #حضرت_زینب
اما ای کاش مثلِ شما عزادارها ،کربلا هم بودند.. آخه وقتی خانم زینب کبری دید شمرِ روسیاه ،رو سینهء برادرش نشسته، خطاب به لشکر عمر سعد کرد و فرمود:اَما فیکم مسلم...بین شما مسلمان پیدا نمیشه...نگذارید نوهء پیغمبر رو شهید کنند!
ای کاش یک نفر به داد دل خانم زینب میرسید...
بمیرم برات بی بی ...
روایت میگه اسبها و مَرکبا هم گریه کردند و زمین و زمان در شهادتِ اربابمان خون گریه کردند....
اهلبیت هم همه ملاحظهء حضرت زینب رو میکردند ...آخه : اهلبیت خیلی خاطرِ زینب س برایشان عزیز بود،پیامبر موقع تولدش ،برای مصائبش گریست، مادرش فاطمه لحظات آخر به زبانحال فرمود:
▪️بیرون برید از خانه زینب را که حاشا
▪️مادر دهد جانُ کند دختر تماشا
یا باباش علی ع بافرقِ شکافته ،همچین که نزدیکِ خانه رسید فرمود: رهایم کنید تا با پای خودم وارد خانه شوم،آخه نمیخوام زینب من رو در این حال ببینه. یا امام حسن ، زینب را از اتاق خارج کرد و بعد جگرِ نازنینَش در طشت ریخت.امام حسین هم لحظات آخر که دیگه رمقی نداشت، وقتی دید خواهرش داره بسمتِ قتلگاه میاد، با دست اشاره کرد، یعنی خواهر برگرد، نمیخوام من رو توی این حال ببینی .
امام سجاد هم بخاطر عمه جانش و بانوانِ حرمِ آل الله در اسارت، فرمود الشّام الشّام الشّام .
امام باقر هم که خودشان در کربلا حضور داشتند و مصائب عمه جانشان را دیده بودند و از آن یاد میکردند...
خلاصه همه رعایت حالِ بی بی زینب را میکردند
کربلا هم همین زینب دنبال سر برادر... ای وای... ای وای
همچین که سرهای شهدا رو جدا کردند و بر مردگان خود نماز خواندند ...عمه سادات داره می بینه...
صدا زد حسین جان داداش... ببین زینبت رو دارند به اسارت میبرند...
🔸به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند
🔸نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند
داداش حسین...😭
🔸سر تو را به نیزه ای نشانده دشمن علی
🔸نمیروم ولی مرا، به این بهانه میبرند
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خداحافظ ای برادر زینب
خداحافظ سایهی سر زینب
خداحافظ ای برادر زینب
به خون غلطان در برابر زینب
حسین جان ای آبروی دو عالم
نگین سلیمان به حلقهی خاتم
برادر جان بیتو در دل صحرا
شده تنها خواهرت گُل زهرا
زِ زخم تنت روی ریگ بیابان
به اشک دل و سوز و آه یتیمان
تنت بیسر مانده در دل صحرا
سرت هر دم روی نیزهی اعدا ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دوخط_مرثیه
دوباره مثل زمانی که روی تَل بودم
به گریه زیر لب اَمّن یُجیب میخوانم ...
.
درست پیش نگاهم سرت بُریده شد و
از اینکه بعد تو زینب نَمُرده حیرانم ...
.
شاعر: #امیر_روشن_ضمیر✍
.