eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.5هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
540 ویدیو
767 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
سفّاح در جاى خود قرار گرفت و رو به بنى اميّه کرد و گفت: امروز روز عطا و جايزه است; از چه کسى شروع کنم؟ آنها براى خوشايند سفّاح گفتند: از بنى هاشم شروع کن! يکى از غلامان که با او تبانى شده بود گفت: «حمزة بن عبدالمطلب» بيايد و عطاى خود را بگيرد. سُديف که در آنجا حاضر بود گفت: حمزه نيست. سفّاح گفت: چرا؟ گفت زنى از بنى اميّه به نام هند، وحشى را وا داشت تا او را به قتل برساند; سپس جگر او را بيرون آورد و زير دندان گرفت. سفّاح گفت: عجب! من خبر نداشتم، ديگرى را صدا بزن. غلام صدا زد: «مسلم بن عقيل» بيايد و عطاى خود را بگيرد. خبرى نشد; سفّاح پرسيد: چه شده؟ سديف در جواب گفت: «عبيدالله بن زياد» او را گردن زد و طناب به پاى او بست و در بازارهاى کوفه گردانيد. سفّاح گفت: عجب! نمى دانستم، ديگرى را طلب کنيد و غلام همچنان ادامه داد و يک يک را صدا زد، تا به امام حسين(عليه السلام) و ابوالفضل العبّاس و زيد بن على و ابراهيم بن محمّد رسيد و بنى اميّه هنگامى که اين صحنه را ديدند و اين سخنان را شنيدند، به مرگ خود يقين پيدا کردند و در اينجا بود که آثار خشم و غضب در چهره سفّاح کاملا نمايان شد و با چشمش به سُديف اشاره کرد و «سُديف» اشعارى انشاء کرد که از جمله دو بيت زير است: حَسِبَتْ أُمَيَّةُ أَنْ سَتَرْضَى هَاشِمُ عَنْهَا، وَ يَذْهَبُ زَيْدُهَا وَ حُسَيْنُهَا کَذِبَتْ وَ حَقِّ مُحَمَّد وَ وَصِيِّهِ حَقّاً سَتُبْصِرُمَا يُسِييءُ ظُنَونَهَا «بنى اميّه پنداشتند که بنى هاشم به آسانى از آنها خشنود مى شوند و حسين بن على(عليه السلام) و زيد را فراموش مى کنند. دروغ گفتند! به حق محمّد و وصىّ او سوگند! که به زودى چيزهايى مى بينند که به اشتباه خود پى مى برند». سفّاح با صداى بلند گريه کرد و عمامه را از سر انداخت و سخت آشفته شد و صدا زد: «يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْنِ، يَا لَثَارَاتِ بَنِي هَاشِم; اى خونخواهان امام حسين و اى خونخواهان بنى هاشم!» غلامان با مشاهده اين علامت از پشت پرده ها بيرون آمدند و با شمشير به جان سران بنى اميّه افتادند و طولى نکشيد که جسد بى جان همه آنها بر زمين افتاد و آنها که بيرون قصر بودند مشاهده کردند که خون از درون قصر بيرون مى آيد و بدين وسيله از جريان آگاه شدند...».(8) البته اين داستان طولانى است و ما بخشى از آن را نقل کرديم که نشان مى دهد همانگونه که على(عليه السلام) در خطبه بالا پيش بينى فرموده بود، بنى اميّه بدترين روز خود را مشاهده کردند. **** پی نوشت: 1. «يهاب» از مادّه «هيبت» به معناى احترام آميخته با ترس است. 2. «سطوة» در اصل به گفته «راغب» در «مفردات» به معناى بلند شدن اسب بر سر پاها و بلند کردن دستهاست. سپس به معناى قهر و غلبه و سلطه بر چيزى آمده است. 3. کافى، جلد 2، صفحه 68. 4. تاريخ تمدّن اسلام و عرب، صفحه 400 (فصل آغاز جنگ هاى صليبى). 5. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 7، صفحه 177. 6. «تأنفون» از مادّه «أنف» (بر وزن شرف) به معناى ناخوش داشتن چيزى است. 7. معجم البلدان، جلد 2، صفحه 235. 8. تاريخ ابى مخنف لوط بن يحيى (مطابق نقل منهاج البراعه علاّمه خوئى، جلد 7، صفحه 223 به بعد).  
. خطبه ی منای بنقل از تحف العقول که گویا به امیرالمومنین نیز این کلمات منصوب است  سخنان امام حسین علیه السّلام [در باره امر به معروف و نهى از منکر که از أمیر المؤمنین علیه السّلام نیز این حدیث نقل شده است ] اى مردم! از آنچه خدا دوستداران خود را بدان پند داده پند گیرید مانند بدگویى او از دانشمندان یهود، آنجا که فرماید: «چرا علماى ربّانى و دانشمندان، آنان را از گفتار گناه آلود باز نمى دارند؟» [سوره مائده (۵)، آیه ۶۳] و فرماید: «از میان فرزندان اسرائیل، آنان که کفر ورزیدند، مورد لعنت قرار گرفتند ... چه بد بود آنچه مى کردند» [سوره مائده (۵)، آیه ۷۸- ۷۹]. همانا، خداوند آنان را مورد نکوهش قرار داده به خاطر اینکه در میان ستمکاران بودند و اعمال زشت و فاسد آنان را مشاهده مى کردند ولى به طمع آنچه که داشتند و از بیم اینکه در محذور واقع شوند آنان را از آن اعمال نهى نمى کردند، با اینکه خدا مى فرماید: «و از مردم نترسید و از من بترسید» [مائده (۵)، آیه ۴۴]. و خدا مى فرماید: «مردان و زنان با ایمان، دوستان یک دیگرند، که به کارهاى پسندیده وامى دارند و از کارهاى ناپسند باز مى دارند» [سوره توبه (۹)، آیه ۷۱]. و خدا به امر به معروف و نهى از منکر به عنوان یک فریضه از جانب خود آغاز سخن کرده چرا که مى دانست اگر این فریضه به اجرا درآید و برپا گردد، واجبات دیگر از هموار و دشوار برپا گردند؛ این به خاطر آن است که امر به معروف و نهى از منکر دعوت به اسلام است همراه با ردّ مظالم و مخالفت با ظالم و تقسیم بیت المال و غنائم جنگى و گرفتن صدقات [زکات ] از محلّ خود و صرف آن در مورد خود. سپس شما، اى گروه پرقدرت، افرادى هستید معروف به علم و دانش و نامدار به خوبى و خیرخواهى و به واسطه خدا در دل مردم عظمت یافتید به طورى که شخص شریف از شما حساب مى برد و شخص ضعیف شما را گرامى مى دارد و آن کسى که پایه او با شما یکى است و حقّ نعمتى از شما بر گردن او نیست، شما را بر خود ترجیح مى دهد. هر گاه حاجتمندان از دست یافتن به حاجت خود محروم شوند براى رسیدن به آن، شما را واسطه قرار مى دهند. شما به هیبت فرمانروایان و بزرگوارى بزرگان در راه گام بر مى دارید. آیا همه اینها به این خاطر نیست که مردم به شما امید بسته اند تا به حقّ خدا قیام نمایید؟ و اگر شما در حقوق الهى کوتاهى نمایید به حقوق امامان بى اعتنایى نموده اید. امّا [با این کارتان ] حقّ ناتوانا را ضایع کرده اید، ولى آنچه را که حقّ خود مى پنداشتید به آن دست یافته اید بدون آن که مالى را بخشش نمایید یا جان خود را به خطر افکنید یا به خاطر خدا با گروهى درگیر شوید؛ [با این حال و وضع ] آرزوى بهشت خدا و همجوارى پیامبران و امان از عذاب الهى را دارید؟! اى کسانى که چنین آرزوهاى رؤیائى را در سر مى پرورانید بر شما مى ترسم که انتقامى از انتقام هاى الهى بر سرتان فرود آید؛ زیرا شما در سایه بزرگوارى خداوند به جایگاهى رسیده اید که بر دیگران برترى پیدا کرده اید؛ در حالى که خداشناسان [راستین ] را مردم گرامى نمى دارند ولى شما به نام خدا نزد آنان گرامى شده اید. اکنون مى بینید پیمانهاى خدا شکسته مى شود ولى ناراحت و هراسناک نمى شوید، در حالى که ننگ شکستن پیمانهاى پدرانتان را برنمى تابید؛ عهد و پیمان رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله خوار شده است. نابینایان و لالان و زمین گیرشدگان در همه شهرها بدون حمایت و کمک مانده اند
. نابینایان و لالان و زمین گیرشدگان در همه شهرها بدون حمایت و کمک مانده اند و مورد دلسوزى واقع نمى شوند در حالى که شما از منزلت و موقعیّت خودتان براى کمک رساندن به آنان استفاده نمى کنید و کسى را هم که در این راه احساس وظیفه مى کند و به آنان کمک مى نماید مورد حمایت و کمک خود قرار نمى دهید و با چاپلوسى و سازش با ستمگران، امنیّت خود را فراهم مى آورید. تمام این موارد از آن چیزهاست که خداوند بدان فرمان داده تا جلوگیرى نمایید و به طور گروهى نهى از منکر کنید در حالى که شما از این فرمان [مهم ] غافل شده اید. بیشترین مصیبت شامل حال شماست که نتوانستید جایگاه واقعى علما را حفظ نمایید و در این خصوص مغلوب شدید و اى کاش شما شعورتان را در این رابطه به کار مى گرفتید! این به خاطر آن است که راهکارها و اجراى احکام به دست دانشمندان خداشناس است که بر حلال و حرام خدا امین هستند و این موقعیّت و منزلت از شما گرفته شده است و این از دست دادن موقعیّت به سبب آن است که شما در خصوص حقّ دچار تفرقه شدید و در باره راه و روش پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله با وجود دلیل روشن، به اختلاف پرداختید، در حالى که اگر بر آزار شکیبا بودید و به خاطر خدا تحمّل به خرج مى دادید، کارهایى را که خدا بر شما مقرّر داشته بود به شما بازمى گردید و از سوى شما در دسترس دیگران قرار مى گرفت و داورى در احکام خدا را نزد شما مى آوردند، ولى شما جایگاه و موقعیّت خود را به ستمکاران واگذاشتید و زمام کارهاى خدا را به دست آنان سپردید و آنان هم به شبهات عمل کردند و در پى خواهش هاى نفسانى خود رفتند. آنچه موجب سلطه آنان بر این مقام شد، گریز شما از مرگ و شیفتگى تان به زندگى دنیوى بوده که سرانجام از شما جدا خواهد شد. شما با این روحیه و روش، ناتوانان را در چنگال این ستمکاران گرفتار کردید تا یکى برده وار سرکوفته باشد و دیگرى بیچاره وار سرگرم تأمین آب و نان. فرمانروایان، خودسرانه مملکت را دستخوش حوادث ناخوشایند نمایند و رسوائى و ننگ هوسبازى را با پیروى کردن از تبهکاران و گستاخى بر خداى جبّار، بر خود هموار سازند. در هر شهرى سخنور دربارى بر منبر فراز دارند و همه سرزمین اسلام بدون دفاع زیر پایشان افتاده و دستشان بر انجام هر کارى در تمام آن سرزمین ها باز است و مردم برده وار بدون داشتن کمترین قدرت دفاع تحت فرمان آنهایند. برخى زورگو و کینه ورزند و بر ناتوان سخت مى تازند و برخى فرمانروایى هستند که به خدا و قیامت اعتقادى ندارند. شگفتا! و چرا در شگفت نباشم که زمین در تصرّف مردى دغلباز و ستمکار و مالیات بگیرى نابکار است که هیچ مهر و ترحّمى بر مؤمنان ندارد؛ پس خدا در این کشمکشى که ما داریم داورى خواهد کرد و به حکم قاطع خود در این مشاجره قضاوت خواهد نمود. بار خدایا! تو خود مى دانى آنچه از ما سرزده رقابت براى دستیابى به سلطنت و قدرت و آرزو به زیاد کردن کالاى بى ارزش دنیا نبوده است بلکه براى این بوده که نشانه هاى دین تو را افراشته ببینیم و اصلاحات را در شهرهایت آشکار نماییم و امن و امان براى بندگان ستمدیده ات فراهم آوریم تا به واجبات و آداب و احکام تو عمل شود؛ پس شما [علماى دین ] ما را یارى نکردید و در حقّ ما انصاف ننمودید لذا زیر سلطه ستمگران قرار گرفتید و آنان در خاموش ساختن نور پیامبرتان دست به کار شدند. خداوند ما را کفایت کند که توکّل ما به اوست و به او روى مى آوریم و بازگشت نیز به سوى او خواهد بود. .
. یهود، خصومتی ابدی با اسلام و مسلمین دارند و حتی در هنگام ظهور امام زمان، ادیان دیگر بدست امام هدایت میشوند، ولی یهود بر دشمنی خود باقی میمانند. آقای قرائتی میفرمودند: یهود نجران وقتی دیدند پیامیر با زن و بچه برای مباهله آمده، حیا کردند و روبرو نشدند و نفرین هم نکردند... اما در کربلا یه عده ای آمدند که نه تنها از حسین بن علی که با زن و بچه آمده بود، حیا نکردند بلکه، ولی خدا را هم شهید کردند و خشنود هم شدند. .
▪️باید اینجا حرم درست کنند... ▪️دل و جونم حسنه ▪️می نویسم کرم بجای حسن ▪️این لحظه های آخر یاد مادر افتادم ▪️ای مادری ترین پسر فاطمه حسن ▪️درسته که کارم تمومه 👇👇👇👇
صدا ۰۰۲.m4a
18.18M
▪️باید اینجا حرم درست کنند... خیلی تلاش کنید و این شعر و مرثیه و روضه را بخونید
4_5956549620082412212.ogg
799K
(ع) ■می نویسم کرم بجای حسن ■امشب بیایم برای غریب مدینه...
4_5782780358592301238.m4a
16.79M
▪️ مجتبی (ع) ▪️ای مادری ترین پسر فاطمه حسن
▪️بین تموم اهل بیت(ع) ▪︎با سعادته هرکسی زیر سایته ▪️طوفان حسن جانه .👇👇👇
4_6010577194814802211.mp3
8.78M
▪︎با سعادته هرکسی زیر سایته ▪︎آقایان پویانفر و نوشه ور
. برخیز برادر شهیدم من زینبم از سفر رسیدم از رنج اسارت امدم من مشتاق زیارت امدم من با پیکر خسته ام رسیدم با قلب شکسته ام رسیدم ای تشنه،ذبیح کربلایی برخیز جهان من کجایی؟ هرچند به خون وضو گرفتم پیراهنت از عدو گرفتم با معجر خون نقاب کردم در راه تو انقلاب کردم از شام بلا رسیده ام من دنبال سرت دویده ام من من در غم تو اسیر بودم در سلسله هم امیر بودم تو رفتی و غیرت از جهان رفت اه دل من به اسمان رفت تا پرچم ساقی ات زمین خورد از معجر خواهرت امان رفت تو رفتی و نیزه ها رسیدند از شانه ی کودکان توان رفت با ضربه ی دست های سنگین هوش از سر و گوش دختران رفت جان بود هنوز در وجودت دیدم که سر تو بر سنان رفت انگشتر خون گرفته ات را دیدم که به دست ساربان رفت از داغ تو باغ ارغوانم چل روز شده که قد کمانم از شام یهود امدم من با روی کبود امدم من با کوه عذاب می رسم من از بزم شراب می رسم من باز امده ام به رنگ لاله با قافله ات به جز سه ساله بعد از تو همیشه بی کسم من با چادر پاره می رسم من در کوفه شد انچه فرض کردم من چادر کهنه قرض کردم بگذار نگویمت ز بازار از کوچه و از نگاه انظار در کوفه به روی باز بودیم بر ناقه ی بی جحاز بودیم در کوفه غریب و اشنا زد شاگرد قدیمی ام مرا زد چل منزل عذاب کشت ما را لالای رباب کشت ما را در پنجه ی قوم پست بودیم همراه سپاه مست بودیم ✍ 👇