eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.2هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
556 ویدیو
784 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. پس از به فرمان معتصم اعلان شد: کسی نباید برای تشییع و خاکسپاری امام به پیکر او نزدیک شود. هدفش این بود که پیکر حضرت روی زمین بماند و بوی بدی از آن به مشام برسد۱. شیعیان برای تشییع و خاکسپاری تلاش کردند؛ ولی خدمتکاران معتصم به سختی با آن ها درگیر شدند و نگذاشتند کاری انجام دهند۲؛ از این رو پیکر امام، سه روز روی زمین ماند۳. پس از سه روز، بوی خوشی همه بغداد را فراگرفت۴. بر پایه گزارشی، معتصم از ترس رسوایی بیشتر، اذن یا فرمان داد که پیکر امام را به خاک بسپارند۵. بر پایه گزارشی دیگر، شیعیان پس از آن سه روز، کفن پوشیده، به خانه امام آمده، گفتند: «به خدا سوگند یا امام را تشییع خواهیم کرد یا در راه او کشته خواهیم شد!» هنگامی که معتصم قصد آن ها را فهمید، آنان را آزاد گذاشت تا کاری را که می خواهند، انجام دهند. همه شیعیان در تشییع امام صدا می زدند: «وا إِماماه»۶. ------------------------------------ ۱. مصائب المعصومین علیهم السلام، یزدی، ج۳، ص۱۷۶؛ جنات الخلود، خاتون آبادی، ص۳۵؛ درة البیضاء، حسینی، صص۵۴-۵۵؛ نورالأبصار، حائری، ص۲۷۷؛ کبریت احمر، بیرجندی، ص۵۹۲؛ ناعی الطف، آل مکباس، ص۵۶۸. ۲. مجمع النورین، سبزواری، ص۶۲۱. ۳. انوارالشهادة، یزدی، ص۱۹۷؛ المطالب المهمه، هاشمی، ص۲۲۷؛ بحرالمصائب، تبریزی، ج۳، ص۳۸۵؛ نورالأبصار، حائری، ص۲۷۷؛ درة الواعظین، خدایی، ص۵۶۱. ۴. مزامیرالأولیاء، مجتهدزاده گنجه ای، ج۲، ص۴۵؛ مجالس الأصول، طسوجی، ص۴۸؛ درة الواعظین، خدایی، ص۵۶۱؛ درة البیضاء، حسینی، صص۵۴-۵۵. ۵. مجالس الأصول، طسوجی، ص۴۸؛ ................ 2⃣دعای در حق پدر ناصبی!👇 ✅بکر بن صالح نقل می کند که داماد من به امام جواد(ع) نوشت که؛ پدرم ناصبی و دارای اعتقادات منحرفی است و از ايشان خيلی سختی ديده ام، قربانت بروم! برای من دعا فرما و بفرمائيد با او چه کار کنم؟ آيا افشا و رسوايش نمايم يا با ايشان مدارا کنم؟  امام جواد(ع) در جواب نوشت : ♦️مضمون نامه‏ ی شما را پيرامون پدرت فهميدم، اگر خدا بخواهد پيوسته برای تو دعا می کنم، مدارا برای تو از افشاگری بهتر است، هر آينه با سختی آساني هست، صبر نما و شکيبا باش همانا سرانجام کار از آن پرهيزکاران است، خدا تو را در ولايت کسي که به ولايتش معتقد هستی ثابت قدم دارد. ما و شما امانت هاي خدائي هستيم که امانات خود را ضايع نمی کند.  بکر بن صالح می گويد : در اثر دعای آن حضرت(ع) خداوند قلب پدر او را به سویش برگرداند، به نحوی که در کاری با او مخالفت نمی کرد.(۱) 📚منبع : ۱)بحارالانوار مجلسی ،ج۵۰، ص۵۵ .......... 3⃣حد سارق!👇 نقل است که روزی نزد معتصم عباسی دزدی را آوردند که به دزدی اش اقرار کرده و سرقتش ثابت شده بود. معتصم خواست با جاری کردن حدّ شرعی، او را مجازات کند. به این دلیل، همه فقیهان و دانشمندان را نزد خود گرد آورد و امام جواد(ع) نیز در آن مجلس حضور داشت. معتصم از جمع پرسید : دست دزد از کجا قطع ‌‌‎شود؟ ابن ابی داود گفت : از مچ استخوان! معتصم گفت : دلیلت چیست؟ ابن ابی داود گفت : به خاطر اینکه دست، عبارتست از انگشتان و کف تا مچ که خداوند متعال راجب وضو فرمود : «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَیْدِیكُم‏» صورت‎ها و دست‎هایتان را با آن مسح کنید. و گروهی حرف مرا قبول کردند. دسته‎ای دیگر گفتند : بلکه لازم است دست دزد از آرنج قطع شود! معتصم گفت : به چه دلیل باید از آرنج قطع شود؟ دلیل شما چیست؟ آنها در جواب گفتند : به خاطر اینکه خدای متعال در مورد شستن دست برای وضو فرمود : «وَ أَیْدِیَكُمْ إِلَى الْمَرافِق‏» و دست‎های خود را تا آرنج بشویید. و شستن دست تا آرنج، دلیل آن است که حد و اندازه دست، آرنج است. معتصم سپس به امام جواد(علیه‎السلام) رو کرد و گفت : ابو جعفر نظر شما راجع به این مسأله چیست؟ حضرت(ع) فرمود : حاضرین، راجب آن اظهار نظر کردند! خلیفه گفت : سخنان ایشان را رها کن، شما چه می‌‌‎فرمایید؟ خلیفه اصرار کرد و به ناچار حضرت(ع) فرمود : نظر من این است که آنان در این سنت به خطا رفته اند، پس همانا باید انگشتان دزد را قطع کرد و کف دست او باقی بماند! آنان علت را جویا شدند! حضرت(ع) فرمود : به خاطر فرمایش حضرت رسول اکرم(ص) که فرمود : سجده بر هفت عضو، انجام می‌‌‎شود : پیشانی، دو دست، دو زانو و دو پا! بنابراین، هرگاه دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، چیزی برای سجده باقی نمی‎ماند. و در حالی که خدای متعال فرمود : «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّه‏» اینکه سجده‎گاه، از آن خداست. و منظور، همین اعضای هفتگانه است که بر آنها سجده می‌‌‎شود. «پس هیچ کس را با خدای متعال نخوانید.» و آنچه از آنِ خدای متعال است، بریده نمی شود. در این هنگام سخنان امام جواد(ع)، موجب شگفتی معتصم شد و فورا دستور داد مطابق فرموده امام جواد(ع) عمل کنند و دست دزد را از انگشتانش قطع کردند.(۱) 📚منبع : ۱)تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۱۹ .
. عليه السلام . دوم ذیحجه سال ۲۲۰هجری قمری مقارن با هشتم آذر سال ۲۱۴هجری شمسی پیکر مطهر امام جواد علیه السلام توسط امام هادی علیه السلام و شیعیان به دفن گردید. حضرت جوادالائمه علیهم السلام در سن ۲۵سالگى به دستور ملعون و تحریک لعین و به دست مسموم و روی خاک حجره تنها وغریب شهید گشتند. اثبات الوصیة ص۲۷۷ ام الفضل ملعونه دستورداد که غلامان بدن مطهر حضرت را به روی پشت بام خانه ببرند و پیکر مبارک را تا سه روز روی خانه زیر آفتاب گذاشت. کبوترهای زیادی آمدند وبالهای خود را باز کردند تا آفتاب جسم مقدس حضرت را اذیت نکند. نیز در این سه روز برای جویا شدن احوال امام به درب خانه حضرت می آمدند. اما ام الفضل نانجیب اجازه نمیداد کسی وارد خانه شود و آنان را پراکنده میکرد. تا اینکه سه روز بعد ازشهادت یعنی در روز دوم ذیحجه، رفت به بالای پشت بام وجسم پاک حجت خدا عليهم السلام را از روی پشت بام به زمین انداخت وشیعیان بدن مقدس امام را دروسط پیدا کردند. صدای وا اماما بلند شد، اول وآخر کوچه را بستند ونگذاشتند دیگر شود. جسم مبارک را از روی زمین برداشته وبا احترام برای وتدفین بردند. امام هادی علیه السلام بدن پدرشان راغسل وکفن نمودند ونماز خواندند و در روزدوم ذیحجه به همراه شیعیان پیکر مبارک حضرت رادر کنار قبرمطهر جدشان حضرت موسی بن جعفرعلیهماالسلام دفن کردند. ثمرات الاعواد کبریت احمر فی شرایط المنبر چندی نگذشت که ام الفضل خبیثه به جزام وبلایی که علیه السلام وعده داده بودند دچار شد. جزام در سر و صورتش نمایان شد وهمه اورا ترک کردند. ای به فرجش افتاد وچنان بود که پیش طبیب عریان میشد وبه آن مینگریستند و درفرجش دارو میریختند؛ اما هیچ سودی نداشت. "أن ام الفضل سمّتهُ في فَرجِهِ بمنديلٍ فلما أحسَّ بذلك... فوقعتِ الأكِلةُ في فرجِها وكانت ترجعُ إلي الأطباء ويشيرونَ بالدواءِعليها فلاينفع..." او به درد ومرض درفرجش دچارشد. "فأنفقتْ مالها وجميعَ ماملكتْهُ علي تلكَ العلةِ حتي احتاجتْ إلي الإسترفادِ وروي الناصورَ كانَ في فَرجِها" تمام و دارایی خود را ازملک واملاک هزینه درمانش کرد وکارش به گدایی کشید. سرانجام سربه بیابان گذاشت و دراثر همین مرض بدرک واصل شد. بدن نحسش روی زمین بود تابوی گند گرفت وسگهای بیابان جنازه نجسش را پاره پاره کردند. بحارالانوار ج۵۰ص۹-۱۶ عیون المعجزات ص۱۲۹ مناقب ج۴ص۳۹۱ ......... 1⃣نحوه شهادت ! ✅نقل شده که؛ «هنگامی که امام جواد(ع) در پشت دربهای بسته یک حجره به شهادت رسید، پيکر حضرت(ع) روی پشت بام گذاشتند. پس در این حین کبوترها بالاي بدن ايشان سایه افکندند و همچنين کنیزان مشغول هلهله و دف زنی بودند، و جنازه ایشان نیز سه شبانه روز بالای پشت بام بود!» ✍پاسخ : این جریان با تمام تفصیلات خود، در منابع تاریخی متقدم وجود ندارد و هیچ اشاره ای به این مسائل در منابع قدیمی و معتبر نشده است و از آن ذکری به میان نیامده است. حتی درباره نحوه شهادت حضرت(ع) اختلاف است! ۱)در برخی از منابع آمده است که معتصم به وسیله منشی یکی از وزیرانش او را مسموم کرد و به شهادت رساند.(۱) ۲)برخی معتقدند که معتصم به وسیله ام الفضل، امام جواد(ع) را مسموم کرد.(۲) ۳)به گزارش مسعودی، معتصم و جعفر بن مأمون در اندیشه کشتن امام جواد(ع) بودند. چون امام جواد(ع) از ام الفضل فرزندی نداشت، جعفر، ام الفضل (خواهرش) را تحریک کرد که محمد بن علی را مسموم کند. آن دو سمّی را در انگور نهادند و امام(ع) از آن خوردند. ام الفضل پس از آن که امام جواد(ع) را مسموم کرد، پشیمان شد و می‌گریست اما امام(ع) او را نفرین کرد.(۳) ابن شهر آشوب می نویسد : روایت شده است که؛ 《أَنَّ امْرَأَتَهُ أُمَّ الْفَضْلِ بِنْتَ الْمَأْمُونِ سَمَّتْهُ فِي فَرْجِهِ بِمِنْدِيلٍ فَلَمَّا أَحَسَّ بِذَلِكَ قَالَ لَهَا أَبْلَاكِ اللَّهُ بِدَاءٍ لَا دَوَاءَ لَهُ فَوَقَعَتِ الْأَكِلَةُ فِي فَرْجِهَا وَ كَانَتْ تَنْتَصِبُ لِلطَّبِيبِ فَيَنْظُرُونَ إِلَيْهَا وَ يُسْرُونَ بِالدَّوَاءِ عَلَيْهَا فَلَا يَنْفَعُ ذَلِكَ حَتَّى مَاتَتْ مِنْ عِلَّتِهَا》 همسر امام جواد(عليه السّلام) ام الفضل دختر مأمون بود که ایشان را به وسيله پارچه‌اى آلوده به سمّ مسموم كرد. همين كه امام(ع) احساس سمّ نمود فرمود : خدا تو را به دردى مبتلا كند كه دوا نداشته باشد. به این ترتیب ام الفضل بعدها مبتلا به بيماری خوره در قسمت شرمگاهی خود شد که به هر طبيب كه مراجعه مي كرد، دواهاى ايشان سودى نمى‌ بخشيد، تا اینکه به همين بيمارى به درک واصل شد!(۴) 📚منابع : ۱)تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۲۰ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۵۰، صص۱۳- ۱۷ ۳)اثبات الوصیة مسعودی، ص
. 4⃣مناظره با یحیی بن اکثم!👇 ✅وقتی مأمون عباسی از طوس به بغداد آمد، نامه ای برای امام جواد(ع) فرستاد و امام را به بغداد دعوت کرد. [البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا(ع) به طوس، دعوت ظاهری و در واقع سفر اجباری بود.] حضرت(ع) پذیرفت و بعد از چند روز که وارد بغداد شد، مأمون ایشان را به کاخ خود دعوت کرد. در طی همان روزها مامون مجلسی با جمعی از دانشمندان بلاد بر پا نمود. او ابتدا قصد خود را با عباسیان در میان گذاشت و خواستار مناظره امام جواد(ع) با دانشمندان شد. عباسیان یحیی بن اکثم را (به دلیل شهرت علمی وی) انتخاب کردند و مأمون جلسه ای برای سنجش میزان علم و آگاهی امام جواد (ع) ترتیب داد. در آن مجلس یحیی رو به مأمون کرد و گفت : اجازه می دهی سؤالی از این جوان بنمایم؟ مأمون گفت : از خود او اجازه بگیر! یحیی از امام جواد(ع) اجازه گرفت. امام(ع) فرمود : 📋«سَلْ إِنْ شِئْتَ» ♦️هر چه می خواهی بپرس! یحیی گفت : درباره شخصی که مُحْرِم بوده و در آن حال حیوانی را شکار کرده است، چه می گویید؟ امام جواد (ع) فرمود : 📋«قَتَلَهُ فِي حِلٍّ أَوْ حَرَمٍ؟ عَالِماً كَانَ اَلْمُحْرِمُ أَمْ جَاهِلاً؟ قَتَلَهُ عَمْداً أَوْ خَطَأً؟ حُرّاً كَانَ اَلْمُحْرِمُ أَوْ عَبْداً؟ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً؟ مُبْتَدِئاً بِالْقَتْلِ أَمْ مُعِيداً؟ مِنْ ذَوَاتِ اَلطَّيْرِ كَانَ اَلصَّيْدُ أَمْ مِنْ غَيْرِهِ؟ مِنْ صِغَارِ اَلصَّيْدِ كَانَأَمْ مِنْ كِبَارِهَا؟ مُصِرّاً كَانَ أَوْ نَادِماً فِي اَللَّيْلِ؟ كَانَ قَتْلُهُ لِلصَّيْدِ أَمْ بِالنَّهَارِ؟ مُحْرِماً كَانَ بِالْعُمْرَةِ إِذْ قَتَلَهُ أَوْ بِالْحَجِّ كَانَ مُحْرِماً؟» ♦️آیا این شخص، شکار را در حِلّ (خارج از محدوده حرم) کشته است یا در حرم؟ عالم به حکم حرمت شکار در حال احرام بوده یا جاهل؟ عمدا کشته یا به خطا؟ آزاد بوده یا برده؟ برای اوّلین بار چنین کاری کرده یا برای چندمین بار؟ شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟ از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ؟ باز هم از انجام چنین کاری اِبا ندارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب شکار کرده یا در روز؟ در احرام عمره بوده یا احرام حج؟! یحیی بن اکثم از این همه فروع که امام(ع) برای این مسئله مطرح نمود، متحیّر شد و آثار ناتوانی در چهره اش آشکار گردید و زبانش به لُکنت افتاد، به طوری که حضّار مجلس ناتوانی او را در مقابل آن حضرت(ع) نیک دریافتند. در پی آن مأمون به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت : 📋«أَعَرَفتمُ الآنَ مَا كُنْتُم تُنْكِرُونَهُ؟» ♦️آیا اکنون آنچه را که شما نمی پذیرفتید، فهمیدید؟!(۱) 📚منبع : ۱)الإرشاد شيخ مفید، ج۲، ص۲۸۳
. 5⃣طی الارض از مدینه به طوس!👇 ✅شیخ صدوق به نقل از اباصلت هروی نقل می کند که؛ امام رضا(ع) یک روز قبل از این که امام رضا(ع) توسط مامون عباسی مسموم شود، به من فرمود : 📋«يَا أَبَا الصَّلْتِ! غَداً أُدْخَلُ عَلَى هَذَا الْفَاجِرِ! فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مَكْشُوفُ الرَّأْسِ فَتَكَلَّمْ أُكَلِّمْكَ وَ إِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَا تُكَلِّمْنِي» ♦️ای اباصلت! من فردا نزد این مرد فاجر و تبهکار می روم. وقتی از نزد او خارج شدم، اگر سرم با عبایم پوشانده بودم، دیگر با من حرف نزن و بدان که مرا مسموم کرده است. فردای آن روز امام رضا(ع) پیش مامون رفت و من پریشان خاطر، منتظر خروج امام(ع) از نزد مامون شدم. بعد از مدتی، اباصلت مشاهده کردم که؛ 📋«فَخَرَجَ مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَمْ أُكَلِّمْهُ حَتَّى دَخَلَ الدَّارَ فَأَمَرَ أَنْ يُغْلَقَ الْبَابُ فَغُلِقَ ثُمَّ نَامَ عَلَى فِرَاشِهِ وَ مَكَثْتُ وَاقِفاً فِي صَحْنِ الدَّارِ مَهْمُوماً مَحْزُوناً» ♦️امام رضا(ع) از نزد مامون خارج شد، در حالی که؛ عبایش را به سر انداخته بود و به خانه رفت و به من فرمود : اباصلت! در را ببند! سپس در بستر افتاد. و من نیز در وسط خانه محزون و ناراحت ایستاده بودم. 📋«فَبَيْنَمَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيَّ شَابٌّ حَسَنُ الْوَجْهِ قَطَطُ الشَّعْرِ أَشْبَهُ النَّاسِ بِالرِّضَا(ع) فَبَادَرْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ لَهُ : مِنْ أَيْنَ دَخَلْتَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ؟ فَقَالَ : الَّذِي جَاءَ بِي مِنَ الْمَدِينَةِ فِي هَذَا الْوَقْتِ هُوَ الَّذِي أَدْخَلَنِي الدَّارَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ! فَقُلْتُ لَهُ : وَ مَنْ أَنْتَ؟ فَقَالَ لِي : أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْكَ يَا أَبَا الصَّلْتِ! أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(ع)! ثُمَّ مَضَى نَحْوَ أَبِيهِ فَدَخَلَ وَ أَمَرَنِي بِالدُّخُولِ مَعَهُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ الرِّضَا(ع) وَثَبَ إِلَيْهِ فَعَانَقَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ سَحَبَهُ سَحْباً إِلَى فِرَاشِهِ وَ أَكَبَّ عَلَيْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) يُقَبِّلُهُ وَ يُسَارُّهُ بِشَيْءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ [ثُمَّ] مَضَى الرِّضَا(ع)» ♦️ناگهان دیدم جوانی بسیار زیبا پیش رویم ایستاده که شبیه ترین کس به حضرت رضا(ع) است.  جلو رفتم و عرض کردم : از کجا داخل شدید؟ درها که بسته بود. فرمود : آن کس که مرا از مدینه تا اینجا آورد، از در بسته هم وارد کرد. پرسیدم : شما کیستید؟ فرمود : من حجّت خدا بر تو هستم، ای اباصلت! من محمد بن علی الجواد(ع) هستم. سپس به طرف پدر گرامی اش رفت و فرمود : تو هم داخل شو! تا چشم مبارک حضرت رضا(ع) به فرزندش افتاد، او را در آغوش کشید و پیشانی‌اش را بوسید. امام جواد(ع) خود را روی بدن امام رضا(ع) انداخت و او را بوسید. سپس آهسته شروع کردند به گفتگو که من چیزی نشنیدم. اسراری بین آن پدر و پسر گذشت تا اینکه روح ملکوتی امام رضا(ع) به عالم قدس پر کشید.(۱) 📚منبع : ۱)عيون أخبار الرضا(ع) شیخ صدوق، ج۲، ص۲۴۳ .
. 2⃣بررسی روایت [فرّ الی الحسین(ع)]! ✅اصل روایت مطرح‌ شده چنین است :  «اتَی شَابّ مُحبّ الامام الجواد(علیه السلام) و قَال : یَا مولای! لستُ جیّداً! ضَجر قلبی مِن النّاس التُهمة، الغَیبة! مَاذا افعَل؟! انّی مُتعب، ضَاقَ صَدرِی فی هذا البلادِ! فقَال الامام الجواد(علیه السلام) : فِرّ الی الحُسین(علیه السلام)» روزی جوانی که دوستدار و محب امام جواد(ع) بود، خدمت ایشان آمد و عرض کرد : مولای من! حالم خوب نیست! از مردم خسته شدم، تهمت، غیبت و..! چه کنم؟ بریده ام، نفسم در این بلاد بالا نمی آید. امام جواد(ع) فرمود : به سمت حسین(ع) فرار کن!(۱) ✍پاسخ : کتاب (شعشعة الحسینیه) اثر شيخ محمّد جواد يزدى متوفی اوايل قرن چهاردهم هجری است. و این عبارت فوق در این کتاب وجود ندارد و اگر هم باشد، این کتاب از متاخرین بوده و اعتبار چندانی ندارد و حتی عین این روایت یا مضمون آن نیز در هیچ منبع معتبر و حتی غیر معتبری یافت نمی‌شود. و این عبارت گویا از آیه قرآن گرفته شده است که خداوند می فرماید : 📋《فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ..》 ♦️به سوی خدا بشتابید!(ذاریات ۵۰) هر چند این عبارت با آیه قرآن تعارضی ندارد و گاهی به تعبیری [فِرُّا إِلَى الحُسَینِ] همان [فِرُّوا إِلَى اللَّهِ] است. مانند برخی عبارت روایات و متون زیارات و ادعیه ما مثل [إيَابُ الخَلْقِ إلَيْكُمْ وَحِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ] و ده‌ها مضمون دیگر در روایات و احادیث! پس مضمون روایت درست است و به نوعی مطابق روایات و عقاید شیعه است. اما صدور این روایت مورد تأیید نیست، و انتسابش به امام جواد(ع) درست نمی باشد. همانطور که گفته شد؛ این عبارت در هیچ کتابی حتی کتب متاخرین نقل نشده است و در واقع این روایت بدون منبع حتی متاخر و غیر معتبر است. به هر حال نمی‌توان متن حدیثی که دلیلی برای صدور آن از معصومان(علیهم السلام) نداریم به ایشان نسبت بدهیم. متاسفانه در سالیان گذشته به کرّات این روایت از اهل منبر و روضه‌خوان‌های به دور از تحقیق شنیده شده و اکنون نیز در فضای مجازی در مناسبتها دست به دست می چرخد. هر چند روایاتی صحیح و هم مضمون با عبارات فوق وجود دارد که به یک نمونه اشاره میکنم. امام رضا(علیه السلام) می فرماید: 📋《إِذَا نَزَلَتْ بِكُمْ شَدِيدَةٌ فَاسْتَعِينُوا بِنَا عَلَى اللهِ》 ♦️هرگاه برای شما پیشامد سختی روی داد به وسیله ما از خداوند یاری بجوئید.(۲) 📚منابع : ۱)شعشعة الحسینیه مرحوم یزدی، ج۱، ص۵۰ ۲)مستدرک الوسائل محدث نوری، ج۵، ص۲۸۸ ........ ✨﷽✨ توصیه مهم و اخلاقی حضرت جواد الائمه(ع) از زبان آیت الله جوادی عاملی كسي از وجود مبارك امام جواد(علیه السلام) توصيه اخلاقي خواست عرض كرد كه ما را سفارش كنيد. حضرت فرمودند: قبول مي‌كنيد يا فقط مي‌خواهيد گوش بدهيد؟ عرض كرد نه قبول مي‌كنم. فرمود: اگر قبول مي‌كنيد اين مسائل را بدان، اينجا جاي امتحان و جاي بردباري است. اصلاً كسي خيال بكند كه اينجا بخواهد راحت به سر ببرد راحتي نصيبش بشود اشتباه است.[راحتی و آسایش مطلق تنها در آخرت و بهشت است نه دنیا] آنكه اين نظام را ساخت اين جهان را ساخت فرمود: اينجا جاي آسايش نيست خودش هم كه ﴿وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قيلاً﴾ ديگر از خدا راستگوتر كيست ؟ ولي خدا قسم ياد كرد فرمود: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ في كَبَدٍ﴾ انسان در فشار و رنج و درد و زحمت و سختي قرار داده شد، اصلاً ساختار اينجا(دنیا) اين است. اين لام ، لام قسم است، كبَد يعني درد و رنج و فشار و مشكلات. حالا يكی فشار مالي دارد دیگری فشار خانوادگي دارد يكی فشار سياسي دارد و يكی فشار اجتماعي دارد هيچ كس بي درد و رنج نيست؛ مستحضريد آنها كه وضع ماليشان خوب است با قرص خواب مي‌خوابند اين ‌طور نيست كه مثلاً راحت باشند حالا كسي خيال بكند اين هفتاد هشتاد سال آسوده باشد نه آسايش جاي ديگر است آنجا كه: ﴿يَتَنازَعُونَ فيها کَأْساً لا لَغْوٌ فيها وَ لا تَأْثيمٌ﴾ آنها در بهشت جام‌های پر از نوشیدنی‌های طهور را که نه بیهوده گویی در آن است و نه گناه ، از یکدیگر می گیرند(آیه 22 سوره طور) آنها می گویند: «حمد ( و ستایش ) برای خداوندی است که [در بهشت] اندوه را از ما برطرف ساخت پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است! (آیه 34 سوره فاطر) امام جواد فرمودند: «الثِّقَةُ بِاللّهِ ثَمَنٌ لِكُلِّ غالٍ و سُلَّمٌ إلى كُلِّ عالٍ» رسيدن به درجات عالی، درجات علمي و عملي و تقوا در دنيا و درجات بهشت در آخرت البته سخت است؛ ولي اعتماد و اطمینان به لطف خدا، بهاي هر كالاي گراني است. امام جواد (علیه السلام) می فرمایند: نِيل به درجات عالي و رسیدن به مقاماتی مانند مقام سلمان, مقام اباذر, مقام مقداد در دسترس است، شما نردبان رسیدن به این مقامات را داريد، نگوييد سلمان و مقداد به آن مقامات رسيده اند ولی ما نمي‌توانيم. اگر مقامی خيلي بالاست،شماهم نردبانش را داريد و آن اطمينان به خداست. .
. ✅ابویحیی صنعانی نقل می کند که؛ در محضر امام رضا(علیه السلام) بودم، که در آن هنگام فرزندش، امام جواد(علیه السلام) را که خردسال بود، محضرش حاضر کردند. امام رضا(علیه السلام) فرمود :  📋«هَذَا المَولُودُ الَّذِي لَم يُولَد مَولَودَاً عَظَمُ بَرَكَةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنهُ» ♦️این مولودی است که برای شیعیان ما، با برکت‏تر از او زاده نشده است.(۱) 👤امام رضا(علیه السلام) در طی روایتی دیگر می فرماید : 📋«يُقتَلُ غَصبَاً فَيَبكِي لَهُ وَ عَلَيهِ أهلُ السَّمَاءِ وَ يَغضَبُ اللّه‏ُ عَلَى عَدُوِّهِ وَ ظَالِمِهِ فَلَا يَلبَثُ إلاّ يَسِيرَاً حَتَّى يُعَجِّلُ اللّه‏ُ بِهِ إِلَى عَذابِهِ الأَليمِ وَ عِقابِهِ الشَّدِيدِ» ♦️امام جواد(علیه السلام) مظلومانه كشته مى‏ شود و ساكنان آسمان بر او مى‏ گريند و مرثيه مى‏ سرايند. خداوند بر دشمن و ستم كننده بر او خشم مى‏ گيرد و [پس از كشتن او] زمانى كوتاه در دنيا نمى ‏ماند، تا آن‏كه خداوند به زودى دشمن او را به عذابى دردناك و كيفرى سخت گرفتار مى ‏كند.(۲) 📚منابع : ۱)الكافی مرحوم کلینی، ج۱، ص۳۲۱، ح۹ ۲)بحار الأنوار مجلسی، ج۵، ص۱۴ .
. 1⃣ارادت به حضرت فاطمه(سلام الله علیها)👇 ✅امام جواد(علیه السلام) علاقه و تعصب ویژه ای نسبت به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) داشت. عبدالله بن رزين می گوید : 📋«كُنْتُ مُجَاوِراً بِالْمَدِينَةِ مَدِينَةِ اَلرَّسُولِ(ص) وَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) يَجِيءُ فِي كُلِّ يَوْمٍ مَعَ اَلزَّوَالِ إِلَى اَلْمَسْجِدِ فَيَنْزِلُ عَلَى اَلصَّخْرَةِ وَ يَسِيرُ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ(ص) وَ يُسَلِّمُ عَلَيْهِ وَ يَرْجِعُ إِلَى بَيْتِ فَاطِمَةَ(س) وَ يَخْلَعُ نَعْلَهُ فَيَقُومُ فَيُصَلِّي» ♦️من مجاور مدینه الرسول(ع) بودم، و امام جواد(ع) را می دیدم که، هر روز ظهر به مسجد می آمد و در صحن پیاده می شد و به طرف قبر رسول خدا(ص) می رفت و بر او سلام می کرد و بعد به محل خانه حضرت فاطمه زهرا(س) بر می گشت و کفشهایش را بیرون می آورد و می ایستاد و نماز می خواند.(۱) 👤زكریا بن آدم می گوید : 📋«إِنِّی لَعِنْدَ الرِّضَا(ع) إِذْ جِی‏ءَ بِأَبِی جَعْفَرٍ(ع) وَ سِنُّهُ أَقَلُّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِینَ فَضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَى الْأَرْضِ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَطَالَ الْفِكْرَ» ♦️خدمت‏ امام رضا(ع) نشسته ‏بودم كه امام جواد(ع) را پیش او آوردند. پس آن حضرت(ع) از چهار سال كمتر بود. حضرت جواد(ع) دست هایش را بر زمین نهاد، سرش را به طرف آسمان ‏بلند كرد و در فكرى عمیق فرو رفت. امام رضا(ع) به ایشان فرمود : 📋«بِنَفْسِی! فَلِمَ طَالَ فِكْرُكَ» ♦️جانم ‏فدایت! چرا در فكرى؟ امام جواد(ع) عرض کرد : 📋«فِیمَا صُنِعَ بِأُمِّی‏ فَاطِمَةَ(س) أَمَا وَ اللَّهِ لَأُخْرِجَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُحْرِقَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُذْرِیَنَّهُمَا ثُمَّ لَأَنْسِفَنَّهُمَا فِی الْیَمِّ نَسْفاً» ♦️به آن چه درباره مادرم، فاطمه زهرا(ع) انجام شد، مى ‏اندیشم. به خدا سوگند، حق قاتلانش آن است كه ‏اگر دستم به آن ها برسد، آنان را سوزانده، تكه تكه كنم و ریشه‏ شان را بركَنم. 📋«فَاسْتَدْنَاهُ وَ قَبَّلَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ قَالَ : بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَنْتَ لَهَا یَعْنِی الْإِمَامَةَ» ♦️در این هنگام، امام رضا(ع) او را در آغوش ‏كشید و میان دو چشمش را بوسید و فرمود : پدر و مادرم فدایت! به ‏راستى كه تو لایق امامت‏ شیعه هستى!(۲) 📚منابع : ۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۹۵ ۲)دلائل الامامه طبری شیعی، ص۴۰
. 2⃣دعای در حق پدر ناصبی!👇 ✅بکر بن صالح نقل می کند که داماد من به امام جواد(ع) نوشت که؛ پدرم ناصبی و دارای اعتقادات منحرفی است و از ايشان خيلی سختی ديده ام، قربانت بروم! برای من دعا فرما و بفرمائيد با او چه کار کنم؟ آيا افشا و رسوايش نمايم يا با ايشان مدارا کنم؟  امام جواد(ع) در جواب نوشت : 📋«قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِيكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ اَلدُّعَاءَ لَكَإِنْ شَاءَ اَللَّهُ وَ اَلْمُدَارَاةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ اَلْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ اَلْعُسْرِ يُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ اَلْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ ثَبَّتَكَ اَللَّهُ عَلَى وَلاَيَةِ مَنْتَوَلَّيْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِي وَدِيعَةِ اَللَّهِ اَلَّتِي لاَ يَضِيعُ وَدَائِعُهُ» ♦️مضمون نامه‏ ی شما را پيرامون پدرت فهميدم، اگر خدا بخواهد پيوسته برای تو دعا می کنم، مدارا برای تو از افشاگری بهتر است، هر آينه با سختی آساني هست، صبر نما و شکيبا باش همانا سرانجام کار از آن پرهيزکاران است، خدا تو را در ولايت کسي که به ولايتش معتقد هستی ثابت قدم دارد. ما و شما امانت هاي خدائي هستيم که امانات خود را ضايع نمی کند.  بکر بن صالح می گويد : در اثر دعای آن حضرت(ع) خداوند قلب پدر او را به سویش برگرداند، به نحوی که در کاری با او مخالفت نمی کرد.(۱) 📚منبع : ۱)بحارالانوار مجلسی ،ج۵۰، ص۵۵ .
. 3⃣حد سارق!👇 ✅نقل است که؛ روزی نزد معتصم عباسی دزدی را آوردند که به دزدی اش اقرار کرده و سرقتش ثابت شده بود. معتصم خواست با جاری کردن حدّ شرعی، او را مجازات کند. به این دلیل، همه فقیهان و دانشمندان را نزد خود گرد آورد و امام جواد(ع) نیز در آن مجلس حضور داشت. معتصم از جمع پرسید : دست دزد از کجا قطع ‌‌‎شود؟ ابن ابی داود گفت : از مچ استخوان! معتصم گفت : دلیلت چیست؟ ابن ابی داود گفت : به خاطر اینکه دست، عبارتست از انگشتان و کف تا مچ که خداوند متعال راجب وضو فرمود : «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَیْدِیكُم‏» صورت‎ها و دست‎هایتان را با آن مسح کنید. و گروهی حرف مرا قبول کردند. دسته‎ای دیگر گفتند : بلکه لازم است دست دزد از آرنج قطع شود! معتصم گفت : به چه دلیل باید از آرنج قطع شود؟ دلیل شما چیست؟ آنها در جواب گفتند : به خاطر اینکه خدای متعال در مورد شستن دست برای وضو فرمود : «وَ أَیْدِیَكُمْ إِلَى الْمَرافِق‏» و دست‎های خود را تا آرنج بشویید. و شستن دست تا آرنج، دلیل آن است که حد و اندازه دست، آرنج است. معتصم سپس به امام جواد(علیه‎السلام) رو کرد و گفت : ابو جعفر نظر شما راجع به این مسأله چیست؟ حضرت(ع) فرمود : حاضرین، راجب آن اظهار نظر کردند! خلیفه گفت : سخنان ایشان را رها کن، شما چه می‌‌‎فرمایید؟ خلیفه اصرار کرد و به ناچار حضرت(ع) فرمود : 📋«إِنِّي أَقُولُ إِنَّهُمْ أَخْطَئُوا فِيهِ اَلسُّنَّةَ فَإِنَّ اَلْقَطْعَ يَجِبُ أَنْ يَكُونَ مِنْ مَفْصِلِ أُصُولِ اَلْأَصَابِعِ فَيُتْرَكَ اَلْكَفُّ» ♦️نظر من این است که آنان در این سنت به خطا رفته اند، پس همانا باید انگشتان دزد را قطع کرد و کف دست او باقی بماند! آنان علت را جویا شدند! حضرت(ع) فرمود : 📋«قَوْلُ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) اَلسُّجُودُ عَلَى سَبْعَةِ أَعْضَاءٍ اَلْوَجْهِ وَ اَلْيَدَيْنِ وَ اَلرُّكْبَتَيْنِ وَ اَلرِّجْلَيْنِ، فَإِذَا قُطِعَتْ يَدُهُ مِنَ اَلْكُرْسُوعِ أَوِ اَلْمِرْفَقِ لَمْ يَبْقَ لَهُ يَدٌ يَسْجُدُ عَلَيْهَا» ♦️به خاطر فرمایش حضرت رسول اکرم(ص) که فرمود : سجده بر هفت عضو، انجام می‌‌‎شود : پیشانی، دو دست، دو زانو و دو پا! بنابراین، هرگاه دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، چیزی برای سجده باقی نمی‎ماند. 📋«وَ قَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى : «وَ أَنَّ اَلْمَسٰاجِدَ لِلّٰهِ » يَعْنِي بِهِ هَذِهِ اَلْأَعْضَاءَ اَلسَّبْعَةَ اَلَّتِي يَسْجُدُ عَلَيْهَا «فَلاٰ تَدْعُوا مَعَ اَللّٰهِ أَحَداً» وَ مَا كَانَ لِلَّهِ لَمْ يُقْطَعْ» ♦️و در حالی که خدای متعال فرمود : «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّه‏» اینکه سجده‎گاه، از آن خداست. و منظور، همین اعضای هفتگانه است که بر آنها سجده می‌‌‎شود. «پس هیچ کس را با خدای متعال نخوانید.» و آنچه از آنِ خدای متعال است، بریده نمی شود. در این هنگام سخنان امام جواد(ع)، موجب شگفتی معتصم شد و فورا دستور داد مطابق فرموده امام جواد(ع) عمل کنند و دست دزد را از انگشتانش قطع کردند.(۱) 📚منبع : ۱)تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۱۹ .
4⃣مناظره با یحیی بن اکثم!👇 ✅وقتی مأمون عباسی از طوس به بغداد آمد، نامه ای برای امام جواد(ع) فرستاد و امام را به بغداد دعوت کرد. [البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا(ع) به طوس، دعوت ظاهری و در واقع سفر اجباری بود.] حضرت(ع) پذیرفت و بعد از چند روز که وارد بغداد شد، مأمون ایشان را به کاخ خود دعوت کرد. در طی همان روزها مامون مجلسی با جمعی از دانشمندان بلاد بر پا نمود. او ابتدا قصد خود را با عباسیان در میان گذاشت و خواستار مناظره امام جواد(ع) با دانشمندان شد. عباسیان یحیی بن اکثم را (به دلیل شهرت علمی وی) انتخاب کردند و مأمون جلسه ای برای سنجش میزان علم و آگاهی امام جواد (ع) ترتیب داد. در آن مجلس یحیی رو به مأمون کرد و گفت : اجازه می دهی سؤالی از این جوان بنمایم؟ مأمون گفت : از خود او اجازه بگیر! یحیی از امام جواد(ع) اجازه گرفت. امام(ع) فرمود : 📋«سَلْ إِنْ شِئْتَ» ♦️هر چه می خواهی بپرس! یحیی گفت : درباره شخصی که مُحْرِم بوده و در آن حال حیوانی را شکار کرده است، چه می گویید؟ امام جواد (ع) فرمود : 📋«قَتَلَهُ فِي حِلٍّ أَوْ حَرَمٍ؟ عَالِماً كَانَ اَلْمُحْرِمُ أَمْ جَاهِلاً؟ قَتَلَهُ عَمْداً أَوْ خَطَأً؟ حُرّاً كَانَ اَلْمُحْرِمُ أَوْ عَبْداً؟ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً؟ مُبْتَدِئاً بِالْقَتْلِ أَمْ مُعِيداً؟ مِنْ ذَوَاتِ اَلطَّيْرِ كَانَ اَلصَّيْدُ أَمْ مِنْ غَيْرِهِ؟ مِنْ صِغَارِ اَلصَّيْدِ كَانَأَمْ مِنْ كِبَارِهَا؟ مُصِرّاً كَانَ أَوْ نَادِماً فِي اَللَّيْلِ؟ كَانَ قَتْلُهُ لِلصَّيْدِ أَمْ بِالنَّهَارِ؟ مُحْرِماً كَانَ بِالْعُمْرَةِ إِذْ قَتَلَهُ أَوْ بِالْحَجِّ كَانَ مُحْرِماً؟» ♦️آیا این شخص، شکار را در حِلّ (خارج از محدوده حرم) کشته است یا در حرم؟ عالم به حکم حرمت شکار در حال احرام بوده یا جاهل؟ عمدا کشته یا به خطا؟ آزاد بوده یا برده؟ برای اوّلین بار چنین کاری کرده یا برای چندمین بار؟ شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟ از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ؟ باز هم از انجام چنین کاری اِبا ندارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب شکار کرده یا در روز؟ در احرام عمره بوده یا احرام حج؟! یحیی بن اکثم از این همه فروع که امام(ع) برای این مسئله مطرح نمود، متحیّر شد و آثار ناتوانی در چهره اش آشکار گردید و زبانش به لُکنت افتاد، به طوری که حضّار مجلس ناتوانی او را در مقابل آن حضرت(ع) نیک دریافتند. در پی آن مأمون به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت : 📋«أَعَرَفتمُ الآنَ مَا كُنْتُم تُنْكِرُونَهُ؟» ♦️آیا اکنون آنچه را که شما نمی پذیرفتید، فهمیدید؟!(۱) 📚منبع : ۱)الإرشاد شيخ مفید، ج۲، ص۲۸۳ .
. 5⃣طی الارض از مدینه به طوس!👇 ✅شیخ صدوق به نقل از اباصلت هروی نقل می کند که؛ امام رضا(ع) یک روز قبل از این که امام رضا(ع) توسط مامون عباسی مسموم شود، به من فرمود : 📋«يَا أَبَا الصَّلْتِ! غَداً أُدْخَلُ عَلَى هَذَا الْفَاجِرِ! فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مَكْشُوفُ الرَّأْسِ فَتَكَلَّمْ أُكَلِّمْكَ وَ إِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَا تُكَلِّمْنِي» ♦️ای اباصلت! من فردا نزد این مرد فاجر و تبهکار می روم. وقتی از نزد او خارج شدم، اگر سرم با عبایم پوشانده بودم، دیگر با من حرف نزن و بدان که مرا مسموم کرده است. فردای آن روز امام رضا(ع) پیش مامون رفت و من پریشان خاطر، منتظر خروج امام(ع) از نزد مامون شدم. بعد از مدتی، اباصلت مشاهده کردم که؛ 📋«فَخَرَجَ مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَمْ أُكَلِّمْهُ حَتَّى دَخَلَ الدَّارَ فَأَمَرَ أَنْ يُغْلَقَ الْبَابُ فَغُلِقَ ثُمَّ نَامَ عَلَى فِرَاشِهِ وَ مَكَثْتُ وَاقِفاً فِي صَحْنِ الدَّارِ مَهْمُوماً مَحْزُوناً» ♦️امام رضا(ع) از نزد مامون خارج شد، در حالی که؛ عبایش را به سر انداخته بود و به خانه رفت و به من فرمود : اباصلت! در را ببند! سپس در بستر افتاد. و من نیز در وسط خانه محزون و ناراحت ایستاده بودم. 📋«فَبَيْنَمَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيَّ شَابٌّ حَسَنُ الْوَجْهِ قَطَطُ الشَّعْرِ أَشْبَهُ النَّاسِ بِالرِّضَا(ع) فَبَادَرْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ لَهُ : مِنْ أَيْنَ دَخَلْتَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ؟ فَقَالَ : الَّذِي جَاءَ بِي مِنَ الْمَدِينَةِ فِي هَذَا الْوَقْتِ هُوَ الَّذِي أَدْخَلَنِي الدَّارَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ! فَقُلْتُ لَهُ : وَ مَنْ أَنْتَ؟ فَقَالَ لِي : أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْكَ يَا أَبَا الصَّلْتِ! أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(ع)! ثُمَّ مَضَى نَحْوَ أَبِيهِ فَدَخَلَ وَ أَمَرَنِي بِالدُّخُولِ مَعَهُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ الرِّضَا(ع) وَثَبَ إِلَيْهِ فَعَانَقَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ سَحَبَهُ سَحْباً إِلَى فِرَاشِهِ وَ أَكَبَّ عَلَيْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) يُقَبِّلُهُ وَ يُسَارُّهُ بِشَيْءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ [ثُمَّ] مَضَى الرِّضَا(ع)» ♦️ناگهان دیدم جوانی بسیار زیبا پیش رویم ایستاده که شبیه ترین کس به حضرت رضا(ع) است.  جلو رفتم و عرض کردم : از کجا داخل شدید؟ درها که بسته بود. فرمود : آن کس که مرا از مدینه تا اینجا آورد، از در بسته هم وارد کرد. پرسیدم : شما کیستید؟ فرمود : من حجّت خدا بر تو هستم، ای اباصلت! من محمد بن علی الجواد(ع) هستم. سپس به طرف پدر گرامی اش رفت و فرمود : تو هم داخل شو! تا چشم مبارک حضرت رضا(ع) به فرزندش افتاد، او را در آغوش کشید و پیشانی‌اش را بوسید. امام جواد(ع) خود را روی بدن امام رضا(ع) انداخت و او را بوسید. سپس آهسته شروع کردند به گفتگو که من چیزی نشنیدم. اسراری بین آن پدر و پسر گذشت تا اینکه روح ملکوتی امام رضا(ع) به عالم قدس پر کشید.(۱) 📚منبع : ۱)عيون أخبار الرضا(ع) شیخ صدوق، ج۲، ص۲۴۳ .
. یا ✍جوانی که از سوال کرد! ✅اصل روایت مطرح‌ شده چنین است :  «اتَی شَابّ مُحبّ الامام الجواد(علیه السلام) و قَال : یَا مولای! لستُ جیّداً! ضَجر قلبی مِن النّاس التُهمة، الغَیبة! مَاذا افعَل؟! انّی مُتعب، ضَاقَ صَدرِی فی هذا البلادِ! فقَال الامام الجواد(علیه السلام) : فِرّ الی الحُسین(علیه السلام)» روزی جوانی که دوستدار و محب امام جواد(ع) بود، خدمت ایشان آمد و عرض کرد : مولای من! حالم خوب نیست! از مردم خسته شدم، تهمت، غیبت و..! چه کنم؟ بریده ام، نفسم در این بلاد بالا نمی آید. امام جواد(ع) فرمود : به سمت حسین(ع) فرار کن!(۱) ✍پاسخ : کتاب (شعشعة الحسینیه) اثر شيخ محمّد جواد يزدى متوفی اوايل قرن چهاردهم هجری است. و این عبارت فوق در این کتاب وجود ندارد و اگر هم باشد، این کتاب از متاخرین بوده و اعتبار چندانی ندارد و حتی عین این روایت یا مضمون آن نیز در هیچ منبع معتبر و حتی غیر معتبری یافت نمی‌شود. و این عبارت گویا از آیه قرآن گرفته شده است که خداوند می فرماید : 📋«فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ..» ♦️به سوی خدا بشتابید!(ذاریات ۵۰) هر چند این عبارت با آیه قرآن تعارضی ندارد و گاهی به تعبیری [فِرُّا إِلَى الحُسَینِ] همان [فِرُّوا إِلَى اللَّهِ] است. مانند برخی عبارت روایات و متون زیارات و ادعیه ما مثل [إيَابُ الخَلْقِ إلَيْكُمْ وَحِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ] و ده‌ها مضمون دیگر در روایات و احادیث! پس مضمون روایت درست است و به نوعی مطابق روایات و عقاید شیعه است. اما صدور این روایت مورد تأیید نیست، و انتسابش به امام جواد(ع) درست نمی باشد. همانطور که گفته شد؛ این عبارت در هیچ کتابی حتی کتب متاخرین نقل نشده است و در واقع این روایت بدون منبع حتی متاخر و غیر معتبر است. به هر حال نمی‌توان متن حدیثی که دلیلی برای صدور آن از معصومان(علیهم السلام) نداریم به ایشان نسبت بدهیم. متاسفانه در سالیان گذشته به کرّات این روایت از اهل منبر و روضه‌خوان‌های به دور از تحقیق شنیده شده و اکنون نیز در فضای مجازی در مناسبتها دست به دست می چرخد. هر چند روایاتی صحیح و هم مضمون با عبارات فوق وجود دارد که به یک نمونه اشاره میکنم. امام رضا(علیه السلام) می فرماید: 📋«إِذَا نَزَلَتْ بِكُمْ شَدِيدَةٌ فَاسْتَعِينُوا بِنَا عَلَى اللهِ» ♦️هرگاه برای شما پیشامد سختی روی داد به وسیله ما از خداوند یاری بجوئید.(۲) 📚منابع : ۱)شعشعة الحسینیه مرحوم یزدی، ج۱، ص۵۰ ۲)مستدرک الوسائل محدث نوری، ج۵، ص۲۸۸ .
. 🌹 امامت امام جواد(ع) در کودکی امام جواد(ع) در حدود ۸ سالگی به امامت رسید. به دلیل پایین بودن سن وی، میان شیعیان درباره امام پس از حضرت رضا(ع) اختلاف شد. برخی به دنبال عبدالله بن موسی، برادر امام رضا(ع) رفتند، اما طولی نکشید او را شایسته امامت ندانستند و از او روگرداندند. برخی به احمد بن موسی برادر دیگر حضرت رضا(ع) گرویدند و شماری نیز به واقفیه پیوستند. با این حال، بیشتر اصحاب علی بن موسی الرضا(ع) به امامت فرزندش جواد(ع) معتقد شدند. منابع علت این اختلاف را کودکی جوادالائمه(ع) دانسته‌اند. به گفته نوبختی علت پیدایش این اختلاف، آن بود که آنان بلوغ را از شرایط امامت می‌دانستند. البته این مسئله در زمان حیات امام رضا(ع) نیز مطرح بود. حضرت رضا(ع) در واکنش به کسانی که خردسالی جوادالائمه را مطرح می‌کردند به نبوت حضرت عیسی(ع) در کودکی استناد می‌کرد و می‌فرمود: «سن عیسی هنگامی که نبوت به وی عطا شد کمتر از سن فرزند من بوده است.» همچنین در پاسخ به کسانی که شبهه کودکی امام جواد(ع) را مطرح می‌کردند، به آیاتی از قرآن درباره نبوت حضرت یحیی در کودکی و سخن گفتن حضرت عیسی در گهواره استناد می‌شد. خود او نیز در پاسخ به کسانی که مسئله سن او را مطرح می‌کردند، به جانشینی حضرت سلیمان به جای حضرت داود، در کودکی اشاره می‌کرد و می‌گفت: «هنگامی که حضرت سلیمان(ع) کودکی بیش نبود و گوسفندان را به چرا می‌برد، حضرت داود(ع) او را جانشین خود کرد؛ اما علمای بنی‌اسرائیل آن را انکار می‌کردند.» 📚منبع فرق الشیعه، نوبختی، ص۸۸ مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۴، ص۳۸۳ کافی، شیخ کلینی، ج ۱، ص ۳۲۲ 📚 .
. 🌸 من هم مانند علی علیه‌السلام ۹ سال دارم علی بن اسباط می‌گوید: روزی به امام جواد علیه‌السلام عرض کردم: ای مولای من! مردم به کوچکی سن شما ایراد می‌گیرند و به این جهت از پذیرفتن امامتتان سر باز می زنند. امام در پاسخ فرمودند: «چرا آنان این نکته را بر من ایراد می‌گیرند؟ به خدا سوگند! خداوند متعال به پیامبرش صلی الله علیه و آله فرمود»: «قُل هذِهِ سَبیلی اَدْعُو ا الی اللهِ عَلی بَصیرةٍ اَناومَنِ اتَّبَعَنی.» (۱)؛ «بگو: این راه من است! من و هر کسی که پیرو من باشد، با بصیرت کامل، [همه مردم را] به سوی خدا دعوت می‌کنیم.» «و غیر از علی علیه‌السلام در اول اسلام، کسی از رسول الله صلی الله علیه و آله پیروی نکرد. و آن حضرت در آن هنگام ۹ ساله بود و من هم ۹ سال دارم. [که با بصیرت کامل مردم را به سوی خدا هدایت می‌کنم؟»(۲) 📚منبع (۱) سوره یوسف،آیه ۱۰۸ (۲)تفسیرقمی، ج۱، ص۳۵۸ . 🔶 کودک بودن او در امامتش، مشکل ایجاد نمی‌کند روزی صفوان بن یحیی به حضرت رضا علیه السلام عرضه داشت: قبل از آنکه خداوند متعال فرزندت – حضرت ابوجعفر – را به شما عطا کند، می‌فرمودید که خداوند به من پسری خواهد بخشید. اینک خداوند متعال او را به شما ارزانی کرد و چشم ما به جمالش روشن شد. حال می‌پرسیم، – خدای نکرده – اگر خبری شد [و شما از دنیا رفتید!] بعد از شما ما به چه کسی رجوع کنیم؟ امام رضا علیه‌السلام به فرزندش حضرت جواد علیه‌السلام – که پیش رویش ایستاده بود – اشاره کرد. صفوان بن یحیی با کمال تعجب گفت: ایشان که کودکی سه ساله هستند؟! [چطور می‌شود یک کودک امام باشد؟] امام فرمودند: «و ما یضره من ذلک شی ء قد قام عیسی بالحجه و هو ابن ثلاث سنین.» «کودک بودن او در امامتش مشکل ایجاد نمی‌کند، عیسی علیه السلام در سه سالگی به حجیت الهی قیام نموده [و به نبوت رسید].» 📚منبع تفسیرالمیزان، علامه طباطبایی، ج۱۴، ص۵۵ .
. 🔵 زنده كردن گاو مرده توسط امام جواد(ع) در سفر امام جواد(ع) از مدينه به بغداد، وقتی حضرت به سرزمين زباله [منطقه واقع در نزديكی كوفه رسيدند] زن ضعيفی را مشاهده كردند كه بر بالای جسد گاوی مرده در كنار راه نشسته و گريه می‌كند؛ حضرت علت گريستن زن را از او پرسيد. زن در جواب گفت: يا بن رسول الله، من زنی ضعيفم، قدرت هيچ كاری را ندارم و اين گاو همه سرمايه زندگی‌ام بود كه اكنون مرده است. حضرت فرمود: «اگر خدای متعال آن را زنده كرد چه خواهی كرد؟» عرض كرد ای پسر رسول خدا همواره سپاسگزار او خواهم بود. آنگاه حضرت دو ركعت نماز بر جای آورد و دعا كرد؛ سپس با پای مبارک خود به پهلوی گاو زد و حيوان زنده شد. در اين هنگام زن فرياد زد كه اين آقا عيسی بن مريم است. حضرت فرمود: «نه، بلكه او بنده‌ای از بندگان مورد عنايت خداست، اين از اوصيای پيامبران است.» 📚منبع الثاقب فی المناقب، ابن حمزه طوسی، ص ۵۰۳ مسند الامام الجواد(ع)، عطاردی قوچانی، ص ۱۲۵ . 🟢 خاک به برکت دست امام جواد(ع) طلا شد از اسماعیل بن عباس هاشمی نقل شده که گفت: روز عیدی خدمت حضرت جواد ـ علیه‌السّلام ـ رفتم و از تنگی معاش خود نزد حضرت شکایت کردم، آن حضرت از محل نماز خود یک مشت خاک برداشت. خاک به برکت دست آن حضرت پاره طلایی گداخته شد پس آن را به من عطا کرد و من به بازار بردم که ۱۶ مثقال بود. 📚منبع الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج ۱، ص ۳۸۳ ........ 📢 میوه دادن درخت سدر هنگامی که امام جواد ـ علیه‌السّلام ـ با ام‌الفضل همسر خود از بغداد به مدینه مراجعت می‌فرمود، در کوفه به خانه مسیب رسید و آن هنگام غروب آفتاب بود. پس حضرت داخل مسجد شد و در صحن مسجد درخت سدری بود که میوه نمی‌داد، حضرت کوزه آبی طلبید و در زیر آن درخت وضو گرفت و نماز مغرب را به صورت جماعت به جا آورد. وقتی که مردم کنار درخت آمدند، دیدند که میوه بسیار خوبی دارد. تعجب کردند و از سدر آن خوردند، دیدند که شیرین است و دانه ندارد، سپس مردم با آن حضرت وداع کردند و ایشان به مدینه تشریف بردند. 📚منبع کشف الغمه، إربلی، ج ۲، ص ۳۵۷ ....... 🟩 آگاهی از حال درونی افراد امام معصوم، به اذن الهی از همه اخبار آشکار و مخفی عالم آگاهی دارد و می‌تواند بر احوال درونی افراد نیز اطلاع یابد. همه عالم در محضر اوست و به خصوص از حال دوست داران خویش آگاهی داشته و نسبت به آن دغدغه دارند. از جمله در مورد امام جواد(ع) داستان‌های متعددی نقل شده است که احاطه علمی حضرت نسبت به حال و افکار درونی افراد موجب یقین آنها به امامت ایشان شده است. شخصی نقل می‌کند صبح روزی که حضرت‏ جواد (ع) با دختر مأمون عروسی کرده بود، اولین کسی بودم که خدمت آن حضرت رسیدم و شب دوایی خورده بودم و در اثر خوردن دارو در شب قبل، تشنه شده بودم، ولی نمی‌خواستم آب طلب کنم، پس حضرت جواد(ع) در روی من نگاهی کرده فرمود: «چنین می بینم که تشنه‌‏ای؟» گفتم: آری. فرمود: «ای غلام آبی برای ما بیاور!» من پیش خود گفتم: هم اکنون آب زهرآلودی برایش می‌آورند و از این رو غمناک شدم، پس غلام آمد و آب آورد، حضرت به روی من لبخندی زد و فرمود: «ای غلام آب را به من ده.» پس آب را گرفته آشامید، سپس به من داد و من آشامیدم و یک بار دیگر هم همین اتفاق افتاد. پس گفتم: وَ اللَّهِ إِنِّی أَظُنُّ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ یَعْلَمُ مَا فِی النُّفُوسِ کَمَا تَقُولُ الرَّافِضَة. به خدا من گمان دارم که همان طور که شیعیان می‌گویند حضرت جواد از آنچه در دل‌هااست آگاه است. 📚منبع ارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص ۲۹۲ .
. ✳️ هدایت گمراهان با آیات الهی قاسم بن عبدالرحمن به مذهب زیدیه گرایش داشت، اما با شنیدن آیاتی از قرآن که امام جواد علیه‌السلام بر وی قرائت کرد، با حقیقت آشنا شده و به امامت امام جواد علیه‌السلام و سائر ائمه اعتقاد پیدا کرد. او در این مورد می‌گوید: من زمانی به مذهب زیدیه تمایل داشتم تا اینکه به بغداد سفر کردم و مدتی آنجا بودم، در همان ایام روزی در یکی از خیابانهای بغداد، دیدم مردم با شور و شوق وصف ناپذیری به یک نقطه معلومی متوجه هستند؛ بعضی می‌دوند، بعضی بالای بلندیها می‌روند، بعضی ایستاده و آنجا را تماشا می‌کنند. پرسیدم: چه خبر است؟ گفتند: ابن الرضا! (حضرت جواد فرزند امام رضا علیه‌السلام) می‌آید. گفتم: من هم باید او را ببینم. تا آنکه حضرت جواد علیه السلام سوار بر قاطر نمایان شد. من همچنان که به او خیره شده بودم، پیش خودم گفتم: خداوند گروه امامیه را از رحمت خود دور کند، آنها اعتقاد دارند که پروردگار متعال، اطاعت این جوان را بر مردم واجب گردانیده است! همین که این اندیشه در ذهن من خطور کرد، آن حضرت راهش را به سوی من کج کرد و رو به من کرده، این آیه را قرائت کرد: «اَبَشَرًا مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ اِنَّا اِذًا لَفی ظَلالٍ و سُعُرٍ» (۱) «[قوم ثمود گفتند:] آیا ما بشری از جنس خود را پیروی کنیم؟ در این صورت ما در گمراهی و جنون خواهیم بود.» با شنیدن این آیه – که از دل من گواهی می داد – با خود اندیشیدم که: مثل اینکه او ساحر و پیشگو است که از اندیشه‌های نهانی من خبر می‌دهد؟ حضرت جواد علیه السلام دوباره مرا خطاب کرده و این آیه را تلاوت فرمود: «ءَاُلقِیَ الذِّکرُ عَلَیهِ مِن بَینِنا بَل هُوَ کَذّابٌ اَشِرٌ.» (۲) «آیا از میان ما تنها بر او وحی نازل شده؟! نه، بلکه او آدم بسیار دروغگو و خودپسندی است.» وقتی که متوجه شدم حضرت جواد علیه‌السلام واقعا از اندیشه‌های قلبی من خبر می‌دهد و این برای افراد عادی ممکن نیست، فهمیدم که او ولی خدا و امام مسلمین است. بعد از آن از مذهب زیدیه دست برداشته، اعتقادم به آن بزرگوار کامل شد و به امامت حضرتش اقرار کرده و اعتراف نمودم که او حجت خدا بر مردم است.(۳) 📚منبع (۱) سوره قمر آیه ۲۴ (۲) سوره قمر آیه۲۵ (۳) کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، ج۳، ص۲۱۶ معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خویی، ج۱۵، ص۲۶ ایام 📚 .
. ☑️ بازگشت امام جواد(ع) از بغداد به مدینه به بغداد رفته بودم. در آن زمان امام محمدتقی(ع) نیز در بغداد بود و نزد خلیفه در نهایت جلال و شکوه و آسایش زندگی می‌کرد. پس از دیدن آن همه نعمت و رفاه با خود گفتم: دیگر امام جواد به مدینه باز نخواهد گشت. چه کسی این مقام و جلال و نعمتهای این چنینی را رها کند؟! تا این خیال در خاطرم گذشت، دیدم امام سربه زیر افکند و پس از چند لحظه سر بلند کرد و در حالی که رنگ چهره اش زرد شده بود، فرمود: «نان جو با نمک نیم کوب در حرم رسول خدا(ص)، از آنچه در اینجا می‌بینی، نزد من بهتر است.» (۱) در برخی روایات آمده است مأمون اصرار داشت امام جواد(ع) در بغداد بماند، ولی آن حضرت سکونت در مدینه را ترجیح می‌داد. ازاین رو، به بهانه شرکت در مراسم حج، با همسرش ام‌فضل از بغداد به سوی مکه رهسپار شد و سپس به مدینه بازگشت و حدود ۵ یا ۱۵ سال در مدینه سکونت کرد. در این زمان که امام جواد(ع) از سلطه حکومت مأمون دور بود، به تربیت شاگرد و گسترش حوزه علمیه پدرانش و پاسداری از فرهنگ و خط فکری تشیع و نگهداری از شیعیان پرداخت و ماندن در حرم رسول خدا(ص) را به زرق وبرق و زندگی مرفه بغداد ترجیح داد.(۲) 📚منبع (۱) زندگانی امام محمد تقی(ع)، عمادزاده؛ منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص ۱۷ (۲)نگاهی به زندگانی امام جواد(ع)، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۶۰،۶۱ .
. ❇️ شیعه خالص؟! بگو من از دوستان شمایم مردی به محضر امام جواد ـ عليه‌السلام ـ شرفياب شد در حاليكه خيلی شاد و سرحال بود، امام علت شادمانی را از او پرسيد. عرض كرد ای پسر رسول خدا! از پدرت شنيدم كه می‌فرمود: «شايسته ترين روزی كه انسان بايد شادمان باشد روزی است كه او را صدقات و نيكی به نفع برادران دينی از جانب پروردگار نصيب شده باشد.» امروز ده نفر از برادران دينی‌ام بر من وارد شدند، همه بی بضاعت و گرفتار، آنها را پذيرايی كردم و به هر يک مقداری كمک نمودم. از اين جهت خوشحال هستم. امام ـ عليه‌السلام ـ فرمودند: «به جان خودم سوگند كه تو را اين شادمانی شايسته است به شرط اينكه آن عمل را نابود نكرده باشی و يا بعد از اين نابود نكنی.» عرض كرد: چگونه از بين ببرم با اينكه از شيعيان خالص شما می‌باشم. فرمود: «هم اكنون نابود كردی.» پرسيد با چه خبر؟ فرمود: «اين آيه را بخوان؛ وَلا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْاِذی.» «صدقه های خود را با منت نهادن و آزار كردن باطل نكنيد.» عرض كرد: من به آنهايی كه كمک كردم نه منت گذاردم و نه آزاری رساندم. فرمود: «منظور هر نوع اذيتی است، در نظر تو آزردن آنهايی كه كمک كرده‌ای مهمتر است يا آزردن فرشتگانی كه مأمور تو هستند و يا آزردن ما؟!» جواب داد: آزردن شما و فرشتگان. امام فرمود: «براستی مرا آزردی و صدقه خود را باطل كردی!» پرسيد: با چه كاری؟ فرمود: «با همين سخنت كه گفتی چگونه باطل كنم در حاليكه از شيعيان خالص شمايم. آيا می دانی شيعه خالص ما كيست؟» با تعجب گفت: نه! فرمود: «سلمان، ابوذر، مقداد و عمار، تو خود را با چنين اشخاصی برابر دانستی، آيا با اين سخن فرشتگان و ما را نيز نيازردی؟» عرض كرد: اَستَغْفِرُ الله وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ ، ای پسر رسول خدا! پس چه بگويم؟ فرمود: «بگو من از دوستان شمايم و دشمن دشمنانتان و دوست دوستانتان هستم.» عرض كرد: همين را می‌گويم و همينطور نيز هستم و از آنچه گفتم كه به واسطه نپسنديدن خدا مورد پسند شما و فرشتگان نيز نبود توبه كردم. امام جواد ـ عليه‌السلام ـ فرمود: «اكنون ثوابهای از بين رفته صدقه‌ات بازگشت نمود.» 📚منبع کلمه طیبه، نوری طبرسی، ص۲۶۴ .
. 📣 برای رفع مشکلات مادی به امام جواد(ع) توسل کنید یکی از توصیه های آیت الله سید عبدالکریم کشمیری، توسل به حضرت جوادالائمه (علیه‌السلام) بود. بسیار دیده و شنیده شد که افراد برای امور مادی، مانند خرید خانه و ماشین و رزق و ازدواج، از وی راهنمایی می‌خواستند. آن بزرگوار می‌فرمود: «سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد(علیه‌السلام) تقدیم کنید، حاجت شما را خواهند داد. گاه امر می‌کرد صلوات برای حضرتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم مجرّب می‌دانست» 📚منبع روح و ریحان، صداقت، ص ۹۳ ................. امامِ جود و کرم [ دهم رجب ولادت امام جواد(ع)] 💠 داستان ابن‏حديد كوفى در اين باره مى‏گويد: «همراه عده‏اى از شيعيان براى زيارت و انجام مناسك حج به مكه رفتيم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراييهايمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدينه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چيزى نگفتم‌» امام جواد‏‏علیه‏السلام فرمود: «اى ابن‏حديد! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى‏تان را به يغما بردند. شما سيزده نفر بوديد‌» آن‏گاه آن حضرت، ما را يك به يك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همين‏طور شد كه شما اشاره كرديد‌» سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زيادى دينار بياورد و چنين تأكيد فرمود: «اينها را ميان خود و يارانت تقسيم كن كه به مقدار آن چيزى است كه از شما به غارت رفته است‌» ابن‏حديد بعد از نقل اين همه لطف و احسان امام‏‏‏علیه‏السلام مى‏گويد: «من آن مبالغ اهدايى را ميان دوستان و همسفرانم تقسيم كردم و همان‏گونه كه امام فرموده بود دقيقاً به اندازه داراييهايمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتيم‌» ............ ✔️مکتب ابن رضا آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا‏‏(ع)را نصب‏العين خود قرار داد و بخششهايش را چندين برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد‏‏(ع) كه حدود ۶ سال داشت - چنين آمده بود: «بَلَغَنِي أَنَّ الْمَوَالِيَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِيرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا يَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَيْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّي عَلَيْكَ لَا يَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِيرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْيَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا يَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَيْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِينَ دِينَاراً وَ الْكَثِيرُ إِلَيْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِينَ دِينَاراً وَ الْكَثِيرُ إِلَيْكَ إِنِّي إِنَّمَا أُرِيدُ بِذَلِكَ أَنْ يَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِي الْعَرْشِ إِقْتَاراً» پسرم! به من خبر رسيده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى‏كنند. اين به علت بخل و تنگ‏نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خيرى نرسد. تو را قسم مى‏دهم به حقى كه برايت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بيرون مى‏آيى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر يك از نيازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چيزى ببخش! اگر يكى از عموهايت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از ۵۰ دينار نده و اگر بيش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه‏هايت از تو يارى بخواهند، كم‌تر از ۲۵ دينار عطا نكن و اگر بيش‌تر دادى اختيار با توست. مى‏خواهم خداوند به وسيله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بيم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقير و تنگدست بگرداند‌»(۱)
. 47 سال از عمر شریف امام رضا علیه السلام می گذشت، ولی هنوز آن حضرت صاحب فرزند نشده بود. این موضوع برای شیعیان و دوستداران اهل بیت نگران کننده بود؛ زیرا همگان می دانستند که براساس روایات رسیده از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه اطهار علیهم السلام ، امام نهم فرزند امام رضاست. به همین دلیل مشتاقانه در انتظار بودند تا خدای متعال پسری به ایشان عنایت بفرماید. گاهی بعضی از دوستان، از حضرت پرسش هایی در مورد امام بعدی می کردند. امام رضا علیه السلام آنان را دلداری می داد و می فرمود: «خداوند پسری به من خواهد داد که وارث من و امام پس از من خواهد بود». حساسیت مسئله جانشینی امام رضا علیه‌السلام زمانی بیشتر شد كه فرقه واقفیه كه بنا به دلایل مادی و تصرف سهم امام و عدم بازگرداندن آن به حضرت رضا علیه‌السلام ، قائل به غیبت امام كاظم علیه‌السلام شده بودند، و در تبلیغات خویش نداشتن فرزند پسر از سوی امام رضا علیه‌السلام را دلیل بر ادعای خود می‌دانستند. سرانجام روزهای انتظار به پایان رسید، گلشن رضوی به بوی خوش گل محمدی معطر شد و امام جواد علیه السلام در دهم رجب سال 195 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود. روزى كه پدر بزرگوار امام جواد ـ عليه السلام ـ درگذشت، او حدود هشت سال داشت و در سن بيست و پنج سالگى به شهادت رسيد تولد امام جواد علیه‌السلام همه مورخين محل ولادت امام جواد عليه السلام را مدينه طيبه مي‌دانند ــ در سال 195 هجري قمري؛ برخی تولد حضرت را در شب جمعه و برخی روز جمعه ذكر كرده‌اند. مادر امام جواد از اهل بیت ماریة قبطیه مادر ابراهیم فرزند حضرت رسول خدا(ص) و بهترین زنان زمان خودش بود. حضرت رسول اکرم (ص) اشاره به این بانو و فرزندش فرمودند: پدرم به قربان پسر بهترین زنان که پاکیزه است . حكیمه خاتون دختر امام موسی كاظم علیه‌السلام روایت می‌كند كه: روزی برادرم حضرت رضا علیه‌السلام مرا طلبید و فرمود: ای حكیمه امشب فرزند مبارك خیزران متولد می‌شود و باید تو در وقت تولد او حاضر باشی. من در خدمت آن حضرت ماندم، تا اینکه خورشید امامت با به دنیا آمدنش حجره را نورانی كرد. امام رضا علیه‌السلام به حجره آمد نوزاد رو در آغوش گرفت، کامش رو با ترت جدش حسين عليه السلام برداشت، تو دهان نازنينش آب زمزم ، آب فرات ريخت، قطراتي از آب ريخت و در گهواره گذاشت. چون روز سوم ولادت فرا رسید، امام جواد علیه‌السلام دیده حقیقت‌بین خویش را به آسمان گشود و به سوی راست و چپ نظر كرد و به زبان فصیح ندا داد: "اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله ." حکیمه می گوید هراسان برخاستم و نزد امام رضا عليه السلام رفتم و به آن حضرت گفتم:« من از اين کودک چيز شگفت‌آوري شنيدم.» امام فرمود: « چه چيز شگفت‌آوري از او شنيدي؟» و من آنچه را شنيده بودم بازگو کردم. امام فرمود:« اي حکيمه، آنچه از شگفتي‌هاي او خواهيد ديد، از آنچه شنيدي بيشتر است.» ولادت امام جواد علیه‌السلام تمامى شایعات مربوط به امام رضا علیه‌السلام را پایان بخشید و دلهره و اضطراب را از میان شیعیان زدود. بدین ‏جهت، امام رضا علیه السلام فرمود: این مولودى است كه براى ‏شیعیان ما «در این زمان‏» با بركت‏تر از او زاده نشده است. .
. 🩸جنازه مطهر امام جواد علیه‌السلام را از بالای بامِ‌خانه بر زمین انداختند‌ و پیشانیِ آن حضرت شکست... در نقلی آمده است: 🥀 گویا خبر سایبان شدنِ کبوترها بر بدن مطهر إمام جواد علیه‌السلام، به گوش معتصم ملعون رسید و ترسید که این واقعه، اگر به گوش مردم برسد، بر علیه او شود؛ لذا به مأموران خود دستور داد به خانه امام جواد علیه‌السلام بروند؛ 📋 وَ قَد أمَرَهم اللّعینُ بِأنْ یَرمُوا جَسدَهُ مِن أعلَی السَّطحِ إلَی الأرضِ ▪️و به آن‌ها دستور داد که بر بام خانه روند ‌و جسد مطهر امام علیه‌السلام را از بالاترین نقطه پشت بام، بر روی زمین بیاندازند. 📋 و لمّا وَقعَ جَسدُهُ عَلَی الأرضِ وَقعَ عَلَی جَبینِهِ فَکُسِرَ ▪️وقتی که جنازه مطهر امام علیه‌السلام را از بالای پشت بام به زمین انداختند، با صورت به روی زمین افتاد و پیشانی آن حضرت شکست. 📚انوار الشهاده، ص۴۱۵ 📚العبرة الساکتة، ج۲ ص۵۳۰ 📚ناعی الطفّ، ص۵۶۸ ✍ آه یا جواد الائمه... چه کنیم که این مصیبت، خاطر ما را به همان ساعتی می‌کشاند که «مُقبل» آن ساعت دردناک را اینگونه سرود و «سیّد بن طاووس» اینگونه نوشت: ➖... ضعف و سُستی در اثر زخمها و جراحات بسیار، بر سیدالشهداء علیه‌السلام عارض شد و از اثر اصابت تیرهای بسیار بر بدنش، مانند خارپشت به نظر می‌آمد. در این هنگام، صالح بن وهب مَرّی (یا مُزنی) ملعون با نیز‌ه‌ای بر پهلوی امام عليه‌السلام زد، 📜 فَسَقَطَ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَيْمَنِ. ▪️در این هنگام، سیدالشهداء علیه‌السلام از بالای اسب با گونه راست، بر زمین افتاد. 📚لهوف ص۱۹۳ .
. میان حجره چنان ناله از جفا می‌زد که سوز ناله‌اش آتش به ماسوا می‌زد به لب ز کینۀ بیگانه هیچ شکوه نداشت و لیک داد، ز بیداد آشنا می‌زد شرار زهر ز یک‌سو، لهیب غم یک‌سوی به جان و پیکرش آتش، جدا جدا می‌زد... صدای نالۀ وِی هی ضعیف‌تر می‌شد که پیک مرگ بر او از جنان صلا می‌زد برون حجره همه پای‌کوب و دست‌افشان درون حجره یکی بود و دست و پا می‌زد ستاده بود و جواد الائمّه جان می‌داد از او بپرس که زخم زبان چرا می‌زد 🩸 به مادرِ پسرت علی «علیه‌السلام» بگو برایت آب بیاورد ! در نقلی آمده است: 🥀 از آن زمان که کنیز امام جواد علیه‌السلام، (حضرت «سمانه» علیهاالسلام) امام هادی علیه‌السلام را به دنیا آورد و از آن طرف هم «امّ‌الفضل» ملعونه، از امام جواد علیه‌السلام باردار نشد، کینه‌ها و حسادت‌های او روز به روز نسبت به امام جواد علیه‌السلام و حضرت سمانه علیهاالسلام، شعله‌ور تر می‌شد. 🥀 تا اینکه با نقشه معتصم عباسی ملعون، دست به مسموم کردن امام جواد علیه‌السلام زد. وقتی که زهر را به إمام علیه‌السلام خوراند و مطمئن شد که دیگر حضرت به شهادت می‌رسد، در را بر روی امام علیه‌السلام بست و او را تنها در حجره قرار داد و خود پشت در نشست. 📋 و هو یُنادِی وا عَطَشَاه اُسقینی ماءً فَتَقولُ لَهُ نادِ اُمّ عَلِیّ إبنِکَ تَسقیکَ ماءً ▪️در حالی که امام علیه‌السلام ندای «واعطشاه» سر می‌داد و آب طلب می‌نمود، آن زن ملعونه از پشت در به إمام علیه‌السلام می‌گفت: مادر پسرت علی (مادر إمام هادی علیه‌السلام) را صدا بزن تا به تو آب برساند! 📚ناعی الطفّ،ص۵۶۸ .