eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️زیرا روزی بر تو خواهد آمد که سی هزار نفر از مردمی که خود را مسلمان می دانند و مدعی هستند که از امت جد ما محمد(ص) می باشند، تو را محاصره می نمایند، و برای کشتن تو و جسارت به اهل بیت تو و اسارت خاندان تو و غارت اموال آنها اقدام می نمایند، در این هنگام است که خداوند لعن خود را بر خاندان امیه فرو فرستد واز آسمان خون و خاکستر فرو ریزد و همه مخلوقات حتی حیوانات درنده در بیابان ها و ماهیان در دریاها بر مصیبت تو گریه کنند. سپس حضرت(ع) گریست.(۴) 5⃣گریه : در روز عاشورا بعد از شهادت امام حسین(ع)، زینب(س) ندبه کنان از خیمه بیرون آمد. راوی می گوید : 📋《فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ(ع) تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ(ع) وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ : يَا مُحَمَّدَاهْ! بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ مَقْتَلَةً تَسْفِي عَلَيْهِمْ رِيحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَيْنٌ(ع) مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ》 ♦️سوگند به خدا که زينب(س) دختر على(ع) را فراموش نمی‏ كنم كه با آهى جانكاه براى حسين(ع) می‏ گريست و با صداى اندوهبار، و قلبى پر درد صدا مى‏ زد : فرياد اى محمّد! دخترانت را اسير كرده ‏اند، فرزندانت كشته شده‏ اند و باد صبا بر بدنشان مى ‏وزد، اين حسين(ع) تو است كه سرش را از پشت گردنش جدا نموده ‏اند، عمامه و لباسش را به يغما برده‏ اند. راوی می گوید: سوگند به خدا که همه حاضران از دشمن و دوست با ديدن حال زينب(س) می گريستند.(۵) 6⃣گریه : امام صادق(ع) می فرماید : 📋《الْبَكَّاءُونَ خَمْسَة : آدَمُ(ع)، و يَعقُوبُ(ع)، و يُوسفُ(ع) و فاطِمَةُ(س) بنت مُحَمّد(ص) و علىُّ بنُ الحُسَين(ع)! فَبَكَى عَلَىُّ بنُ الْحُسَيْنِ(ع) عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِينَ سَنَةً ، مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَكَى!》 ♦️گريه كنندگان عالم پنج نفرند : آدم(ع) و يعقوب(ع) و يوسف(ع) و فاطمه زهرا(س) وامام سجاد(ع)! حضرت صادق(ع) درباره علت گريه امام سجاد(ع) فرمود : حضرت على بن الحسين(ع) مدت بيست يا چهل سال بر حضرت حسين(ع) گريست. هيچ غذايى در مقابل آن حضرت(ع) نمى ‏گذاشتند مگر اينكه گريان مى‏ شد. كار آن حضرت(ع) به جايى رسيد كه يكى از غلامانش به وى گفت : اى پسر رسول خدا(ص)! فداى تو شوم، من مى‏ ترسم تو خود را (به واسطه كثرت گريه) هلاك نمايى!  امام(ع) می فرمود : 📋《إِنِّي لَمْ أَذْكُرْ مَصْرَعَ بَنِي فَاطِمَةَ(س) إِلَّا خَنَقَتْنِي لِذَلِكَ عَبْرَةٌ!》 ♦️من چيزهايى را مى‏ دانم كه شما نمى ‏دانيد. من يادآور قتلگاه فرزندان فاطمه(س) نمى‏ شوم مگر اينكه گريه راه گلويم را مسدود مى‏ كند.(۶) 7⃣گریه : نقل شده است که؛ کمیت اسدی خدمت امام باقر(ع) رسید و با درخواست ایشان، ابیاتی را در مصیبت امام حسین(ع) خواند : 📋《وَ بَکَی اَبُوجَعفَرِِ(ع) ثُمَّ قَالَ : يَا كُمَيْتُ! لَوْ كَانَ عِنْدَنَا مَالٌ لَأَعْطَيْنَاكَ مِنْهُ، وَ لَكِنْ لَكَ مَا قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) لِحَسَّانَ بْنِ ثَابِتٍ : لَنْ يَزَالَ مَعَكَ رُوحُ اَلْقُدُسِ مَا ذَبَبْتَ عَنَّا اَهلَ البَیتِ(ع)》 ♦️در این هنگام، امام باقر(ع) گریستند و فرمودند : ای کمیت! اگر ما مالى مى‏ داشتيم به تو مى‏ داديم ولى از آن توست آنچه پيامبر اكرم(ص) درباره حسّان بن ثابت فرمود : مادامى كه از ما دفاع مى‏ كنى پيوسته روح القدس با توست.(۷) 8⃣گریه : عبدالله بن سنان می گوید: در روز عاشورا خدمت امام صادق(ع) رسیدم. 📋《فَاَلْفَیْتُهُ کَاسِفَ اللَّوْنِ، ظَاهِرَ الْحُزْنِ، وَدُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ مِنْ عَیْنَیْهِ کَاللُّؤْلُؤِ الْمُتَسَاقِطِ》 ♦️دیدم که رنگش تغییر نموده و اشک‌هایش همانند دانه‌های مروارید از چشمان او فرو می‌ریزد. پس به ایشان عرض کردم : 📋《یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! مِمَّ بُکَاؤُکَ؟ لَا اَبْکَی اللَّهُ عَیْنَیْکَ!》 ♦️ای فرزند رسول خدا(ص)! برای چه گریانی؟خدا چشمان تو را گریان نکند! حضرت(ص) فرمودند : 📋《اَ وَ فِی غَفْلَةٍ اَنْتَ!! اَمَا عَلِمْتَ اَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ(ع) قُتِلَ فِی مِثْلِ هَذَا الْیَوْمِ؟》 ♦️مگر تو غافلی؟ آیا نمی‌دانی که حسین بن علی(ع) در چنین روزی به شهادت رسیده است؟ 📋《وَ بَکَی اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) حَتَّی اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ بِدُمُوعِهِ》 ♦️سپس امام صادق(ع) به‌ اندازه‌ای گریست، که محاسن او به وسیله اشک‌هایش تر شد.(۸) 9⃣گریه : امام رضا(ع) می فرماید : 📋《اِنَّ اَبي اِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا يُري ضاحِکاً وَ کانَتِ الْکِاَّبَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتّي يَمْضِيَ مِنْهُ عَشْرَةُ اَيّامٍ فَاِذا کانَ الْيَوْمُ العْاشِرُ کانَ ذلِکَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکائِهِ》 ادامه مطالب :👇
. «السَّلَامُ عَلَيكَ يَابنَ الْحَسَنِ(ع) وَ الْحُسَینِ(ع)» ✅ این افتخار را دارد که نوه دو امام می باشد. پدر بزرگ مادری او امام حسن مجتبی(ع) و پدر بزرگ پدری اش امام حسین(ع) است. زیرا؛ فاطمه(س) دختر امام حسن مجتبی(ع)، همسر امام سجاد(ع) بود و امام محمد باقر(ع) حاصل ازدواج این دو بزرگوار است. ایشان نخستین امامی است که از نسل پاک امام حسن(ع) و امام حسین(ع) متولد شد و به سبب این کرامت به «هَاشِمیٌّ مِن هَاشِمِییِّنَ وَ عَلَوِیٌّ مِنْ عَلَوِییِّن وَ فَاطِمِیٌّ مِنْ فَاطِمِیِیّنَ» نائل شدند.(۱) از آن پس امامت از نسل حسنین(ع) امتداد یافت و ائمه بعدی از امام باقر(ع) تا امام مهدی(عج) به این کرامت مفتخر شدند که از نسل سبطین پیغمبر اسلام(ع) باشند و فاطمه بنت الحسن(ع) مادر هشت امام شیعه گردید. 📚منبع : ۱)التهذيب شیخ طوسی، ج۶، ص۷۷ .......... 🍃 امام باقر(ع) و پیشگویی پیامبر(ص) جابربن عبدالله انصاری، از یاران پارسای رسول خدا(ص) بود. روزی پیامبر(ص) به وی فرمود: ای جابر تو زنده می مانی تا آنکه فرزندم «محمد بن علی بن الحسین علیهم السلام» را که در تورات به «باقر» معروف است ملاقات کنی، چون وی را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان. جابر پس از رحلت رسول خدا(ص) – در حالی که از شدت علاقمندی و عشق به خاندان نبوت از همه گسسته و به اهل بیت علیهم السلام پیوسته بود در مسجد پیغمبر(ص) می نشست و به امید دیدار پیشوای پنجم(ع) و در انتظار رسیدن آن لحظه ی موعود برای رساندن سلام رسول اکرم(ص) فریاد بر می آورد: «یا باقر العلم» «یا باقر العلم» ای شکافنده ی علم، ای شکافندهی دانش. مردم مدینه – که به این راز آگاه نبودند – می گفتند: جابر (بر اثر پیری و ضعف نیروی اندیشه) هذیان می گوید. جابر در پاسخ آنان می گفت: نه به خدا هذیان نمی گویم و لیکن از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: «تو به زودی مردی از خاندان مرا درک خواهی کرد که نام او نام من و شمایل او شمایل من است، علم و دانش را می شکافد» من بر اساس پیشگویی پیامبر(ص) این سخن را بر زبان می آورم. جابر عمری دراز یافت تا اینکه – طبق نقل امام صادق(ع) – روزی امام باقر(ع) به نزد وی رفت و بر او سلام کرد. جابر جواب سلام را داد و چون نابینا بود پرسید: چه کسی هستی؟ فرمود: محمد بن علی بن الحسین. جابر گفت: فرزندم پیش بیا، امام(ع) نزدیک رفت. جابر دست امام (ع) را بوسید و خود را روی پای وی انداخت، می بوسید و می گفت: رسول خدا(ص) تو را سلام رسانده است... . و از آن پس پیوسته خدمت امام (ع) می رسید و از محضر پر فیضش استفاده می کرد. 📚منبع: الارشاد، شیخ مفید، ص ۲۶۲ .
. 1️⃣شرکت کردن در مسابقه تیراندازی!👇 ✅هشام بن عبدالملک در زمان حکومت خود، امام محمد باقر(ع) و فرزندش امام جعفر صادق(ع) را تحت الحفظ به شام آورد. روزی در مجلسی هشام تصمیم گرفت یک مسابقه تیراندازى ترتیب دهد و امام(ع) را در آن مسابقه شرکت بدهد. هشام رو به امام محمدباقر(ع) کرد و چنین گفت : 📋«يَا مُحَمَّدُ(ص)! اِرْمِ مَعَ أَشْيَاخِ قَوْمِكَ اَلْغَرَضَ» ♦️ای محمد(ص)! با بزرگان خويشاوند خود تيراندازى كن! حضرت(ع) فرمود : 📋«إِنِّي قَدْ كَبِرْتُ عَنِ اَلرَّمْيِ فَهَلْ رَأَيْتَ أَنْ تُعْفِيَنِي» ♦️من پير شده‌ام و موقع تير اندازی ام گذشته و مرا معاف دار. هشام که خیال مى کرد فرصت خوبى به دست آورده و امام باقر(ع) را در دو قدمى شکست قرار داده است، اصرار و پافشارى کرد و گفت : 📋«وَ حَقِّ مَنْ أَعَزَّنَا بِدِينِهِ وَ نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ(ص) لاَ أُعْفِيكَ» ♦️قسم به حق خدائى كه ما را به دين خود و به پيامبرش امتياز بخشيده است، ممكن نيست. هشام در اين هنگام به یکی از شخصيتهاى بنى اميه اشاره نمود و دستور داد که تیر و کمان خود را به آن حضرت(ع) بدهند. 📋«فَتَنَاوَلَ أَبِي عِنْدَ ذَلِكَ قَوْسَ اَلشَّيْخِ ثُمَّ تَنَاوَلَ مِنْهُ سَهْماً فَوَضَعَهُ فِي كَبِدِ اَلْقَوْسِ ثُمَّ اِنْتَزَعَ وَ رَمَى وَسَطَ اَلْغَرَضِ فَنَصَبَهُ فِيهِ ثُمَّ رَمَى فِيهِ اَلثَّانِيَةَ فَشَقَّ فُوَاقَ سَهْمِهِ إِلَى نَصْلِهِ ثُمَّ تَابَعَ اَلرَّمْيَ حَتَّى شَقَّ تِسْعَةَ» ♦️پدرم بعد از اين اجبار، تیر و كمان را از هشام گرفت و تیرى در چله کمان نهاد و نشانه گیرى کرد و تیر را درست به قلب هدف زد! آنگاه تیر دوم را به کمان گذاشت و رها کرد و این بار تیر در چوبه تیر قبلى نشست و آن را شکافت! تیر سوم نیز به تیر دوم اصابت کرد و به همین ترتیب تا نُه تیر پرتاب نمود که هر کدام به چوبه تیر قبلى خورد! این عمل شگفت انگیز، حاضران را به شدت تحت تاثیر قرار داده و اعجاب و تحسین همه را برانگیخت. هشام که همه برنامه هایش غلط از آب در آمده و نقشه اش نقش بر آب شده بود، سخت تحت تاثیر قرار گرفت و بى اختیار گفت : 📋«يَا أَبَا جَعْفَرٍ(ع)! وَ أَنْتَ أَرْمَى اَلْعَرَبِ وَ اَلْعَجَمِ هَلاَّ زَعَمْتَ أَنَّكَ كَبِرْتَ عَنِ اَلرَّمْيِ؟» ♦️ای ابا جعفر(ع)! تو سرآمد تیراندازان عرب و عجم هستى، چگونه مى گفتى پیر شده ام؟! آنگاه سر به زیر افکند و لحظه اى به فکر فرو رفت که گویی از پیشنهاد خود پشیمان شده است. سپس امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را در جایگاه مخصوص کنار خود جاى داد و فوق العاده تجلیل و احترام کرد و رو به امام(ع) کرده گفت : 📋«يَا مُحَمَّدُ(ص)! لاَ تَزَالُ اَلْعَرَبُ وَ اَلْعَجَمُ تَسُودُهَا قُرَيْشٌ مَا دَامَ فِيهِمْ مِثْلُكَ لِلَّهِ دَرُّكَ مَنْ عَلَّمَكَ هَذَا اَلرَّمْيَ وَ فِي كَمْ تَعَلَّمْتَهُ؟» ♦️ای محمد(ع)! قریش از پرتو وجود تو شایسته سرورى بر عرب و عجم است، این تیراندازى را چه کسى به تو یاد داده است و در چه مدتى آن را فرا گرفته اى؟ حضرت(ع) فرمود : 📋«قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ أَهْلَ اَلْمَدِينَةِ يَتَعَاطَوْنَهُ فَتَعَاطَيْتُهُ أَيَّامَ حَدَاثَتِي ثُمَّ تَرَكْتُهُ فَلَمَّا أَرَادَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ مِنِّي ذَلِكَ عُدْتُ فِيهِ» ♦️مى دانى که اهل مدینه اهل تیر اندازی هستند و به این کار عادت دارند، من نیز در ایام جوانى مدتى به این کار سرگرم بودم ولى بعد آن را رها کردم، امروز وقتی تو اصرار کردى ناگزیر پذیرفتم. هشام گفت : 📋«مَا رَأَيْتُ مِثْلَ هَذَا اَلرَّمْيِ قَطُّ مُذْ عَقَلْتُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّ فِي اَلْأَرْضِ أَحَداً يَرْمِي مِثْلَ هَذَا اَلرَّمْيِ!» ♦️از وقتى به عقل آمده‌ام چنين تير اندازى نديده‌ام. گمان نمي كنم كسى روى زمين بتواند چنين تیری بزند!(۱) 📚منبع : ۱)دلائل الامامه طبرى شیعی، ص۱۰۵ .
. 2️⃣ و مرد مسیحی!👇 ✅همانطور که می دانید، لقب امام محمد باقر(ع) باقر(شكافنده) بود. در نقلی آمده است که؛ روزی مردی مسیحی، به صورت تمسخر و استهزاء، كلمه «باقر» را تصحیف كرد به كلمه «بَقَر» یعنی گاو! و به آن حضرت(ع) گفت : 📋«أَنْتَ بَقَرٌ!» ♦️تو گاوی! امام باقر(ع) بدون آنكه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت كند، با كمال سادگی گفت : نه! من بقر نیستم، من باقرم! آن مسیحی گفت : 📋«أَنْتَ اِبْنُ اَلطَّبَّاخَةِ» ♦️تو پسر زنی هستی كه آشپز بود! امام(ع) فرمود : 📋«ذَاكَ حِرْفَتُهَا» ♦️آشپزی شغل او بود.[این عیب و عار نیست!] آن مسیحی باز گفت : 📋«أَنْتَ اِبْنُ اَلسَّوْدَاءِ اَلزِّنْجِيَّةِ اَلْبَذِيَّةِ» ♦️تو پسر مادر سیاه و بی شرم و بدزبان هستی! امام باقر(ع) فرمود : 📋«إِنْ كُنْتَ صَدَقْتَ غَفَرَ اَللَّهُ لَهَا وَ إِنْ كُنْتَ كَذَبْتَ غَفَرَ اَللَّهُ لَكَ» ♦️اگر این نسبت ها كه به مادرم می دهی راست است خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد، و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد كه دروغ و افترا بستی! آن مرد با مشاهده ی این همه حلم و صبر از امام باقر(ع)، سرانجام مسلمان شد.(۱) 📚منبع : ۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۶، ص۲۸۹ .
. 3⃣زنده شدن جوان شامی به دست مبارک !👇 ✅جوانى از اهل شام در جلسات کلاس امام محمد باقر(ع) زياد حاضر مى شد. روزى در محفل حضرت(ع) گفت : 📋«وَ اَللَّهِ! مَا أَجْلِسُ إِلَيْكَ حُبّاً لَكَ وَ إِنَّمَا أَجْلِسُ إِلَيْكَ لِفَصَاحَتِكَ وَ فَضْلِكَ» ♦️سوگند به خدا! من به جهت محبّت به شما در جلسه شما حاضر نمى شوم، بلكه فقط به خاطر فصاحت و دانش شماست كه در اين محفل حاضر مى شوم.  امام(عليه السلام) تبسّمى نمود و چيزى نفرمودند.  چند روزى گذشت و خبرى از جوان نشد، حضرت(ع) جوياى حال آن جوان شد.  شخصى گفت : او بيمار است! در اين حين شخصى وارد شد و گفت : 📋«يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص)! إِنَّ اَلْفَتَى اَلَّذِي كَانَ يُكْثِرُ اَلْجُلُوسَ إِلَيْكَ قَدْ قَضَى، وَ قَدْ أَوْصَى إِلَيْكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَيْهِ» ♦️اى فرزند رسول خدا(ص)! جوان شامى كه در مجلس شما زياد حاضر مى شد، از دنيا رفت. و نیز وصيّت كرده كه شما بر جنازه او نماز بخوانيد.  امام باقر(ع) فرمود :  📋«إِذَا غَسَلْتُمُوهُ فَدَعُوهُ عَلَىاَلسَّرِيرِ وَ لاَ تُكَفِّنُوهُ حَتَّى آتِيَكُمْ» ♦️وقتى او را غسل داديد، بگذاريد روى سرير باشد و كفن نكنيد تا من بيايم.  آنگاه حضرت(ع) برخاست و وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند و دعا نمود، سپس سر به سجده گذاشته و سجده را طولانی کرد و بعد برخاست و رداى مبارک حضرت رسول اکرم(ص) را بر تن كرد و نعلين بر پا نمود و به سوى او حرکت کرد. هنگامی که وارد خانه آن جوان شامی شد، آنان درون اتاقى مشغول غسل آن جوان شامی بودند. بدین ترتیب او را غسل دادند و روى سرير گذاشتند و حضرت(ع) با نامش او را صدا زد و فرمود : اى فلانى!  ناگاه آن جوان پاسخ داده و لبّيك گفت و سر بلند كرد و نشست. حضرت(ع) شربت سويقى خواست و به او خورانيد.  آنگاه پرسيد: حالت چگونه است؟  آن جوان گفت : 📋« إِنَّهُ قَدْ قُبِضَ رُوحِي بِلاَ شَكٍّ مِنِّي وَ إِنِّي لَمَّا قُبِضْتُ سَمِعْتُ صَوْتاً مَا سَمِعْتُ قَطُّ أَطْيَبَ مِنْهُ : رُدُّوا إِلَيْهِ رُوحَهُ! فَإِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) قَدْ سَأَلَنَاهُ» ♦️ترديدى ندارم كه قبض روح شدم، وقتى روح از بدنم خارج شد صداى دلنشينى را شنيدم كه تا حال نيكوتر از آن نشنيده‌ام كه گفتند :  روح او را باز گردانيد، زيرا محمّد بن على(ع) او را از ما خواسته است.(۱) 📚منبع : ۱)الثاقب فی المناقب ابن حمزه طوسی، ج۱، ص۳۶۹ ............. 🍃حلم و بردباری امام مردى از اهل شام ساکن مدینه بود و وقتی با امام مواجه می شد، به ایشان اهانت می کرد. مثلا خطاب به آن حضرت می گفت: «از اهل دنیا، بیشتر از تو از کسی کینه در دل ندارم و بیش از تو و خاندانت، با هیچ کس دشمن نیستم». با این وجود امام با او مدارا می کرد و پاسخ این اهانات را با سخنان نرم می داد. پس از چندی آن مرد شامی بیمار شد. وصیت کرد اگر مرد، امام بر جنازه اش نماز بخواند. نیمه شبی بود که گفته شد آن مرد شامی از دنیا رفت. صبح روز بعد کسی به مسجد آمد و وصیتش را به اطلاع امام رساند. امام اما فرمود: آن مرد نمرده. اندکی صبر کنید تا من بر سر بالینش حاضر شوم. امام به منزلش رفت و بار بالینش نشست و صدایش زد. او به هوش آمد و پاسخ امام را داد. امام نوشیدنی به او داد و به بستگانش سفارش کرد غذاهای سرد به او بدهند. اندکی نگذشت که آن مرد شامی شفا یافت و نزد امام آمد و اعتراف کرد که امام، همان حجّت خدا بر زمین است. 📚منبع: الامالی، شیخ طوسی، ص ۴۱۰ .
. 4⃣برکات حبّ اهل بیت(علیهم السلام) در کلام !👇 ✅برید بن معاویه عجلی‏ می‏ گوید : در نزد امام باقر(ع) بودم مردی از خراسان با پای پیاده به محضرش آمد و پاهایش را که پوست انداخته بود از کفش بیرون آورد و گفت : 📋«أَمَا وَاَللَّهِ مَا جَاءَ بِي مِنْ حَيْثُ جِئْتُ إِلاَّ حُبُّكُمْ أَهْلَ اَلْبَيْتِ» ♦️به خدا جز دوستی شما اهل بیت(علیهم السلام) هیچ عاملی مرا از راه دور به اینجا نیاورده است. امام(ع) به او فرمود : 📋«وَ اَللَّهِ لَوْ أَحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اَللَّهُ مَعَنَا وَ هَلِ اَلدِّينُ إِلاَّ اَلْحُبُّ؟ إِنَّ اَللَّهَ يَقُولُ : {قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّٰهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اَللّٰهُ}(آل عمران ۳۱) وَ قَالَ : {يُحِبُّونَ مَنْ هٰاجَرَ إِلَيْهِمْ}(حشر ۹) وَ هَلِ اَلدِّينُ إِلاَّ اَلْحَبُّ؟» ♦️به خدا اگر سنگی ما را دوست‏ بدارد، خداوند او را با ما محشور می‏ کند و آیا دین، چیزی جز محبت است؟ خداوند می‏ فرماید : [ای پیامبر!] بگو : اگر خدا را دوست می‏ دارید، مرا پیروی کنید تا خدا دوستتان دارد و خداوند فرمود : کسانی را که به سوی آنها مهاجرت می‏ کنند، دوست دارند و آیا دین، غیر از محبت است؟(۱) 📚منبع : ۱)التفسير عیاشی، ج۱، ص۱۶۷ .
. 5⃣مردی که از پند گرفت!👇 ✅محمد بن منکدر می گوید : 📋«مَا كُنْتُ أَرَى أَنَّ مَثَلَ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ(ع) يَدَعُ خَلَفاً لِفَضْلِ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ حَتَّى رَأَيْتُ اِبْنَهُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِظَهُ فَوَعَظَنِي》 ♦️خيال نمي كردم على بن الحسين(ع) بتواند جانشينى مانند خود در علم باقی بگذارد. تا این که خدمت فرزندش محمد بن على(ع) رسيدم. دوستانش گفتند : چگونه تو را موعظه كرد؟ او گفت : روزی در شدت گرما به خارج‏ مدينه رفتم. محمد بن على(ع) را كه مردى فربه بود و تكيه به دو غلام سیاه خود داشت و در زمین خود کار می کرد، دیدم. با خود گفتم : شخصى از بزرگان قريش در چنين ساعتى با اين حال در جستجوى دنيا است؟!! به خدا قسم او را موعظه خواهم نمود. پيش او رفته و سلام كردم. جواب مرا با نفسی که از شدت خستگى بريده بود و عرق می ريخت داد. عرض كردم : 📋«أَصْلَحَكَ اَللَّهُ! شَيْخٌ مِنْ أَشْيَاخِ قُرَيْشٍ فِي هَذِهِ اَلسَّاعَةِ عَلَى هَذِهِ اَلْحَالِ فِي طَلَبِ اَلدُّنْيَا لَوْ جَاءَكَ اَلْمَوْتُ وَ أَنْتَ عَلَى هَذِهِ اَلْحَالِ؟» ♦️خدا خیرت بدهد! شخصيتى بزرگ از خاندان قريش در چنين ساعتى با اين حال بايد در طلب دنيا باشد؟! اگر در اين حال مرگ تو را فرا گيرد چه مي كنى؟ ایشان خود را از دو غلام جدا نمود و تكيه كرده و فرمود : 📋«لَوْ جَاءَنِي وَ اَللَّهِ اَلْمَوْتُ وَ أَنَا فِي هَذِهِ اَلْحَالِ جَاءَنِي وَ أَنَا فِي طَاعَةٍ مِنْ طَاعَاتِ اَللَّهِ أَكُفُّ بِهَا نَفْسِي عَنْكَ وَ عَنِ اَلنَّاسِ وَ إِنَّمَا كُنْتُ أَخَافُ اَلْمَوْتَ لَوْ جَاءَنِي وَ أَنَا عَلَى مَعْصِيَةٍ مِنْ مَعَاصِي اَللَّهِ» ♦️به خدا سوگند! اگر مرگ مرا در اين حال فرا گيرد، من در حال انجام يك وظيفه دينى هستم كه خود و خانواده ‏ام را از نياز پيدا كردن به تو و مردم نگه داشته ‏ام! ترس موقعى است كه مرگ فرا رسد و مشغول معصيت خدا باشى. من عرض کردم : 📋«يَرْحَمُكَ اَللَّهُ! أَرَدْتُ أَنْ أَعِظَكَ فَوَعَظْتَنِي» ♦️خدا رحمتت کند! من می خواستم شما را نصيحت كنم، شما مرا پند دادى!(۱) 📚منبع : ۱)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۶۱ 📚 .
. ♦️زیرا روزی بر تو خواهد آمد که سی هزار نفر از مردمی که خود را مسلمان می دانند و مدعی هستند که از امت جد ما محمد(ص) می باشند، تو را محاصره می نمایند، و برای کشتن تو و جسارت به اهل بیت تو و اسارت خاندان تو و غارت اموال آنها اقدام می نمایند، در این هنگام است که خداوند لعن خود را بر خاندان امیه فرو فرستد واز آسمان خون و خاکستر فرو ریزد و همه مخلوقات حتی حیوانات درنده در بیابان ها و ماهیان در دریاها بر مصیبت تو گریه کنند. سپس حضرت(ع) گریست.(۴) 5⃣گریه : در روز عاشورا بعد از شهادت امام حسین(ع)، زینب(س) ندبه کنان از خیمه بیرون آمد. راوی می گوید : 📋《فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ(ع) تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ(ع) وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ : يَا مُحَمَّدَاهْ! بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ مَقْتَلَةً تَسْفِي عَلَيْهِمْ رِيحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَيْنٌ(ع) مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ》 ♦️سوگند به خدا که زينب(س) دختر على(ع) را فراموش نمی‏ كنم كه با آهى جانكاه براى حسين(ع) می‏ گريست و با صداى اندوهبار، و قلبى پر درد صدا مى‏ زد : فرياد اى محمّد! دخترانت را اسير كرده ‏اند، فرزندانت كشته شده‏ اند و باد صبا بر بدنشان مى ‏وزد، اين حسين(ع) تو است كه سرش را از پشت گردنش جدا نموده ‏اند، عمامه و لباسش را به يغما برده‏ اند. راوی می گوید: سوگند به خدا که همه حاضران از دشمن و دوست با ديدن حال زينب(س) می گريستند.(۵) 6⃣گریه : امام صادق(ع) می فرماید : 📋《الْبَكَّاءُونَ خَمْسَة : آدَمُ(ع)، و يَعقُوبُ(ع)، و يُوسفُ(ع) و فاطِمَةُ(س) بنت مُحَمّد(ص) و علىُّ بنُ الحُسَين(ع)! فَبَكَى عَلَىُّ بنُ الْحُسَيْنِ(ع) عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِينَ سَنَةً ، مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَكَى!》 ♦️گريه كنندگان عالم پنج نفرند : آدم(ع) و يعقوب(ع) و يوسف(ع) و فاطمه زهرا(س) وامام سجاد(ع)! حضرت صادق(ع) درباره علت گريه امام سجاد(ع) فرمود : حضرت على بن الحسين(ع) مدت بيست يا چهل سال بر حضرت حسين(ع) گريست. هيچ غذايى در مقابل آن حضرت(ع) نمى ‏گذاشتند مگر اينكه گريان مى‏ شد. كار آن حضرت(ع) به جايى رسيد كه يكى از غلامانش به وى گفت : اى پسر رسول خدا(ص)! فداى تو شوم، من مى‏ ترسم تو خود را (به واسطه كثرت گريه) هلاك نمايى!  امام(ع) می فرمود : 📋《إِنِّي لَمْ أَذْكُرْ مَصْرَعَ بَنِي فَاطِمَةَ(س) إِلَّا خَنَقَتْنِي لِذَلِكَ عَبْرَةٌ!》 ♦️من چيزهايى را مى‏ دانم كه شما نمى ‏دانيد. من يادآور قتلگاه فرزندان فاطمه(س) نمى‏ شوم مگر اينكه گريه راه گلويم را مسدود مى‏ كند.(۶) 7⃣گریه : نقل شده است که؛ کمیت اسدی خدمت امام باقر(ع) رسید و با درخواست ایشان، ابیاتی را در مصیبت امام حسین(ع) خواند : 📋《وَ بَکَی اَبُوجَعفَرِِ(ع) ثُمَّ قَالَ : يَا كُمَيْتُ! لَوْ كَانَ عِنْدَنَا مَالٌ لَأَعْطَيْنَاكَ مِنْهُ، وَ لَكِنْ لَكَ مَا قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) لِحَسَّانَ بْنِ ثَابِتٍ : لَنْ يَزَالَ مَعَكَ رُوحُ اَلْقُدُسِ مَا ذَبَبْتَ عَنَّا اَهلَ البَیتِ(ع)》 ♦️در این هنگام، امام باقر(ع) گریستند و فرمودند : ای کمیت! اگر ما مالى مى‏ داشتيم به تو مى‏ داديم ولى از آن توست آنچه پيامبر اكرم(ص) درباره حسّان بن ثابت فرمود : مادامى كه از ما دفاع مى‏ كنى پيوسته روح القدس با توست.(۷) 8⃣گریه : عبدالله بن سنان می گوید : در روز عاشورا خدمت امام صادق(ع) رسیدم. 📋《فَاَلْفَیْتُهُ کَاسِفَ اللَّوْنِ، ظَاهِرَ الْحُزْنِ، وَدُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ مِنْ عَیْنَیْهِ کَاللُّؤْلُؤِ الْمُتَسَاقِطِ》 ♦️دیدم که رنگش تغییر نموده و اشک‌هایش همانند دانه‌های مروارید از چشمان او فرو می‌ریزد. پس به ایشان عرض کردم : 📋《یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! مِمَّ بُکَاؤُکَ؟ لَا اَبْکَی اللَّهُ عَیْنَیْکَ!》 ♦️ای فرزند رسول خدا(ص)! برای چه گریانی؟ خدا چشمان تو را گریان نکند! حضرت(ص) فرمودند : 📋《اَ وَ فِی غَفْلَةٍ اَنْتَ!! اَمَا عَلِمْتَ اَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ(ع) قُتِلَ فِی مِثْلِ هَذَا الْیَوْمِ؟》 ♦️مگر تو غافلی؟ آیا نمی‌دانی که حسین بن علی(ع) در چنین روزی به شهادت رسیده است؟ 📋《وَ بَکَی اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) حَتَّی اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ بِدُمُوعِهِ》 ♦️سپس امام جعفر صادق(ع) به‌ اندازه‌ای گریست، که محاسن شریفش به وسیله اشک‌هایش تر شد.(۸) 9⃣گریه : امام رضا(ع) می فرماید : 📋《اِنَّ اَبي اِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا يُري ضاحِکاً وَ کانَتِ الْکِاَّبَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتّي يَمْضِيَ مِنْهُ عَشْرَةُ اَيّامٍ، فَاِذا کانَ الْيَوْمُ العْاشِرُ کانَ ذلِکَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکائِهِ》 👇
. ✅به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت حضرت رسول(ص) در روز دوشنبه بیست و هفتم ماه رجب سال چهلم عام الفیل، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، و بیستمین سال حکومت خسرو پرویز برایران، در حالی که نبی اکرم(ص) در این هنگام، چهل سال داشتند، اتفاق افتاده است. در این روز حضرت رسول اکرم(ص)، طبق رسم خویش چند روزی بود که برای عبادت و تفکر به غار حرا آمده بود. غار حراء واقع در قله «کوه نور»، از معروف‌ ترین کوه‌های مکه و با ارتفاع ۲۰۰ متر در دو فرسنگی شهر مکه و در شمال شرقی آن واقع شده است. این محل از زمان‌ های دور، مکانی مقدس و محل اعتکاف انسان‌های حقیقت‌ جو و روشن‌ضمیری بوده است که به (حُنَفا) شهرت داشتند. در روز بیست و هفتم ماه رجب بود که جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد. او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت : ای محمد بخوان! پیامبر فرمود : چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل نمود.(۱) 📖《بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ، الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ》 ♦️به نام خداوند بخشنده مهربان بخوان به نام پروردگارت که بیافرید. آدمی را از علقه بیافرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است. خدایی که به‌وسیله قلم آموزش داد و به آدمی آنچه را که نمی‌دانست، آموخت.(۲) همراه اولین نزول وحی و در لحظه بعثت، حوادثی بزرگ اتفاق افتاد که از آن جمله می‌توان به شنیده شدن صدای ناله‌ای اشاره نمود.  در این باره می‌ فرماید : 📋《وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطانِ حینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ! قُلتُ : یا رَسولَ اللَّه(ص)! ما هذِهِ الرَّنَّةُ؟》 ♦️من صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن حضرت(ع) شنیدم. عرضه داشتم : یا رسول الله(ص) این ناله چیست؟ حضرت(ص) فرمود : 📋《هَذَا الشَّیْطَانُ قَدْ اَیِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ》 ♦️این شیطان است که از اطاعت شدن مأیوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است. سپس رسول اکرم(ص) خطاب به امام علی(ع) فرمود : 📋《انَّکَ تَسْمَعُ ما اسْمَعُ وَ تَرَی مَا اَرَی، اِلّا اِنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ! وَلَکِنَّکَ لَوَزِیرٌ وَ اِنَّکَ لَعَلَی خَیْرٍ》 ♦️همانا تو می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم و می‌بینی آنچه را که من می‌بینم الا اینکه تو مقام نبوت نداری و فقط وزیر و کمک کار من هستی و به راه خیر می روی.(۳) و نیز در روایتی آمده است که فرمود : 📋《رَنَّ إِبْلِيسُ أَرْبَعَ رَنَّاتٍ : يَوْمَ لُعِنَ وَ حِينَ أُهْبِطَ إِلَى الْأَرْضِ وَ حِينَ بُعِثَ مُحَمَّدٌ(ص) و يَوْمَ الغَدیِرُ》 ♦️ابلیس چهار بار ناله سر زد : روزی که لعن شد، روزی که به زمین آمد، روز بعثت پیغمبر گرامی(ص)، روز غدیر!(۴) همانطور که قبلاً نیز بیان شد، حضرت علی(ع) در مواقع مختلف از جمله در دوران خلوت‌ گزینی‌های پیامبر اکرم(ص) همراه حضرت(ص) بوده‌اند و این سخن امام علی(ع) در نهج البلاغه نیز به طور خاصی بیان می‌دارد که ایشان در لحظه نزول اولین وحی، در کنار پیامبر(ع) حضور داشته‌اند. البته مطالعات تاریخی بیان می‌نماید که تنها شخصی که در آن لحظات، پیامبر(ص) را همراهی نموده، امام علی(ع) بود و احدی جز ایشان، ادعای همراهی رسول اکرم(ص) در آن لحظات را ننموده است. جبرئیل پس از انجام وظیفه خود و ابلاغ آیات الهی، بار دیگر به آسمان بازگشت. اهداف بعثت و برانگیخته شدن حضرت نبی اکرم(ص) به مقام رسالت و نبوت، دعوت به یکتا پرستی و قیام برای برپایی عدالت و مبارزه با جهل و خرافه پرستی، تقویت و ارتقای سطح اندیشه و تفکر، برداشتن اختلافات از میان مردم، و تلاوت آیات و احکام الهی برای مردم بود. 📚منابع : ۱)البدایة و النهایة ابن کثیر، ج۲، ص۷۱۳/ مناقب ابن‌ شهر‌آشوب، ج۱، ص۴۱/ بحارالانوار مجلسی، ج۱۸، ص۱۹۰ ۲)سوره علق، آیات ۵-۱ ۳)نهج البلاغه، خطبه ۱۹۰ ۴)بحارالانوار مجلسی، ج۶۰، ص۲۴۲ .
♦️زیرا روزی بر تو خواهد آمد که سی هزار نفر از مردمی که خود را مسلمان می دانند و مدعی هستند که از امت جد ما محمد(ص) می باشند، تو را محاصره می نمایند، و برای کشتن تو و جسارت به اهل بیت تو و اسارت خاندان تو و غارت اموال آنها اقدام می نمایند، در این هنگام است که خداوند لعن خود را بر خاندان امیه فرو فرستد واز آسمان خون و خاکستر فرو ریزد و همه مخلوقات حتی حیوانات درنده در بیابان ها و ماهیان در دریاها بر مصیبت تو گریه کنند. سپس حضرت(ع) گریست.(۴) 5⃣گریه : در روز عاشورا بعد از شهادت امام حسین(ع)، زینب(س) ندبه کنان از خیمه بیرون آمد. راوی می گوید : 📋《فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ(ع) تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ(ع) وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ : يَا مُحَمَّدَاهْ! بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ مَقْتَلَةً تَسْفِي عَلَيْهِمْ رِيحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَيْنٌ(ع) مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ》 ♦️سوگند به خدا که زينب(س) دختر على(ع) را فراموش نمی‏ كنم كه با آهى جانكاه براى حسين(ع) می‏ گريست و با صداى اندوهبار، و قلبى پر درد صدا مى‏ زد : فرياد اى محمّد! دخترانت را اسير كرده ‏اند، فرزندانت كشته شده‏ اند و باد صبا بر بدنشان مى ‏وزد، اين حسين(ع) تو است كه سرش را از پشت گردنش جدا نموده ‏اند، عمامه و لباسش را به يغما برده‏ اند. راوی می گوید: سوگند به خدا که همه حاضران از دشمن و دوست با ديدن حال زينب(س) می گريستند.(۵) 6⃣گریه : امام صادق(ع) می فرماید : 📋《الْبَكَّاءُونَ خَمْسَة : آدَمُ(ع)، و يَعقُوبُ(ع)، و يُوسفُ(ع) و فاطِمَةُ(س) بنت مُحَمّد(ص) و علىُّ بنُ الحُسَين(ع)! فَبَكَى عَلَىُّ بنُ الْحُسَيْنِ(ع) عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِينَ سَنَةً ، مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَكَى!》 ♦️گريه كنندگان عالم پنج نفرند : آدم(ع) و يعقوب(ع) و يوسف(ع) و فاطمه زهرا(س) وامام سجاد(ع)! حضرت صادق(ع) درباره علت گريه امام سجاد(ع) فرمود : حضرت على بن الحسين(ع) مدت بيست يا چهل سال بر حضرت حسين(ع) گريست. هيچ غذايى در مقابل آن حضرت(ع) نمى ‏گذاشتند مگر اينكه گريان مى‏ شد. كار آن حضرت(ع) به جايى رسيد كه يكى از غلامانش به وى گفت : اى پسر رسول خدا(ص)! فداى تو شوم، من مى‏ ترسم تو خود را (به واسطه كثرت گريه) هلاك نمايى!  امام(ع) می فرمود : 📋《إِنِّي لَمْ أَذْكُرْ مَصْرَعَ بَنِي فَاطِمَةَ(س) إِلَّا خَنَقَتْنِي لِذَلِكَ عَبْرَةٌ!》 ♦️من چيزهايى را مى‏ دانم كه شما نمى ‏دانيد. من يادآور قتلگاه فرزندان فاطمه(س) نمى‏ شوم مگر اينكه گريه راه گلويم را مسدود مى‏ كند.(۶) 7⃣گریه : نقل شده است که؛ کمیت اسدی خدمت امام باقر(ع) رسید و با درخواست ایشان، ابیاتی را در مصیبت امام حسین(ع) خواند : 📋《وَ بَکَی اَبُوجَعفَرِِ(ع) ثُمَّ قَالَ : يَا كُمَيْتُ! لَوْ كَانَ عِنْدَنَا مَالٌ لَأَعْطَيْنَاكَ مِنْهُ، وَ لَكِنْ لَكَ مَا قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) لِحَسَّانَ بْنِ ثَابِتٍ : لَنْ يَزَالَ مَعَكَ رُوحُ اَلْقُدُسِ مَا ذَبَبْتَ عَنَّا اَهلَ البَیتِ(ع)》 ♦️در این هنگام، امام باقر(ع) گریستند و فرمودند : ای کمیت! اگر ما مالى مى‏ داشتيم به تو مى‏ داديم ولى از آن توست آنچه پيامبر اكرم(ص) درباره حسّان بن ثابت فرمود : مادامى كه از ما دفاع مى‏ كنى پيوسته روح القدس با توست.(۷) 8⃣گریه : عبدالله بن سنان می گوید : در روز عاشورا خدمت امام صادق(ع) رسیدم. 📋《فَاَلْفَیْتُهُ کَاسِفَ اللَّوْنِ، ظَاهِرَ الْحُزْنِ، وَدُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ مِنْ عَیْنَیْهِ کَاللُّؤْلُؤِ الْمُتَسَاقِطِ》 ♦️دیدم که رنگش تغییر نموده و اشک‌هایش همانند دانه‌های مروارید از چشمان او فرو می‌ریزد. پس به ایشان عرض کردم : 📋《یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! مِمَّ بُکَاؤُکَ؟ لَا اَبْکَی اللَّهُ عَیْنَیْکَ!》 ♦️ای فرزند رسول خدا(ص)! برای چه گریانی؟ خدا چشمان تو را گریان نکند! حضرت(ص) فرمودند : 📋《اَ وَ فِی غَفْلَةٍ اَنْتَ!! اَمَا عَلِمْتَ اَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ(ع) قُتِلَ فِی مِثْلِ هَذَا الْیَوْمِ؟》 ♦️مگر تو غافلی؟ آیا نمی‌دانی که حسین بن علی(ع) در چنین روزی به شهادت رسیده است؟ 📋《وَ بَکَی اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) حَتَّی اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ بِدُمُوعِهِ》 ♦️سپس امام جعفر صادق(ع) به‌ اندازه‌ای گریست، که محاسن شریفش به وسیله اشک‌هایش تر شد.(۸) 9⃣گریه : امام رضا(ع) می فرماید : 📋《اِنَّ اَبي اِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا يُري ضاحِکاً وَ کانَتِ الْکِاَّبَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتّي يَمْضِيَ مِنْهُ عَشْرَةُ اَيّامٍ، فَاِذا کانَ الْيَوْمُ العْاشِرُ کانَ ذلِکَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکائِهِ》 ادامه مطالب :👇 ۲
. 🏴اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد ⚫️ حضرت صدیقه طاهره فاطمة الزهراء صلوات الله علیها سرور بانوان دو عالم، به یکی از زنان فرمودند : پدر و مادر دینی خود، (یعنی حضرات) محمّد و علی صلوات اللَّه علیهما را خشنودکن؛ گرچه با خشم پدر و مادر نَسَبیّت همراه باشد. مبادا پدر و مادر نَسَبی را با خشم پدر و مادر دینی، خشنود گردانی زیرا اگر پدر و مادر نَسَبیّت خشمگین شوند، (حضرات) محمّد و علی صلوات اللَّه علیهما، به ثواب یک میلیونیم از یک ساعت اطاعت‌کردن تو از (حضرات) محمّد و علی صلوات اللَّه علیهما، پدر و مادرت را راضی می‌کنند و امّا اگر پدر و مادر دینی‌ات خشمگین شوند، پدر و مادر نسبیت نمی‌توانند آن‌ها را خشنود کنند زیرا تمام ثواب اطاعت‌کردن اهل دنیا با خشم (حضرات) محمّد و علی صلوات اللَّه علیهما نمی‌شود. 📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۴۸۸ 📚بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۶۲ ......................... عده ای از شیعیان به ملاقات امام معصوم آمدند لذا امام به خادمان دستور دادند که کمکِ مهمانان کنند تا اسباب و وسایلشان را از محمل ها و مرکب ها بر زمین بگذارند. بعد از مدتی که خواستند بروند ، امام فقط به نظاره ایشان ایستادند و اجازه ندادند کسی برای رفتن آنها کمک شان کنند! بزرگ ایشان وقتی محمل ها را بستند ،خدمت امام رسید و پرسید آیا خطایی از ما سرزده که اجازه ندادید کسی برای رفتن ،کمک ما بکند؟ امام فرمود ما کمک می کنیم که مردم بارشان را نزد ما خالی کنند و وزر و وبالی نداشته باشند ولی ما اهلبیتیم ولی برای اینکه کسی از ما جدا شود و فاصله بگیرد کمک کسی نمی کنیم .................... . 4⃣برکات حبّ اهل بیت(علیهم السلام) در کلام !👇 ✅برید بن معاویه عجلی‏ می‏ گوید : در نزد امام باقر(ع) بودم مردی از خراسان با پای پیاده به محضرش آمد و پاهایش را که پوست انداخته بود از کفش بیرون آورد و گفت : ♦️به خدا جز دوستی شما اهل بیت(علیهم السلام) هیچ عاملی مرا از راه دور به اینجا نیاورده است. امام(ع) به او فرمود : ♦️به خدا اگر سنگی ما را دوست‏ بدارد، خداوند او را با ما محشور می‏ کند و آیا دین، چیزی جز محبت است؟ خداوند می‏ فرماید : [ای پیامبر!] بگو : اگر خدا را دوست می‏ دارید، مرا پیروی کنید تا خدا دوستتان دارد و خداوند فرمود : کسانی را که به سوی آنها مهاجرت می‏ کنند، دوست دارند و آیا دین، غیر از محبت است؟(۱) 📚منبع : ۱)التفسير عیاشی، ج۱، ص۱۶۷ . روز اربعین جابر بن عبدالله انصاری دیده خود را گِرد قبر امام حسین چرخاند و گفت : سلام بر شما اى روح هایى که گرداگردِ حسین(ع) فرود آمده، همراهش شدید! گواهى مى دهم که نماز را به پا داشتید و زکات دادید و به نیکى فرمان دادید و از زشتى باز داشتید و با مُلحدان جنگیدید و خدا را پرستیدید تا به شهادت رسیدید. سوگند به آن که محمّد(ص) را به حق برانگیخت در آنچه به آن در آمدید با شما شریک هستیم. عطیه می گوید : به جابر گفتم : 📋اى جابر! چگونه [با آنان شریک باشیم]، با آن که ما نه به درّه اى فرود آمدیم و نه از کوهى بالا رفتیم و نه شمشیرى زدیم، در حالى که شهدای کربلا سرهایشان از پیکر جدا شد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدند؟! جابر گفت : 📋اى عطیّه! شنیدم که حبیبم پیامبر خدا(ص) مى فرماید : هر کس گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مى شود و هر کس کارِ کسانى را دوست داشته باشد، در کارشان شریک مى‌شود و سوگند به آن که محمّد(ص) را به حق به پیامبرى بر انگیخت نیّت من و همراهانم همان است که حسین(ع) و یارانش بر آن رفته اند. عطیه می گوید : بعد از اینکه با جابر آنان را زیارت نمود، به من گفت : ♦️مرا به سوى خانه هاى کوفه ببر! ♦️هنگامى که بخشى از راه را رفتیم گفت : اى عطیّه! آیا سفارشى به تو بکنم که دیگر گمان ندارم پس از این سفر تو را ببینم؟ دوستدار خاندان محمّد(ص) را تا زمانى که آنان را دوست مى دارد، دوست بدار و دشمن خاندان محمّد(ص) را تا زمانى که با آنان دشمن است دشمن بدار، هر چند روزه گیر و شب زنده دار باشد، و با دوستدار محمّد(ص) و خاندان محمّد(ص) رفاقت کن که اگر یک گامش از فراوانىِ گناهش بلغزد، گام دیگرش به محبّت آنان استوار مى‌مانَد؛ چرا که دوستدار آنان به بهشت باز مى‌گردد و دشمن آنان به سوى آتش دوزخ مى‌رود.(۲) 📚منابع : ۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۶۸، ص١٣٠ انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد .