.
🔰 #روضه_حضرت_رقیه
وقتی به حادثه کربلا نگاه می کنیم متوجه می شویم در اوج مصائب و گرفتاری ها باز این مهروزی ودلسوزی وجود داشت.
زمانی که خبر شهادت #مسلم_ابن_عقیل به امام حسین ع رسید حضرت وارد خیمه زنان شدند دختر #مسلم را که خواهرزاده اش بود بغل گرفتند و شروع کردند به نوازش کردن مانند #پدری_دلسوز و مهربان برای او پدری کردند، حضرت ع با این رفتارشان علاوه براینکه درس #محبت و مهرورزی را به همه آموختند و به همه یاد دادند اگر دختری #یتیم شد
باید او را نوازش کرد، بغل گرفت و به او محبت کرد
نه اینکه به او سیلی وتازیانه زد
نباید به او گرسنگی وتشنگی داد.
نباید وقتی بهانه بابا گرفت سربریده بابایش را برای او برد.
مه میان غبارها گم شد
دختری بین #خارها گم شد
یک سه ساله یتیمه ی محزون
وسط #نیزه_زارها گم شد
یک پرستوی بال و پر مجروح
#زیر_پای سوارها گم شد
دختری با دو چشم بارانی
در میان شرارها گم شد
...........................................
روضه #حضرت_مسلم ابن عقیل ع
#شب_اول_محرم
#مسلمیه
#حمیده
.
.
4⃣برکات حبّ اهل بیت(علیهم السلام) در کلام #امام_محمد_باقر_علیه_السلام!👇
✅برید بن معاویه عجلی می گوید :
در نزد امام باقر(ع) بودم مردی از خراسان با پای پیاده به محضرش آمد و پاهایش را که پوست انداخته بود از کفش بیرون آورد و گفت :
📋«أَمَا وَاَللَّهِ مَا جَاءَ بِي مِنْ حَيْثُ جِئْتُ إِلاَّ حُبُّكُمْ أَهْلَ اَلْبَيْتِ»
♦️به خدا جز دوستی شما اهل بیت(علیهم السلام) هیچ عاملی مرا از راه دور به اینجا نیاورده است.
امام(ع) به او فرمود :
📋«وَ اَللَّهِ لَوْ أَحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اَللَّهُ مَعَنَا وَ هَلِ اَلدِّينُ إِلاَّ اَلْحُبُّ؟
إِنَّ اَللَّهَ يَقُولُ : {قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّٰهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اَللّٰهُ}(آل عمران ۳۱) وَ قَالَ : {يُحِبُّونَ مَنْ هٰاجَرَ إِلَيْهِمْ}(حشر ۹) وَ هَلِ اَلدِّينُ إِلاَّ اَلْحَبُّ؟»
♦️به خدا اگر سنگی ما را دوست بدارد، خداوند او را با ما محشور می کند و آیا دین، چیزی جز محبت است؟
خداوند می فرماید : [ای پیامبر!] بگو : اگر خدا را دوست می دارید، مرا پیروی کنید تا خدا دوستتان دارد و خداوند فرمود : کسانی را که به سوی آنها مهاجرت می کنند، دوست دارند و آیا دین، غیر از محبت است؟(۱)
📚منبع :
۱)التفسير عیاشی، ج۱، ص۱۶۷
#محبت
#امام_باقر
#اسنادالمصائب
.
.
به کسی بر نخوره ... هیچ زحمتی بخودمون نمیدیم و فکر میکنیم داریم در راه جهاد تبیین قدم برمیداریم!
💠 دوست داشتم ثواب این همه #مجتهد که تربیت کردم برای این طلبه باشد و ارزش یک کارش را به من بدهد
🔹 در زمان #میرزای_شیرازی طلبه ای با لباس کهنه بر در خانهاش آمد و گفت: میرزا را کار دارم. مردم گفتند: میرزا برای #مجتهدین وقت ندارد، آن موقع تو آمدهای و میگویی میرزا را کار دارم؟
🔸 گفت: عیبی ندارد من میروم، اما به میرزا بگویید فلانی آمده بود.
🔹 خبر به میرزای شیرازی رسید، ناگهان میرزا سر و پای برهنه دوید و طلبه را در #آغوش گرفت. دفتر دار میرزا تعجب کرد. وقتی آن طلبه رفت، میرزا گفت: «دوست داشتم ثواب این همه #مجتهد که تربیت کردم برای این طلبه باشد و ارزش یک کارش را به من بدهد!»
🔸 گفتند: میرزا کار این طلبه مگر چه بوده؟ میرزا گفت: این طلبه به یکی از دهات های سنّی نشین رفت و گفت بچه هایتان را بیاورید #قرآن یاد می دهم بدون پول.
🔹 سنی ها گفتند خوب است بدون پول است. این طلبه از اول که قران یاد این بچه ها میداد، بذر #محبت امیرالمؤمنین #علی (علیه السلام) را در دل این بچه ها کاشت. این ها بزرگ که شدند شیعه شدند و پدرانشان را از مذهب باطل به مذهب حق راهنمایی کردند. دیری نگذشت که این دهات تماما شیعه شد.
🔸 این طلبه ۱۵سال شب ها بر در خانه ها میرفت و یواشکی نانی که آن ها بیرون می انداختند را می خورد. ۱۵سال اینگونه زحمت کشید تا توانست یک روستا را #شیعه کند.
📚به نقل از: مصباح الهدی، نوشته آیت الله #وحید خراسانی (حفظه الله تعالی)، عربی ص 292
.