.
حمیدة بنت المسلم بن عقیل ع
اعثم كوفى در كتاب خود مىنويسد كه: مسلم بن عقيل را دخترى سيزده ساله بود كه با دختران حسين عليه السلام مىزيست و شبانهروز با ايشان مصاحبت داشت. چون امام حسين عليه السلام خبر مسلم بشنيد، به سراپرده خويش درآمد و دختر مسلم را پيش خواست و نوازشى به زيادت و مراعات بيرون عادت با وى فرمود. دختر مسلم را از آن حال، صورتى در خيال مصور گشت. عرض كرد: «يا ابن رسول الله! با من ملاطفت بىپدران و عطوفت يتيمان مرعى مىدارى. مگر مسلم را شهيد كرده باشند؟»
حسين عليه السلام را نيروى شكيب برفت، پس بگريست و گفت: «اى دختر! اندوهگين مباش! اگر مسلم نباشد، من پدر تو باشم و خواهرم مادر تو باشد و دخترانم خواهران تو باشند و پسرانم برادران تو باشند.»-
دختر مسلم فرياد برآورد و زارزار بگريست و پسرهاى مسلم سرها از عمامه عريان
ساختند و به هاىهاى بانگ گريه درانداختند و اهل بيت در اين مصيبت با ايشان موافقت كردند و به سوگوارى پرداختند و حسين عليه السلام از شهادت مسلم، عظيم كوفته خاطر گشت.
سپهر، ناسخ التواريخ سيد الشهداء عليه السلام، 2/ 145- 6 /موسوعة الامام ال موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج2 ؛ ص311
#مسلم_بن_عقیل_ع
#شب_اول_محرم
#مسلمیه
#حضرت_مسلم
#حمیده
@gorizhaayemaddahi
.
.
🔰 #روضه_حضرت_رقیه
وقتی به حادثه کربلا نگاه می کنیم متوجه می شویم در اوج مصائب و گرفتاری ها باز این مهروزی ودلسوزی وجود داشت.
زمانی که خبر شهادت #مسلم_ابن_عقیل به امام حسین ع رسید حضرت وارد خیمه زنان شدند دختر #مسلم را که خواهرزاده اش بود بغل گرفتند و شروع کردند به نوازش کردن مانند #پدری_دلسوز و مهربان برای او پدری کردند، حضرت ع با این رفتارشان علاوه براینکه درس #محبت و مهرورزی را به همه آموختند و به همه یاد دادند اگر دختری #یتیم شد
باید او را نوازش کرد، بغل گرفت و به او محبت کرد
نه اینکه به او سیلی وتازیانه زد
نباید به او گرسنگی وتشنگی داد.
نباید وقتی بهانه بابا گرفت سربریده بابایش را برای او برد.
مه میان غبارها گم شد
دختری بین #خارها گم شد
یک سه ساله یتیمه ی محزون
وسط #نیزه_زارها گم شد
یک پرستوی بال و پر مجروح
#زیر_پای سوارها گم شد
دختری با دو چشم بارانی
در میان شرارها گم شد
...........................................
روضه #حضرت_مسلم ابن عقیل ع
#شب_اول_محرم
#مسلمیه
#حمیده
.
◼️ حضرت امام حسين(ع) و نوازش دختر حضرت مسلم(ع)
آوردهاند كه حضرت مسلم عليهالسلام را دختری صغيره بود كه او را بسيار دوست میداشت، ولی دائم بهانه پدر را میگرفت و اهل بيت او را تسلّی میدادند. آن گاه كه خبر شهادت مسلم عليهالسلام را گفتند، امام حسين عليهالسلام آن طفل را طلبيد و دست محبّت بر سر و روی او میكشيدند و با او ملاطفت میفرمودند.
آن طفل عرض كرد:
«يابن رسول الله! با من ملاطفتی میفرمايی كه مناسب حال يتيمان است، مگر پدرم را شهيد كردهاند؟»
حضرت طاقت و تحمل نياورده بیاختيار گريان شدند، سيلاب اشک از ديدگان شريفش فرو ريخت و فرمود:
«[دخترم!] غم مخور كه من به جای پدر تو میباشم، خواهرم به جای مادرت، دخترانم به جای خواهرت و فرزندانم به جای برادرت.» آن طفل بیاختيار ناله آتشبار از سينه برآورده و اشک از ديدگانش ريخت.
از گريه آن طفل صدای گريه از مخدّرات سراپرده عصمت و پردهنشينان سرادق طهارت بلند شد و حاضران همه گريه نمودند.
📚منبع
المنتخب طريحی، فخرالدین طریحی نجفی، ج ۲، ص ۳۶۴
#حمیده
#مسلمیه
#مداحی_عالمانه
.
.
السلام علیک یا حمیده بنت مسلم
گریز به گودال
گریز به دوران ظهور
ای حمیده، یادگار مسلمی
گوهر با اعتبار مسلمی
بوده ای در کربلا یار حسین
کربلا تا شام، یار زینبین
محشری از صبر تو برپا شده
از حیای تو حیا معنا شده
خم به ابرویت نیامد در بلا
بر تو و قلب صبورت مرحبا
مادرت دخت امیرالمؤمنین
بود بابایت سفیر شاه دین
از پدر تو برده ای ارث وفا
او به کوفه رفته و تو کربلا
از جفای کوفه، او شد غرق درد
یک تنه با اهل کوفه جنگ کرد
عاقبت شد کشته در راه امام
شد سرش از تن جدا بر روی بام
بی خبر بودی تو از جنگ پدر
در حرم بودی تو دلتنگ پدر
در هوایش می کشیدی انتظار
رفته بود از سینه ات دیگر قرار
تا خبر آمد به شاه کربلا
شد سفیر تو سرش از تن جدا
اول او خود را کنار تو رساند
چون تو را بر روی زانویش نشاند
بر سرت دست نوازش می کشید
از دو چشمش اشک غربت می چکید
گفت:زین پس من شدم بابای تو
دخترانم همدم غمهای تو
دخترانم، خواهرانت می شوند
مرهم اشک روانت می شوند
ای حمیده از غمت آزرده ام
صحبتی دارم گل پژمرده ام
گر شدی از داغ بابا محتضر
تو ندیدی بی کسی های پدر
شکرحق دیگر ندیدی اشک او
بین مقتل جای خنجر بر گلو
کی سرش بینی به روی نیزه ها
کی زنی بوسه به رگهای جدا
ای حمیده جان،دگر مانند من
نیست بابای تو بی غسل وکفن
پیکرش در زیر دست و پا نرفت
هر لباسش بر تن اعداء نرفت
دیده ای آیا سرش را روی نی
در کلیسا و تنور و بزم می
سنگ بر پیشانی اش هر جا نخورد
خیزران روی لب بابا نخورد
می رسد آخر زمان انتقام
زخم قلب تو بگیرد التیام
مهدی موعود، آخر می رسد
منتقم با تیغ حیدر می رسد
قلب تو خالی ز محنت می کند
چون که بابای تو رجعت می کند😭
در میان داغ با قلب صبور
ای حمیده کن دعا بهر ظهور
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
..........
شرح حال تنها بازمانده نسل حضرت مسلم علیه السلام:
حضرت #حمیده علیهاالسلام
(البته خیلی از مقاتل تاریخ، ایشان را شهیده کربلا معرفی کرده است و نوشته اند که نسل حضرت مسلم علیه السلام قطع شد)
حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام چهار پسر و دو دختر داشتند دو فرزند ایشان به نامهای عبدالله و محمد در واقعه کربلا پس از علی اکبر علیهم السلام شهید میشوند. مادر عبدالله، رقیه کبری دختر حضرت علی علیه السلام ومحمد فرزند یک کنیز بود و فرزندان دیگر ایشان به نام های ابراهیم و محمد که مادرشان از فرزندان جعفر طیار بود، یک سال پس از شهادت مسلم، به شهادت رسیدند. جناب مسلم فرزندان پسر دیگری نیز نقل کرده اند که اثری از آنان باقی نماند. جناب مسلم بن عقیل دو دختر دیگر به نام های عاتکه و حمیده داشتند که عاتکه در روز عاشورا، همراه ام الحسن و ام الحسین دو تا از دختران امام حسین علیهم السلام ، در زمان هجوم دشمنان به خیمه ها، زیر سم اسبان شهید شدند. حمیده که مادرش ام کلثوم صغری دختر دیگر حضرت علی علیه السلام بود، با پسر عمو و پسرخاله خود، عبدالله بن محمد بن عقیل، که فرزند زینب صغری دختر حضرت علی علیهم السلام بود، ازدواج کرد که حاصل این پیوند مبارک، پنج فرزند به نام های قاسم، عقیل، علی، طاهر و ابراهیم بوده است
در راه کربلا که خبر شهادت مسلم به امام حسین علیه السلام رسید، آن حضرت حمیده را بر زانوی خود نشاند و دست نوازش بر سر او کشید. حمیده عرض کرد: با من مانند یتیمان رفتار می کنی؟ پیش از این چنین رفتاری با من نداشتی، گمان می کنم پدرم شهید شده است! امام حسین علیه السلام شروع کرد به گریه کردن و فرمود: من پدرت هستم و دخترانم خواهرت هستند. در این لحظه صدای گریه حمیده بلند شد، به طوری که دیگر فرزندان مسلم متوجّه شهادت او شدند؛ همگی گریستند و فریاد وامسلما و واابن عقیلا سردادند.