.
#امام_کاظم_علیه_السلام
🔻عاقبت ننگین علی بن اسماعیل، برادرزاده آقا موسی بن جعفر علیهماالسلام🔻
سبب دست گیری آقا موسی بن جعفر "علیهماالسّلام" این بود که:
هارون الرشید ملعون فرزندش امین را برای تربیت به جعفر بن محمّد بن اشعث سپرده بود، یحیی بن خالد برمکی بر او حسد برد و گفت:
اگر خلافت به امین برسد، موقعیت من و فرزندانم در دستگاه خلافت از بین خواهد رفت.
روزی به اشخاص مورد اعتماد خود گفت:
میتوانید مردی از آل أبی طالب را به من معرفی کنید که وضع مالی اش خوب نباشد و بتواند چیزهایی را که احتیاج دارم به من بگوید؟
علی بن اسماعیل بن جعفر بن محمّد را به او نشان دادند. یحیی برای او پول فرستاد. حضرت کاظم علیه السّلام نیز با او انس داشتند و به او کمک مالی میکردند و گاهی اسرار خود را کاملاً با او در میان میگذاشتند. یحیی بن خالد نوشت که او را بیاورند. خبر رفتن او به امام کاظم علیه السّلام رسید؛ او را خواستند و فرمودند:
برادر زاده! کجا میخواهی بروی؟
عرض کرد: به بغداد.
فرمودند: چکار داری؟
عرض کرد: قرض دارم دستم تنگ است.
فرمودند: خودم قرضت را پرداخت میکنم و کارهایت را روبراه میکنم. ولی او توجهی نکرد.
حضرت به او فرمودند:
برادر زاده! مراقب باش فرزندان مرا یتیم نکنی، بعد امر کردند سیصد دینار و چهار هزار درهم به او بدهند.
♦️ من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد..
وقتی از مقابل ایشان برخاست و رفت، ابا الحسن علیه السلام به کسانی که در آن جا حضور داشتند فرمودند:
به خدا قسم که بر جان من سعایت خواهد کرد و فرزندانم را یتیم میکند.
گفتند: فدایتان شویم! با این که این چیزها را در مورد او میدانید، باز هم به او پول میدهید و کمک میکنید!
فرمودند:
پدرم از پدرانش از قول رسول الله صلی الله علیه و آله برایم نقل کرد:
وقتی خویشاوندی رابطه اش را از خویشاوند دیگر قطع کند، و آن دیگری با او مجدداً رابطه ایجاد کند، خداوند رشته حیات آن خویشاوند اول را قطع میکند.
علی بن اسماعیل رفت و پیش یحیی بن خالد رسید، یحیی اخبار موسی بن جعفر را از او بیرون کشید و به اطلاع هارون الرشید رساند و چیزهایی هم از خود اضافه کرد و به هارون گفت:
از شرق و غرب برای او پول میآورند و چند اتاق مخصوص پول در خانه اش دارد. مدتی پیش باغستانی را به سی هزار دینار خرید و نام آن را یسیره گذاشت، وقتی پول را آماده کرد، صاحب باغ گفت:
من این سکهها را نمی خواهم، من فقط سکههای با فلان خصوصیت را میگیرم. او هم دستور داد آن پول را برگردانند و سی هزار دینار از همان سکههایی که او خواسته بود برایش بیاورند. یحیی همه این حرفها را برای رشید بازگو کرد.
هارون الرشید دستور داد دویست هزار درهم بدهند و پرداخت آن را به یکی از نواحی حکومت حواله کرد، خودش استانهای شرقی را انتخاب کرد. و پیک هایش را فرستاد تا پول را تحویل بگیرند.
روزی علی بن اسماعیل وارد مستراح شد و ناگهان ناله ای سر داد و تمام روده هایش بیرون آمد و روی زمین افتاد. هر چه کردند روده هایش را برگردانند، نتوانستند و در همان حال باقی ماند.
در حال جان دادن بود که پولها را آوردند؛ گفت: وقتی دارم میمیرم، این پولها به چه کارم میآید!؟
هارون الرشید در همان سال به حج رفت و ابتدا به زیارت قبر پیغمبر صلّی الله علیه و آله رفت و عرض کرد:
یا رسول الله! من به جهت کاری که میخواهم بکنم از تو عذر میخواهم؛ من میخواهم موسی بن جعفر را زندانی کنم، او قصد دارد بین امت تو تفرقه و خون ریزی راه بیاندازد. سپس دستور دست گیری را صادر کرد و امام را در مسجد گرفتند و پیش او آوردند و در زنجیر کردند.
📚 الغیبة شیخ طوسی: ص٢٢
📚الارشاد شیخ مفید ص۶۴۴
#شهادت_امام_کاظم
.
.
#امام_کاظم
🌹 من امام دلها هستم
امام موسی بن جعفر علیهمالسلام در دلهای مردم جا داشت و بر قلبهای آنان حکومت میکرد. این ویژگی حقیقتی انکارناپذیر و مورد پذیرش همه حتی هارون الرشید بود. ابن حجر هیثمی درباره این ویژگی حضرت مینویسد: روزی امام کاظم علیه السلام در کنار خانه [خدا] نشسته بود. وقتی چشم هارون به امام افتاد، گفت: تو همان کسی هستی که مردم پنهانی با تو بعیت میکنند؟ فرمود: من امام دلها و تو امام بدنها هستی.»
📚منبع
الصواعق المحرقه، ابن هجر هیتمی شافعی، ص ۲۰۳
#امام_کاظم_علیه_السلام
#مداحی_عالمانه
.............
امام شافعی درباره آثار توسل به امام کاظم، گفتاری بس بلند دارد:
قبر موسی کاظم در اجابت دعا [و حل مشکلات]، داروی شفابخش است.»(۱)
ابوعلی خلال، بزرگ حنبلیهای عصر خویش، در گرفتاریها به بارگاه امام هفتم پناه میبرد و به مدد امام، گرفتاریهایش را حل میکرد. خود او در این باره مینویسد: هرگاه مهمی برایم رخ میداد، به بارگاه موسی بن جعفر میرفتم و به او توسل میجستم و آنچه میخواستم، خدای تعالی برآورده میکرد.»(۲)
📚منبع
(۱) البصائر لمنکر التوسل باهل المقابر، حمداللّه هندی حنفی، ص ۴۲
(۲) الغدیر، علامه امینی، ج ۵، ص ۱۹۴
..
امام علیه السّلام مسیّب را خواست سه روز قبل از وفاتش بود مصیب نگهبان آن آقا بود به او فرمود: مسیب! من امشب عازم مدینه هستم همان مدینه جدم پیغمبر تا وصیت لازم و آنچه پدرم با من قرار گذاشته من با پسرم على عهد ببندم و او را جانشین و وصى خود قرار دهم و دستورات لازم را به او بدهم مسیب گفت: چطور می فرمائید من قفل درها را باز كنم با این كه نگهبانان پشت دربها كشیك می دهند فرمود:
مسیب یقین تو در باره خدا و ما ضعیف است. عرض كردم نه آقاى من.
فرمود: پس چرا چنین حرفى را می زنى. گفتم:آقا از خدا بخواه مرا در راه ایمان ثابت بدارد فرمود: خدایا او را ثابت قدم بدار.آنگاه فرمود: من خدا را با همان اسم اعظمى كه عاصف خواند و تخت بلقیس را قبل از چشم بهم زدن در مقابل سلیمان گذاشت می خوانم تا خداوند وسیله دیدار فرزندم على را در مدینه برایم فراهم كند مسیب گفت:
صداى دعا خواندن آن جناب را شنیدم ناگاه متوجه شدم در محل نماز خود نیست همان جا ایستادم تا دو مرتبه برگشت و با دست خود آهن ها را بپاى خویش بست من بشكرانه نعمت معرفت امام بسجده افتادم.فرمود:
سر بردار مسیب، بدان كه سه روز دیگر من از دنیا خواهم رفت اشكم جارى شد فرمود: گریه نكن پسرم على مولاى تو و امام بعد از من است چنگ بزن به دامن او تا وقتى كه دست به دامن او داشته باشى گمراه نخواهى شد گفتم: الحمد للَّه.
مسیب گفت: در شب روز سوم مولایم مرا خواست فرمود:
همان طورى كه برایت توضیح دادم فردا من از دنیا می روم وقتى از تو آب خواستم و نوشیدم دیدى ورم كردم و شكمم بالا آمد و رنگم زرد و سرخ و سبز مىشود و پیوسته رنگ به رنگ می شوم به این ستمگر اطلاع بده كه من از دنیا رفتهام وقتى این جریانها را دیدى مبادا بكسى اطلاع دهى تا بعد از فوتم.
مسیب بن زهیر گفت: پیوسته مواظب آن جناب بودم تا این كه آب خواست و آشامید بعد مرا خواست فرمود این مرد ناپاك پلید سندى بن شاهك خیال می كند او مرا غسل می دهد و دفن مىكند هرگز چنین كارى از او ساخته نیست.
وقتى مرا به قبرستان قریش بردید در لحد بگذارید و قبرم را بلندتر از چهار انگشت باز نكنید مبادا از تربت قبر من براى تبرك بردارید تربت و خاك قبر همه ما براى چنین كارى حرام است مگر تربت جدم حسین علیه السّلام كه تربت او را خداوند شفا براى شیعیان و دوستان ما قرار داده.
بعد من شخصى را دیدم بیشتر شباهت به موسى بن جعفر است كنار موسى بن جعفر علیه السّلام نشسته بود وقتى من مولایم على بن موسى الرضا را دیده بودم هنوز پسر بچهاى بود خواستم صدا بزنم كیستى.
مولایم موسى بن جعفر علیه السّلام فرمود:
مگر نگفتم چیزى نگوئى. بالاخره صبر كردم امام از دنیا رفت و آن شخص از نظرم ناپدید شد من به هارون الرشید اطلاع دادم سندى بن شاهك آمد.
به خدا قسم با چشم خود دیدم آنها خیال كردند موسى بن جعفر(ع) را غسل می دهند ولى دستشان باو نمی رسید گمان مىكردند آنها سدر و كافور می زنند و كفن مىكنند.
من با چشم می دیدم كه هیچ كارى از آنها ساخته نبود. همان شخص را دیدم غسل و كفن مىكند ظاهراًچنان وانمود می كند كه به آنها كمك می نماید آنها او را نمی شناختند.پس از اینكه فارغ شد همان شخص به من گفت:
در چه شك مىكنى در این شك نداشته باشى كه من امام و مولاى تو هستم و حجت خدایم بعد از پدرم، مسیب كار من شبیه یوسف پیغمبر و برادران اوست كه برادرها پیش یوسف آمدند ولى او را نشناختند یوسف آنها را شناخت.
جنازه امام را بردند و در قبرستان قریش دفن كردند.
قبرش را بلندتر از مقدارى كه فرموده بود نكردند بعد قبر را بلند نمودند و مقبره برایش ساختند
عیون أخبار الرضا(ع) ج : 1 ص : 103
.
.
🔖 منبر کوتاه 🔖
🔺 امام موسی بن جعفر علیه السلام؛ نماد عبادت، علم، سخاوت و محبت به نیازمندان 🔺
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: عبادت، علم، سخاوت و محبت حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام
حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام، یکی از بزرگترین و برجستهترین شخصیتهای تاریخ اسلام است که در همه ابعاد زندگیاش، از عبادت و علم گرفته تا سخاوت و محبت به مردم، نمونهای کامل از یک انسان واقعی و الهی بود. در این منبر، به بررسی برخی ویژگیهای برجسته ایشان خواهیم پرداخت.
1. عبادت حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام:
روایت شده است که حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام کَانَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام أَعْبَدَ أَهْلِ زَمَانِهِ وَ أَفْقَهَهُمْ وَ أَسْخَاهُمْ کَفّاً وَ أَکْرَمَهُمْ نَفْساً. امام در عبادت، از همه اهل زمان خود پیشی گرفته بود و در این زمینه سرآمد بود. کَانَ یُصَلِّی نَوَافِلَ اللَّیْلِ وَ یَصِلُهَا بِصَلَاةِ الصُّبْحِ ثُمَّ یُعَقِّبُ حَتَّی تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ یَخِرُّ لِلَّهِ سَاجِداً فَلَا یَرْفَعُ رَأْسَهُ مِنَ السُّجُودِ وَ التَّحْمِیدِ حَتَّی یَقْرُبَ زَوَالُ الشَّمْسِ. او شبها به نمازهای نافله میپرداخت و پس از آن بلافاصله نماز صبح میخواند. سپس در ادامه، نماز مستحب میخواند تا زمانی که خورشید طلوع میکرد. در این مدت، در سجده و تحمید خداوند مشغول بود و نمیخواست سر از سجده بردارد تا نزدیک ظهر. 🌙
2. علم و فقه حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام:
حضرت امام موسی علیه السلام همچنین "أَفْقَهَهُمْ" بود. امام در علم و فقه نیز از همه پیشی داشت و در این زمینه همواره درخشید. او در همه علوم دینی و فقهی متخصص بود و همیشه در این مسیر پیشرفت میکرد. 📚
3. سخاوت و کرم حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام:
"وَ أَسْخَاهُمْ کَفّاً وَ أَکْرَمَهُمْ نَفْساً". امام در سخاوت و کرم نسبت به دیگران بینظیر بود. او دست خود را برای کمک به نیازمندان همیشه باز میگذاشت. 💖
4. دعاهای امام موسی بن جعفر علیه السلام:
"وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ علیه السلام عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ". این دعا نشان میدهد که امام در هر لحظه از زندگیاش، توجه ویژهای به رحمت و عفو خداوند داشت. او خود را در پیشگاه خداوند کوچک و نیازمند میدانست و از خداوند درخواست عفو میکرد.
کَانَ یَدْعُو کَثِیراً فَیَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ. این دعا در واقع از درخواستهایی است که امام از خداوند میکرد، یعنی درخواست راحتی در هنگام مرگ و عفو در قیامت. امام به این دعاها مداومت داشت و آن را بارها تکرار میکرد. 🕊️
5. گریههای حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام:
وَ کَانَ یَبْکِی مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ حَتَّی تَخْضَلَّ لِحْیَتُهُ بِالدُّمُوعِ. امام موسی بن جعفر علیه السلام از شدت ترس از خداوند و خشیت از او، تا حدی گریه میکرد که محاسنش از اشکهایش تر میشد. این اشکها نشانهی قلبی پاک و دلسوز نسبت به خداوند و مسئولیتهای الهی بود.
6. محبت به اهل خانواده:
حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام وَ کَانَ أَوْصَلَ النَّاسِ لِأَهْلِهِ وَ رَحِمِهِ. او نسبت به خانواده و بستگان خود، محبت و ارتباط ویژهای داشت. 🏠
7. رسیدگی به نیازمندان:
حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام وَ کَانَ یَفْتَقِدُ فُقَرَاءَ الْمَدِینَةِ فِی اللَّیْلِ فَیَحْمِلُ إِلَیْهِمُ الزَّبِیلَ فِیهِ الْعَیْنُ وَ الْوَرِقُ وَ الْأَدِقَّةُ وَ التُّمُورُ فَیُوصِلُ إِلَیْهِمْ ذَلِکَ وَ لَا یَعْلَمُونَ مِنْ أَیِّ جِهَةٍ هُوَ. حضرت امام شبها در پی فقرا و نیازمندان میگشت و به آنها کمک میکرد. او در دل شب، مواد غذایی مانند خرما، آرد و گلاب را در سبدهایی میگذاشت و به دست نیازمندان میرساند، بدون اینکه آنها بدانند که این کمکها از کجا میآید. 🛍️
نتیجهگیری:
حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام با ویژگیهای برجستهای چون عبادت خالصانه، علم گسترده، سخاوت بیدریغ و توجه به نیازمندان، الگویی تمامعیار برای مسلمانان به شمار میروند. او در تمامی ابعاد زندگی، از عبادت گرفته تا خدمت به دیگران، نمونهای از کمال انسانی و الهی را ارائه داد.
پیام عملی:
بیایید از حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام الگو بگیریم و در زندگی خود در کنار عبادت، بر علم، سخاوت و کمک به دیگران تأکید کنیم و همواره در مسیر کمال انسانی گام برداریم. 🔺
منابع:
- الإرشاد ص ۳۱۶
- بحارالانوار جلد۴۸ صفحه ۱۰۲
#امام_کاظم علیه السلام
#موسی_بن_جعفر
#شهادت_امام_کاظم
#فیش_منبر
#امام_کاظم_علیه_السلام
.
.
🔖منبر کوتاه 🔖
امام کاظم علیه السلام
🔶موضوع: تمام علوم مردم در چهار چیز است ✨
متن روایت و ترجمه:
الإمام الكاظم(علیه السلام): وَجَدْتُ عِلْمَ النّاسِ فی أرْبَعٍ:
أوَّلُها أنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ، وَالثّانِیةُ أنْ تَعْرِفَ ما صَنَعَ بِكَ، وَالثّالِثَةُ أنْ تَعْرِفَ ما أرادَ مِنْكَ، وَالرّابِعَةُ أنْ تَعْرِفَ ما یخْرِجُكَ عَنْ دینِكَ.
ترجمه: امام کاظم(علیه السلام) فرمودند: تمام علوم مردم را در چهار چیز یافتم: اول این که پروردگارت را بشناسی، دوم این که بدانی خدا چه کارهایی برای تو انجام داده است، سوم این که بفهمی برای چه آفریده شدهای، و چهارم این که بدانید چه چیزهایی تو را از دینت منحرف میکند.
منبع: کافی، ج ۱، ص ۵۰، ح ۱۱
🔺۱. شناخت پروردگار (رَبَّكَ)
عربی:
أوَّلُها أنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ
ترجمه:
اولین اصل این است که پروردگار خود را بشناسی.
توضیح:
شناخت خداوند نخستین و مهمترین اصل در زندگی انسانی است. تنها وقتی انسان خدا را بشناسد، میتواند در مسیر بندگی و عبودیت قرار گیرد. این شناخت به انسان قدرت میدهد تا در برابر سختیها و ناملایمات زندگی مقاوم باشد.
نکات:
- شناخت خداوند، پایهگذار ایمان و عبادت صحیح است.
- کسی که خدا را بشناسد، در همه کارها به او توکل میکند.
پیام عملی:
برای اینکه به این شناخت برسیم، باید در دل و جان خود تفکر کنیم و با مطالعه در آیات قرآن و سیره معصومین، خدا را بهتر بشناسیم. 🕊️
🔺۲. شناخت نعمتهای خداوند (ما صَنَعَ بِكَ)
عربی:
وَالثّانِیةُ أنْ تَعْرِفَ ما صَنَعَ بِكَ
ترجمه:
دومین اصل این است که بفهمی که خداوند چه کارهایی برای تو انجام داده است.
توضیح:
درک و فهم نعمتهای خداوند برای انسان میتواند باعث شکرگزاری و سپاس از خدا شود. این نعمتها نه تنها از جنبههای مادی، بلکه از لحاظ معنوی نیز به انسان داده شدهاند.
نکات:
- نعمتهای الهی باید به عنوان دلایلی برای شکر و سپاسگزاری به خداوند دیده شوند.
- قدر نعمتها را باید بدانیم و از آنها به درستی استفاده کنیم.
پیام عملی:
هر روز قبل از هر کاری به نعمتهای خداوند فکر کنیم و در زندگی روزمرهمان از آنها بهرهبرداری کنیم. 🌸
🔺۳. شناخت هدف خلقت (ما أرادَ مِنْكَ)
عربی:
وَالثّالِثَةُ أنْ تَعْرِفَ ما أرادَ مِنْكَ
ترجمه:
سومین اصل این است که بدانی برای چه آفریده شدهای و هدف از خلقت تو چیست.
توضیح:
شناخت هدف از خلقت به انسان کمک میکند تا مسیر زندگی خود را شفاف و روشن ببیند. وقتی انسان بداند چرا به این دنیا آمده است، میتواند در تمامی اعمالش هدفمند باشد.
نکات:
- هدف از زندگی، رسیدن به کمال انسانی و رضایت خداوند است.
- بدون هدف، زندگی دچار سرگردانی میشود.
پیام عملی:
با تأمل در آیات قرآن و سیره معصومین، هدف اصلی زندگی خود را کشف کنیم و برای رسیدن به آن تلاش کنیم. 🚀
🔺۴. شناخت عوامل انحراف از دین (ما یخْرِجُكَ عَنْ دینِكَ)
عربی:
وَالرّابِعَةُ أنْ تَعْرِفَ ما یخْرِجُكَ عَنْ دینِكَ
ترجمه:
چهارمین اصل این است که باید بدانید چه چیزهایی میتواند شما را از دینتان منحرف کند.
توضیح:
این نکته اهمیت بسیاری دارد زیرا شناخت عوامل انحراف میتواند ما را از لغزشها و گمراهیها دور نگه دارد. انسان باید مراقب باشد که در دامهای شیطان و وسوسهها نیفتد.
نکات:
- عواملی که باعث انحراف از دین میشوند شامل گناهان، تقلید کورکورانه، و دوری از خداوند است.
- با آگاهی و دانش میتوان از این انحرافات جلوگیری کرد.
پیام عملی:
برای اینکه از انحرافات دینی دور بمانیم، باید خود را با علم و آگاهی از دین تقویت کنیم و همواره به اصول اسلامی پایبند باشیم. ⚖️
🔺نتیجهگیری:
این چهار اصل از امام کاظم سلام الله علیه، نقشه راهی است برای زندگی آگاهانه و موفق. با شناخت درست از خدا، نعمتهای الهی، هدف خلقت و عوامل انحراف، میتوانیم در مسیر رشد و تکامل قرار بگیریم و از گمراهیها دور بمانیم.
#امام_کاظم_علیه_السلام
#امام_کاظم
.
.
#شهادت_امام_کاظم
آمدن امام رضا(ع) به بالین پدر و غسل و کفن نمودن وی توسط حضرت
🔶امام علیه السّلام مسیّب را خواست سه روز قبل از وفاتش بود مسیب نگهبان آن آقا بود به او فرمود: مسیب! من امشب عازم مدینه هستم همان مدینه جدم پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله تا وصیت لازم و آنچه پدرم با من قرار گذاشته من با پسرم على عهد ببندم و او را جانشین و وصى خود قرار دهم و دستورات لازم را به او بدهم مسیب گفت:
عرض كردم: چطور می فرمائید من قفل درها را باز كنم با این كه نگهبانان پشت دربها كشیك می دهند فرمود:
مسیب یقین تو در باره خدا و ما ضعیف است. عرض كردم نه آقاى من.
فرمود: پس چرا چنین حرفى را می زنى. گفتم:آقا از خدا بخواه مرا در راه ایمان ثابت بدارد فرمود: خدایا او را ثابت قدم بدار.آنگاه فرمود: من خدا را با همان اسم اعظمى كه عاصف خواند و تخت بلقیس را قبل از چشم بهم زدن در مقابل سلیمان گذاشت می خوانم تا خداوند وسیله دیدار فرزندم على را در مدینه برایم فراهم كند مسیب گفت:
صداى دعا خواندن آن جناب را شنیدم ناگاه متوجه شدم در محل نماز خود نیست همان جا ایستادم تا دو مرتبه برگشت و با دست خود آهن ها را بپاى خویش بست من بشكرانه نعمت معرفت امام بسجده افتادم.فرمود:
سر بردار مسیب، بدان كه سه روز دیگر من از دنیا خواهم رفت اشكم جارى شد فرمود: گریه نكن پسرم على مولاى تو و امام بعد از من است چنگ بزن به دامن او تا وقتى كه دست به دامن او داشته باشى گمراه نخواهى شد گفتم: الحمد للَّه.
مسیب گفت: در شب روز سوم مولایم مرا خواست فرمود:
همان طورى كه برایت توضیح دادم فردا من از دنیا می روم وقتى از تو آب خواستم و نوشیدم دیدى ورم كردم و شكمم بالا آمد و رنگم زرد و سرخ و سبز مىشود و پیوسته رنگ به رنگ می شوم به این ستمگر اطلاع بده كه من از دنیا رفتهام وقتى این جریانها را دیدى مبادا بكسى اطلاع دهى تا بعد از فوتم.
مسیب بن زهیر گفت: پیوسته مواظب آن جناب بودم تا این كه آب خواست و آشامید بعد مرا خواست فرمود این مرد ناپاك پلید سندى بن شاهك خیال می كند او مرا غسل می دهد و دفن مىكند هرگز چنین كارى از او ساخته نیست.
وقتى مرا به قبرستان قریش بردید در لحد بگذارید و قبرم را بلندتر از چهار انگشت باز نكنید مبادا از تربت قبر من براى تبرك بردارید تربت و خاك قبر همه ما براى چنین كارى حرام است مگر تربت جدم حسین علیه السّلام كه تربت او را خداوند شفا براى شیعیان و دوستان ما قرار داده.
بعد من شخصى را دیدم بیشتر شباهت به موسى بن جعفر(ع) است كنار موسى بن جعفر علیه السّلام نشسته بود وقتى من مولایم على بن موسى الرضا را دیده بودم هنوز پسر بچهاى بود خواستم صدا بزنم كیستى.
مولایم موسى بن جعفر علیه السّلام فرمود:
مگر نگفتم چیزى نگوئى. بالاخره صبر كردم امام علیه السّلام از دنیا رفت و آن شخص از نظرم ناپدید شد من به هارون الرشید اطلاع دادم سندى بن شاهك آمد.
به خدا قسم با چشم خود دیدم آنها خیال كردند موسى بن جعفر(ع) را غسل می دهند ولى دستشان باو نمی رسید گمان مىكردند آنها سدر و كافور می زنند و كفن مىكنند.
من با چشم می دیدم كه هیچ كارى از آنها ساخته نبود. همان شخص را دیدم غسل و كفن مىكند ظاهراًچنان وانمود می كند كه به آنها كمك می نماید آنها او را نمی شناختند.پس از اینكه فارغ شد همان شخص به من گفت:
در چه شك مىكنى در این شك نداشته باشى كه من امام و مولاى تو هستم و حجت خدایم بعد از پدرم، مسیب كار من شبیه یوسف پیغمبر و برادران اوست كه برادرها پیش یوسف آمدند ولى او را نشناختند یوسف آنها را شناخت.
جنازه امام را بردند و در قبرستان قریش دفن كردند.
قبرش را بلندتر از مقدارى كه فرموده بود نكردند بعد قبر را بلند نمودند و مقبره برایش ساختند.🔶
📚 عیون أخبار الرضا(ع) ج : 1 ص : 103
#مقتل_امام_کاظم_علیه_السلام
#امام_کاظم_علیه_السلام
#زندگینامه_امام_کاظم_علیه_السلام
#روایت
#مقتل #امام_کاظم
.