هدایت شده از امام حسین ع
.
#روضه_متنی با قدری دخل و تصرف در متن
#روضه_اربعین
روز اربعین و شب زیارتی ابی عبدالله ، دلا بره کربلا ،
فرمودند : اگه نتونستید کربلا برید و دلتون هوای کربلا کرد ، متوجه قبر شش گوشۀ عزیز فاطمه بشین و سه مرتبه بگین : صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ...
اول زائر امروز ، جابرِ بن عبدالله است،
تو آب فرات غسل کرد ، گفت عطیه منو ببر نزدیک قبر شهدا ... جابر نابیناست .. از هر قبری ، مشنی خاک برمی داشت و می بویید و خاک رو بر روی خاک میریخت ، تا اینکه خاک قبری رو تا بویید، بگریه افتاد و گفت: عطیه پیدا کردم قبر آقامو .. پیدا کردم قبرِ مولامو ..
اومد کنار قبر ابی عبدالله ، هی صدا میزنه : " حبیبی یا حسین" ۳
اما جواب نمیشنوه ، چی شده آقا ؟
حسین جان تو کسی بودی که توو کوچه های مدینه به جابر سبقت سلام میگرفتی...
حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ ... ؟
مگه دوست جوابه دوستش رو نمیده ؟
خودش جواب خودش رو داد :
چگونه جواب بده ؟ آقایی که بینِ سر و نازنین بدنش جدایی اُفتاده ... حسین ...
شنید صدای زنگ قافله داره میاد ، گفت : عطیه برو ببین چه خبره ؟ رفت ، برگشت ، صدا زد :
زجا برخیز جابر
دلبر جانانه می آید
قدم از خانه بیرون نِه
که صاحبخانه می آید
( زینب داره میاد ، امام زین العابدین داره میاد ، کلثوم داره میاد ... )
زجا برخیز و
خود را کُن مهیا بهر استقبال
که از ره بلبل و
شمع و گل و پروانه میآید
( تا نزدیک شدن ، دیگه نگذاشتن شتران رو روی زمین بخوابانند ، مثل برگ خزان ریختند رو زمین ... )
هر یکی سوی مزاری میدوید
هر یکی قبری درآغوش میکشید
لیک یک بانوی قد خمیده ای
قد خمیده مو پریشان خسته ای
گفت یارب ، من چه سازم ،یا کریم
رو سوی قبر که سازم یا رحیم
ناگهان آمد به خود با شور و شین
دید بنشسته سر قبر حسین ...
#حسین ...
یاحسین ، زینبت آمد زسفر
بر سر قبر تو ای تشنه جگر
آمدم عقده ی دل باز کنم
با تنِ بی سرِ تو راز کنم
#حسین_من
ارغوانی شده رنگ رویم
شد سفید از غم داغت مویم
آنچنان رنج اسیری دیدم
سیر از زندگی ام گردیدم
عزیز دلم ، یادم نمیره همینجا بود اومدم ، شمشیر شکسته ها و نیزه شکسته هارو ، از روی بدنت کنار زدم ...
اما تا نازنین بدنت رو دیدم ... پرسیدم : هل اَنتَ اَخی ؟ آیا تو برادر منی !؟
آخه بدن... پاره پاره ... غرق به خون ،
تا اینکه از حلقوم بریده صدا زدی: اُخَیَّ اِلَیَّ
حسین من !
تو را آنروز من نشناختم {روز عاشورا}
اما مرا امروز تو نشناسی {روز اربعین}
ببین با ما چه ها کردند...
حسین... آرام جانم .. حسین.. روح و روانم
ببین صبر و تحمل تا کجا کردم ...* حسین جانم! مگر نه اینکه هر کی سفر میره با خودش سوغات میاره؟ ...*
اشکِ سرخ و، چهره زرد و، تن کبود و مو سفید
این همه سوغات از شام خراب آورده ام
*همه ناله بزنیم : حسین .....*
#سبک_الا_ای_همسفر 👇
زبس نالیده ام ، درون سینه ام
نمانده ناله ای ...
دراین خونین چمن ، برای باغبان
نمانده لاله ای ...
مسیحایی نفس ، به فریادم برس
ندارم جز تو کس ...حبیبی یا حسین
****
منم آن باغبان ، که هفتاد و دو گل
به پیشم چیده اند ...
در این خونین چمن ، به اشک باغبان
همه خندیده اند ...
تو ای مادر بیا ، ببین حال مرا
که افتادم زپا ....
حبیبی یا حسین ....
هر روز این چهل روز بوده مرا چهل سال
می سوختم همیشه می ساختم هماره ...
"السّلام علی قلب زینب الصبور
.
#اربعین
.