.
1⃣ #حضرت_عباس_علیه_السلام در جنگ صفین مبارزه کرد!
🎙گفته شده است که؛
《در جنگ صفین حضرت عباس(ع) نقابی به صورت زد و از لشکر امام علی(ع) بیرون آمد و طلب مبارز کرد.
اصحاب معاویه از مبارزه ی با او ترسیدند.
معاویه به مردی شجاع که او را (ابن شعثاء) می گفتند، فرمان داد به مبارزه ی این جوان برود.
ابن شعثاء گفت :
اهل شام مرا با ده هزار سوار برابر می دانند، اجازه بده! من هفت پسر دارم، یکی را می فرستم تا او را به قتل رساند.
هفت پسر یکی بعد از دیگری رفتند و کشته شدند و دست آخر ابن شعثاء خود به میدان آمد، جوان مبارز به او حمله کرد و او را نیز نقش بر زمین ساخت.
دیگر از لشکر معاویه کسی جرأت نکرد به تنهایی قدم به میدان گذارد.
امیرالمونین(ع) به عباس(ع) فرمودند :
بس است پسرم برگرد!
تمام لشگر گفتند :
یا علی(ع) بگذار جنگ را تمام کند اما امیرالمومنین(ع) فرمودند :
نه او پسرم عباس قمر بنی هاشم و ذخیره برای حسین(ع) است!》
✍پاسخ :
در شجاعت و دلاوری های حضرت عباس(ع) شک و تردیدی نیست و برخی منابع نیز، حضور ایشان را در «جنگ صفین» تایید می کنند.
مثل موفق بن احمد خوارزمی(متوفی سال ۵۶۸ق) در کتاب خود حضور ایشان را تایید می کند.(۱)
اما این داستان با این تفصیلات اینچنینی و جنگ با فردی مجهول به نام «ابوشعثاء» و هفت پسر او، سند معتبر و متقنی ندارد و فقط در برخی کتب غیر معتبر و متاخر از جمله «کبریت احمر مرحوم بیرجندی» آمده است.(۲)
همچنین مرحوم سید محسن امین درباره حضرت عباس(ع) می نویسد :
📋«وَ حَضَرَ بَعضَ الحُرُوبِ، فَلَم يَأذَن لَهُ أَبُوهُ فِي النِّزَالِ»
♦️عباس(ع) برخی از نبردها را در زمان خلافت امام علی(ع) درک کرد، اما امام علی(ع) به او اجازه حضور در میدان نبرد را نمی داد.(۳)
📚منابع :
۱)کبریت احمر بیرجندی، ص۳۸۵
۲)المناقب خوارزمی، ص۲۲۸
۳)اعیان الشیعه امین، ج۷، ص۴۲۹
#اسنادالمصائب
.
.
3⃣ #حضرت_عباس_علیه_السلام در روز عاشورا مانع برگرداندن جنازه خود به خیمه ها شد!
🎙گفته شده است که؛
《در روز عاشورا بعد از اینکه حضرت عباس(ع) بر زمین افتاد، امام حسین(ع) خواست طبق معمول، جنازه او را به خیمه ها برگرداند.
امام حضرت عباس(ع) به دو دلیل مانع شد و گفت :
«يَا اَخِي! بِحَقِّ جَدِّکَ رَسولِ اللهِ(ص) اَن لَاتَحمِلنِي وَ دَعنِي فِي مَکَانِي هَذَا!
لَانِّي مُستَحِِ مِن اِبنَتِکَ سَکِينَةِِ وَ قَد وَعَدتُها بِالمَاءِ وَ لَم آتِهَا بِهِ
وَ الثَّانِي اَنَا کَبشُ کَتِيبَتِکَ وَ مَجمَعُ عَدَدِکَ فِاذَا رَأوُنِي اَصحَابُک وَ انَا مَقتُولُ فَلَرُبَّمَا يَقِّلُ عَزمُهُم وَ يَزِلُّ صَبرَهُم»
برادرم، تو را به حق جدت رسول خدا(ص) مرا با خود مبر و همين جا رهايم کن!
زيرا من از دخترت سکينه خجالت مي کشم چرا که به او وعده ی آب داده بودم، ولی نتوانستم برايش آب ببرم!
ديگر اينکه من سردار سپاه تو و عامل انسجام افراد تو هستم، اگر يارانت مرا کشته ببينند، اراده ی آنان سست شده و صبرشان از کف مي رود.》
👤پاسخ :
از این نقل در کتب معتبر و متقدمین ذکری به میان نیامده است.
ولی این نقل در کتابهای غیر معتبر مانند کتاب اسرار الشهادات فاضل دربندی(متوفی سال ۱۲۸۵ ق) آمده است.
مرحوم محدث نوری این کتاب را یکی از منابع ضعیف، نسخه بدون سر و ته، مجهول و پر از دروغی میداند که سید عربِ روضهخوانی برای کسب تأیید نزد عالمان نجف آورده و سپس به دست دربندی میرسد.
نسخهای که به گفته محدث نوری، از کثرت اشتمال بر اکاذیب واضحه و اخبار واهیه احتمال نمیرود که از مؤلفات عالمی باشد.(۲)
سخن محدث نوری را بسیاری از عالمان دیگر تأیید کردهاند و بسیاری از نقلهای نادرس و غیر قابل باور کتاب را به عنوان گواه ارائه کردهاند.
از این میان میتوان به میرزا محمد تنکابنی که می گوید :
اخبار غیر معتبره در این کتاب (اسرار الشهادت) بسیار و ضعاف بلکه اخباری که مظنون، کذب آنها است بلکه گویا بعضی از آنها قطعی الکذب باشند و این مایه کسر قدر آن کتاب گردید.(۳)
شاگرد فاضل دربندی، محدث نوری می گوید :
کار به آنجا رسید که مخالفان در کتب خود نوشتهاند که؛
شیعه بیت کذب است و اگر کسی منکر شود، کافی است ایشان را برای اثبات این دعوی، آوردن کتاب اسرار الشهادة را به میدان آورد.(۴)
شیخ ذبیحالله محلاتی می گوید :
فاضل دربندی در اسرار الشهادة خبر طولانی راجع به عطش سکینه و آب آوردن بریر و پاره شدن مشک و ریختن آب نقل کرده است.
حقیر چون به کلی اعتماد بر آن کتاب ندارم فلذا عنان قلم از نقل آن باز کشیدم.(۵)
میرزا محمدعلی مدرس تبریزی می گوید :
به حکم انصاف، این کتاب او بلکه دیگر تألیفاتی که در موضوع مقتل نگارش داده همانا در اثر آن همه محبت مفرط که داشته است حاوی غث و سمین بوده است.(۶)
و استاد علامه شهید مرتضی مطهری در این باره اشاره می کند :
در شصت، هفتاد سال پیش مرحوم ملا آقای دربندی پیدا شد؛ تمام حرفهای روضة الشهداء را به اضافه چیزهای دیگری پیدا کرد و همه را یک جا جمع کرد و کتابی نوشت به نام أسرار الشهادة!
واقعاً مطالب این کتاب انسان را وادار میکند که به اسلام بگرید.
گفتنی است بسیاری از تحلیلهای نویسنده کتاب برای قابل پذیرش کردن گزارشهایی است که به سادگی قابل قبول نیستند.(۷)
📋اما در مورد شهادت حضرت عباس(ع) دو نقل است که در هیچ یک، این مطلب بالا نیامده است.
اینکه امام(ع) خودش را بالای سر عباس(ع) رسانده باشد، وبین آنها مکالمه ای این چنینی صورت گرفته باشد، از آن هم ذکری به میان نیامده است.
📚منابع :
۱)اسرار الشهادات فاضل دربندی، ج۲، ص۳۸۵
۲)لولو و مرجان محدث نوری، ص۲۵۱
۳)قصص العلماء تنکابنی، ص۱۰۸
۴)لؤلؤ و مرجان محدث نوری، ص۲۸۹
۵)ریاحین الشریعة محلاتی، ج۳، ص۲۷۲
۶)ریحانة الأدب مدرسی، ج۲، ص۲۱۷
۷)حماسه حسینی شهید مطهری، ج۱، صص۵۵ - ۱۰۶
#اسنادالمصائب
.
.
4⃣گفتگوی #حضرت_عباس_علیه_السلام با زهیر بن قین در شب عاشوراء!
🎙گفته شده است که؛
《در روز عاشورا، حضرت عباس(س) سوار بر اسب، در اطراف خیمه ها می گشت و نگهبانی می داد، و مراقب بود تا دشمن جلو خیمه ها نیاید.
در این هنگام، زهیر بن قین، یکی از یاران با وفای امام حسین(ع)، نزد آن حضرت(ع) آمد و عرض کرد :
اینک، من آمده ام، تا تو را به یاد وصیت پدرت امیرمؤمنان، علی(ع) بیندازم!
عباس(ع) از سخنان زهیر استقبال نمود و از مرکب فرود آمد.
زهیر گفت :
امیرمؤمنان(ع)، هنگامی که خواست با مادرت ام البنین(س) ازدواج کند، از برادرش عقیل که نسب شناس بود، تقاضا کرد، تا زنی از خاندان بزرگ و شجاع عرب را برایش برگزیند، تا از او پسری جنگجو و تک سوار پدید آید، و این، نبود مگر برای این که آن فرزند، حامی و ایثارگر و فداکار برادرش حسین(ع) باشد.
بنابراین، ای عباس! پدرت، تو را برای چنین روزی روز عاشورا خواسته است، مبادا تو در این روز کوتاهی کنی!
غیرت حضرت عباس(ع)، با شنیدن سخنان زهیر، به جوش آمد، و چنان پا در رکاب اسب زد، که تسمه ی رکاب، پاره شد.
آن گاه، خطاب به زهیر فرمود :
ای زهیر! آیا تو با این گفتار، می خواهی به من جرأت بدهی؟!
سوگند به خدای بزرگ! که من، هرگز دست از حمایت برادرم حسین(ع)، برنمی دارم، و در حمایت از او، لحظه ای درنگ نخواهم نمود!
به خدا قسم! من، فداکاری خود را برای تو، به گونه ای ابراز کنم، که تو، هرگز نظیر آن را ندیده باشی!
سپس قمر بنی هاشم(ع)، به سوی دشمن کافر، چون شیری غضبناک حمله ور شد، آن گونه که گویی، شمشیری از آتش است که در نیزار، افتاده است و گروه گروه از دشمنان را به هلاکت می رساند!》
👤پاسخ :
1⃣اینکه امیرالمؤمنین امام علی(ع) به برادرشان عقیل که آگاه به انساب عرب بود، سفارش این چنینی کرده باشد، صحت دارد.
ابن عنبه(متوفای سال ۸۲۸ق) می نویسد :
امام علی(ع) خطاب به عقیل فرمود :
《اُنظُر اِلَىَّ اِمرَأَةً قَد وَلَدَتهَا الفُحُولَةُ مِن العَرَبِ لِأَتَزَوَّجَهَا فَتَلِدُ لِي غُلَامَاً فَارِسَاً》
برای من زنی را در نظر بگیر و پیدا کن که از نسل بزرگان عرب باشد که من او را به ازدواج خویش در بیاورم و برای من پسری شجاع و سوار کار به دنیا بیاورد.
که عقیل، فاطمه کلابیّه را به امام(ع) معرفی کرد و گفت :
《تَزَوَّجْ اُمَّ البَنِینَ الْکَلابیَّةَ، فَإِنَّهُ لَیسَ فِی الْعَرَبِ أَشْجَعُ مِن آبَائِهَا》
با امّ البنین ازدواج کن که در عرب از اجداد او شجاع تر نیست.(۱)
2⃣اما این مکالمه ی زهیر با حضرت عباس(س) در روز عاشوراء، در کتب معتبر و مقاتل نقلی از آن به میان نیامده است.
3⃣در این دیدار آمده است که، بعد از تمام شدن سخن زهیر حضرت عباس(س) عازم میدان شد.
در حالی که در مقاتل آمده است که تا زمانی که غیر بنی هاشم در کربلا حضور داشتند، بنی هاشم پا به میدان نبرد نگذاشتند.
پس چگونه ممکن است که زهیر زنده باشد و عباس(ع) عازم میدان شود و بجنگد؟!!
4⃣این چه جریانی بود که زهیر عثمانی مذهب، از انگیزه ازدواج امام علی(ع) با ام البنین(س) آگاه بوده، ولی عباس(ع) از آن بی اطلاع بود؟
داستانسرای این قصه، با تلفیق آن با یک نقل تاریخی، سعی در صحیح جلوه دادن آن داشته است!
📚منابع :
۱)عمدة الطالب ابن عنبه، ص۳۵۷
#اسنادالمصائب #حضرت_عباس
.
.
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ماه_شعبان
#4شعبان
#اذکار_مختلف_جهت_توسل_به_حضرت_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
1⃣ مرحوم علامه شیخ محمدباقر خراسانی بیرجندی در «کبریت الاحمر» مینویسد:
✨ برای زیارت مشرف شدم، در خواب دیدم که کسی می گوید که هرگاه کسی متوسّل شود به حضرت عبّاس علیهالسلام به این لفظ:
«عَبْدَاللهِ، اَبَاالْفَضْلِ، دَخِیلُك»،
حاجت او برآورده میشود.
و من مکرّر حوائج عظام برای احقر روی داد و در آنها متوسّل شدم به آن حضرت به این طریق، و بر خلاف عادت برآورده شد.
📚کبریت احمر، ص۱۶۷
2⃣ مرحوم علامه شیخ محمدباقر خراسانی بیرجندی در «کبریت الاحمر» مینویسد:
✨ ثقهای خبرداد مرا که حاجت مهمّه داشتم، از پیره زال جدّه خود شنیده بودم که هرگاه برای حاجتی، ۷شب چهارشنبه متوسل به حضرت عباس شده، این ورد در هریک از آن، ۱۰۰مرتبه بخواند، حاجت او برآورده شود. چنین کردم و در شب چهارشنبه هفتم برآورده شد بر وجه خلاف عادت. ورد این است:
«ای ماه بنی هاشم، خورشید لقا عباس
ای نور دل حیدر، شمع شهدا عباس
از درد و غم ایّام، ما رو به تو آوردیم
دست منِ مسکین گیر، از بهر خدا عباس».
📚کبریت احمر، ص۴۳۸
3⃣ بياض خطى موجود در كتابخانه مرحوم آيت الله العظمى آقاى حاج سيد محمدرضا گلپايگانى ره طريقه و ختم توسل به حضرت عباس عليه السلام را اين چنين نوشته است:
✨ از شب جمعه يا شب دوشنبه، قبل از نماز صبح شروع تا وقت نماز صبح تمام شود، دوازده روز، و هر روز ۱۳۳مرتبه بخواند:
ای ماه بنی هاشم، خورشید لقا عباس
ای نور دل حیدر، شمع شهدا عباس
از دست غم دوران، من رو به تو آوردم
دست من بيكس گير، از بهر خدا عباس
📚 چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام، على ربانى خلخالى، ج۱، بخش سوم، فصل اول
4⃣ مرحوم حاج ملاهاشم خراسانی در «منتخب التواریخ» می نویسد:
✨ از ختوم مجرّبه است که اگر کسی در مجلس واحد، ۱۳۳بار بگوید:
یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ، اِکْشِفْ کَرْبِی بِحَقِّ اَخیك الْحُسَیْنِ علیهالسلام.
خداوند حاجاتش را برآورده خواهد کرد.
📚 منتخب التواریخ، ص۳۳۷
#حضرت_عباس
.
.
#حضرت_عباس_علیه_السلام
◼️ مقتل حضرت عباس علیه السلام از کتاب شریف"بحارالانوار"
علامه مجلسی "رحمه الله" مینویسد:
لَمَّا رَأى وَحدَتَهُ أتىٰ أخاهُ و قالَ يا أخي هَل مِن رُخصَةٍ؟
▪️وقتی كه حضرت اباالفضل علیه السلام، تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت امام حسین و عرضه داشت:
يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من میدهى؟
فَبَكَىٰ الْحسينُ علیه السلامُ بُكاءً شَديداً
▪️امام حسين عليه السلام گريه شديدى كرد.
ثُمَّ قالَ يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي
▪️بعد فرمود: اى برادر! تو علمدار منى، اگه تو شهيد بشوی لشكر من از هم می پاشد.
فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ .
▪️حضرت عباس علیه السلام عرضه داشت: سينه ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.
فَقَالَ الْحُسَيْنُ فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
▪️امام حسين عليه السلام فرمود: پس مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.
فَذَهَبَ الْعَباسُ و وَعَّظَهُم و حَذَرَهُم فَلَم يَنْفَعهُم
▪️اباالفضل العباس علیه السلام آمد و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد
فَرَجَعَ إلىٰ أخيهِ فَأَخبَرَهُ
▪️عباس به سوى امام حسين مراجعت کرد و آن حضرت را آگاه نمود.
فَسَمِعَ الْأطفَالَ يُنادونَ الْعَطَشَ الْعَطَشَ
▪️ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش!
فَرَكِبَ فَرَسَهُ و أَخَذَ رُمحَهُ و الْقِربَةَ و قَصَدَ نَحوَ الْفُراتِ
▪️حضرت عباس عليه السلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه فرات گرديد.
فَأَحاطَ به أربَعَةُ آلافٍ مِمَّنْ كانوا مُوَكِّلينَ بِالْفُراتِ
▪️تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.
و رَمَوهُ بِالنِبالِ فَكَشَفَهُم
▪️او را تير باران کردند ولى او لشكر را شكافت .
و قُتِلَ مِنهُم عَلىٰ ما رُوِيَ ثَمانينَ رَجُلاً حَتّىٰ دَخَلَ الْماءَ.
▪️و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.
فَلَمَّا أرادَ أنْ يَشرِبَ غُرفَةً مِنَ الْماءِ ذَكَرَ عَطَشَ الْحسينِ و أهلِ بَيتِهِ فَرَمَىٰ الْماءَ
▪️وقتى خواست مُشتى از آب بياشامد، بياد تشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت.
و مَلَأَ الْقِربَةَ و حَمَلَها عَلىٰ كِتفِهِ الْأيمَنِ و تَوَجَّهَ نَحوَ الْخَيمَةِ
▪️پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و به دوش راست خود انداخت متوجه خيمه ها گرديد.
فَقَطَعوا عليه الطَّريقَ و أحاطوا بِه مِنْ كُلِّ جانِبٍ
▪️دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.
فَحارَبَهُم حَتّىٰ ضَرَبَهُ نوفِلُ الْأزرَقِ عَلىٰ يَدِهِ الْيُمنَىٰ فَقَطَعَها
▪️حضرت عباس عليه السلام با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد.
فَحَمَلَ الْقِربَةَ عَلىٰ كِتفِهِ الْأيسَرِ فَضَرَبَهُ نوفِلٌ فَقَطَعَ يَدَهُ الْيُسرَىٰ مِنَ الزِّند ِ
▪️آن بزرگوار مشك را به دوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.
فَحَمَلَ الْقِربَةَ بِأسْنانِهِ
▪️حضرت عباس عليه السلام به ناچار مشك را به دندان گرفت.
فَجاءَهُ سَهمٌ فأصابَ الْقِربَةَ و اُريقَ ماؤُها
▪️ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت
ثُمَّ جاءَهُ سَهمٌ آخَرَ فأصابَ صَدرَهُ
▪️سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت!
فَانْقَلَبَ عَن فَرَسِهِ
▪️پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد
و صَاحَ إلىٰ أخيهِ الْحسينِ أدْرِكْني
▪️و فرياد زد: يا اخا ادركنى.
فَلَمَّا أتاهُ رَآهُ صَريعاً فَبَكَىٰ
▪️وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد
و قالَ الْحسينُ الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي.
▪️امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم شكست و بی چاره شدم.
📚بحارالانوار ج۴۵ص۴١
#روضه_حضرت_عباس
.
#حضرت_عباس_علیه_السلام
◼️ درد و دل جگرسوز سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام در علقمه با قمر بنی هاشم علیه السلام
برخی از مقاتل، نوشته اند:
وقتی که سیدالشهدا علیه السلام در علقمه، در پی برادرش ابالفضل العباس علیه السلام می آمد، اینگونه فریاد برمی آورد:
أيْنَ اَخي؟ أيْنَ ساعِدِي؟ أيْنَ الْعَبّاس؟
▪️برادرم کجاست؟ بازوی دستم کجاست؟ عباسم کجاست؟
و وقتی که بر بالین برادر رسید، اینگونه خطاب کرد :
يا أخي! اَلآنَ قَلَّتْ حيلَتي، يا أخي! أنائِمٌ أنتَ و الْقَومُ يَظُنُّونَ إنّي جُبِنْتُ عَنِ الْقِتالِ،
▪️ای برادرم! الان دیگر بیچاره شدم. ای برادرم! تو اینجا آرمیدی و این جماعت گمان میکنند که من از جنگ می ترسم
يَعِزُّ عَلَيَّ أنْ أراكَ عَلىٰ الرَّمضاءِ مُرَمِّلاً بِدِمائِكَ، يا أخي! تَركْتَني وَحيداً، غَريباً بَينَ الْأعداءِ.
▪️به خدا بر من سخت است تو را بر ریگ و رمل بیابان آغشته به خون ببینم.
ای برادر! مرا تنها و غریب بین دشمنان و گذاشتی و رفتی؟!
📚وسیلة الدارین ص ۳۱۵
#روضه_حضرت_عباس
.
.
#حضرت_عباس
دیده وا کن یا اخا مشک و علم غارت شده
هستی و سرمایه ام آب آورم غارت شده
دیده وا کن ای علمدار رشید لشکرم
پرچم این خاندان محترم غارت شده
تو به خاک افتاده ای من هم ز پا افتاده ام
قوت جانم توان لشکرم غارت شده
باورم بودی و تنها یاورم در این زمین
با که گویم یاور من باورم غارت شده
بودنت امنیت خاطر برای زینب است
رفتی و امن و امان خواهرم غارت شده
زینت ام البنینی زیور نام حسین
زینت ام البنین و زیورم غارت شده
گر نخیزی میشود فریاد در صحرا بلند
پیرهن ، انگشت با انگشترم غارت شده
نزدیک به #سبک_کاش_مثه_دریا_نبودی_جواد_مقدم
✅داریوش جعفری- محرم۱۴۰۲ ✍
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#تاسوعا
#شب_نهم_محرم
#محرم
.
.
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#تاسوعا
#مقتل_مستند
◼️ به فدای مظلومی که با آستین، اشک چشمش را پاک میکرد...
وقتی که سیدالشهدا علیه السلام از علقمه به خیمه ها برمیگشت ، نوشته اند:
و رَجَعَ إلىٰ الْخَيمَةِ و هو يُكَفْكِفُ دُمُوعَهُ بِكُمِّهِ.
▪️ او به خیمه بازمیگشت و با آستین لباسش، سيلاب اشک چشمانش را پاک میکرد.
فَلَمَّا رَأوهُ مُقبِلاً، أتَتْ إلَيهِ سَكينَةُ، و لَزِمَتْ عَنانَ جَوادِهِ و قالَتْ: يا أبَتاه، هل لَکَ عِلمٌ بِعَمِّيَ الْعَبّاسِ؟ أراهُ أبطَأ، و قد وَعَدَني بِالْماءِ و لَيسَ لَهُ عادَةً أنْ يَخلِفَ وَعدَهُ، فَهَلْ شَرِبَ ماءً أو بَلَّ غَليلَه و نَسِىَ ما وَرَاءَهُ، أمْ هو يُجاهِدُ الْأعْداءَ؟
▪️وقتی که سیدالشهدا علیه السلام نزدیک خیام رسید، حضرت سکینه علیها السلام به استقبال او آمد و عنان ذوالجناح را گرفت و عرضه داشت:
ای پدرجان! آیا خبری از عمویم داری؟
می بینم که او دیر کرده است؛ او به من وعده آب داده و محال است که خلف وعده کند.
آیا آب نوشیده و عطشش فروکش کرده و ما را فراموش کرده است یا در اینکه دارد با دشمنان می جنگند؟
فَعِندَها بَكَىٰ الْحسينُ عليه السّلامُ و قالَ: يا بِنتَاه! إنَّ عَمَّكِ الْعَبّاسِ قُتِلَ و بَلَغَتْ روحَهُ الْجَنانَ.
▪️در این زمان بود که گریه، امان سیدالشهدا علیه السلام برید و فرمود:
عمویت عباس کشته شد و روحش به جنت خدا پرواز کرده است.
📚أسرار الشّهادة، /ص۳۳۸
.
#شجاعت #حضرت_عباس
#حضرت_عباس_علیه_السلام
وقتی امام حسین(ع) در روز عاشورا، بدن غرقه به خون عباس(ع) را دید، به وسیله جمله ای کوتاه، تفسیری بلند از شجاعت عباس(ع) ارائه می دهد و در سروده ای منسوب به خود می فرماید:
📋《اَلیَومَ نَامَتْ اَعْیُنٌ بِکَ لَمْ تَنَمْ،
وَ تَسَهَّدَتْ أُخْری فَعَزَّ مَنَامُهَا》
♦️چشم هایی که دیشب از ترس تو نخوابیده بودند، امشب به خواب #امام_حسین خواهند رفت.
📚منابع :مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۲۵۹
....................
#حضرت_عباس_علیه_السلام
◼️ درد و دل جگرسوز سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام در علقمه با قمر بنی هاشم علیه السلام
برخی از مقاتل، نوشته اند:
وقتی که سیدالشهدا علیه السلام در علقمه، در پی برادرش ابالفضل العباس علیه السلام می آمد، اینگونه فریاد برمی آورد:
أيْنَ اَخي؟ أيْنَ ساعِدِي؟ أيْنَ الْعَبّاس؟
▪️برادرم کجاست؟ بازوی دستم کجاست؟ عباسم کجاست؟
و وقتی که بر بالین برادر رسید، اینگونه خطاب کرد :
يا أخي! اَلآنَ قَلَّتْ حيلَتي، يا أخي! أنائِمٌ أنتَ و الْقَومُ يَظُنُّونَ إنّي جُبِنْتُ عَنِ الْقِتالِ،
▪️ای برادرم! الان دیگر بیچاره شدم. ای برادرم! تو اینجا آرمیدی و این جماعت گمان میکنند که من از جنگ می ترسم
يَعِزُّ عَلَيَّ أنْ أراكَ عَلىٰ الرَّمضاءِ مُرَمِّلاً بِدِمائِكَ، يا أخي! تَركْتَني وَحيداً، غَريباً بَينَ الْأعداءِ.
▪️به خدا بر من سخت است تو را بر ریگ و رمل بیابان آغشته به خون ببینم.
ای برادر! مرا تنها و غریب بین دشمنان و گذاشتی و رفتی؟!
📚وسیلة الدارین ص ۳۱۵
#روضه_حضرت_عباس
.
.
عزای سید محمد ابن امام هادی علیه السلام
#نوحه_سنتی
مدح و مصیبت
ای فرزند امام برادر امام
یا سید محمد سیدی السلام
یا مولا یا مولا یا مولا یامولا
از حریمت آید شمیم سامرا
زائر قبر تو شد حجت خدا
یا مولا....
بر ضریح شما هر که بندد دخیل
بر دعایش رسد آمین از جبرئیل
یا مولا...
پدرت میکند بر تو نوحه گری
بی برادر شده حسن عسکری
واویلا....
دلها پریشان و دیده ها گریان است
عزای عموی صاحب الزمان است
واویلا....
#سید_محمد
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.👇
#سیدمحمد_إبن_الهادی_علیهماالسلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸امامزادهای که «حجّت خدا» در عزای او گریبان پاره کرد ...
حضرت ابوجعفر سید محمد فرزند بزرگ امام هادی علیهماالسلام، وقتی که در زمان حیات امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسلام در ۲۹ جمادیالثانی در سنین جوانی از دنیا رفت، آنقدر داغ او بر برادرش امام حسن عسکری علیهالسلام سنگین بود که به روایت شیخ مفید و شیخ کلینی:
📋 وَ قَدْ جَاءَ (الْحَسَنُ بْنِ عَلِیّ) مَشْقُوقَ الْجَیْبِ حَتَّی جَاءَ عَنْ یَمِینِهِ
▪️مردم در مجلس عزای او نشسته بودند که ناگهان دیدند حسن بن علیٍّ العسکری علیهماالسلام با گریبان چاکداده از سمت راست امام هادی علیهالسلام وارد مجلس شد.
📚الارشاد، ص۳۱۶
📚الکافی ج۱ ص۳۲۶
✍ آه یا امام عسکری ...
چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن
«غریبِ برادر از دست دادهای...»
که مقاتل نوشتهاند:
📋... رَجَعَ الحسينُ علیهالسلام إلىٰ المُخَيّمِ مُنكسِرًا حَزينًا باكيًا يُكفّفُ دُموعَه بِكُمِّه،
▪️سیدالشهداء علیهالسلام در حالی که کمرش تا شده بود، با چشمانی اشکبار و قلبی داغدار از علقمه به سمت خیمهها برمیگشت و با آستین، سیلاب اشکش را پاک میکرد.
📋و قَد تَدافَعَتِ الرّجالُ عَلَى مُخيّمِه
▪️بُزدلان حرامی، بعد از شهادت ابالفضل علیهالسلام ، شیر شدند و به سمت خیمهها هجوم آوردند.
📋 فَصاحَ الحسينُ عِندَ ذٰلك: أمٰا مِنْ مُجيرٍ يُجيرُنا؟ أما مِن مُغيثٍ يَغيثُنا؟...
▪️در اینجا بود که سیدالشهداء علیهالسلام با صدای سوزناک و بلند فریاد میزد: آیا پناهدهندهای هست که اهل و عیال مرا پناه دهد؟! آیا کسی هست که مرا یاری کند؟!
📋 و أقبلَتْ إلَيه سَكينةُ، و قالتْ له: أينَ عَمّيَ العبّاس، أراهُ أبطَأ بالمٰاء علَينا؟
▪️حضرت سکینه سلاماللهعلیها به پیش آمد و گفت: باباجان! عمویم عباس کجاست؟ قرار بود برای ما آب بیاورد که دیر کرده است!
📋 فقال لها: إنّ عَمّكِ قَد قُتِل، فَصرخَتْ و نادَت: وا عمّاه، وا عبّاساه.
▪️سیدالشهداء علیهالسلام فرمود: دخترم! عمویت را کشتند! با شنیدن این خبر، سکینه سلاماللهعلیها فریاد میزد: واعمّاه، وا عبّاساه.
📋 فَلَمّا سَمِعَتْها العَقيلةُ زَينب، فصاحتْ: واأخاه، وا عبّاساه، وا ضَيعتاه مِن بعدك.
▪️وقتی که زینب کبری سلاماللّهعلیها نالههای سکینه سلاماللّهعلیها را شنید، او هم فریاد میزد: ای وای عباس! ای وای از دربهدری بعد از تو!
📋 فقالَ الحسينُ: إي واللّه وا ضَيعتاه وا انقطاعَ ظَهراه بعدك أباالفضل، يَعِزُّ ع!لَيّ و اللّهِ فِراقُك.
▪️سیدالشهداء علیهالسلام هم فرمود: آری به خدا! ای وای از دربهدری! ای وای از کمری که بعد ابالفضل شکسته شد؛ به خدا بر من سخت است نبودنت ای ابالفضل!
📋 فَاجتَمَعتِ النّساءُ حَولَه، و جَعَلنَ يَبكينَه و يَندُبنَه، و الحسينُ يَبكي مَعهنّ، حتّى أُغمِيَ عَلَيه مِن شِدّة البُكاء.
▪️زنان و بچهها دور اباعبدالله علیهالسلام جمع شدند و به سر میزدند و گریه میکردند؛ سیدالشهداء علیهالسلام هم همراه آنان، چنان گریه میکرد که دیگر از هوش رفت.
برگرفته از:
📚مقتل الحسين عليهالسّلام،مقرّم، ص۳۳۹
📚مقتل الحسين عليه السّلام،بحرالعلوم، ص۳۲۴
✍ مَپْسند، ای امید من و میر لشگرم!
دونان کِشند بانگ شعف در برابرم
پُشتم شکست و رشتهی امّید من گسست
هرگز چنین شکست نمیبود باورم
گر آبِ مشک ریخت، چه غم؟ آبرو به جاست
بین اشک دیدگان من، ای آب آورم!
سقّاییِ تو گشته محوّل به چشمِ من
مشکی ز اشک دارم و در خیمه میبَرم
از من صدای گریه به گوش حرم رسید
آگه شدند، داغ، چه آورده بر سرم
روح ادب، تو بودی و در عمر خویشتن
نشنید گوشم از تو که خوانی برادرم
خواندی مرا برادر و دانستم از جَنان
پیش از من آمده به سراغ تو، مادرم
گفتی تن تو را نَبرم، سوی خیمهها
اما تَنی نمانده ز تو، پاره پیکرم!
شعر یادواره شهدای اقتدار
سلام من به محرم ، به گریه ی مهدی
به ناله های دمادم ، به گریه ی مهدی
سلام من به تو ای مانده بین غربت ها
هزار سال تو هستی اسیر محنت ها
عریضه ایی بنویسم به محضرت آقا
فدای آن دل زخمی و مضطرت آقا
شکسته قامت ماها صبور ایمانیم
که از تبار دلیران و قوم سلمانیم
شکسته قامت ماها ولی نیفتادیم
قرین مرثیه اما همیشه فریادیم
وَ ملتی که مرامش ، مرام عاشوراست
وَ ملتی که امامش ، امام عاشوراست
وَ ملتی که امیرش زنسل سادات است
اسیر ذلت و خواری شود محالات است
سلام من به سلامی به باقری هامان
به کودکان و زنانِ شهید و سرداران
امیر موشکی ما اگرچه رفت اما
هنوز مانده طلوعش به آسمان پیدا
سلام من به غریبیِ داغ طهرانچی
که مانده بر دل ایران فراق طهرانچی
پریدن از قفس تن به سادگی زیباست
شهادتی که شود خانوادگی زیباست
شهادتی که به دست شقی ترین ها بود
و ما رایت همان جمله ی جمیلا بود
دوباره مثنوی از راه خود برون افتاد
عروسکی به میان غبار و خون افتاد
شب است و ماه بنالد ، ستاره آشفته
که خواب دخترکی شد دوباره آشفته
قسم به خون شهیدان به آه طوفانی
به جوش آمده خونم ، کنم رجز خوانی :
کنون که وقت رجز شد بخوان دل عاشق :
رسیده وقت رسیدن به وعده ی صادق
ببین به قلب تلاویو نجم ثاقب را
ببین حمایت حق را ، نگاه صاحب را
بگو که کشور ما از خدا امان دارد
بگو که کشور ما صاحب الزمان دارد
اگرچه لشگر ما را سلاحِ بسیار است
فراتر است از اینها علی به ما یار است
خدا نگیرد از این مملکت نگاهش را
ببین به صحن رضا جان ، همه پناهش را
خدا نگیرد از این مردمان ولایت را
خدا نگیرد از این مرد و زن شجاعت را
خدا نگیرد از این مملکت محرم را
تجلی غم ارباب و نوحه و دم را
عزای ماه محرم کلاس ایمان است
عزای ماه محرم قوام ایران است
دوباره روضه ی جانسوز داغ سرداراست
شکسته قامت ما از غم علمدار است
فدای حضرت آقا امیر این میدان
دلش شکسته اگرچه ز داغ سرداران
نشد شبیه به جدش اسیر نامردان
که مانده پشت سر او تمامی ایران
امیر علقمه دستش جدا شدو ای وای
چه شورشی به دل کربلا شدو ای وای
عمود آهن و فرق سر علمدارش
رسیده قامت خم تا حسین به سردارش
به ناله گفت تو رفتی دلم پر از غوغاست
کسی نمانده برایم ، حرم حرم تنهاست
همان که خنده کند بر غم دلم خیلی
زند به روی رقیه به زینبم سیلی
تو رفتی و من تنها اسیر اشرارم
ببین که حرمله آخر کند گرفتارم
رباب و اصغرم حالا ، در انتظار تو
که جان رسیده به لبها ، در انتظار تو
تو رفتی و منم اینجا غریبم و تنها
تو رفتی و شده روز اسیری زنها
#شهدا
#حضرت_عباس_علیه_السلام