eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
756 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── زینب صدا میزنه بابا یه بغضی تو صداته ..بابا چقدر نحوه ی اذان گفتنت شبیه اون قرآن خوندنت تو مدینه شده بابا... کدوم قرآن خوندن؟ بابا یادت میاد سرش تو بغلت بود.یهو با نگاهش به تو نگاه کرد صدا زد علی! بگو بچه هام رو از حجره ببرن..بابا یادت میاد مادرم بهت گفت علی برام قرآن بخون. بابا یادت میاد شروع کردی قرآن بخوانی"اعوذبالله من الشیطان الرجیم..بسم الله الرحمن الرحیم.. یس..والقران الحکیم" بزرگی یبار اینطوری روضه میخوند.. میگفت: مولا به دلش افتاد فاطمه عمرش به اندازه ی یه، یس مونده.. لذا امیرالمومنین میخوند تا وسط سوره یهو برمیگشت میگفت:"یس والقران الحکیم"دوباره از اول میخوند نرو فاطمه تو بری خونه خراب میشم...اذان تمام شد آمد پایین ایستاد برا نماز بعضی ها میگن نماز نافله ی صبح بوده ..آقام وارد سجده شد،نانجیب شمشیر رو بالا برد.. مولا میخواد سر از،سجده برداره نانجیب شمشیر رو بالاگرفت زمینیا میگن نزن آسمونیا میگن نزن فرشته ها میگن نزن..یه خانمی هم معجر دست گرفته فاطمه میگه نزن...بابا یبار هدف ثابته ضربه روش میشینه هم مولا حرکت کرد سر و بالا آورد هم نانجیب شمشیر رو پایین آورد چنان ضربه به سر مبارک خورد صدای ضجه آسمان رو پرکرد. علی رو زدن..کی باور میکرد علی اینطور بیافته.. روایت میگه وقتی زمین خورد امام‌ مجتبی بدو بدو دوید سر بابا رو بغل گرفت مردم ریختن دور علی خون از سرش داره میره..عمامه رو سفت بالا سرش بستن میگن اینجوری داشت سرش تو بغل حسن..روایت میگه: همینجوری که داشت با گوشه ی چشمش آسمون رو نگاه میکرد حمد میگفت: "الحمدالله الحمدالله سبحان الله ".. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. و توسل به امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ ●━━━━━━─────── میگه اتفاقا تو همین مابین دیدم یه زنی بدو بدو آمد،تا رسید به امیرالمومنین کانه اولادش علی را شناخت گفت :آقاجان دستم به دامنت،گفت: چی شده ؟ چرا هراسانی؟چه خبره؟ گفت: آقا جان دستم به دامنت،گفت اینقدر نگران بود نمیتونست درست حرف بزنه،کانه الان روح از بدن این خانم جدابشه...میگه مولا آرومش کرد، گفت اینجوری نکن،آروم باش ببینم چته؟ گفت دستم به دامنت یه کاری برام بکن.چی شده؟گفت آقا جان، شوهرم از خانه بیرونم کرده، یعنی من از خانه فرار کردم.آقا میخواست منو بکشه.«این خونواده رو زن خیلی غیرتین»میگه چهره مولا بهم ریخت،کان رنگ چهره علی عوض شد،گفت بریم ، شما به من وساطتت کنید،گفت حالت خوش نیست میخوای بریم دارالعماره یه ذره نفس تازه کنی بعد بریم، گفت آقا جان دیر برم میکشه منو. آقا.گفت باشه، میگه مولا راه افتاد،خانمه دنبالش،آمدن رسیدن کوچه هارو تو اون گرما،تارسید دم در،دق الباب کرد،جوونه آمد بیرون،امون از این جوونی،تا نگاه کرد دید زنش ، مولا،مولا را نشناخت،صدا زد کجا رفته بودی؟ الان سرتو از تنت جدا میکنم.«جهل عربیه دیگه»مولا یه نگاه کرد بهش،اخمی کرد بهش گفت چرا اینجوری برخورد میکنی؟جوونه یه نگاه کرد،مردم هم جمع شدن،میگه محکم زد رو سینهٔ مولا گفت: به تو چه ربطی داره؟میگن مولا یه اخمی بهش کرد.نگفت من علی ام،حاکم جامعه ام. گفت من تو رو دارم امر به معروف و نهی از منکر میکنم.تو اینجوری برخورد میکنی، دست برد به شمشیر‌ مولا شمشیر و کشید،آدم با زن جماعت اینجوری برخورد میکنه؟میگه مردم که جمع شدن، یه عده مولا را شناختن، السلام علیک یا امیرالمومنین،آقا جان چیشده؟جوونه یه نگاهی به علی کرد،میگن از شیعیان مولا بود،از محبین مولا بود افتاد رو قدمهای مولا.گفت: آقاجان من غلط کردم، منو ببخشین آقا جان.مولا فرمودن: با زن اینجوری برخورد نمیکنن.چرا ترسوندیش حالا امشب علی تو بستر افتاده.یتیمای کوفه براش شیر آوردن، شنیدن طبیب گفته شیر باید بیارن برا علی میخوام بگم برا زخم سرش دوا آوردین،واسه جگرش چی؟برای زخم جگر علی چی آوردین؟امشب یه نگاه به این بچه ها میکنه.دونه دونه سفارشارو، حسن جان! بلند شو بابا.حسین جان! بلند شو بابا.عباس! بلند شو بابا....یتیما منتظرن.بعد سفارش میکنه، برا فلان خونه فلان چیز قول داده بودم ببرم،حسن جان اون بچه یتیم هر روز عادت کرده به چی بابا؟ گفت: هرروز من میرم قول داده بودم مرکب ببرم برا برادرش.قربونت بشم علی، خودش میومد خم میشد دستاشو رو زمین میگذاشت،میگفت علی مرکب تو....حسن جان !اون خونه یه دختر دارن خیلی بیقراری میکنه،اون خونه را حتما اینجوری سر بزن. اونا چند نفرن، غذاشونو، سفارشاشونو میکنه.اما مابین بعضی موقع با گوشه ی چشم یه نگاهی به زینب میکنه...زینب،زینب،زینب...خیلی سخت واسه مولا ،این خونواده براشون اینقده مهمه،مخصوصا زینب،زینب،زینب.. همسایه های کوفه گفتن یبار قامتشو ندیدیم.زینب ،آره ام ایمن راست گفته زینب جان ،یه روز میاد میارنت توی همین کوفه زینب....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•خبر رسیده... امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── خبر رسیده که رکن پیمبر افتاده است ترک نشسته به محراب منبر افتاده است اگر غلط نکنم مرد خیبر، افتاده است طبیب حاذقِ عالم به بستر افتاده است سحر که آه دل ذوالفقار گشت بلند شکست آینه، تصویر زد در آن لبخند دو قدر را زده تیغی به یکدگر پیوند مسیر ساقی کوثر به کوثر افتاده است به سائلان برسانید بی کریم شدند خرابه ها همه محروم از این نسیم شدن یتیم های عرب باز هم یتیم شدن *تا دیشب وقتی مولا میرفت در خونه اشون با دستار صورتش و میپوشوند اینا نمیدونستن کیه..مولا نان و خرما حمل میکرد. یکی یکی در خونه ها میداد مادر این بچه یتیما میومد این نون و خرما رو می‌گرفت. می‌گفت: ای جوونمرد دستت درد نکنه تو هر شب بداد ما می‌رسی. خدا آه ما رو از علی بگیره اون ما رو بیچاره کرد مولا هیچی نمیگفت فقط میگفت علی رو دعا کنید.* یتیمهای عرب باز هم یتیم شدن که مهربان پدر کوفه دیگر، افتاده است قسم به کیسه نانش همیشه مظلوم است جواب خوبی این مرد تیغ مسموم است سر نماز هم از حق خویش محروم است به جرم عدل ترازوی داور افتاده است خبر رسیده که بر فرق حیدر کرّار رسیده تیغ کجی در ادامه ی مسمار مدینه در افقِ کوفه میشود تکرار دوباره پشت در خانه مادر افتاده است خبر رسیده به سر، قصهٔ امیر آمد اجل به دیدنش آمد اگر چه دیر آمد برای زخم سرش کاسه کاسه، شیر آمد از این حدیث دلم یادم اصغر افتاده *بچه یتیما کاسه کاسه ظرف شیر آوردن ای کاش فقط یکنفر جوونمرد پیدا میشد وقتی ابی عبدالله علی و رو دست گرفت. فرمود: "ان لم ترحمونی فارحموها "به من رحم نمیکنید به این بچه رحم کنید.مولا هم مثل شما ها داره برا این روضه گریه میکنه ..* ابوتراب به بی شیریه رباب گریست بحال کودک او چشم آفتاب گریست عمو نیامدو امید رفت و آب گریست حسین مانده و کارش به لشگر افتاده از این طرف پدری رو به لشگر اندازد *اصلا برا همین خون گریه کنی جا داره همه عالم میرن در خونه ابا عبدالله رو به حسین میندازن ببین کار به کجا رسیده اربابتون رو به یک عده نانجیب فرمود:"مُنّوا عَلَیّ"* از اینطرف پدری رو به لشگر اندازد از آنطرف به جوابش سه شعبه می‌تازد برای اینکه پدر را زند پسر را زد و حال اگر بکشد تیر را سر افتاده است *یه وقت ابا عبدالله نگاه کرد: "فذبح الطفل من الاذن الی اذن" با یکدست سر رو‌گرفت با یکدست بدن.. صداتو آزاد کن اگه میخوای امیرالمومنین نگات کنه راهش همینه از پرده ی جگر ناله بزن ...ای حسین .....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•نخلی از اشک‌ تو... امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی ●━━━━━━─────── نخلی از اشک تو سیراب نگردید دگر از همان لحظه که بر فرق تو شمشیر آمد حوریان هم به عزای تو سیه پوش شدند تا به گوش فلکت نعره تکبیر آمد *همه جا نوشتن تا ضربه به سر امیرالمومنین خورد فرمود: "فزت و رب الکعبه" تفسیر و ترجمه اش و‌ میگم به خدای کعبه رستگار شدم. اما من دلی میگم اینطور فرمود: به خدای کعبه دیگه راحت شدم این همه سال همش جلو چشمم بود فاطمه ..امروز روز ضربت خوردن مولا نبود والا ضربه ای که مولا رو از پا انداخت همون ضربه ایست که امام صادق فرمود: سند قتل مادر ما اونجا امضا شد. وقتی از خانه بیرون آمد گفت: علی رو‌ کجا میبرن؟ گفتن دارن میبرن سمت مسجد با همون حالی که همه میدونید مادر ما تا این لحظه طبق همه روایات این مادر رشیده بود.همه مینویسن قد و قامت مادرمون به رسول الله رفته بود مادر رشیده ای داشتیم. اما این لحظه ای که دست انداخت کمربند علی رو گرفت چهل نامرد عرب همه رو زمین افتادند یکوقت نگاه کرد به سرداراش گفت وایسادید یک زن آبرومون و ببره..گفت چیکار کنم ؟گفت اگه زن و بزنید مرد هم از پا میفته.. همه غلافها رو در آوردن.امام صادق میفرماید: مادر ما اینجا به شهادت رسید دست در امتداد سر قرار گرفت از این به بعد فرمود: "ما زالت بعد أبيها معصبة الرأس، ناحلة الجسم، منهدّة الركن، باكية العين،" ای مادر... اینجا گفت آبرومون داره میره یکاری کن گفت چکنم گفت زن و بزنی مرد هم از پا میفته یک‌جای دیگه هم این اتفاق افتاد میگم برات شیر تجویز به درمان سرت کرد طبیب هر که آمد به ملاقات تو با شیر آمد *اما گریه کنای شب هفتم محرم * صحبت از شیر شد و رفت دلم کرب و بلا که به میدان پسری با پدری پیر آمد قدر یک جرعه از این شیر اگر داشت رباب طفل میماند ولی حرمله با تیر آمد *اینجام گفت: وایسادی داره آبرومون میره بین سپاه مون ولوله افتاده بعضیا میگن ما با شیر خواره که دعوا نداریم تو کوچه بعضیا گفتن ما با زن دعوا نداریم گفت: همون کاری که پشت در کرد تو کوچه ها کرد تو‌ هم بکن.. گفت: چه کنم امیر؟ گفت: مگه سفیدی زیر گلوش و نمیبینی؟ تا تیر و تو کمان گذاشت دیدن رباب جلو خیمه ها نشست زمین... هی صدا میزنه علی لای لای... هر کی میدونه شب قدر بعدی و میبینه آروم بشینه اما من که نمیدونم زنده ام شب بیست و یکم و ببینم میگم اگه زنده ام که هیچ اگه نیستم همین الان روزیمو بنویس تا چشامو بستم حسین بغلم کنه.. یک حسین برا شب اول قبرت بگو بذار نور شه.. اون زمانی که صدا میزنی "یا نور المستوحشین فی الظلم" نور حسین بیاد قبرتو روشن کنه بلند بگو حسین ......* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. 🔹صاحب عزا کجایی گویم سرت سلامت یابن الحسن... آقاجانم... شب شهادت جد غریبتون امیرالمومنین... کجا خیمه ی عزا بر پا کردید... کجا برا جد غریبتون دارید اشک میریزید... 🔹صاحب عزا کجایی، گویم سرت سلامت 🔹کی میشود بیایی، گویم سرت سلامت آقا... خیلی برامون سخته... هر سال برا جد غریبتون امیرالمومنین مجلس بگیریم... اما شما در کنارمون نباشید... ای... صاحب عزای اصلی این مجالس کجایی... 🔹کی میشود بیایی، گویم سرت سلامت ان شاء الله یک روزم شما بیایید آقا... حرم آقامون امیرالمومنین... خودتون مصیبت جد غریبتون رو بخونيد... روضه آقامون امیرالمومنین رو بخونيد... ما بشینیم در کنار شما... زار زار گریه کنیم... 🔹ای آفتاب زهرا، کی شام تار غم را 🔹چون صبحدم نمایی، گویم سرت سلامت یا صاحب الزمان... 👇
. 🔸شبهای احیا در فراق تو گذر شد 🔸عمرم تباه است و ز هجر تو سپر شد عمرم داره تموم میشه... یابن الحسن... اما شما نیومدید آقا... 🔸ای روضه خوان و یوسف زهرا کجایی 🔸آقا بیا روزم شب و شب هم سحر شد یک عمری... ادعای نوکری شما رو کردم آقا... اما آخرم شما رو نبینم و... از این دنیا برم... آقا... من این مصیبت رو کجا ببرم... من این مصیبت رو به کی بگم... 🔸از اول ماه خدا یاد تو هستم امام زمان... 😭 🔸از اول ماه خدا یاد تو هستم 🔸اما چرا این ناله هایم بی اثر شد مردم بیایید امشب... از ته دل برا آقامون دعا کنیم... از خدا... فرج آقا رو بخواهیم... خودشون فرمودند: أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم‌»«بحارالأنوار ،ج53 ، ص180 ، باب 31 امشب یک طوری آقا رو صدا بزنیم... وقتی خود امام زمان صدامون رو میشنوه... بگه من غریب نیستم... شیعیانم به یاد من هستند... 🔹یابن الحسن کجایی 🔹ای وای ازین جدایی حالا از سوز دل صدا بزن آقا رو... خدا ميدونه یک روز غبطه میخوریم... میگیم ای کاش بهتر صدا میزدیم آقا رو... چشم به هم بزنیم جوونی تموم ميشه... این دو روز دنیا تموم میشه... خوش بحال اونهایی که... به عشق آقا زنده بودند و... با عشق آقا هم از دنیا رفتند... وقتی چشم از این دنیا ببندیم... تازه میفهمیم هر چی بود... در خانه این خانواده بود... حالا دستها رو بلند کن صداش بزن... یا بن الحسن... ( برای ورود به روضه👇) 🔸آقا اجازه شب، شب قدر است و روضه 🔸از کوفه تا کرب و بلا خاکم به سر شد آقای من...امام زمان... 🔸مولای دین رفت و جسارت ها شروع شد 🔸در سینه هاشان بغض مولا پر ثمر شد دیگه دلت اینجا نباشه... بریم خانه امیرالمومنین... بیاد اون لحظه ای که... 👇
. 🔸مناجات علی از سوی نخلستان نمی آید 🔸صدای دلنشین شاه انس و جان نمی آید شب شهادت آقامون امیرالمومنینه... امشب با پای دل بریم خانه امیرالمومنین... خدایا امشب خانه حضرت چه خبره... 🔸علی در بستر مرگ است و مشغول نماز امشب 🔸بگو خادم به مسجد، خسرو خوبان نمی آید شب یتیمی اربابمون حسینه... شب یتیمی خانم زینب کبری است... خواهرها امشب با زینب کبری هم ناله شید... هی مياد کنار بستر بابا... مثل پروانه... دور بستر بابا میگرده... به صورت زیبای بابا نگاه میکنه... هی میگه بلاخره خوب میشی بابا... بلاخره زخم سرت خوب ميشه بابا... بلاخره از جات بلند میشی... بابای خوبم... 🔸یتیمی دامن مادر گرفته اشک می ریزد امشب بچه های کوفه هم یتیم شدند... هی میگن مادر اون آقایی که... هر شب برای ما نان و خرما میآورد... چرا ديگه نمیاد... مادر ... اون آقای که مثل پدر... هر شب ما رو نوازش میکرد... چرا نیومد... 🔸یتیمی دامن مادر گرفته اشک می ریزد 🔸که ای مادر چرا غم خوار ما طفلان نمی آید تا یتیمان کوفه فهمیدند... برای زخم سر امیرالمومنین شیر خوبه... هر کدوم از این بچه ها... یک ظرف شیر رو به دست گرفتند... اومدند پشت درب خانه امیرالمومنین... () اما دلها بسوزه برا... اون طفل شش ماهه ای که کربلا... از شدت تشنگی داشت جان میداد... یا صاحب الزمان منو ببخشید... بجای اینکه براش آب بیارند... با تیر سه شعبه جوابش رو دادند... من فقط همینو بگم... بین زمین و آسمان علی اصغر روی دستهای بابا... یکدفعه ابی عبدالله نگاه کرد... دید علی اصغرش داره بال و پر میزنه... دید علی اصغرش داره جان میده... 🔸دست و پا کم بزن اصغر که پریشان نشود 🔸پدر پیر تو آزرده و حیران نشود - 👇
() لحظات آخر امیرالمومنین... صدا زد حسنم پسرم... بیا... میخوام وصیت کنم... یکی یکی حرفهاش رو گفت... تا جایی که صدا زد... منو شبانه دفنم کن... (میدونید برای چی) آخه اگه خوارج قبر آقا رو پیدا میکردند... بدن مطهر حضرت رو سالم نمی گذاشتند... حتما بدن مطهر رو آتش میزدند... میخوام بگم آقا جان امام حسن... خوب شد شما... بدن امیرالمومنین رو شبانه دفن کردید... اما ... ای کاش امام سجاد هم... میتونست بدن باباش حسین رو... مخفیانه دفن کنه... ای وای... ای وای ... بگم یا نه... قبل از اینکه بدن بابا رو دفن کنه یکدفعه ببینه... ده نفر اسب هاشون رو نعل تازه زدند... (زبانم لال بشه...) انقدر بر روی بدن عزیز زهرا... اسب تاختند... تمام استخوانها شکست... یا صاحب الزمان منو ببخشید... یک کاری با بدن کردند... وقتی خواهرش زینب... اومد کنار جنازه قطعه قطعه برادر... یک نگاهی کرد... باتعجب صدا زد... آیا تو برادر منی... 🔸زينتِ دوشِ نبي را همه بُرديد ز ياد 🔸به خدا اين بدنِ اسب دوانيدن نيست 🔸چه بلائي سر ِ اين شاهِ غريب آورديد 🔸كه شناسائيِ او بسته به يك ديدن نيست الا لعنه الله علی القوم الظالمین. -
. |⇦•لیلة القدرت رسیده... و ویژهٔ ماه مبارک رمضان اجرا شده به نفسِ ●━━━━━━─────── لیلة القدرت رسید آداب امشب جالب است احترام هر گنه کاری که داری واجب است پیش مردم گر چه خورده طبل رسوایی من به همه گفتی که این رسوا مگر بی صاحب است *صاحب داره حالا درسته رسوا شده لو رفته ولی این کس و کار داره بی کس و کار نیست که اینجوری دوره اش کردین.* آسمان رحمتت ابری شد و باران گرفت سایه ی عفو تو بر دشت گناهانم غالب است آبروی رفته ی من را بخر تا نَهَم دست گاه گاهی ضرر کردن به نفع کاسب است *امشب منو بخری ضرر نمیکنی بالاخره من یه جایی به دردت میخورم آقاجان ..* گردن کج آمدم گردن بگیر امشب مرا این فراری که زمین خورده به جودت راغب است یک نفر حَرَف گویان از کنار من گذشت زود گفتی این که توبه هم نکرده تائب است شرم دارم خیلی از مهدی خجالت میکشم آن امام حاضری که فکر کردم غائب است لیلةُ القدر علی چادر سیاه فاطمه است نور زهرا در سیاهی های عالم حاجب است غیر حیدر قدر زهرا را نمی‌داند کسی جسم زهرا و علی یک روح در دو قالب است بستگی دارد به زهرا که علی هم بگذرد کار دست مادر است و مرتضی هم کاتب است *امشب هی میگه علی جان بنویس اینو بنویس اینو بنویس چرا. آخه خودش دستش شکسته است علی جان زیر بغلمو بگیر من امشب باید به همه ی اینا سر بزنم اینا اومدن برا تو دارن گریه میکنن. آی قربونت برم...* بستگی دارد به زهرا که علی هم بگذرد کار دست مادر است و مرتضی هم کاتب است این که هرشب یا علی برده دل ما را نجف فاطمه زحمت کشیده زحمت ما کاذب است حاجتم را هم ندادی در حرم راهم بده این دل سرگشته امشب کربلا را طالب است. زیر قبه با نمازت روضه ی کامل بخوان چون حسین ابن علی آنجا امام راتب است شمر، اگر بالای ده ضربه زدی بر گردنت تیر مانده در گلو کار سنان غاصب است بردن او در تنور مَطبَخَش با خولی و شستن خاکسترش با گریه کار راهب است *فلذا وقتی سر بریده رو آوردن تو خرابه دخترش بغل گرفت گفت: باباجان! شنیدم با گلاب سرتو شستن بابا..! ولی چرا هنوز این لبات خونیه مگه نشستن سرتو؟ ها حالا فهمیدم دیروز اون نامرد این چوبشو هی میزد..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•تو بچه ی فاطمه... و توسل به علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ محمدرضا طاهری ●━━━━━━─────── مولا یه نگاه کرد به همه فرمود: به جز بچه های فاطمه همه برن بیرون.محمدابن حنفیه رفت یکی ها رفتند یه وقت مولا دید عباسم سرشو انداخته آروم آروم داره میره. فرمود: نه قربونت برم تو بایست اصلا همه حرفام با توست، تو بچهٔ فاطمه هستی یه روزی می بینی که فاطمه میاد سرتو رو بالین میگیره.گفت :بیا کارت دارم.. اومد نشست. گفت: دستتو بیار جلو دورت بگردم گفت: حسینم بیا ،زینبم بیا، گفت : عباس من کربلا نیستم دل شوره دارم دست حسین رو تو دستت میذارم نکنه دست اینا از دستت جدا بشه ها.. زینب هم داره می بینه همه حرفای بابا رو داره ضبط می کنه گذشت تا شب عاشورا عباس پاسبان خیمه هاست یه وقت دید از دور یه سیاهی داره نزدیک می شه فرمود: هرکی هستی همون جا بایست.. امشب پاسبان خیمه های حسین منم.جلوتر نیا.. یه وقت دید یه صدای نحیفی میگه عباس من زینبم داداش.. دوید خودشو رو پاهای خواهر انداخت. دورت به گردم چطور از خیمه اومدی همین امشب می تونی راحت بخوابی فردا معلوم نیست اینا چی کار می کنند. گفت: عباس اومدم یه خاطره ای برات بگم شب بیست و یکم یادته بابام دست حسین رو تو دستت گذاشت.. عباس می دونست زینب می خواد چی بگه از شرمندگی داره آب می شه.. همه چیو یادمه. چرا این سوال رو میکنی چرا این یادآوری رو میکنی؟ فرمود: عباس شنیدم امروز برات امان نامه آوردن. این قدر خجالت کشید قمر بنی هاشم.. فردا هی اومد گفت داداش کی نوبت من میشه ؟ میخوام برم به این ها اعلام کنم چطور ازت حمایت می کنم. یه وقت ابی عبدالله گفت خوب گوش بده ببین بچه ها صدای العطششون بلنده برو برا بچه هام آب بیار..* «صدای نالتو بلند کن هرچه قدر کار داری شب اباالفضل از پرده جگر صدا بزن یا اباالفضل» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•به احترام مناجات... علیه السلام و گریز به کربلا به نفسِ حاج‌ محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── به احترام مناجات نیمه شبهایش خدا گذشت ز ما شیعیان رسوایش کسی که با علی امروزِ خویش را گذراند خوشا به روز قیامت خوشا به فردایش! خدا گواه به نامرد و مرد رو نزند هر آن کسی که فقط حیدراست آقایش برای نوکر خود کفش نو خرید ولی همیشه کفش پر از وصله داشت بر پایش علی که قامت یل های شام را خم کرد شکست گریه اطفال قد طوبایش کشاند قاتل خود را به سفره کرمش چه رحمتی ست در این سفره مصفایش سرش شکسته ولی عاشقانه میخندد آخه نمانده فاصله ای تا وصال زهرایش *همینطور که شما دارید گریه میکنید امشب دور تا دور بستر دارن گریه میکنن مولا یه نگاه کرد.. عباس داره گریه میکنه، حسن داره گریه میکنه، داداشای عباس دارن گریه میکنن، زینب ام کلثوم..یهو دید ابی عبدالله داره گریه میکنه فرمود: تو گریه نکن حسین جان. مرحوم شیخ عباس قمی این روضه رو میگه. چرا گریه نکنم بابا؟ گفت: گریه نکن عزیزم گفت: بابا جان میبینم فرقت شکسته شده تمام محاسنت به خون خضاب شده فرمود: تو هم مثل من میشی.. ابی عبدالله وسط گریه هاش کی باباجان کجا؟ فرمود: یه روزی میرسه وقتی جوونت رو زمین میفته صورت رو صورت علی اکبرت میذاری.. صورت که بر میداری از محاسنت خوت تازه میچکه.. اما یه فرقی داره حسین جان! این جا همه دارید دور من گریه میکنید اونجا وقتی به محاسن تو به خون خضاب میشه همه دورت کف میزنن همه هل هله میکنن گفت: حسین جان!...* حسین گریه نکن وقت آه و سوز تو نیست حسین هیچ روزی شبیه روز تو نیست به استغاثه جوابت نمی دهند حسین بگویی العطش آبت نمی دهند حسین "ببین من اینو تو عاشورا هم تفسیرش نمیکنم ، هر کسی با روایات آشناست باهاش گریه کنه " همه به آل علی قهر می‌کنند حسین و ظالمانه تو را نحر می‌کنند حسین خدا کند غریبانه ناله ها نزنی به زیر خنجر نامرد دست و پا نزنی بذار این یه دونه رو برات بگم.. قدیم دوره جاهلیت که میخواستن یه حیوون رو ذبح کنن یه زخم بهش میزدن وا میستادن نگاه میکردن چند ساعت طول میکشید. پیغمبر اومد فرمود: حرامه این کار رو نکنید زجر میکشه سریع سر از بدنش جدا کنید. تو را به قتل صبر حسینم پر تو را ببرند به پیش دیدهٔ زینب سر تو را ببرند *بابا چه صحنه ای دید دختر امیر المومنین بالای تل زینبیه یه مرتبه دستاشو رو سرش گذاشت فرمود: "صلی علیک مليك السماء، هذا حسين مرمل بالدماء، مقطع الأعضاء ، مسلوب العمامة و الرداء، مجزوز الرأس من القفا..."* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•بگو به خواب... و توسل به امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── بگو به خواب که آید به چشم بیدارش دلا، دلا بسوز که مولا تمام شد کارش سریع‌تر بدنش را به خاک بسپارید که در بهشت علی وعده کرده با یارش * فاطمه منتظرشه، پیغمبر چشم به راهشه* زمینیان غمگین، آسمانیان خوشحال که بی‌قرار دلی می‌رسد به دلدارش برای دیدن دست کبود فاطمه‌اش به عرش رفته یدالله دست حق یارش خدا کند ز علی باز رو نگیرد خدا کند برود اَبر از شبِ تارش * انگار این آرزوها رو زینب داره میکنه کنار بدن بابا ..* دوباره دست به پهلوی خود نگیرد کاش دوباره گُل نکند کاش زخم مسمارش خلاصه باز علی جان دهد اگر آید دوباره فاطمه زخمی اش به دیدارش * آی حسینیا از این جا امام زمان باهات کار داره * علی که سیر شد از کوفه زینبش هم رفت چه کوفه‌ای که تمامی نداشت آزارش غیرتیا چه کوفه‌ای که دوباره کشاند زینب را نه بینِ مجلس تفسیر بینِ انظارش رواست اهل خودش را فرو برَد در خاک که رفت دخترِ غیرت میانِ بازارش * جزء وصیت هایی که به امام مجتبی علیه السلام فرمود: یکیش هم این بود.عزیز دلم وقتی بدنم رو غسل دادی و کفن کردی مثل مادرت شبانه بدن منو میبرید تو و حسین فقط پشت تابوت رو بگیرید جلوی تابوت برادرانم جبرائیل و میکائیل هستند هر جا جلوی تابوت پایین اومدهمانجا قبری آماده ست برادرم نوح این قبر و برام آماده نگه داشته.عزیز دلم بدنم رو که دفن کردی سنگ های لحد و که چیدی چطوری امام حسن دلش میومد این سنگ های لحد رو بذاره.. آخرین سنگ لحد و که گذاشتی لحظه ای بعد وقتی برداشتی نگاه میکنی بدن توی قبر نیست نترسیا عزیز دلم اگر هر وصی پیغمبری از دنیا بره اون پیغمبر غرب عالم باشه وصی او شرق عالم باشه بدنشو میبرن کنار بدن اون پیامبر لحظاتی کنار اون پیامبر هست و دوباره میارنش تو قبرش همینطور هم شد همین اتفاق افتاد برا امام حسن هم حتما همینطور بود تنها یه وصی بود تو این عالم که دیگه دست به بدنش نزدند آخه این بدن ارباً اربا به جای اینکه وصی رو ببرند بدن او رو ببرند پیغمبر از مدینه اومد کربلا لذا زینب انگار دید رسول خدا رو صدا.. زد"صلا علیک ملیک السماء" اومدی هذا حسین این همون حسینه یه روز جاش رو سینه تو بود.. اما نگاه کن یا رسول الله "هذا حسین مرمل بالدماء، مقطع الاعضاء، مسلوبه العمامه و الرداء" مادرم دید این صحنه رو "هذا حسین مجزوز الرأس من القفا" .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇