eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.2هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
556 ویدیو
784 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. خدایا به حق اون آقایی که ، امشب فرزندانش دورِ بسترش ، نگاه به صورت بابا میکنند ، بابا از هوش میره ، گاهی به هوش میاد ، اشکشون سرازیره ، بابا چشمشو باز کرد ، یه نگاه به ابی عبدالله کرد ، دید ابی عبدالله داره گریه میکنه ، فرمود : حسینم ، تو گریه نکن بابا ... همه ی عالم باید برای تو گریه کنند ، حسین ... امشب هر کسی که احساس یتیمی میکنه ، امیرالمومنین پدر همه ماست ، پدر اسلامِ ... امشب هر کسی احساس یتیمی میکنه ، اشک تو چشمش حلقه زده ، بدونه امیرالمومنین به فرزندی قبولش کرده ... یا علی یا علی یا علی ... اما بیشتر از همه دختر گریه میکنه ، همه رفتند ، دختر جلو اومد ، بابا بابا بابا ... از« اُمِّ أیمَن » شنیدم من با حسینم کربلا میرم ... حسینم رو کربلا میکشند بابا ... بابا حدیث « اُمِّ أیمَن » صحیح هست یا نه ؟ حضرت فرمودند : بله دخترم ، هر چی « اُمِّ أیمَن » گفته ، درسته بابا ، اما یک جمله هم من بهت بگم زینبم : یه روزی تو رو به عنوان تو این کوفه میآرن ... حسییین ... گذشت ، تا اون روزی که بی بی زینب رو به عنوان اسیر آوردند ، یه نگاه به درو دیوار کوفه کرد ، گریه کرد ، یاد سخن باباش امیرالمومنین افتاد ... اما سادات ، یه وقت دید مردم دارن به آسمان اشاره میکنند ... آماده اید بگم ؟ سرش رو از محمل بیرون آورد ، یه نگاه کرد دید سر بریده ی حسینش ... الهی هیچ خواهری نبینه نبینه نبینه ... درسته شب شهادت امیرالمومنینِ ، ولی شب زیارتی امام حسینِ ... برادر همه ی مصیبت ها رو میدونستم ، اما دیگه نمیدونستم سر بریده ات بالای نیزه قرآن میخونه ... آخ بگم چه کرد ؟ یه مرتبه دیدند بی بی سر به چوبه ی محمل زد ؟ هر کجا نشستی ، یا حسییین ... تو همین اشک و حالت ، دستت رو بیار بالا ، قبل از دعا استغفار کن ، با نام ابی عبدالله ، خدا میبخشدمون ، دستت رو بیار بالا خجالت نکش : الهی العفو ... . . امشب سخن از هر دري مي گفت مولا از قطعه قطعه پيکري مي گفت مولا امشب حکايت از يزيد و ملک ري بود صحبت ز قرآن خواندن بر روي ني بود امشب علي با زينبش راز مگو داشت گويي سخن از بوسه ي زير گلو داشت امشب حسينش تشنه ي جام بلا بود هنگامه ي قالوا بلاي کربلا بود امشب علي بوسيد چشم مست عباس دست حسينش را سپردي دست عباس امشب به عباسش علي از آب مي گفت از تشنگي و از لب بي تاب مي گفت با سوز دل مي گفت اي نور دو عينم تا زنده اي جان تو و جان حسينم با سوز دل از تشنگي و آب مي گفت هر دم سخن ز آن گوهر ناياب مي گفت با چشم تر مي کرد ياد گاهواره مي داد شرح تير و حلق پاره پاره ناگه کشيد آهي و مولا رفت از هوش يعني چراغ عمر مولا گشت خاموش .............. آن شب به کوفه غوغایی بپا بود شوری بپا از ماتم شیر خدا بود آن شب علی با فرق تا ابرو شکسته می خواند شعر همسر پهلو شکسته از فرط غم در حال اغما  بود  آنشب مشاق  وصل روی  زهرا بود  آنشب آن شب پدر بهر پسر چشمان تر داشت گویی خبر از طشت و از لخت جگر داشت  آن شب سخن از هر دری می گفت مولا از قطعه قطعه پیکری می گفت مولا آن شب حکایت از یزید و ملک ری بود صحبت ز قرآن خواندن سر روی نی بود آن شب علی با زینبش رازی مگو داشت گویی سخن از بوسه ی ریر گلو داشت آن شب حسینش تشنه ی جام بلا بود هنگامه ی قالو بلای کربلا بود آن شب علی بوسید چشم مست عباس دست حسینش را گذاشت در دست عباس آن شب به عباسش علی از آب می گفت از تشنگی و از دل بی تاب میگفت با سوز دل می گفت ای نور دو عینم تا زنده ای جان تو و جان حسینم ای نور دیده گر پدر را دوست داری باید که دست از دامن او بر نداری .
. های حضرت زهرا سلام الله علیها خوارزمی گفته: در روایتی آمده است: علی(ع) پرده از چهره فاطمه(س) برداشت و با نوشته ای در کنار سرش روبرو شد در آن نگریست، اینگونه نوشته شده بود: به نام خداوند بخشنده و مهربان این ،وصیت فاطمه (س) دختر محمد (ص) است. در حالی که شهادت می دهد: خدایی، جز پروردگار جهانیان نیست. محمد(ص)، بنده و فرستاده اوست. بهشت و دوزخ حقیقت دارد. معاد، حتمی است و شکی در آن، وجود ندارد و خداوند، مردگان را زنده می کند. اى على! من فاطمه، دختر محمد هستم که خداوند مرا در دو جهان، همسر تو قرار داده است. تو از هر کس به ،من سزاوارتری در غسل، کفن، نماز و دفـن مـرا، شبانه انجام ده! از این مردم، کسی را آگاه مکن. 📚منبع: شهادت نامه فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ ص ۴۶۵ .
. فاطمیه؛ زبان حال مولا(ع) و حضرت زهرا(س) دخترت گریه می کند حالا روی دستش سه تا کفن مانده بین این ای که وا کرده سه کفن دو پیرهن مانده با نفسهای آخرت گفتیش این کفنها برای خانه ی ماست پدر و مادر و من اما پیرهن ها برای کرببلاست اولین پیرهن که میبینی این که کوچکتر است دخترکم قسمت محسنم نشد اما به تنِ اصغر است دخترکم هدیه کن بر رباب و در بغلش نوه ام را ببوس اصغر را دوّمین اش برای بی کفن است به تنش تا که کرد،خنجر را بوسه ای زن به گودی زیرش قبل تیغ و سنان و سر نیزه قبل از اینکه خنجرش با زور می زند نانجیب بر نیزه بعد غارت حرامیان را دید تبر و دشنه تیز می کردند با لباسی که از تنش کندند تیغشان را تمیز می کردند دید حتی لباس اصغر نیست نخ قنداقه هم به غارت رفت وای دست رباب را بستند بین نا محرمان اسارت رفت شاعر: . . *صدا زد زینبُ .. دخترم بیا ، مادر میخواد وصیت کنه. فرمود ای کنار گذاشتم ، میشه برا مادر بیاری؟ .. بقچه رو آورد گذاشت جلو مادر . گفت زینبم درِ بقچه رو باز کن . با همون دستایِ کوچولوش گره‌ها رو باز کرد ، دید سه‌ تا کفن میونه بقچه‌ ست ... دخترم اولین کفن مال منه .. کفنِ دوم مال بابات علیِ .. کفنِ سوم مال حسنِ .. یه مرتبه دید متحیرانه داره نگاه میکنه ... میگه زینب یه آهی کشید ، مادر نکنه حسینُ یادت رفته؟! ... یه مرتبه دوتایی گریه کردن .. صدا زد نه زینبم فراموشم نشده ، برا حسینم یه پیراهن دوختم. این پیراهنُ بهش بده ، لحظه‌ای که میخواست بره میدان ، از طرف من زیر گلوی حسینمُ ببوس ... داره حسینش میره، یه مرتبه دید داره صدا میزنه « مهلاً مهلاً » همینطور داره میره ، دوباره صدا زد : « مهلاً مهلاً » داره میره .. اما یه‌مرتبه صدا زد « یابن الزهرا ... » تا گفت یابن الزهرا برگشت .. چی میگی زینبم ؟.. صدا زد وصیت مادرمه؛ یه بوسه زیر گلویِ حسینش زد ... کاش به همینجا ختم میشد ، اما این بوسه ، بوسۀ آخر زینب نبود .. اینجا گلوی سالم حسینُ بوسه زد. اما چند ساعت بعد اومد تو گودال ، این نیزه شکسته‌ها رو کنار زد ... آی حسین .... به @gorizhaayemaddahi .
. فلسفه ی قیام و خروج امام حسین ع حضرت امام حسین ع به محمّد بن حنفيّه‏ هنگام خروج از مدینة به سمت کربلاء و در وقتى كه آن حضرت مى‏خواستند از مدينه منوّره به مكّه مكرّمه حركت كنند، وصيّت نامه‏اى نوشته و آن را به خاتم خود ممهور نمودند؛ و سپس آن را پيچيده و به برادر خود محمّد بن حنفيّه تسليم نمودند. و پس از آن با او وداع نموده و در جوف شب سوّم شعبان سنه شصت هجرى با جميع اهل بيت خود به سمت مكّه رهسپار شدند. و آن وصيّت چنين است: بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ إلَى أَخِيهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِيَّه: اينست آن وصيّتى كه حسين بن علىّ بن أبى طالب به برادرش: محمّد كه معروف به ابن حنفيّه است مى‏نمايد: إنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِىٍّ يَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ، وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ. وَ أَنَّ مُحَمَّدًا صَلَّى اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، جَآءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ. وَ أَنَّ الْجَنَّه وَ النَّارَ حَقٌّ. وَ أَنَّ السَّاعَه ءَاتِيَه لَا رَيْبَ فِيهَا. وَ أَنَّ اللَهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ. حقّاً حسين بن علىّ گواهى مى‏دهد كه هيچ معبودى جز خداوند نيست؛ اوست يگانه كه انباز و شريك ندارد. و بدرستيكه محمّد صلّى الله عليه و آله، بنده او و فرستاده اوست كه به حقّ از جانب حقّ آمده است. و اينكه بهشت و جهنّم حقّ است، و ساعت قيامت فرا مى‏رسد و در آن شكّى نيست. و اينكه خداوند تمام كسانى را كه در قبرها هستند بر مى‏انگيزاند. إنِّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَ لَا بَطِرًا وَ لَا مُفْسِدًا وَ لَا ظَالِمًا وَ إنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإصْلَاحِ فِى أُمَّه جَدِّى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ؛ من خروج نكردم از براى تفريح و تفرّج؛ و نه از براى استكبار و بلندمنشى، و نه از براى فساد و خرابى، و نه از براى ظلم و ستم و بيدادگرى! بلكه‏ خروج من براى اصلاح امّت جدّم محمّد صلّى الله عليه و آله مى‏باشد. أُرِيدُ أَنْ ءَامُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ أَسِيرَ بِسِيرَه جَدِّى وَ سِيرَه أَبِى عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ عليه السلام. من مى‏خواهم امر به معروف نمايم، و نهى از منكر كنم؛ و به سيره و سنّت جدّم، و آئين و روش پدرم علىّ بن أبى طالب عليه السّلام رفتار كنم. فَمَنْ قَبِلَنِى بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ، وَ مَنْ رَدَّ عَلَىَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى يَقْضِىَ اللَهُ بَيْنِى وَ بَيْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ؛ وَ هُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ. پس هر كه مرا بپذيرد و به قبولِ حقّ قبول كند، پس خداوند سزاوارتر است به حقّ. و هر كه مرا در اين امر ردّ كند و قبول ننمايد، پس من صبر و شكيبائى پيشه مى‏گيرم، تا آنكه خداوند ميان من و ميان اين جماعت، حكم به حقّ فرمايد؛ و اوست كه از ميان حكم كنندگان مورد اختيار است. وَ هَذِهِ وَصِيَّتِى إلَيْكَ يَا أَخِى؛ وَ مَا تَوْفِيقِى إلَّا بِاللَهِ، عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إلَيْهِ أُنِيبُ. وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى. وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّه إلَّا بِاللَهِ‏ الْعَلِىِّ الْعَظِيمِ. و اين وصيّت من است به تو اى برادر! و تأييد و توفيق من نيست مگر از جانب خدا؛ بر او توكّل كردم، و به سوى او بازگشت مى‏نمايم. و سلام بر تو و بر هر كه از هدايت پيروى نمايد. و هيچ جنبش و حركتى نيست، و هيچ قوّه و قدرتى نيست؛ مگر به خداوند بلند مرتبه و بزرگ». 📚لعمات الحسين، ص: 16-19 پاورقی اين وصيّت را محدّث قمّى در «نفس المهموم» ص 45، از علّامه مجلسى در «بحار الانوار» از محمّد بن أبى طالب موسوى آورده. و نيز در «ملحقات إحقاق الحقّ» ج 11، ص 602، از خوارزمى در كتاب «مقتل الحسين» ج 1، ص 188 طبع نجف آورده است. و در «مقتل علّامه خوارزمى» ج 1، ص 188 موجود است. .
. ✅امام علی(ع) آخرین وصایای خود را به پسرش امام حسن مجتبی(ع) می کند و ودائع مردم را به او می سپارد. امام(ع) ابتدا درباره غسل و کفن و محل دفن خودش به امام حسن(ع) و حسین(ع) وصیت کرد و فرمود : 📋《إِنْ أَنَا مِتُّ فَإِنَّكُمَا سَتَجِدَانِ عِنْدَ رَأْسِي حَنُوطاً مِنَ الْجَنَّةِ وَ ثَلَاثَةَ أَكْفَانٍ مِنْ إِسْتَبْرَقِ الْجَنَّةِ فَغَسِّلُونِي وَ حَنِّطُونِي بِالْحَنُوطِ وَ كَفِّنُونِي》 ♦️وقتی که من از دنیا رفتم، شما دو نفر کنار سرم حنوطی از بهشت و سه عدد کفن استبرق بهشتی خواهید یافت. پس مرا غسل دهید و به حنوط بهشتی حنوطم کنید و سپس کفنم کنید.(۱) امام صادق(ع) فرمود : 📋《لَمَّا أُصِيبَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(ع) قَالَ لِلْحَسَنِ(ع) وَ الْحُسَيْنِ(ع) : غَسِّلَانِي وَ كَفِّنَانِي وَ حَنِّطَانِي وَ احْمِلَانِي عَلَى سَرِيرِي وَ احْمِلَا مُؤَخَّرَهُ تُكْفَيَانِ مُقَدَّمَهُ‏!》 ♦️حضرت امير المؤمنين(ع) بعد از آنكه ضربت خورد، به امام حسن(ع) و امام حسين(ع) فرمود : وقتی من از دنيا رفتم، مرا غسل دهيد، كفن كنيد و حنوط كنيد، سپس جنازه مرا بر تابوت بگذارید، و عقب تابوب را شما بردارید و جلوی تابوت را رها کنید که توسط ملائكه بر خواهند داشت.(۲) در روایتی دیگر نقل شده است که؛ 📋《أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) أَمَرَ ابْنَهُ الْحَسَنَ(ع) أَنْ يَحْفِرَ لَهُ أَرْبَعَةَ قُبُورٍ فِي أَرْبَعَةِ مَوَاضِعَ فِي الْمَسْجِدِ وَ فِي الْغَرِيِّ وَ فِي دَارِ جَعْدَةَ بْنِ هُبَيْرَةَ وَ فِي الرَّحَبَةِ وَ إِنَّمَا أَرَادَ بِهَذَا أَنْ لَا يَعْلَمَ أَحَدٌ مِنْ أَعْدَائِهِ مَوْضِعَ قَبْرِه‏ِ》 ♦️امير المؤمنين(ع) فرزند خود امام حسين(ع) را امر كرد كه چهار قبر در چهار موضع از براى حضرت(ع) بسازد، در مسجد كوفه و در رحبه و در نجف و در خانه جعدة بن هبيره، براى آنكه ملاعين خوارج و بنى امیه موضع قبر آن حضرت(ع) را ندانند، مبادا که اراده کنند جسد مطهر ایشان را بیرون آورند.(۳) 📚منابع : ۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۳۴۸ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۱۳ ۳)فرحة الغُری عبدالکریم ابن طاووس، ص۳۲ . ✅سرانجام امام علی(ع) در شب جمعه، بیست و یکم ماه رمضان سال چهلم هجری قمری، در حالی که دو ثلث از شب جمعه گذشته بود، در سن شصت و سه سالگی به شهادت رسید. در این لحظه صدای گریه و ناله و شیون از خانه امام(ع) بالا رفت و همه در شهادت امام(ع) می گریستند. ابوالفرج اصفهانی می نویسد : بعد از وصیت امام علی(ع)؛ 📋《ثُمَّ لَمْ يَزَلْ يَقُولُ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» حَتَّى‏ قُبِضَ‏ عَلَيْهِ السَّلَامُ》 ♦️پس از اين وصيت ديگر سخنی جز (لا اله الا الله) از حضرت(ع) شنيده نشد، تا اینکه جان بر جان آفرين تسليم کرد.(۱) 📚منبع : ۱)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص۵۳ .
‍ . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گفتم نیا مغیره ها حیا ندارن گفتم نیا داغتو رو دلم میزارن اومدی حیف که خسته دیدمت آینه ی من،  شکسته  دیدمت سرو علی، نشسته دیدمت   آه زخمیه دستای نامردی تو مردم تا  به خونه برگردی تو ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به کی بگم گرفته بغض راه گلومو با یه غلاف از من گرفتن آرزومو شعله زده ، آتیش به جون من   حرف دله،  من و تو و حسن پیش یه مرد ، زنو نمی زنن    آه برگشتی به خونه اما نیلی دق دادن علی رو با یه سیلی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/85931 ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از ما گذشت وقتی شکسته گوشواره از ما گذشت خدا برا کسی نیاره وقتی می رفت ، قدش رشیده بود وقتی اومد ، ولی خمیده بود چادرشو رو خاک کشیده بود...آه تو سینه یه بغض بی حد داریم از کوچه خاطره ی بد داریم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یکی زدی ولی اومد صدای چندتا من جون دادم دستای تو نرفته بالا با زدنت سیاهی رفت چشاش  برگ گلم  ، ضرر داره براش بسه نزن ، آخه می مونه جاش   آه راه میره  با چشمایی که تاره این سیلی تقاص سختی داره ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ........... . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دق می کنم غسلت مرور غصه هامه دق می کنم غسل تو با اشک چشامه بین موهات ، یه بوی  دودیه هرجای این ، بدن کبودیه اون که زدت ، مگه یهودیه  آه زخمیه‌ غلاف و مسماری تو سخته غسل    شکستگی داری تو ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گریه م گرفت کبودی بازوتو دیدم بغضم شکست وقتی که به پهلوت رسیدم چشم علی ندیده زخماتو با چه دلی ببنده چشماتو دست به دیوار  حالا منم یا تو  آه من میشم چقد بدهکاره تو زود رفتی ، خدا نگهداره تو ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ............ . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (حرفای آخر) گفتم بمون که زندگی بی تو نمیشه این خونه ی سوخته دوباره خونه میشه چیزی دیگه،نمونده از تنت خونی شده ،گلای پیرهنت کشته منو،دعای رفتنت، آه دنیا روو   سر علی آواره از چشمات حلالیت می باره ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ( رو گرفتن ) از ما گذشت جا داره که بمیرم از درد پیچیده که نامرد ،  روی تو  دست بلند کرد اون که آتیش، زده به غربتت حالا  اومد ،واسه عیادتت در نمیام ،من از خجالتت،  آه  از دست یکی دیگه دلگیری روتو از علی چرا می گیری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (دردودل اسماء با خانم ) این آخری روی لبات بگو بخنده خوب می دونم سخته با درد پهلو خنده میری ولی، کنارمی بازم خواهش ‌تو، زمین نمیندازم تابوتتو، با گریه می سازم ،آه مثل  شمع که سوخته آروم آروم از تو موند یه  سایه ی نامعلوم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ .👇
. شهادت و تشییع حضرت زهرا علیهاالسلام 🔸◼️🔸 فاطمه عليها السلام  گاهي از شدت بيماري بيهوش مي‌شود و گاهي چشم‌هايش را باز مي‌كند، مولا عليه السلام نگاهش را به صورت همسر مظلومه‌اش دوخته در چشم انداز رنج‌هاي آينده‌اش دنيايي سراپا تنهايي را مي‌بيند و اشك‌هايش آرام آرام بر گونه‌اش سرازير است، زهرا عليهاالسلام  بار ديگر به هوش آمد. چشمان نگرانش را با حسرت بر چهره مظلوم و غمگين علي عليه السلام كه مي‌داند بعد از او تمام چاه‌ها از شنيدن آواي مظلوميتش عاجز خواهند شد دوخته است و به فكر اين فداكارترين مجاهد اسلام است كه بعد از فاطمه سخت تنها خواهد ماند. زهرا عليهاالسلام با علي عليه السلام سخن مي‌گويد:«علي جان وصيتي دارم». با شنيدن اين كلمه علي عليه السلام با چشماني نمناك و قلبي غمناك فرمود: زهرا جان بگو، كه مطمئن باش به وصيت تو عمل خواهم كرد. علي جان فرزندانم يتيم مي‌شوند با آنان مدارا كن، براي دلجوئي آنان يك شب نزد آنها و يك شب نزد همسرت باش. «يا علي غَسِّلْني فِي اللَيلِ و كِفِْني فِي الليلِ و دَفِّني فِي الليلِ ولا تَُعْلِن اَحَداً»؛ علي جان مرا شبانه غسل بده، شبانه كفن كن و به خاك بسپار، و كسي را آگاه مساز. بعد از اين كه وصيتش تمام شد، براي آخرين بار با هزاران حسرت كودكانش را يكايك بوسيده و با آنان وداع كرد. اين كه لحظه وداع با علي است كه بايد در اين دنيا بماند، بدون زهرايي كه معراج‌هاي بزرگ و پروازهاي ماورائي را گام به گام و بال در بال هم پيموده‌اند. زهرا عليهاالسلام براي اين كه سخن تسلي بخش خدا به كمكش بيايد تا در اين دردناك‌ترين لحظه، راحت بتواند علي را براي هميشه وداع كند، از قرآن ناطق خواست تا برايش قرآن بخواند: چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنيدن به رُخت نظاره كردن سخن خدا شنيدن صوت قرآن غمين علي عليه السلام همراه با نواي حزين كودكانش كشتي عمر فاطمه را تا ساحل آرامش همراهي كردند، زهرا راحت شد، ولي سهمگين‌ترين ضربه‌اي را كه طبيعت در توان داشت با دردناك‌ترين حالت برعلي فرود آورده است، كودكان يتيم زهرا همان گوهرهايي كه در آغوش پرمهرش پرورش يافته بودند و بعدها زيباترين ارزش‌هاي انساني را در تاريخ به نمايش گذاشتند ناله مي‌كردند. در صحن حياط در كنار بستر يگانه دختر پيامبر غوغايي برپاست، علي مظهر عدالت مظلوم زانوي غم در بغل گرفته، سر در گريبان فرو برده، آهسته آهسته اشك مي‌ريزد. ◼️ كودكان مادر از دست داده، خود را روي جسد زهرا انداخته او را صدا مي‌زنند. «اُمّ اَيْمَن» و «اَسما بنت عميس» با چشماني اشك آلود وسائل غسل دختر پيامبر را آماده مي‌سازند چند نفر از اصحاب با وفاي پيامبر، همان‌هايي كه در لحظه هولناك و سياه و دشوار تاريخ علي را انتخاب كردند. در گوشه حياط كوهي از اندوه را در جان عزادارشان حس كرده بر رنج‌هاي گذشته فاطمه و آينده علي اشك مي‌ريزند، فضاي لاجوردي با ستارگانش كه ميلياردها حوادث را ديده و خم به ابرو نياورده بودند نظاره‌گر اشك‌هاي گرم علي هستند در فراق زهرا. شب پاس به پاس مي‌خزد و علي عليه السلام با درد و اندوه پيكر مطهر فاطمه عليهاالسلام را غسل مي‌دهد. ◼️ من امشب غسل خواهم داد با اشك گلم را غنچه‌ام را لاله‌ام را من امشب تازه خواهم كرد تا صبح غم و داغ هزاران ساله‌ام را علي عليه السلام بدن زهرا عليهاالسلام غسل داد و كفن پوشاند. وقتي خواست بند كفن را ببندد، ديد كودكان زهرا چنان با حسرت آخرين نگاه‌ها را به صورت زهرا دوخته‌اند كه نزديك است روح از بدنشان خارج شود. با بياني كه اندوه عالم را با خود داشت صدا زد: حسن جان، حسين جان، زينبم، كلثومم، بيائيد از ديدار مادرتان توشه برگيريد كه وقت فراق است . يتيمان زهرا صورت به صورت مادر گذاشتند، گريه مي‌كردند و مي‌بوئيدند و براي روزگار بي‌مادري توشه برمي‌گرفتند كه علي عليه السلام مي‌فرمايد: «اِنّي اُشهِدُاللهَ اَنَّها قد حَنَتْ و اَنَتْ و مَدَّتْ يَدَيْها و صَمَتْهُما الي صَدْرِها مَلِّياً»؛ من خدا را گواه مي‌گيرم كه فاطمه عليهاالسلام ناله جانكاه كشيد و دست‌هاي خود را دراز كرد و فرزندانش را مدتي به سينه‌اش چسبانيد. آنگاه شنيدم هاتفي در آسمان صدا زد: ◼️«يا اباالحسن اِرْفَعْهُما عَنْها فَلَقَد اَبْكِيَا وَ اللهِ مَلائِكَةُ السَّماءِ»؛ اي علي! حسن و حسين را از سينه مادرشان بلند كن كه سوگند به خدا حالت آنها فرشتگان آسمان را به گريه انداخت . ◼️ بدن مطهر زهرا عليها السلام كسي كه نسل پاك پيامبر تنها از او در جهان باقي مانده و به منزله روزنه‌اي نور پاك رسالت پيامبر را به بشريت انتقال داده است در بستر تابوت شهادت با تمام مظلوميت آرميده، روي دوش چند نفر از اصحاب با وفاي پيامبر كه از تعداد انگشتان دست تجاوز نمي‌كنند به طرف قبر نامعلومش برده مي‌شود. .
. 🏴 روضه درب و دیوار علامه مجلسى گويد: در كتاب سليم بن قيس هلالى به روايت ابان بن ابى عيّاش از او، از سلمان و عبد اللَّه بن عبّاس روايت شده كه گفتند: هنگامى كه پيامبر اسلام(ص) رحلت كردند هنوز جنازه مقدس آن حضرت را به خاک نسپرده بودند كه مردم عهد و پيمان خود را شكستند و مرتد شدند و علم مخالفت را برافراشتند. اما حضرت على(ع) مشغول غسل و كفن و حنوط جسد مبارک پيغمبر عزيز اسلام شد تا اينكه آن جسد مقدّس را به خاک سپرد. سپس على عليه السّلام طبق حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم مشغول جمع آورى قرآن مجيد شد. پس از اين جريان عمر به ابوبكر گفت: مردم عموما غير از على و اهل بيتش با تو بيعت كردند، به دنبال وى بفرست تا بيايد و بيعت كند. ابوبكر پسر عموى عمر را كه نامش قنفذ بود خواست و به او گفت: نزد على برو، به وى بگو: خليفه پيغمبر تو را خواسته! چندين مرتبه قنفذ اين مأموريت را انجام داد ولى حضرت امير نزد آنان نيامد. عمر در حالى كه خشمناک بود برجست و خالد بن وليد و قنفذ را خواست. به آنان دستور داد تا هيزم و آتش برداشتند و به سوى خانه حضرت روانه شدند. در آن هنگام حضرت زهرا عليها السّلام پشت در نشسته بودند و جسم آن بانو پس از رحلت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ناتوان شده بود. عمر به در خانه على(ع) كه رسيد دقّ الباب كرد و فرياد زد: اى پسر ابى طالب! در را باز كن! حضرت زهرا(س) فرمود: «ما را با تو چه كار كه نمى ‏گذارى به عزادارى خويشتن مشغول باشيم؟!» عمر به حضرت فاطمه(س) گفت: در را باز كن! والا آتش به جان شما مى ‏زنيم! فاطمه زهرا(س) در جوابش فرمودند: «آيا از خداى توانا نمى‌‏ترسى كه داخل خانه من مى ‌شوى و به خانه‌‏ام حمله و هجوم مى ‌كنى؟!» ولى او حاضر نشد كه برگردد! آتش خواست و در خانه را آتش زد. وقتى در سوخت او در را باز كرد! در همين لحظه بود كه حضرت زهرا(س) در مقابل وى قرار گرفت و فرياد زد: «پدر جان! اى رسول خدا!» او شمشير خود را همان طور كه در غلاف بود، بلند كرد و به پهلوى فاطمه عليها السّلام زد. وقتى ناله آن بانوى مظلومه بلند شد با تازيانه به نحوى به ساق دست آن حضرت نواخت كه صيحه‏ اى زد و پدر خود رسول خدا(ص) را به فرياد طلبيد. هنگامى كه حضرت امير(ع) با اين منظره مواجه شد از جاى برجست و كمربند او را گرفت و او را از جاى كند و بر زمين افكند آنگاه بينى و گردن وى را كوبيد و تصميم گرفت كه او را به قتل رساند! ولى دستور پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را به ياد آورد كه به آن حضرت فرموده بود: «بايد صبور و شكيبا باشى.» لذا فرمود: «اى پسر صهاك! سوگند به حقّ آن خدايى كه حضرت محمّد(ص) را به مقام نبوّت گرامى داشت اگر نه چنين بود كه من به خاطر امر خداوند بايد صبر كنم تو مى‏‌ديدى كه نمى‌‏توانستى داخل خانه من شوى!» و عمر پيوسته استغاثه مى‌كرد! در اين هنگام مردم به ميان خانه على(ع) ريختند و بر آن حضرت غلبه يافته ريسمان به گردن مقدّسش انداختند! فاطمه زهرا(س) نزديک در آمد كه حضرت امير(ع) را از دست آنان رها كند، ولى قنفذ آن بانوى مظلومه را هدف تازيانه قرار داد! و اثر آن تازيانه نظير يک بازوبند به بازوى آن حضرت بود تا زمانى كه رحلت فرمود. آنگاه آن بانو را به نحوى به در كوبيد كه دنده و پهلويش شكست و جنين خود را كه در رحم داشت سقط كرد! پس از آن زهرا عليها السّلام چنان در بستر بيمارى افتاد كه ديگر برنخواست و به شهادت رسيد. 📚منبع زندگانى حضرت زهرا عليها السلام، ترجمه بحارالانوار، علامه مجلسی، ص ۶۴۴ .
. ◾️ وصيت‌نامه حضرت زهرا (س) اميرمؤمنان علی (ع) جامه را از صورت فاطمه (س) برداشت، نامه ای را در بالای سر فاطمه (س) مشاهده كرد، آن را برداشت و ديد در آن نوشته: «بنام خداوند بخشنده مهربان، اين است آنچه فاطمه دختر رسول خدا (ص) به آن وصيت نموده است: ۱- فاطمه گواهی می‌دهد كه خدایی جز خدای يكتا نيست. ۲- و محمد (ص) بنده و پيامبر خدا است. ۳- بهشت و دوزخ حق است و ترديدی در برپا شدن قيامت نيست و خداوند مردگان را از قبر بر می‌انگيزاند. ۴- ای علی! من فاطمه دختر محمّد (ص) هستم كه خداوند مرا به ازدواج تو درآورد، تا در دنيا و آخرت از آن تو باشم، تو از ديگران به من شايسته‌تر هستی. «حَنِّطْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ كَفِّنی بِاللَّيْلِ وَ صَلِّ عَلَيِّ وَادْفِنِي بِاللَّيْلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً.» «مرا شبانه حنوط كن و غسل بده و كفن نما و شبانه بر من نماز بخوان و مرا به خاک بسپار و به هيچكس خبر نده! تو را به خدا می‌سپارم، و به فرزندانم تا روز قيامت سلام می‌فرستم.» 📚منبع بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۲۵۳ . ☑️ یا علی! مرا یاد کن او در لحظه‌های واپسین زندگی به امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: «یا اَبَاالْحَسَنِ لَمْ یَبْقَ لِی اِلاّ رَمَقٌ مِنَ اَلْحَیاةِ وَ حَانَ زَمانُ الرَّحِیلِ وَالْوِداعِ فَاسْتَمِعْ کَلامِی فَاِنَّکَ لا تَسْمَعُ بَْعدَ ذلِکَ صَوْتَ فاطِمَةَ أبَداً اوُصیکَ یَا اَبَاالْحَسَنِ اَنْ لا تَنْسَانِی وَ تَزُورَنی بَعدَ مَمَاتِی.» «ای اباالحسن! برای من لحظه‌ای بیش از زندگانی نمانده است و زمان کوچ و خداحافظی فرارسیده است. سخنان مرا بشنو؛ زیرا پس از این صدای فاطمه علیها سلام را هرگز نخواهی شنید. ای اباالحسن! تو را وصیّت می‌کنم که مرا فراموش نکنی و پس از وفات من همواره مرا زیارت کنی.» 📚منبع کوکب الدّری، حایری مازندرانی، ج۱، ص۲۵۳ فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۵ ............ ◾️ دشمنان من و رسول خدا در تشییع من شرکت نکنند آن حضرت خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «اُوصِیکَ اَنْ لایَشْهَدَ اَحَدٌ جِِنازَتِی مِنْ هؤلاءِ الَّذینَ ظَلَمونِی وَ اَخَذوا حَقِّی فَاِنَّهُمْ عَدُوِّی وَ عَدُوُّ رَسولِ اللهِ وَ لا تَتْرُکْ اَنْ یُصَلِّیَ عَلَیَّ اَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لا مِنْ اَتْباعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی الَّیْلِ اِذا هَدَأت الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الاَبْصارُ.» «ای علی علیه‌السلام تو را وصیت می‌کنم هیچ یک از آنان که به من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب کردند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند؛ زیرا آن‌ها دشمنان من و دشمنان رسول خدا هستند و اجازه نده که فردی از آن‌ها و پیروانشان بر من نماز بگزارد. مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم‌ها آرام گرفته و دیده‌ها به خواب فرو رفته باشند.» 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۲۰۹؛ ج۷۸، ص۲۵۳؛ ج۲۸، ص۳۰۴ فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۰ .
. ▪️ به امیرالمؤمنین (ع) درباره حسین (ع) فَقَالَتْ: «يَا ابْنَ الْعَمِّ إِنِّي أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْهُ …. ابْکِنِی إِنْ بَکَیْتَ یَا خَیْرَ هَادٍ وَ اسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ‌ یَا قَرِینَ الْبَتُولِ أُوصِیکَ بِالنَّسْلِ‌ فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِیفَ اشْتِیَاقٍ‌ ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِ‌ فَارَقُوا فَأَصْبَحُوا یَتَامَی حَیَارَی‌ یَحْلِفُ اللَّهَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ‌» فاطمه علیهاسلام فرمود: «ای پسر عموی من! مرگ را می‌یابم که چاره‌ای از آن نیست و از آن خلاصی نیست. اگر گریه می‌کنی ،گریه کن برای من، ای بهترین راهنمایان و اشک بریز که امروز روز جدایی است. ای همسر بتول! تو را وصیت می‌کنم درباره‌ی فرزندانم که شب را صبح می‌کنند در حالتی که بی حد و اندازه شوق لقای مرا دارند. گریه کن برای من و گریه کن برای یتیمان من و فراموش مکن کشته شونده‌ی دشمنان (یعنی حسین علیه‌السلام) مرا در زمین عراق. فرزندانم از من جدا می‌شوند و شب را صبح می‌کنند در حالتی که یتیم و سر گردانند. به خدا سوگند روز فراق است.» 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۱۷۴ موسوعة، کاظم و محمود طباطبایی، ج ۱۵، ص ۱۰۰ فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۲ ........ ♠️ مرا شب دفن کن ابی عبدالله از پدرانش روایت کرده که فرمود: چون فاطمه (س) به حال احتضار رسید، وصیت کرد به علی(ع) پس گفت: «چون من مردم، تو مرا غسل ده و تجهیز کن مرا و نماز بگذار برایم و مرا در قبرم بگذار در لحد من و خاک روی قبرم بریز و قبرم را تسویه کن و بنشین نزد سر من، روبرویم و بسیار تلاوت قرآن کن و دعا بخوان زیرا که این ساعت احتیاج دارد میت به انس گرفتن با زنده‌ها و من تو را به خدای تعالی می‌سپارم و وصیت می‌کنم تو را به نیکی کردن در حق فرزندانم.» پس ام کلثوم (ممکن است مراد حضرت زینب(س) باشد) را به خود چسبانید و گفت: «چون به حد بلوغ رسید آنچه که در منزل است مخصوص به او است. پس خدا یاور او است.» چون وفات یافت امیرمومنان، آنچه را که گفته بود به جای آورد و او را در شب دفن نمود. 📚منبع جُنةُ العاصمه، میرجهانی طباطبایی، در بیان حالات و وقایع بعد از رحلت پیامبر(ص)، ص ۶۵۸ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸۲، ص ۲۷ بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۱۷۷ .
. وصیت به تهیه تابوت هنگامى كه بيمارى آن بانو شديد شد، حضرت على بن ابى طالب(ع) را خواست و به آن حضرت فرمود: «پسر عمو! من خودم را آماده سفر آخرت مى ‏بينم. به تو وصيّت مى ‏كنم كه با دختر خواهرم ازدواج نمايى، زيرا او براى فرزندانم نظير خودم مى‏ باشد. يك تابوت براى من پيش بينى كن، زيرا ملائكه اوصاف آن را براى من شرح داده ‏اند.مبادا در موقع تشييع جنازه و دفن و نماز خواندن بر بدن من احدى از دشمنان خدا حاضر گردند!!» ابن عبّاس مى‌گويد: حضرت زهرا همان روز از دنيا رحلت كرد. مردان و زنان مدينه عموما غرق ضجّه و گريه شدند و مردم دچار مصيبتى گرديدند كه در روز رحلت پدرش حضرت رسول(ص) دچار شده بودند. ابوبكر و عمر نزد حضرت امير(ع) آمدند و پس از اظهار تسليت به آن حضرت گفتند: مبادا قبل از ما بر جسد دختر پيامبر نماز بگزارى! ولى هنگامى كه شب شد على بن ابى طالب عليه السّلام عبّاس، فضل، مقداد، سلمان، ابوذر و عمار را خواست. آنگاه بر بدن مبارك آن مظلومه نماز خواندند و او را به خاك سپردند. و چون صبح شد ابوبكر و عمر با مردم مدينه آمدند كه بر بدن فاطمه زهرا(س) نماز بخوانند. ولى مقداد گفت: فاطمه را شب گذشته به خاك سپرديم. عمر به ابوبكر گفت: قبلا گفتم كه ايشان كار خودشان را خواهند كرد!! عبّاس گفت: فاطمه زهرا(س) خودش وصيّت كرد كه شما بر بدنش نماز نخوانيد! عمر گفت: اى بنى‌هاشم! شما آن حسدى را كه از قديم الايام با ما داشتيد هرگز ترك نخواهيد كرد، آن دشمنى و كينه‌‏هايى كه در سينه شماست از بين نخواهد رفت؟! به خداوند سوگند تصميم دارم كه قبر فاطمه را نبش كنم و بر جنازه‌‏اش نماز بخوانم! حضرت على عليه السّلام فرمود: «اى پسر صهاك! به خداوند سوگند اگر چنين عملى را انجام دهى سوگندى را كه خورده‏‌اى به تو بازمى‏‌گردانم و اگر اين شمشيرم را از غلاف بكشم آن را غلاف نمى‏‌كنم تا اينكه تو را هلاك نمايم.» عمر جا خورد و ساكت شد، زيرا مى‏‌دانست على هر گاه سوگند بخورد طبق سوگند خود عمل خواهد كرد. آنگاه على فرمود: «آيا تو آن كسى نيستى كه پيامبر تصميم گرفت تو را بكشد، آن حضرت به دنبال من فرستاد، من با شمشير كشيده به سوى تو آمدم كه تو را به قتل برسانم و خداى عليم اين آيه را نازل كرد: بر عليه آنان عجله منماى، زيرا ما آنچه را كه بايد براى آنان آماده كنيم آماده كرده‏ ايم.» 📚 منبع بحار الانوار، علامه مجلسی، ص ۶۴۸ . ⚫️ پیشنهاد اسماء برای ساخت تابوت اسماء بنت عمیس نقل می‌کند که فاطمه علیهاسلام دختر رسول خدا به من گفت: «من آن چه را بر پیکر زنان به هنگام مرگ می‌سازند، زشت می‌انگارم ؛ جامه‌ای را بر او می‌افکنند که آن پیکر را بر هر بیننده‌ای می نمایاند.» اسماء عرضه داشت: ای دختر رسول خدا! من چیزی را در حبشه دیدم که به شما نشان می‌دهم. اسماء چند چوب خواست، آن‌ها را درست کرد و بعد هم پارچه‌ای به روی آن کشید. حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها فرمود: «چه چیز خوبی است. مرده‌ی مرد از زن تشخیص داده نمی‌شود.» سپس فرمود: «هنگامی‌که من از دنیا رفتم مرا غسل بده و هیچ کس بر من وارد نشود.» هنگامی‌که فاطمه علیهاسلام از دنیا رفت، عایشه آمد تا وارد منزل فاطمه علیهاسلام شود. اسماء به او گفت: داخل مشو (او را منع کرد). عایشه به ابوبکر گفت: این زن خثعمی مانع از دیدار ما با دختر رسول خدا می‌شود و برای او چیزی مانند هودج عروس درست کرده است. اسماء به ابوبکر گفت: فاطمه علیها سلام دستور داده که کسی بر او داخل نشود و آن چیزی را که برایش ساختم وقتی زنده بود، دیده و دستور داد آن را برایش درست کنم. ابوبکر گفت: آن چه به تو دستور داده انجام بده سپس بازگشت و علی علیه‌السلام و اسماء او را غسل دادند. 📚منبع بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۱۹۰ فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۰ . ⚫️ نخستین تابوت برای حضرت فاطمه(س) ساخته شد امام رضا علیه السلام می‌فرمایند: «اول من جعل له النعش فاطمة ابنة رسول الله، صلوات الله علیها وعلی ابیها وبعلها وبنیها.» «نخستین کسی که پس از مرگش برای او تابوت ساخته شد، فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود؛ درود و صلوات خدا بر او و پدر و شوهر و فرزندانش باد.» 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۷۸، ص ۲۴۹ ‌
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. 🏴 وصیت حضرت علی(ع) به امام حسن(ع)/ ۱ حسن بن علی علیه‌السّلام می‌گوید: «هنگامی‌که زمان رحلت پدرم ف
. 🏴 وصیت حضرت علی(ع) به امام حسن(ع)/ ۲ «هنگامی‌که به چیزی از امور آخرت برخوردی، شروع به آن کن و اگر با چیزی از امور دنیا روبرو شدی صبر پیشه کن تا در آن مسأله هدایت یابی. از جایگاه تهمت و مجالسی که گمان بد به آن می‌رود دوری کن. همانا هم‌نشین [بد] به اطرافیان خود ضرر می‌رساند. فرزندم برای [رضایت] خدا رفتار کن و از بدزبانی دوری نما.» «به نیکی دستور ده و از بدی باز دار و در راه خدا با برادرانت، دوستی کن و انسان نیک را برای نیکی‌اش دوست بدار و با انسان گناه‌کار به ظاهر مدارا کن و با قلبت او را دشمن دار و با کردار خود از او دوری کن تا مانند او نباشی. از نشستن در سر راه‌ها دوری کن و جدال را رها نما و از هم‌نشینی با کسی که عقل و دانش ندارد بپرهیز.» «فرزندم! در زندگی و عبادتت میانه رو باش و دربندگی خدا به روش دائمی و پیوسته که توانایی انجام آن را داری عمل کن. سکوت را پیشه خود ساز تا سالم بمانی و از پیش، برای خود [نیکی و ثواب] بفرست تا [در آخرت] بهره‌مند گردی و نیکی را بیاموز تا یاد بگیری و در همه حال به یاد خدا باش و بر کودکان خانواده‌ات ببخشای و با بزرگان آنان به متانت رفتار کن.» 📚منبع امالی، شیخ طوسی، ج ۱، ص ۲۱ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. 🏴 وصیت حضرت علی(ع) به امام حسن(ع)/ ۱ حسن بن علی علیه‌السّلام می‌گوید: «هنگامی‌که زمان رحلت پدرم ف
. ◾️ امام درباره تجهیز و تدفین امام به فرزندشان امام حسن علیه‌السلام فرمود: «ای حسن! وقتی از دنیا رفتم، مرا غسل ده و کفن کن و با بقیّه حنوط رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که از کافور بهشت است و جبرئیل برای آن حضرت آورده بود حنوط کن. هنگامی‌که مرا برای تدفین روی تخت گذاشتید جلوی آن را رها کنید و فقط پشت تخت را بگیرید. ملائکه جلوی آن را خواهند گرفت و تخت حرکت خواهد کرد. به هر سو که تخت روان شد شما هم به همان سو حرکت کنید و جایی که توقف نمود همانجا محل قبر من است.» «پس از این‌که بر من نماز خواندی جنازه را از موضع خود بردار و خاک را از آن موضع کنار بزن. در آنجا قبر کنده شده و لحد ساخته‌ای خواهی یافت که پدرم حضرت نوح علیه‌السّلام برای من ساخته در آنجا گذاشته‌است، پس مرا بر روی آن تخته دفن کن و هفت خشت ساخته در آنجا خواهی یافت از خشت‌های بزرگ، آن‌ها را بر روی من بچین، پس اندکی صبر کن و یک خشت را بردار و به قبر نگاه کن» «مرا در آنجا نخواهی دید زیرا به جدّ تو رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ملحق خواهم شد، بدان‌که هر پیغمبری بمیرد اگر چه در مشرق مدفون شده باشد و وصیّ او در مغرب باشد، حق تعالی روح و جسد او را با روح و جسد وصیّ او خواهد پیوست، بعد از آن جدا می‌‏شوند، باز هر یک به قبرهای خود بر می‌گردند. سپس قبر مرا از خاک پر کن و محل قبر مرا پنهان کن. هنگام صبح تابوتی بر ناقه‌‏ای ببند و سر آن ناقه را به کسی بده که به جانب مدینه بکشد تا آنکه مردم ندانند که من در کجا مدفون شده‏‌ام.» در بعضی از روایات معتبر از امام جعفر صادق علیه‌السّلام روایت شده که حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام فرزند خود امام حسین علیه‌السّلام را امر کرد که برای ایشان چهار قبر در چهار محل ایجاد نماید. در مسجد کوفه، در رحبه، در نجف و در خانه جعدة بن هبیره، تا دشمنان امام از خوارج و بنی‌امیّه محل قبر ایشان را نشناسند مبادا که اراده کنند جسد مطهر امام را خارج نمایند. 📚منبع جلا العیون، علامه مجلسی، ص ۳۴۱ منتهی الامال، شیخ عباس قمی، جلد ۱ .
. 🔲 آخرین وصیت امام صادق(ع) ابوبصیر، یکی از شاگردان برجسته امام صادق(ع) می‌گوید: در هنگام شهادت حضرت صادق(ع) در مدینه منوره نبودم. پس از مراجعت از سفر، به عنوان تعزیت و تسلیت به محضر ام حمیده، همسر بزرگوار آن حضرت رفتم. ام حمیده وقتی یار با وفای همسرش ابوبصیر را دید، به شدت گریست و فرمود: «ای ابا محمد(ابابصیر) ای کاش حاضر بودی در هنگام رحلت آن جناب که آن حضرت یکی از دو چشمان مبارکش را بست. سپس فرمود»: «خویشان و اقاربم را و هر کس که به من لطف و محبتی دارد خبر کنید تا بیایند. وقتی همه در حضور جناب اجتماع نمودند و دور بسترش گرد آمدند فرمود: هرگز شفاعت ما نمی‌رسد به کسی که نمازش را خفیف بشمارد و استخفاف به نماز داشته باشد.» 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸۲، ص ۲۳۶ . ▪️ یکی از وصایای حضرت صادق(ع) حضرت صادق علیه‌السلام در حال احتضار وصیت فرمود: «از مال من چقدر عطا کنید به پسر اعمامم یک به یک اسم می‌برد.» راوی می‌گوید عرض کردم یابن رسول‌الله بعضی از آن اشخاص درباره شما بی‌ادبی‌ها و اذیت‌ها روا داشتند فرمود: «می‌خواهم از کسانی باشم که خدا در حق آنان می‌فرماید»: «والذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم؛ مؤمنین حقیقی کسانی هستند که به امر خدای تعالی صله‌ی رحم می‌کنند. بوی عطر بهشت از دوری دو هزار سال استشمام می‌شود ولی این عطر را عاق والدین و قاطع رحم استشمام نخواهد کرد.» 📚منبع زندگانی امام جعفرصادق، سید جعفر شهیدی، ص ۲۶۴ .