eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔳 شهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع) در نقل الفتوح پس، عبيد الله روى به جانب مسلم كرد و گفت: و تو اى پسر عقيل! تقرير كن كه چرا بدين شهر آمدى بعد از آنكه احوال و اعمال اين شهر منتظم بود، پريشان ساختى؟ مسلم گفت: نه من به جهت متفرّق گردانيدن مردمان اين شهر اينجا آمده ‏ام و لكن چون شما قوانين بد نهاديد و رسم فراعنه مصر و روم و ايران پيش گرفته با مردمان زندگانى خلاف سنّت مى‏كرديد و امر معروف به كلى منسوخ شده بود و كسى از منكر نهى نمى‏كرد، اميرالمؤمنين* حسين (ع) مرا بدينجا فرستاد تا مراسم امر معروف و نهى منكر را احيا كنم و هم مردمان را به حكم خداى تعالى و سنّت محمّد مصطفى (ص) خوانم. به حكم آنكه بعد از واقعه اميرالمؤمنين على (ع) خلافت حقّ ماست و شما را اين حال معلوم است، خواهيد راضى باشيد بر اين سخن خواهيد نباشيد. اوّل كس كه بر اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب (ع) كه امام بر حق و خليفه مطلق بود، بيرون آمد، شما بوديد. مثل ما و شما همچنان است كه خداى تعالى در قرآن مجيد مى‏فرمايد: وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ. عبيد الله بن زياد چون اين كلمات بشنيد، زفان وقاحت دراز كرد و از خدا و رسول(ص) نينديشيده بر اميرالمؤمنين على (ع) و حسين (ع) و مسلم(ع) دشنامها داد و سخنان ناسزا گفت. پس، مسلم گفت: خاكت بر دهان باد. تو و پدر تو و آن كس كه تو را امارت داد، بدين سخنان سزاواريد. اى دشمن خداى، پدر تو را از ياد پدرى نبود تا آنكه معاويه پا از دايره مسلمانى بيرون نهاده زياد ولد الزنا را به خود ملحق ساخت و معنى الْخَبِيثاتُ لِلْخَبِيثِينَ به ظهور آورد. آنچه خواهى بكن و بگوى. ما از اهل بيت نبوتيم و بلايا هميشه بر سر ما موكّل است و بدان راضى باشيم. عبيد الله خشمناک گفت: او را بر بام كوشک بريد و گردن بزنيد. مسلم گفت: اگر تو از قريش بودى و ميان من و تو قرابتى صورت بستى، مرا چنين نكشتى و اگر تو پسر [پدر] خود بودى، چنين عداوت با خاندان نبوّت روا نداشتى. از اين سخنان خشم عبيد الله زيادت شده، مردى را از اهل شام كه مسلم در اثناى محاربه او را زخمى بر سر زده بود، بخواند و او را گفت: مسلم را بگير و بر بام كوشک بر و به دست خويشتن گردن او بزن و كينه خويش از او باز خواه. آن مرد مسلم را دست بگرفت و بر بام كوشک برد. مسلم در راه تسبيح مى‏گفت و كلمه استغفار بر زفان مى‏راند و مى‏گفت: أللّهمّ احكم بيننا و بين قوم خذلونا. پس، شامى او را بنشاند و سر مباركش از تن جدا كرد- رحمة اللّه عليه. آنگاه مدهوش‏وار از بام فرود آمد و نزد پسر زياد شد. عبيد الله چون او را بدان حال بديد، گفت: تو را چه مى‏شود؟ مسلم را كشتى؟ گفت: بلى كشتم. امّا، مرا عجب عارضه‏ اى پيش آمد. چون او را گردن زدم، مردى سياه فام كريه منظر را ديدم كه لب خويش به دندان گرفته و به خشم در من مى‏نگريست و به انگشت به من اشاره مى‏كرد، چنان از او بترسيدم كه از هيچ چيز در عمر خويش چنان نترسيده بودم. عبيدالله خنديد و گفت: اين كارى بود كه هرگز نكرده بودى از آن سبب پريشان خاطر شدى. سهل باشد، دل به خويش آر و مترس. *طبق روایات و اعتقادات شیعی، سزاوار نیست لقب امیرالمومنین جز برای حضرت امام علی علیه السلام استفاده شود. 📚منبع: ترجمه الفتوح، ص۸۶۳ ۱۴۴۴ .