eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.5هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
540 ویدیو
767 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
و گریز (ع) احمد بن اسحاق (وکیل امام حسن عسکری در قم) می‌گوید: محضر امام حسن عسکری علیه السلام رسیدم و می‌خواستم درباره جانشین آن حضرت سؤال کنم. امام علیه السلام پیش از آن که من سؤال کنم، فرمود: ای احمد! خداوند متعال از لحظه ای که آدم را آفریده تا روز قیامت، زمین را از حجت خود خالی نگذاشته و نخواهد گذاشت و به میمنت حجت الهی از اهل زمین گرفتاریها بر طرف می‌شود، باران می‌بارد و زمین برکاتش را خارج می‌کند. عرض کردم: پسر پیامبر خدا! و جانشین پس از شما کیست؟ حضرت با شتاب برخاست و به درون خانه رفت و بازگشت، در حالی که پسر بچه سه ساله ای را که چهره ای همانند ماه شب چهارده داشت بر دوش گرفته بود. آنگاه فرمود: ای احمد بن اسحاق! اگر نزد خدای متعال و حجتهای او گرامی نبودی، این پسرم را به تو نشان نمی دادم، همین پسرم همنام رسول خدا و هم کینه اوست.او    کسی است که زمین را پر از عدل و داد می‌کند، همچنان که پر ظلم و جور شده باشد. ای اسحاق! مثل او در میان امت من، مثل خضر و ذوالقرنین است.به خدا سوگند او غایب می‌شود، که در زمان غیبت او کسی از هلاکت نجات نمی یابد مگر اینکه خداوند او را در عقیده به ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌امامتش ثابت نگه دارد و موفق بدارد که برای ظهور او دعا کند. عرض کردم: سرور من! آیا نشانه ای در این بچه هست که قلب من به امامت او اطمینان بیشتری پیدا کند و بدانم که او همان قائم بحق است؟ در این وقت ناگاه آن پسر بچه به سخن آمد و با زبان فصیح عربی فرمود: انا بقیة الله... من آخرین سفیر الهی در روی زمین و انتقام گیرنده از دشمنان خدا هستم.سپس فرمود: ای احمد بن اسحاق! اکنون که با چشم خود، حجت حق را دیدی، در جستجوی نشانه دیگری مباش! احمد بن اسحق می‌گوید: شاد و خرم از محضر امام عسکری علیه السلام اجازه گرفته، بیرون آمدم.فردای آن روز به خدمت امام عسکری علیه السلام رسیدم، عرض کردم: ای پسر رسول خدا! از عنایتی که دیروز درباره من فرمودید (فرزند عزیزت با به من نشان دادید) بسیار شادمان شدم، ولی نفرمودید علامتی از خضر و ذوالقرنین در اوست، چه می‌باشد؟ حضرت فرمود: منظورم غیبت طولانی اوست.(١) 👆با اين روايت دلها كربلايي مي شود ، وقتي امام عسكري عليه السلام فرزند سه ساله اش را به روى دوش مي آورد يعني كودك گاهى به روي دوش پدر جاى دارد ، جان عالم فداى سه ساله ى حسين عليه السلام بعد از پدر در خرابه جاى گرفت ...(٢) . و بجای آنکه سر بر زانوی پدر گذارد، سرِ بریده پدر را بر زانو گرفت.😭 . گریز به خرابه شام لزره افتاده به دستم پسرم ،زود بیا روشنی بخش دو چشمان ترم ،زود بیا تاکه سیراب کنی لعل لب خشک مرا ای جگرگوشه ی من، ای پسرم ،زود بیا تا نیایی دلم آرام نگیرد هرگز گرد غم ریخته در دور وبرم، زودبیا زهر کاری شده و ،بر جگرم افتاده تا نپاشیده به سینه جگرم، زود بیا فرصت مختصری تا سفر من باقی است لحظه ی آخر قبل از سفرم ،زود بیا آسمان منتظر وقت عروجم شده است دیر شد وصل من و دادگرم، زود بیا برمصیبات تو اندیشم و،هنگام وداع غم تو زنده شده در نظرم، زود بیا یاد آن طفل فتادم که دل شب می گفت سوختم ازغم هجران ،پدرم زود بیا همره مرغ سحر، گفت«وفایی» شب هجر باهمه منتظران، منتظرم زود بیا ✍ . ✅ منابع ١- داستان های بحارالانوار/ بحارالانوار جلد ٥٢ ص ٢٥    ٢- دانستنيهاى حضرت زينب سلام الاه عليه و حضرت رقيه به نقل از منتخب طریحی مطابق نقل معالی السبطین، جلد ٢ص ١٧٠
. مقتل و گریز روضه علیه السلام ابن بابويه روايت كرده عبيدالله بن خاقان گفت : پدرم طبيبي به بالين حسن ابن على فرستاد ، بعد از دو روز، براي پدرم خبر آوردند كه مرض آن حضرت صعب شده است و ضعف بر او مستولي گرديده است، پس بامداد سوار شد نزد آن حضرت رفت و اطبا را امر كرد كه از خدمت آن حضرت دور نشويد، و قاضي القضاه را طلبيد و گفت: ده نفر از علماي مشهور را حاضر گردان كه پيوسته نزد آن حضرت باشند؛ به اين جهت بود كه آن زهري كه به آن حضرت داده بودند، بر مردم معلوم نشود، و نزد مردم ظاهر سازند كه آن حضرت به مرگ خود رفته، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند، تا آنكه بعد از گذشتن چند روز از ماه ربيع الاول، آن امام مظلوم از دار فاني به سراي باقي رحلت نمود، و از جور ستمكاران و مخالفان رهايي يافت. چون خبر وفات آن حضرت در شهر سامره منتشر شد، (( قيامتي در آن شهر برپا شد، از جميع مردم صداي ناله و فغان و شيون بلند گرديد )) بعد از آن متوجه تجهيز آن جناب شد، جميع بازارها مطلع شدند، صغير و كبير و وضيع و شريف خلايق در جنازه ي آن برگزيده ي خالق جمع آمدند؛ پدرم كه وزير خليفه بود با ساير وزرا و نويسندگان و اتباع خليفه و بني هاشم و علويان به تجهيز آن امام زمان حاضر شدند، در آن روز سامره مانند صحراي قيامت بود از كثرت ناله و شيون و گريه مردم. چون از غسل و كفن آن حضرت فارغ شدند، خليفه ابوعيسي را فرستاد كه بر آن جناب نماز كند، چون جنازه ي آن جناب را براي نماز بر زمين گذاشتند، ابوعيسي به نزديك حضرت آمد و كفن را از روي مبارك حضرت دور كرد، و براي رفع تهمت، خليفه علويان و هاشميان و امرا و وزرا و نويسندگان و قضات و علماء و ساير اشراف و اعيان را نزديك طلبيد و گفت: بياييد و نظر كنيد اين حسن بن علي فرزند زاده ي امام رضا (عليه السلام) است بر فراش خود به مرگ خود مرده است و كسي آسيبي به او نرسانيده است، و در مدت مرض او اطباء و قضات و معتمدان و عدول حاضر بوده اند و بر احوال او مطلع گرديده اند و بر اين معني شهادت مي‌دهند، پس پيش ايستاد و بر آن حضرت نماز كرد، و بعد از نماز آن جناب را در پهلوي پدر بزرگوارخود دفن كردند(١).     👆همينجا عرض مي كنيم يا امام عسكرى روايات نشان مي دهد كه بدن مطهر شما بعد از شهادت روى زمين نماند و با عزت و احترام غسل و  كفن شد . اما بميرم براي جد غريبت حسين عليه السلام ، راوى مي گويد : عمر بن سعد لعنه الله روز عاشورا و روز ديگر را يعني روز يازدهم تا زوال آفتاب در كربلا ماند و كشتگان خود را جمع آوردي نمود و بر آنها نماز خواند و دفن نمود! و بدن مقدس حسين عليه السلام و يارانش را همانگونه بر روي خاك افتاده رها كرد! آنگاه به حميد بن بكير احمري دستور داد كه در ميان لشكر براي حركت بسوي كوفه فرياد بزند .(٢) ✅ منابع: ١- جلاء العیون - قسمت مربوط به امام حسن عسکری علیه السلام صفحات ١٢٥٣-١٢٥٤   ٢_قصه كربلا به ضميمه قصه انتقام صفحه ٤٠٤ .
. مقتل و گریز روضه امام حسن عسکری علیه السلام به کربلا روايت شده كه حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام را سپردند به نحرير و نحرير تنگ مى گرفت بر آن حضرت و اذيت مى كرد آن جناب را. زوجه اش به او گفت: اى مرد! بترس از خدا به درستى كه تو نمى دانى كه كيست در منزل تو، پس شروع كرد در بيان اوصاف حضرت عسكرى عليه السلام از صلاح و عبادت و جلالت آن حضرت و گفت من مى ترسم بر تو از اين رفتار تو با آن حضرت، نحرير گفت: به خدا سوگند كه من او را در بركة السباع ميان شيران و درندگان خواهم افكند. پس اجازه طلبيد از خليفه در اين امر، او را اجازه داد. پس آن حضرت را افكند به نزد شيران و شك نداشتند در آنكه شيران آن حضرت را خواهند خورد، پس نظر كردند در آن محل كه از حال آن جناب خبرى گيرند، ديدند آن جناب را [كه ] ايستاده نماز مى خواند و سباع در دور آن حضرت مى باشند پس امر كرد كه آن جناب را بيرون آورند و به خانه اش برند. (10) مؤ لف گويد: و به همين دلالت باهره اشاره شده در توسل به آن حضرت در دعاى ساعت يازدهم روز: (وَ بِالاِمامِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىِّ عليه السلام اَلَّذى طُرِحَ لَلسِّباعِ فَخَلَّصْتَهُ مِْن مَرابِضِها وَامْتُحِنَ بِالدَّو آبِّ الصِّعابُ فَذَلَّلْتَ لَهُ مَراكِبَها) ؛ يعنى متوسل شدم به امام حسن عسكرى عليه السلام آن آقايى كه افكندند در ميان درندگان پس به سلامت او را از محل درندگان بيرون آوردى، و ممتحن شد آن حضرت به دابه سركش و حيوان چموش پس رام كردى براى او سوار شدن او را. (١) 👆عرض مي كنيم يا امام حسن عسكرى روايت نشان مي دهد حيوانات هم حرمت شما را حفظ نمودند ، اما جان عالم فداى جد غريب شما حسين عليه السلام ، كاش در در كربلا هم اسبها حرمت بدن حضرت را حفظ مي كردند ، راوى مي گويد : عمر سعد روى به لشكر خود آورد و لشكر را ندا داد كه مَنْ يَنْتَدِبُ لِلْحُسَيْنِ؟ كيست كه اسب بر بدن حسين براند؟ ده تن حرام زاده ساختگى مهيّا اين كار شدند و بر اسبهاى خود برنشستند و بر آن بدنشريف بتاختند و استخوانهاى سينه و پشت و پهلوى مباركش را در هم شكستند و اين جماعتچون به كوفه آمدند در برابر ابن زياد ملعون ايستادند، اُسَيْد بن مالك كه يكى از آنحرام زاده‌ها بود خواست اظهار خدمت خود كند تا8 جايزه بسيار بگيرد اين شعر را مُفاَخَرةخواند: شعر: نَحْنُ رَضَضْنَا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْرِ بِكُلّ يَعْبوُبٍ شَديد الا سْرِ ابن زياد گفت چه كسانيد؟ گفتند: اى امير! ما آن كسانيم كه امير را نيكو خدمت كرديم، اسب بر بدن حسين رانديم به حدّى كه استخوانهاى سينه او را به زير سُم ستور مانند آرد نرم كرديم(٢) ✅ منابع: ١- منتهى الآمال جلد ١ بخش امام حسن عسكرى بخش نماز خواندن حضرت در ميان شيران و درندگان ٢- منتهى الآمال جلد ١ بخش شهادت امام حسين عليه السلام علیه_السلام
. 💢 مقتل و گریز روضه امام حسن عسکری علیه السلام 💢 امام حسن عسكري عليه السلام روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال دويست و شصتم از هجرت هنگام نماز صبح به شهادت رسيد ابن بابويه و ديگران گفته اند كه معتمد عباسي آن بزرگوار را به زهر شهيد نمود. ابوسهل مي‌گويد: در محضر امام عسكري عليه السلام بودم كه امام به خادم خود فرمود مقداري آب بجوشاند پس از آنكه آماده شد مادر حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آن را براي امام عليه السلام آورد، همينكه خواست قدح را به دست آنجناب بدهد و حضرت بياشامد دست مباركش لرزيد و قدح به دندانهاي ثناياي نازنينش خورد و قدح را بر زمين گذاشت و به خادم خود فرمود: داخل اين اتاق مي‌شوي و كودكي را به حال سجده مي‌بيني، او را نزد من بياور. ابوسهل مي‌گويد كه خادم گفت: من وارد اتاق شدم ناگاه چشمم به كودكي افتاد كه سر به سجده نهاده بود و انگشت سبابه را به سوي آسمان بلند كرده بود. به آن گرامي سلام كردم آن حضرت نماز و سجده را مختصر كرد پس از پايان نماز عرض كردم كه آقاي من مي‌فرمايد شما نزد او برويد، در همين هنگام مادر بزرگش آمد و دستش را گرفت و نزد پدر برد. ابوسهل مي‌گويد چون آن كودك به محضر امام حسن عسكري عليه السلام رسيد سلام كرد، بر چهره اش نگاه كردم «و اذا هو دري اللون و في شعر رأسه قطط مفلج الاسنان»، ديدم كه رنگ چهره ي مبارك روشنايي و تلألؤ دارد و موي سرش به هم پيچيده و مجعد است و ما بين دندانهايش گشاده است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌همينكه امام حسن عليه السلام نگاهش به فرزندش افتاد بگريست و فرمود: «يا سيد اهلبيته اسقني الماء فاني ذاهب الي ربي»، اي سيد اهل بيت خود مرا آب بده، همانا من به سوي پروردگار خويش مي‌روم. آن آقازاده قدح آب جوشانيده  را به دست خويش گرفت و بر دهان پدر گذاشت و او را سيراب كرد. آنگاه فرمود: مرا آماده كنيد كه مي‌خواهم نماز بخوانم، سپس روي به فرزند كرد و فرمود: پسرم بشارت باد تو را كه تويي مهدي و حجت خدا بر روي زمين و تويي پسر من و منم پدر تو و تويي «م ح م د» بن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب عليهم السلام و پدر توست رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و تويي خاتم ائمه طاهرين و نام تو همنام رسول خدا است و اين عهدي است به من از پدرم و پدرهاي طاهرين تو صلي الله علي اهل البيت ربنا انه حميد مجيد و در همان هنگام به شهادت رسيد(١) 👆جا دارد عرض كنيم يا امام عسكري عليه السلام ، جان عالم فداي شما ، هر چه بود در لحظات آخر فرزند كراميتان آب به شما رسانيد و نگذاشت تشنه لب جان بدهيد ، اما بميرم براي جد غريب شما حسين عليه السلام كه تشنه لب جان داد و وقتي فرزندش امام سجاد بدن مطهر او را دفن نمود بر روى قبر نوشت: «اين قبر حسين بن علىّ بن أبي طالب عليه السّلام است كه او را به قتل رساندند در حالى كه تشنه و غريب بود»(٢) ✅ منابع: ١- بحار، جلد٥٠ ، ص ٣٣٣ و منتهي الآمال، جلد ٢ص ٤٧٢ ٢- ترجمه مقتل مقرم، ص: 223 .