eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
546 ویدیو
772 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. فاطمیه و مرحوم کاشف الغطا همواره از گذشته بین مورخین و محدثین برای تعیین تاریخ شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) اختلاف نظر وجود داشته و علامه ی مقرّم (رحمة الله علیه) تا ده قول در این موضوع از علما نقل فرموده است.اگرچه مشهور بین این ده قول روایت ۷۵ روز و ۹۵ روز پس از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می باشد اما در اینجا قصد داریم قضیه ای را از زبان آیت الله مقتدایی که در درس خارج فقه خود در تاریخ ۸۹/۲/۷ بیان فرمودند نقل کنیم ایشان فرمودند: سال ۱۳۴۵ شمسی در مکه شیخ علی کاشف الغطاء نوه شیخ جعفر کاشف الغطاء را دیدم … و او خاطره ای را برایم گفت : که ، جد ما مرحوم کاشف الغطاء با خود گفت مردم در احکام الهی از ما متابعت می‌ کنند و ما فتوی می ‌دهیم و آنها عمل می‌ کنند. در مورد شهادت حضرت زهرا سلام الله علیهاهم اگر ما اعلام بکنیم که شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها روی ۷۵ روز است یا روی ۹۵ روز است مردم متابعت می ‌کنند و دو دستگاه و دو موقع عزاداری برپا نمی ‌شود و تصمیم گرفت در این مورد مطالعه کند. لذا کتب مربوطه از شیعه و سنی را جمع کرد تا با یک بررسی عمیق تحقیق کند و حکم نهایی را صادر کند. آن بزرگوار (شیخ جعفر کاشف الغطا) مادر پیری داشت متجهده و اهل عبادت بود. شب در عالم خواب حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها را در خواب می ‌بیند که با حال غضب (با این تعبیر) فرمودند که این چه کاری است پسرتان می‌ خواهد بکند و می‌ خواهد (عزاداری) شهادت مرا کم کند. این زن که روحش از تصمیم پسرش خبر نداشت از اتاق می ‌آید بیرون نصف شب می ‌بیند که چراغ اتاق پسرش روشن است معلوم است که بیدار است. می ‌آید درب اتاق شیخ را باز می ‌کند وارد می ‌شود، می ‌بیند اینقدر کتاب دور شیخ جمع شده است که اصلا خود شیخ پیدا نیست گویا پشت کتاب مخفی شده باشد. می ‌رود جلو صدا می ‌زند پسر چه می ‌کنی که حضرت زهراسلام الله علیها بر تو غضبناک است .مرحوم شیخ فکری می ‌کند می ‌پرسد چه شده است؟ مادر می‌گوید: بی بی حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند می‌ خواهد ایام شهادت مرا کم کند؟! مرحوم شیخ می‌ فهمد اقدامی که می‌ خواست بکند مورد نظر حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیست. خود حضرت زهراسلام الله علیها می ‌خواهند که دو برنامه، دو تشکیلات، دو وقت جلسات گرفته بشود. مرحوم شیخ بساط را جمع می‌ کند و می ‌گوید همانطور که روال بوده برای حضرت زهراسلام الله علیها چندین عزاداری و مجالس منعقد بشود. .
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو هر کار بگو یازهرا گرفتار بگو یازهرا با حاجت بگو یا حیدر علی وار بگو یازهرا ننه زهرا گینه آچ گوزوی منه زهرا فقط جان وئررم سنه زهرا بابا حیدر اولار جانیمیزی آلا حیدر بیزه سایه سینی سالا حیدر نفسم فاطمه است جلسم‌ فاطمه است رمز رهایی از این قفسم فاطمه است جگرم حیدره سپرم حیدره سرمو بالا میگیرم پدرم حیدره ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به بارون بگو یازهرا پریشون بگو یازهرا نجف که میری با مولا تو ایوان بگو یازهرا ننه زهرا باغیشلا منی محسنه زهرا قوی اصلا اورگیم سینا زهرا بابا حیدر گرک مذهبی‌میز قالا حیدر سنون تک یوخوموز آقا حیدر علی ام فاطمه است حسنم فاطمه است نوای این سینه سینه زنم فاطمه است قلم ام حیدره علم م حیدره شنشهه اصیل و با کرمم حیدره ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/1346903/119846 .👇
. مقام خادمه ی سلام‌الله‌علیها مالک بن دينار گويد: «رَأَيْتُ فِي مُوَدَّعِ الْحَجِّ امْرَأَةً ضَعِيفَةً عَلَى دَابَّةٍ نَحِيفَةٍ وَ النَّاسُ يَنْصَحُونَهَا لِتَنْكُصَ فَلَمَّا تَوَسَّطْنَا الْبَادِيَةَ كَلَّتْ دَابَّتُهَا فَعَذَلْتُهَا فِي إِتْيَانِهَا فَرَفَعَتْ رَأْسَهَا إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَتْ: لَا فِي بَيْتِي تَرَكْتَنِي وَ لَا إِلَى بَيْتِكَ حَمَلْتَنِي فَوَ عِزَّتِكَ وَ جَلَالِكَ لَوْ فَعَلَ بِي هَذَا غَيْرُكَ لَمَا شَكَوْتُهُ إِلَّا إِلَيْكَ. فَإِذَا شَخْصٌ أَتَاهَا مِنَ الْفَيْفَاءِ وَ فِي يَدِهِ زِمَامُ نَاقَةٍ فَقَالَ لَهَا: ارْكَبِي فَرَكِبَتْ وَ سَارَتِ النَّاقَةُ كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ فَلَمَّا بَلَغْتُ الْمَطَافَ رَأَيْتُهَا تَطُوفُ فَحَلَفْتُهَا مَنْ أَنْتِ؟ فَقَالَتْ: أَنَا شُهْرَةُ بِنْتُ مُسْكَةَ بِنْتِ فِضَّةَ خَادِمَةِ الزَّهْرَاءِ.»؛ در موسم حج زن ضعيفى را ديدم كه بر شترى نحيف سوار است. مردم او را نصيحت مى‏كردند كه با آن شتر به صحرا نرود و باز گردد؛ ولى او توجّهى نكرد و همراه بقيۀ مردم به راه افتاد. هنگامى كه مقدارى از راه را در باديه طى كرديم شترش تحمّل رفتن را از دست داد و ايستاد. او سرش را به سوى آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! نه مرا در خانه‏ام گذاشتى و نه به خانۀ خودت رسانيدى. تو را به عزّت و جلالت سوگند اگر كسى غير از تو اين عمل را با من انجام داده بود شكايت او را به سوى تو مى‏آوردم. – مالک گويد:- در اين حال ناگهان شخصى نزد او آمد كه شترى ماده به همراه داشت و به آن زن گفت: سوار شو! هنگامى كه وى سوار شتر گرديد آن حيوان با سرعت عجيبى حركت كرد. زمانى كه من مشغول طواف خانۀ خدا بودم، آن زن را ديدم كه طواف مى‏كرد. او را سوگند دادم و از او خواستم كه خود را معرفى كند. گفت: من “شهره”، دختر مسكه، دختر فضّه، خادم حضرت فاطمه زهرا – يعنى نوه فضّه- هستم 📚 مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب،ج۳، ص۱۱۷؛ 📚 تسلیة المجالس، کرکی حائری، ج۱، ص۵۲۹؛ ............... . سلام‌الله‌علیها رَوَیَ الروانْدِي فِي الخَرَائِج: «أَنَّ أُمَّ أَيْمَنَ لَمَّا تُوُفِّيَتْ فَاطِمَةُ حَلَفَتْ أَنْ لَا تَكُونَ بِالْمَدِينَةِ إِذْ لَا تُطِيقُ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَوَاضِعَ كَانَتْ بِهَا فَخَرَجَتْ إِلَى مَكَّةَ فَلَمَّا كَانَتْ فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ عَطِشَتْ عَطَشاً شَدِيداً فَرَفَعَتْ‏ يَدَيْهَا و قَالَتْ: يَا رَبِّ أَنَا خَادِمَةُ فَاطِمَةَ تَقْتُلُنِي عَطَشاً. فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهَا دَلْواً مِنَ السَّمَاءِ فَشَرِبَتْ فَلَمْ تَحْتَجْ إِلَى الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ سَبْعَ سِنِينَ وَ كَانَ النَّاسُ يَبْعَثُونَهَا فِي الْيَوْمِ الشَّدِيدِ الْحَرِّ فَمَا يُصِيبُهَا عَطَشٌ». راوندی در خرائج روایت کرده: وقتى حضرت فاطمه(علیها السلام) از دنيا رحلت نمود، امّ ايمن سوگند خورد كه در مدينه نماند؛ زيرا طاقت ديدن آن مواضع و محل‏هايى كه حضرت فاطمه(علیها السلام) را در آنجا ديده بود نداشت. از مدينه خارج شد و به سوى مكّه حركت كرد. در بين راه، آب او تمام شد و تشنگى شدیدی بر او غلبه كرد، پس دستان خود را به سوى آسمان بلند كرد و گفت: پروردگارا، من خدمتكار حضرت فاطمه(علیها السلام) هستم. آيا مى‏خواهى مرا به واسطۀ عطش و در حال تشنگى قبض روح کنی؟ در اين حال خداوند متعال دلوی آب از آسمان براى او فرستاد. او از آن آب نوشيد و هفت سال از آب و غذا بى‏نياز گرديد. به طوریکه مردم او را در روز بسيار گرم به دنبال كارهايى مى‏فرستادند ولى هرگز تشنه نمى‏شد. 📚 خرائج و الجرائح، قطب الدين راوندی، ج۲، ص۵۳۰؛ 📚 بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۲۸؛ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎴 [جلسه‌ی سوم] ۲۸ آذر ۱۴۰۱شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 📚 مطالب مطرح شده: ۷. وجوب اتباع از اهل‌بیت علیهم‌السّلام ۸. نمونه‌هایی از مخالفت با اهل‌بیت علیهم‌السّلام: * ناسزاگویی معاویه به امیرالمؤمنین علیه‌السلام * داستان خرمای طبر زرد * مواجه شدن با جوان سُنّی به‌نام سیّدمحمدموسی، در شهر شام و استبصار وی به مذهب اهل‌بیت علیهم‌السّلام ۹. ثواب گریه بر مظلومیت اهل‌بیت علیهم‌السّلام
41.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖رسالتِ روضه‌خوانی 💠 روضه خوانی حاج در هواپیمای تهران_نجف برای مسافرین و زائرین (صبح حسینی) 🚩کعبه از ما می‌برد دل، کربلا هم برده دل هر دو دلدارند اما، این کجا و آن کجا 🚩زائران کربلا، در اربعین و غیر از آن هر دو زوارند اما، این کجا و آن کجا..
. 📍بداهه خوانی و بزمی خوانی 📝بداهه در اصل، بَداهت و به معنی بی‌اندیشه سخن گفتن و نوشتن است. 🔸بداهه خوانی همان‌گونه که از نام آن مشخص است، اجرای مداحی در زمانی است که مداح محترم، برنامه از پیش تعریف شده‌اش را نادیده می‌گیرد و با اتّکا به تجربه‌های قبلی خود،بدون تأمل، شعر یا مطلبی به اقتضای مجلس می‌خواند. 🔖و اما بزمی‌خوانی؛ اشاره به نحوه خواندن به صورت صمیمی و نیمه‌رسمی و آرام است. 🌀این حالت اگر چه پرشور و تأثیرگذار است، جنبه رسمی ندارد و معمولاً در میان خواص اهالی هیئت و مداحی برپا می‌شود و افراد به اقتضای حال، به کمک هم مجلس را اداره می‌کنند و به سهم خویش، چند بیت می‌خوانند. 📚منبع: فرهنگ اصطلاحات و کنایات مداحی .
Sokhanrani-GolPichi14020902.mp3
25.1M
🎙 : حجةالاسلام گلپیچی 🏴 مراسم عزاداری 📅 پنجشنبه ۲ آذر ماه ۱۴۰۲ 🔺 هیأت آیین حسینی 📍 امامزاده قاضی الصابر (ع)
Sokhanrani-GolPichi14020903.mp3
26.76M
🎙 : حجةالاسلام گلپیچی 🏴 مراسم عزاداری 📅 جمعه ۳ آذر ماه ۱۴۰۲ 🔺 هیأت آیین حسینی 📍 امامزاده قاضی الصابر (ع)
. 🩸فرازهایی از مصیبت «سیلی‌زدن» به روی مبارک إنسیّة الحَوراء سلام‌الله‌علیها، توسط شخص «دوّمی» ... 🥀 روزی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله گریه می‌کردند و به امیرالمومنین علیه‌السلام می‌فرمودند: أَبْکِی مِنْ ضَرْبَتِکَ عَلَی الْقَرْنِ وَ لَطْمِ فَاطِمَةَ خَدَّهَا 📋 یاعلی! گریه می‌کنم بر آن ضربتی که بر فرق تو و آن سیلی‌ای که برگونه فاطمه سلام‌الله‌علیها می‌زدند.(۱) 🥀 خود دوّمی در نامه‌اش به معاویه چنین نوشت: ... وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَیَّ بِوَجْهٍ أَغْشَی بَصَرِی، 📋 بعد از آنکه لگد بر زدم، وارد خانه شدم که با فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها» روبرو شدم؛ نور او، چشم مرا کور کرده بود. فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَی خَدَّیْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَی الْأَرْضِ، 📋 پس از روی پوشیه‌اش چنان سیلی به صورتش زدم که گوشواره‌اش کنده شد و بر روی زمین افتاد.(۲) 🥀 خود حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها در روایتی فرمودند: وَ رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ وَ أَنَا حَامِلٌ فَسَقَطْتُ لِوَجْهِی وَ النَّارُ تُسْعَرُ 📋 پشت در بودم که عمَر با لگد بر در زد و در به طرف من برگشت؛ من باردار بودم که با صورت در بین شعله‌های آتش به روی زمین افتادم. وَ تَسْفَعُ وَجْهِی، فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتَّی انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ أُذُنِی، 📋عمر وارد خانه شد و به صورتم لطمه زد و آن‌چنان به صورتم سیلی زد که گوشواره‌ام از گوشم افتاد.(۳) 🥀 در روایتی امام صادق علیه‌السلام فرمودند: مادر ما قباله فدک را از ابوبکر گرفته بود و در مسیر بازگشت به خانه بود که عمر راه را بر او بست؛ عمر هر چه که گفت قباله را به من بده، اما فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها آن را به او نداد. فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ ... 📋 پس با پایش آنچنان به مادر ما لگدی زد که مادرمان به روی زمین افتاد. ثُمَّ لَطَمَهَا فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی قُرْطٍ فِی أُذُنِهَا حِینَ نُقِفَتْ 📋 سپس جلو آمد و بر صورت مبارک مادرمان چنان سیلی زد که هنوز که هنوز است گویا دارم می‌بینم آن لحظه‌ای را که گوشواره های مادرم بر روی زمین افتاد...(۴) 📚(۱)الامالی،شیخ صدوق،ص۱۹۷ 📚(۲)بحارالانوار، ج۳۰ ص۲۹۴ 📚(۳)الهدایةالکبری،خصیبی،ص۱۷۹؛ و بحارالانوار، ج۳۰ ص۳۴۹ 📚(۴)الاختصاص، ص۱۸۵ ✍️مردک پَست که عمْری نمک حیدر خورد نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد ایستادم به نوک پنجه‌ی پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد سیلی محکم او چشم مرا تار نمود مادر از من دو سه تا سیلیِ محکم‌تر خورد... .
. 🏴 لگد زدن دشمن کافر بر حضرت زهرا (س) (روضه داغ مستندی که نباید هرجایی خوانده شود.) فَدَعَا بِكِتَابٍ فَكَتَبَهُ لَهَا بِرَدِّ فَدَكَ فَقَالَ فَخَرَجَتْ وَ الْكِتَابُ مَعَهَا فَلَقِيَهَا عُمَرُ فَقَالَ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ مَا هَذَا الْكِتَابُ الَّذِي مَعَكَ فَقَالَتْ كِتَابٌ كَتَبَ لِي أَبُو بَكْرٍ بِرَدِّ فَدَكَ فَقَالَ هَلُمِّيهِ‏ إِلَيَ‏ فَأَبَتْ أَنْ تَدْفَعَهُ إِلَيْهِ فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ وَ كَانَتْ حَامِلَةً بِابْنٍ اسْمُهُ الْمُحَسِّنُ فَأَسْقَطَتِ الْمُحَسِّنَ مِنْ بَطْنِهَا ثُمَّ لَطَمَهَا فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِي أُذُنِهَا حِينَ نُقِفَتْ‏ ثُمَّ أَخَذَ الْكِتَابَ فَخَرَقَهُ فَمَضَتْ وَ مَكَثَتْ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً مَرِيضَةً مِمَّا ضَرَبَهَا عُمَرُ ثُمَّ قُبِضَتْ ابوبکر نامه‌ای بدین مضمون برای فاطمه سلام الله علیها نوشت که فدک را به او باز می‌گرداند، فاطمه سلام الله علیها در حالی که نامه را به همراه داشت، بیرون رفت، عمر او را دید و گفت: ای دختر محمد! این چه نامه‌ای است که که با خود داری؟ گفت: نامه‌ای است که ابوبکر در مورد بازگرداندن فدک برایم نوشته است. عمر گفت: آن را به من بده، ولی فاطمه نپذیرفت، عمر با پایش لگدی به فاطمه زد در حالی که محسن را حامله بود، با این لگد محسن را سقط کرد. سپس سیلی بر گونه فاطمه سلام الله علیها نواخت. گویا الان می نگرم که گوشواره از گوش آن حضرت افتاد و پراکنده شد. عمر نامه را از او گرفت و پاره کرد، حضرت فاطمه سلام الله علیها هفتاد و پنج روز در حالی که از این ضربت عمر بیمار شده بود در دنیا زیست سپس از دنیا رفت. 📚منبع الإختصاص، شیخ مفید، ص 185 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/9848 .
. ◼️ روضه خوانی امام صادق (ع) برای زدن حضرت زهرا (س) قال الصادق علیه السلام: «فَرَفَسَها بِرِجلِهِ وَ کانَت حامِلَةَ بابن اسمُهُ المُحَسِّنَ، فَاَسقَطَتِ المُحسِنُ مِن بَطنِها،ثُمَّ لَطَمَها فَکَاَنّی اَنظُرُ اِلی قُرط فی اُذُنِها حین نَقَفَت.» امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «عمر با پا به فاطمه سلام الله زد، در حالی که پسری به نام محسن باردار بود، و در اثر این ضربه، آن پسر سقط شد. سپس سیلی به روی مبارک آن حضرت زد، به طوری که گویا می بینم حضرت در گوشش شکست. به همین جهت هفتاد و پنج روز بیمار گردید و سپس به شهادت رسید.» 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۹، ص۱۹۲ درسنامه فاطمی، مجید جعفرپور https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/9849 .
. ⚫️ سیلی خوردن حضرت زهرا (س) در جریان اخذ قباله فدک از خلیفه اول شیخ مفید در کتاب اختصاص می‌نویسد: امام صادق (عليه السلام ) فرمودند : «وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله از دنیا رفتند و خلیفه اول به جای ایشان تکیه زد، کسی را به نزد نماینده فاطمه زهرا صلوات الله علیها در فدک فرستاد و او را از آنجا بیرون کرد.» پس فاطمه علیه السلام به نزد وی آمده و فرمودند: «ای ابوبکر ادعای جانشینی پدرم را کردی و در جای وی نشستی و به نزد نماینده من فرستاده و او را از فدک بیرون کرده‌ای در حالی که می‌دانی که پدرم آن را به من بخشیده بود (و فدک از‌ آن من است) و من برای این مطلب شاهد نیز دارم.» پس علی (ع)به ایشان فرمود : «به نزد خود ابوبکر برو (وقتی که او تنهاست) پس به درستی‌که او از آن دیگری( خلیفه دوم) سست‌تر است و به او بگو ادعای جایگاه پدرم را کرده‌ای و گفته‌ای جانشین او هستی و در جای او نشسته‌ای و اگر فدک برای تو بود و من آن را از تو می‌خواستم باز هم باید آن را به من می‌دادی.» پس وقتی فاطمه زهرا (س) به نزد وی رفته و این کلمات را فرمودند، خلیفه اول گفت: راست می‌گویی پس کاغذی خواست و در آن در مورد باز گرداندن فدک به فاطمه زهرا علیها السلام نوشت. پس حضرت صادق (عليه السلام) فرمودند: «حضرت فاطمه(س) بیرون آمدند و نوشته همراه ایشان بود. پس عمر ایشان را دید و گفت: ای دختر محمد این کتابی (نوشته) که همراه توست چیست؟ حضرت فرمودند: این نوشته ایست که ابوبکر آن را در مورد باز گرداندن فدک برای من نوشته است.» پس گفت: آن را به من بده پس حضرت امتناع فرمودند پس در حالیکه ایشان به فرزندی به نام محسن باردار بودند عمر با لگد به ایشان زده، پس محسن از شکم ایشان سقط شد. سپس سیلی به صورت ایشان زد. چنین است که انگار من وقتی را که گوشواره از گوش ایشان افتاد می بینم. سپس نوشته را گرفته و پاره کرد. 📚منبع الإختصاص، شیخ مفید، ص۱۸۳ https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/9850 . ◾️ سیلی خوردن حضرت زهرا (س) ابو محمد از عبدالله بن سنان، از ابو عبدالله امام صادق(ع) نقل کرد که فرمود: «چون رسول خدا(ص) رحلت فرمود و ابوبکر بر تخت خلافت نشست کسی به دنبال وکیل فاطمه(س) فرستاد که او را بیرون آورد. ابوبکر نوشته‌ای برای فاطمه(س) در رد فدک نوشت. عمر در راه به او رسید، گفت: دختر محمد! این نوشته که با خود داری چیست؟ حضرت فرمود: نوشته‌ای است که ابوبکر در رد برایم نوشته است.» گفت: آن را به من بده. فاطمه(س) حاضر نشد نوشته را به او بدهد. عمر لگدی به او زد. او به پسری به نام محسن آبستن بود که او را در اثر همان ضربه سقط کرد. پس عمر فاطمه را سیلی زد. گویی به گوشواره گوش او می نگرم که شکسته شد. سپس نوشته را گرفت و پاره کرد. فاطمه به خانه رفت و ۷۵ روز در اثر ضربه عمر بستری شد. آنگاه رحلت کرد. چون مرگش فرا رسید علی (ع) را خواست و به او گفت: «یا تضمین می‌کنی یا به زبیر وصیت می‌کنم.» علی(ع)گفت: «دختر محمد! خودم وصیت تو را تضمین می‌کنم.» فاطمه گفت: «تو را به حق رسول خدا(ص) می‌خوانم که وقتی از دنیا رفتم، آن دو بر جنازه‌ام حاضر نشوند و بر من نماز نگذارند.» 📚منبع الإختصاص، شیخ مفید، ص۱۸۴ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۲۹ ص۱۹۲ رنج های حضرت زهرا(س)، علامه سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه محمد سپهری .
. ▪️ با صورت به زمین خوردن حضرت زهرا (س) شیخ یوسف بحرانی (قرن 12) می نویسد: …وَ لَطَمَها حَتّي خَرَّت لِوَجهِها وَ جَبِیِنها… به او سیلی زد، به طوری که با صورت و پیشانی اش به زمین خورد… 📚منبع الحدائق الناضره، شیخ یوسف بحرانی، ج۵، ص ۱۸۰، چاپ قم درسنامه فاطمی، مجید جعفرپور . ♠️ دستور زدن حضرت زهرا (س) شیخ احمد طبرسی (قرن ۶) از سلمان فارسی نقل می کند: فَأرسَلَ ابوبَكر إلي قُنفُذ إضرِبها، فَألجَأهَا إلي عِضادَةِ بَيتِها، فَدَفَعَها فَكَسَرَ ضِلعاً مِن جَنبِها… . و ابوبکر، سراغ قنفذ فرستاد که او را بزن! لذا آن بانو را به سمتی از خانه اش پرت کرد و استخوان دنده ای از پهلویش را شکست… 📚منبع الإحتجاج، شیخ طبرسی، ص ٨٣، چاپ اعلمی، بيروت درسنامه فاطمی، مجید جعفرپور https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/9851 .