eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.2هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
556 ویدیو
784 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. خدا ان شاءالله این سینه زدن ها و این گریه ها رو از ما نگیره.. گفت بودایی بود، بچه اش مریض بود همچین که داشت می اومد،(هندوستان ادیان مختلف وجود داره) می گفت یک عده عزادارا دارن سینه می زنند و می گن حسین حسین.. ای تشنه لب حسین،حسین.. حسین..حسین.. ای تشنه لب حسین.. ای بی کفن حسین.. دخترِ بودایی ناخودآگاه به سینه زد،بعد مدتی از دنیا رفت،طبق ادیانشون رسم و رسوماتشون ،گفتند که باید بدن رو آتیش بزنی،شروع کردن هیزم دور این بدن،وقتی آتش زدن،وقتی کار تموم شد یک وقتی بزرگشون مادر رو صدا زد،چیه؟ گفت این دخترت گناهی مرتکب شده ؟ پرسید مگه چی شده؟ گفتند: وقتی آتیشش زدیم بدن رو سوزوندیم سینش نسوخته! گفت آره یک گناهی داشته،با یک عده حسینیا سینه زده گفته حسین.. آی قربون بچه هات برم که تو خیمه ها سوختن..* از ماتم تو عاقبتم جان سپردن است پس حک کنید بر لحدم عشق من حسین.. حسین..حسین.. آی مَردم ، این هم وصیت منه: وقتی کنار چشم کفن پوشم آمدی گریه کنید که ای بی کفنم حسین.. حسین.. حسین...
1_1228276065.mp3
5.22M
🔖منبر کوتاه🔖 🔅مقدمه سازی ظهور امام زمان(عج) 🔰
حجت الاسلام حسینی قمی.mp3
4.23M
🔖منبر کامل صوتی 🔖 ♦️شرح فرازی از نهج البلاغه ▪️سیاست فریب معاویه
55.mp3
2.11M
🔖عظمت حدیث کسا سلام الله علیها ♦️دفع بلا از یک شهر به واسطه حدیث کسا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. علیهماالسلام ✅ - عدم بیعت با ... ♦️ غاصبان پس از غصب خلافت، سعی کردند برای مشروعیت بخشیدن به خلافتشان از همه‌ی مردم، به خصوص حضرت و حضرت علیهاالسلام برای خود بیعت بگیرند، ولی حضرت زهرا علیهاالسلام همه مصیبت‌ها را تحمل کرد و تا آخرین لحظه از زندگی مبارکشان، با غاصبان حکومت بیعت نکردند. 👌 از ابابکر روی برگردانید و با اوسخن نگفت تا وفاتش و ۶ ماه بعد از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله زندگی کرد و بعد از وفاتش همسرش علی او را شبانه دفن کرد و برای نماز و دفن فاطمه ابابکر را خبر نکرد(۱). 👈 امام علیه‌السلام هم در پس پرده غیبت به سر می برد تا بیعت کسی بر گردنش نباشد. 🔹 حضرت علیه‌السلام فرمودند: 👌 هنگامی که قائم ما قیام کند، بیعت احدی بر گردن او نخواهد بود. از این رو، ولادت او مخفی می‌شود و از دیده ها پنهان می شود(۲) 📚 ۱. صحیح مسلم- کتاب الجهاد والسیر – باب ۱۶، ح۱۷۵۹ ۲. کمال الدین، ج۱، ص۵۶۴.
. ✅ یکی از حکمت‌های طولانی شدن دوران غیبت امام زمان عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف 🔸حضرت امام علیه‌علیه‌السلام در ضمن حدیث مفصّلی در توصیف ارواحناله‌الفداء با سه پیامبر اولواالعزم (حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت نوح علیهم‌السلام) و تشبیه تأخیر عذاب قوم نوح سلام‌الله‌علیه با تقدیر طولانی شدن دوران غیبت حضرت، فرمودند: 💠 تقدیر قائم عليه‌السلام نيز چنين است؛ زيرا ايّام غيبتش به درازا می‌کشد تا اینکه حقِّ محض و ايمانِ صافى از كدر مشخّص شود؛ 👈 بدین نحو که آن دسته از شيعيان که طينتِ خبیث و ذات پلیدی دارند و ممكن است وقتی حکومت و تمكين و امنيّت منتشره در دوران ظهور قائم عليه‌السلام را احساس كنند، بیم نفاق و دورویی بر آنان رود، 👌 در این دوران سخت و پرفتنه‌ی منتهی به ظهور از دين بيرون رفته و مرتد شوند و فقط مؤمنینِ محض، بر ایمانشان باقی بمانند و با رجعت یا در زمان حیاتشان، دوران فرخنده‌ی ظهور را درک نمایند. 📚 کمال‌الدین، ص۳۵۶. .
. سوال❓ ایا امام زمان با شمشیر قیام می کنه؟؟ ✅پاسخ یکی از القاب امام عصر که در پاره ای از روایات به ان اشاره شده صاحب السیف ( صاحب شمشیر ) است ❗️در کتاب کافی شریف نقل شده است که امام صادق فرمود: «همه ی ما قائم به امر خدا هستیم،یکی پس از پس ازدیگری تازمانیکه صاحب شمشیربیاید،چون صاحب شمشیر امد امر ودستوری غیراز انچه بود می اورد(پدرانش مأمور به تقیه وصبر بودند واو مأمور به جهاد وبرانداختن ظلم است) 📚الکافی،ج1،ص536 ❗️در روایتی دیگر امام باقر فرمود: «واما به خروج با شمشیر وکشتن دشمنان خدا ودشمنان رسولش وجباران وطاغوت ها است وهمانا او توسط شمشیر وترس دشمنان نصرت ویاری خواهد شد 📚کمال الدین،شیخ صدوق،ج1،ص327 ❗️ممکن است اینگونه روایات را حمل بر ظاهر کرد،یعنی ان حضرت با همان سلاح های متداول عصر بعثت پیامبر ظهور خواهد کرد وبا اعجاز الهی با دشمنان خود مقابله خواهد کرد،زیرا ممکن است که در زمان ظهور در اثر حوادث واشوب ها وجنگ های جهانی که پیش ازظهور حضرت اتفاق می افتد امکانات نظامی پیشرفته ی دشمنان نابود شود ❗️در مقابل می توان گفت مقصود از شمشیر قوت واسلحه است زیرا مسلمانان در ان عصر اسلحه ای جز شمشیر نداشتند وهرگز به ذهن انها تسلیحات کنونی خطور نمی کرده است،لذا بصورت کنایه از اسلحه به شمشیر تعبیر شده است لذا میتوان گفت امام زمان در عصر ظهور مجهز سلاح های پیشرفته خواهد بود 📚 کتاب موعود شناسی،رضوانی،ص567 .
. اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد گفتند که با خواب، برادر مرگ است روزی برسد مرا که بستر مرگ است با عشق تو زنده میشوم می میرم هرچند که ایستگاه آخر مرگ است حسین جعفری✍ .
🎴 [جلسه‌ی ششم] 👈🏼 فیش منبرهای 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام عصر علیه‌السلام (ای امانت‌دار کوثر، کی تو می‌آیی ز در) ۲. اشعار حضرت زهرا علیهاالسلام (تو ای دشمن مرا با این همه آه و فغان کشتی) ۳. معرفی چندین کتاب فارسی و عربی فاطمه زهرا علیهاالسلام ۴. روضه و مصیبت (غسلِ زهرای مرضیه علیهاالسلام) (آن‌شب که رخت غم به مَه پوشانده بودند) ۵. زمزمه‌ی زهرایی (ای بانوی روز جزا _ جان علی‌مرتضی) ۶. نوحه‌ی سینه‌زنی (با چه حالی کوچه‌های شهر خود را بنگرم) ۷. مدح امیرالمؤمنین علیه‌السلام، قسمت پایانی (هر که را در دل بود بغض غلامان علی) 🔆
. 📋 صلی علیک ملیک السماء (ع) کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *گفت چنان فشاری بهت میاد که شیری که روز اول از مادرت خوردی از بدنت بیرون میزنه، استخونات خورد میشه... (حالا هی شوخی بگیر این حرفا رو، حالا هی بگو بابا آخه تو رو چه به این حرفا، تو هنوز وقت داری٬ اینقدر حالا عمر کنی؛ چقدر تو رفیقامون بودن جوون بودن مردن. یهو طرف مرد، اصلا فکرشم نمیکردی.) عزرائیل اومد پیش حضرت موسی، فرمود عزرائیل اومدی منو ببینی یا جانمو بگیری؟ گفت اومدم جانتو بگیرم، روحت رو قبض کنم. گفت به من مهلت بده، من با خونواده‌م وداع کنم. گفت بهت مهلت نمیدم... حضرت به سجده افتاد؛ صدا زد خدا بهم اجازه بده میخوام با همسر و بچه‌هام و مادرم وداع کنم؛ خدا به عزرائیل دستور داد که بهش مهلت بده... اومد پیش مادرش وداع کنه٬ گفت کجا میخوای بری؟ گفت سفری درپیش دارم٬ سفر آخرته. مادرش گریه کرد، حضرت هم گریه می‌کرد. اومد پیش همسر و بچه‌هاش، به همسرش هم همینو فرمود؛ اینقدر گریه کرد خدا ندا داد موسی میخوای بیای پیش من چرا گریه میکنی؟ نکنه میترسی؟! عرضه داشت خدا، آخه بچه‌هامو دارم میبینم گریه‌م میگیره‌؛ یاد بچه‌هام دلمو میسوزونه، میگم بچه‌هام بعد از من چطوری میخوان زندگی کنن؟.... (دلت کجا رفت؟..) میگه دیدم ابی‌عبدالله اون لحظه‌ای که تو گودال افتاده بود، با همون حال بی‌رمقش با یه نیزه شکسته آروم آروم خودشو بلند کرد، دید این لشکر داره میره سمت خیمه‌ها، یه مرتبه با همون صدای بی‌جوهره‌ش صدا زد هنوز حسین زنده‌ست؛ اول بیاید منو بکشید بعد سمت خیمه‌هام برید... (چی داشتم میگفتم، کجا رفتیم...) حضرت موسی وداعش که تموم شد گفت اگه میخوای جونمو بگیری من آماده‌‌م. فرمود چطوری جونتو بگیرم؟ از زبانت شروع کنم؟ گفت از زبانم؟! زبانی که بدون واسطه با خدا صحبت میکرد؟ گفت خب از دستات جونتو میگیرم؛ گفت دستایی که تورات دستشو گرفت؟ گفت از پاهات!؟ گفت از پاهایی که همیشه دائم تو مسیر کوه طور بود٬ می‌رفت با خدا ملاقات کنه؟! میگه حضرت همینطور که گفتگو میکرد با عزرائیل٬ عزرائیل نارنجی در آورد به حضرت موسی داد، گفت بو کن از دنیا برو. حضرت موسی نارنج رو بو کرد و از دنیا رفت؛ ملائکه از حضرت موسی سؤال کردن جون کندن رو چطور دیدی؟! فرمود مثه گوسفندی که زنده زنده پوستشو از بدنش جدا کنن... واقعا بچه‌ها خوش به حال اونایی که مثل رسول ترک‌ها جون دادن. میگه همینطور که تو اتاق پاهاش دراز بود یهو دیدن پاهاشو جمع کرد، آروم آروم دستاشو آورد رو سینه‌ش؛ هی به در نگاه میکرد میگفت خوش گلدی، خوش اومدی آقا... یهو دیدن گفت "السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه" چی میشه لحظه‌ی آخر مرگمون یه اجازه بدن فقط یه سلام بدیم. اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه... قربون جون کندت برم آقا؛ قربون اون لحظه‌ای که لبات خشک بود، قربون اون لحظه‌ای که هی صدامیزدی جگرم میسوزه... میگه چندین نفر اومدن دور گودال، همه ظرف آب آوردن، این آب‌ها رو روی زمین ریختن، گفتن آب بهت نمیدیم بخوری؛ آی حسین.... همچین که اون نانجیب اومد تو گودال، یه صحبتهایی رد و بدل شد بیچاره کرده عالم رو؛ همچین که نشست رو سینه‌ی حسین، آقا صدا زد منو میشناسی؟ گفت آره. میدونی جدم کیه؟ گفت آره همه‌ی اصل و نصبت رو میشناسم؛ تو حسینی، فرزند فاطمه‌ای، نوه‌ی پیغمبری، بابات علیه. ابی‌عبدالله صدا زد من شنیده بودم که بابام فرمود سگ روسیاهی که روش اینقدر سیاهه و بدقیافه‌ست میاد تو رو میکشه، حالا فهمیدم کیه. تا این حرفو زد اون نانجیب جری شد، گفت با من بودی؟! (من نمیگم عین مقتل میگه) تا ابی‌عبدالله این حرف رو زد بدنشو برگردوند، گفت حالا که این حرف رو زدی به این راحتی نمیکشمت، یه کاری میکنم تا قیام قیامت اسمم همه‌جا ثبت بشه؛ این خنجر رو گذاشت گردن حسین، از قفا داره سرو میبره... حسین... بعضیا دیگه از گریه‌ی زیاد بی‌حال شدن، تو فقط می شنوی بی‌حال شدی، یه عده‌ای اونجا میدیدن، بچه‌ها دم خیمه ایستادن دارن نگاه میکنن، زینب بالای تل ایستاده داره نگاه میکنه (میدونی چی گفت؟ بذار حرف اخرمو بزنم) دستاشو رو سرش گذاشت صدا زد: یا جداه صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ (بعدیش میکشه‌ها) وَ بَناتُکَ سَبایا یعنی دختراشو بردن اسیری... حسین .... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .