.
تو روضه های شام غریبان این روضه خیلی جگر آدم میسوزونه
میگه وقتی خیمه هارو آتیش زدن
دستور رسید از زین العابدین که علیکن بالفرار
فرار کنید کسی تو خیه ها نمونه
هرکدوم از بچه ها دویدن با پای برهنه تو خار ها
نمیدونم کسی خار مغیلان دیده یانه
دشمن میگه دیدم یکی از بچه ها
وقتی از خیمه دوید برون
از کنار آتیش رفت دامنش آتیش گرفت
گفتم الان بچه میسوزه
با اسب دنبالش دویدم
تا رسیدم بهش سریع دستشو گذاشت رو سرش
گفت بخدا ما دیگه هیچی نداریم
بابامم رفت
عمومم رفت
داداشمم رفت
گفتم کاری باهات ندارم اومدم آتیش لباستو خاموش کنم
اصلا بچه تعجب کرد
اخه هرکی بهش رسیده بود
یا سیلی زد
یا کعب نی
یا گوشوارشو کشیدن
وقتی این محبت از دشمن دید فک کرد جنسش با اونا فرق داره
گفت چی میخوای
چی میخوای؟
گفت آیا تو خورجینت آب پیدا میشه؟
چند روزه آب نخوردم
رفتم یه ظرف آب آوردم دادم دستش
بچه ای که انقدر تشنس باید سریع آب سر بکشه
دیدم هی نگاه میکنه به آب هی اشک میریزه
گفتم مگه آب نمیخواستی چرا اشک میریزی
گفت ای مرد هنوز صدای بابام تو گوشمه
هی صدا میزد آخ جگرم داره میسوزه
....
اصلا این آزاد شدن آب یه روضه ای درست کرد برای این زن و بچه
همرو زینب آرم کرد
دید پشت خیمه ها یکی داره ناله میزنه
عجب ناله ای هست
چه جانسوز داره گریه میکنه
نزدیک اومد دید ربابه
رو خاکا نشسته
هی میگه مادر برات بمیره
گفت رباب
چرا رباب اینطوری داری گریه میکنی
تو باید کمک من باشی
ببین بچه ها منتظرن یکی ناله کنه دوباره باهاش بشینن اشک بریزن
تو که میدونی من با چه سختی اینارو آروم کردم
میگن وقتی امروز هرکدومشون میومدن
یکی میگفت ببین عمه ببین صورتم کبود شد
یکی میگفت گوشم پاره شد
یکی میگفت اومن آقاهه منو با تازیانه زد
همه که میومدن درد دل میکردن
تازه خانوم متوجه شد چندتا ازین بچه ها نیستن
صدا زد خواهرم پاشو بریم دنبال امانتی های داداش
اومدن دیدن زیر خارها دو تا از بچه ها از تشنگی و ترس دست دور گردن هم انداختن
وقتی نزدیک شدن
دیدن اینا از ترس جون دادن
یه بدن بی جون رو زینب گرفته
یکیو ام کلثوم
گفت رباب تو که میدونی من اینارو به چه سختی آروم کردم چرا ناله میزنی
گفت خانوم دست خودم نیست
امروز که آب آزاد شد به اصرار یه جرعه آب خوردم
سینه هام پر از شیر شده
تاحالا که شیر نداشتم علی هی ناخن میکشید
آخ که هنوز صدای گریه هاش تو گوشمه
بمیرم برای بچم
مگه یه قطره آب بشتر میخواسته...
بذار روضه رو به این روضه ختم کنیم
وقتی ارباب میرفت میدون با همه خداحافظی کرد
رقیه تو خواب بود
گفت داداش بذار بیدار کنم
بذاربخوابه
آخه دیگه خواب راحت نداره بچم
تو این کتاب ستاره درخشان شام نوشته
عادت این بچه بود که سجاده بابارو او پهن میکرد برای نماز
وقتی از خواب بیدار شد سریع سجاده بابارو پهن کرد
خبر نداره چه اتفاقی افتاده
یه وقت دید یه نانجیب وارد خیمه شد
تا گفت اینجا چکار میکنی؟ بابام کجاس؟
نوشتن تا پرسید بابام کجاس شمر نانجیب اولین سیلی رو اون زد
بعد از این نانجیب دستور داد خیمه هارو آتیش زدن
این بچه بعد از اینکه این سیلی رو خورد از خیمه بیرون دوید
عمه جان هم نیمدونه تو این شلوغی
نوشتن یکی از دردهای زینب امشب اینه نگاه کرد دید رقیه نیست
وقتی دنبالش گشت
دید صدای ناله از کنار گودال میاد
نزدیک گودال شد
اومد بچه رو از رو بدن برداشت
گفت عزیزم مگه تو این بدن میشناختی
گفت عمه هی صدا میزدم بابا
دیدم از اینجا جواب اومد دخترم عزیزم
آه
آه
خدا به آبروی عمه جان امام زمان
به آبروی زینب کبری
حضرت فرمود خدارو به حق عمم قسم بدید برای فرج من
خدایا به دل سوخته زینب کبری فرج امام زمان برسون
#امام_حسین
#روضه_امام_حسین
#روضه_حضرت_زینب
.
#شور
#امام_حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا حالا
شده خیره شی به تربت
شب جمعه ها با حسرت
آرزوکنی دوباره بری پایین پا واسه یه ساعت
تا حالا
شده که یکی دو سالی
هی زیارت خیالی
بری با چشای بسته با پای قلبت همون حوالی
من کار هر شبم شده،با یاد کربلا همش
با عکسی که دارم ازش،دلم بگیره
من دیگه عادتم شده،وقتی که توی روضه ها
میبرن اسم کربلا،گریم بگیره
دارم کلافه میشم از جدائیمون
مگه رقیه مشکلم رو حل کنه
میخوام گریه کنم تو بغل یکی
بگید امام حسین منو بغل کنه
(حسین|آقام۵)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا حالا
شده که بریزه اشکات
وقتی خیره شی به عکسات
همون عکسا که گرفتی کنار گنبد تو بارفیقات
تا حالا
توی اوج ناامیدی
خواب کربلارو دیدی
وقتی وا کنی چشاتو بگی از عالم دیگه بریدی
من خوابش رو دیدم که باز،از باب القبله اومدم
زیر قبه قدم قدم،سمت پایین پا
فکرم درگیر کربلاست،مردم درکم نمیکنن
شاید جا نیست برای من،تو صحن سقا
میخوام بیام به کربلا و جون بدم
دلم میخواد به وعده هاش عمل کنه
میخوام گریه کنم تو بغل یکی
بگید امام حسین منو بغل کنه
(حسین|آقام۵)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#محمد_جواد_امامی
👇
.
☘اسارت #حضرت_مسلم پس از جراحتْ ديدن بسيار
📗الملهوف :
چون مسلم گروهى از آنان را كشت، محمّد بن اشعث بانگ بر آورد: اى مسلم! تو در امانى.
مسلم گفت: چه اعتمادى به امانِ اهل نيرنگ و فجور هست؟!
و باز يورش آورد و با آنان مى جنگيد و سروده هاى حَمران بن مالك خَثعَمى را در روز نبرد خثعم و بنى عامر مى خواند:
سوگند ياد كردهام كه جز به آزادگى كشته نشوم،
گرچه مرگ را ناخوش مى دارم.
خوش ندارم كه به من نيرنگ بزنند يا فريب بخورمو با آب گوارا
آب گرم و تلخ را مخلوط كنم.
هر كسى روزى مرگ را ملاقات مى كند، با شما نبرد مى كنم و از سختى هراسى ندارم.
به وى گفتند: به راستى كه نيرنگ و فريبى نيست. ولى مسلم بِدان توجّه نكرد و پس از ديدن جراحت هاى سنگين، جمعيت بر او هجوم آوردند و مردى از پشت به وى ضربتى زد و به زمين افتاد و به اسارت گرفته شد.
📚الملهوف : ص ۱۲۰
بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۳۵۷
📘الفتوح :
عبيد اللَّه بن زياد براى محمّد بن اشعث پيغام فرستاد كه به مسلم امان بده ؛ چرا كه جز از اين طريق نمى توانى بر او دست يابى.
محمّد بن اشعث پس از آن گفت: واى بر تو اى مسلم ! خودت را به كشتن مده، تو در امانى.
مسلم بن عقيل مى گفت: مرا به امانِ اهل نيرنگ، نيازى نيست. آن گاه به نبرد پرداخت و اين شعر را مى خواند:
سوگند ياد كردهام كه جز به آزادگى، كشته نشوم
گرچه مرگ را جامى تلخ بيابم.
خوش ندارم به من نيرنگ بزنند و يا فريب بخورم
هر كسى روزى مرگ را ملاقات مى كند.
با شما نبرد مى كنم و از سختى نمى هراسم.
محمّد بن اشعث بانگ برآورد و گفت: واى بر تو اى پسر عقيل! به راستى كه به تو دروغ گفته نمى شود و تو فريب داده نمى شوى. اين جمعيت قصد كشتن تو را ندارند، پس خودت را به كشتن مده.
مسلم - كه خداوند رحمتش كند - به سخن پسر اشعث اعتنايى نكرد و به نبرد ادامه داد تا جراحتهاى سنگينى بر او وارد شد و از جنگيدن ناتوان شد. جمعيت بر او يورش بردند و با تير و سنگ بر او مى زدند. مسلم گفت: واى بر شما! آيا به سويم سنگ پرتاب مى كنيد - آن گونه كه به كفّار سنگ مى زنند - در حالى كه من از خانواده پيامبرانِ ابرارم؟ آيا حقّ پيامبر را در باره خاندانش پاس نمى داريد؟
سپس با وجود ضعف بر آنان يورش بُرد و جمعيت را در هم شكست و آنان را پراكنده ساخت. آن گاه برگشت و بر درِ خانه تكيه زد.
سپاهيان به سمت مسلم باز گشتند و محمّد بن اشعث بر آنان بانگ زد كه : او را رها كنيد تا با او سخن بگويم.
پسر اشعث به مسلم نزديك شد و رو به روى وى ايستاد و گفت: واى بر تو اى پسر عقيل! خودت را به كشتن مده. تو در امانى و خونت بر گردن من است.
مسلم به وى گفت: اى پسر اشعث ! گمان مى كنى تا نيرويى براى جنگيدن دارم. دست دراز مى كنم؟ نه ! به خدا هرگز چنين نمى شود. آن گاه بر پسر اشعث، يورش برد و او را تا پيش يارانش عقب راند. سپس به جاى خود باز گشت و ايستاد و گفت: بار خدايا ! عطش، امانم را بُريده است!
كسى جرئت نداشت به وى نزديك شود. يا به او آب دهد.
پسر اشعث رو به يارانش كرد و گفت: واى بر شما ! اين براى شما ننگ و عار است كه اين گونه از يك مرد درمانده شويد. همه با هم بر او يورش بريد.
همه بر مسلم يورش آوردند و او هم بر آنان يورش بُرد.
مردى كوفى به نام بُكَير بن حُمرانِ احمرى به سمت مسلم آمد و دو ضربت ميان آنان رد و بدل شد. بُكَير ضربتى بر لب بالاى مسلم زد و مسلم بن عقيل هم بر او ضربتى زد و او كشته بر زمين افتاد.
آن گاه مسلم از پشت سر مورد اصابت نيزه قرار گرفت و بر زمين افتاد و به اسارت گرفته شد و اسب و سلاحش را هم گرفتند.
مردى از قبيله بنى سليمان به نام عبيد اللَّه بن عبّاس نيز جلو آمد و عمامه اش را برداشت.
📚الفتوح : ج ۵ ص ۵۳
.
2_144173462864322555.mp3
5.55M
#مناجات_امام_زمان
#سید_مهدی_میرداماد
#سبک_اینقده_روسیاهم_و_هواپرستم
ای دلبرم من دل به گیسوی تو بستم
ای عمر من عمری سر راهت نشستم
محراب من ابـروی تو
ای قبــله من روی تو
ای شـام قدرم موی تو
بیا بیا یابن الحسن
كی میشود از خاك پایت بوسه گیرم
كی میشود دورت بـگـــردم و بمیرم
اصلا چه عیبی داره فکر کن عباس داره با حسین حرف میزنه
امشب کیا صدا میزنند
زمزمه می گوید بیا امام زمان
فاطمه میگوید بیا
علقمه میگوید بیا
سقای دشت کربلا ابالفضل
جانم جانم
دستش شده از تن جدا ابالفضل
امام زمان آقا ما داریم به جاشما داریم میگیم
سقای دشت کربلا ابالفضل
دستش شده از تن جدا ابالفضل
امشب شب دستهای مرخصه
دستت رو از بازم خرج کن
بزار بازوهات درد بگیره
از دوچشم یاس میخوانم بیا
دیگه چجوری بگم بیا آقا جان
از دوچشم یاس میخوانم بیا
شعری از احساس میخوانم بیا
نیستم لایق به دیدارت ولی
روضه عباس میخوانم بیا
#امام_زمان
.
ضرورت مطالعات تاریخی در علم کلام.mp3
15.61M
💥نشست علمی "ضرورت مطالعات تاریخی در علم کلام"
🎤حجت الاسلام #حامد_کاشانی ۱۴۰۲
علت افسردگی علمی برخی طلاب
.
#امام_زمان
📚#وقایع_آخرالزمان
قیام حضرت مهدی (عج)،سخت است یا آسان؟
سالهای اولیه قیام حضرت مقرون به سختیهای فراوان است.
چون باید قدرت را از مدعیان دروغین و سرسخت پس بگیرد.
به حدی سخت و جانفرساست که امام باقر(علیه السلام) در جواب «بشر بن أبي أراكه نبّال» که آرزوی سهولت قیام را مینمود فرمود:
«چنين نيست، بلکه تا جايي كه ما و شما در عرق و خون غرق شويم..
بشر عرض کرد:«اما مردم ميگويند چون مهدي (عج) قيام كند، كارها خود به خود درست ميشود و به اندازه حجامتي خون نميريزد!
امام فرمود: هرگز چنين نيست. به خداي جان آفرين سوگند ميخورم، اگر قرار بود كار براي كسي خود به خود درست شود، براي پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) درست ميشد، هنگامي كه دندانش شكست و صورتش شكافت...
هرگز چنين نيست كه كار خود به خود درست شود.كار درست نخواهد شد تا اين كه ما و شما در عرق و خون غرق شويم...
📚منبع
ابن ابی زینب ،محمد ابن ابراهیم الغیبة(للنعمانی)،1جلد نشر صدوق-تهران،چاپ اول
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. ☘اسارت #حضرت_مسلم پس از جراحتْ ديدن بسيار 📗الملهوف : چون مسلم گروهى از آنان را كشت، محمّد بن اشع
.
🌴خاطرات کربلا🌴
📍قسمت بیست و هشتم (مسلم در کوفه)
☘گريه مسلم بر امام حسين عليه السلام و خانواده اش
📗تاريخ الطبرى - به نقل از قُدامة بن سعيد بن زائدة بن قدامه ثقفى - :
اَسترى آوردند و مسلم را بر آن سوار كردند و دورش را گرفتند و شمشيرش را برداشتند. در اين حال مسلم - كه گويا از زندگى و جانش نااميد شده بود - اشكش جارى شد و گفت: اين آغاز نيرنگ است.
محمّد بن اشعث گفت: اميدوارم برايت مشكلى پيش نيايد.
مسلم گفت: اين جز آرزويى بيش نيست. كجاست امان شما؟ «انا للَّه و انا اليه راجعون » و گريه كرد.
عمرو بن عبيد اللَّه بن عبّاس به مسلم گفت: كسى كه دنبال چيزى است مانند آنچه تو دنبال آنى، وقتى چنين حوادثى برايش رخ مى دهد. گريه نمى كند.
مسلم گفت: به خدا سوگند من براى جان خود گريه نمى كنم و براى كشتن خويش مرثيه نمى خوانم، گرچه يك لحظه زيان [و گرفتارى] را هم بر خويش نمى پسندم؛ امّا [اكنون] براى خاندانم گريه مى كنم كه به سمت من مى آيند. من براى حسين و خاندان حسين گريه مى كنم.
📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۷۴؛ الإرشاد: ج ۲ ص ۵۹).
☘پيغام مسلم براى امام حسين عليه السلام جهت نيامدن به كوفه
📘تاريخ الطبرى - به نقل از ابو مخنف - :
قدامة بن سعيد بن زائدة بن قدامه ثقفى برايم نقل كرد كه :
آن گاه مسلم به سمت محمّد بن اشعث آمد و گفت: اى بنده خدا! به خدا سوگند مى بينم كه به زودى از عمل كردن به امانى كه داده اى، ناتوان خواهى شد. آيا مى توانى كار خيرى انجام دهى؟ مى توانى از جانب خود مردى را بفرستى كه از زبان من پيغامى به حسين برساند - چرا كه مى دانم او و خانواده اش امروز از مكّه به سمت كوفه به راه افتاد يا فردا حركت مى كند و بى تابىِ من هم براى اين است - و بگويد: «پسر عقيل مرا نزد تو فرستاده و او اينك در دست اين قوم، اسير است و صلاح نمى داند كه به سوى مرگ حركت كنى او مى گويد : با خانواده ات برگرد و كوفيان تو را فريب ندهند. آنان همان ياران پدر تو اند كه آرزو مى كرد با مرگ يا كشته شدن از آنان رهايى يابد، به راستى كه كوفيان تو را فريفتند و مرا هم فريفتند و كسى كه فريفته مى شود. رأيى ندارد».
پسر اشعث گفت: به خدا سوگند كه اين كار را انجام مى دهم و به ابن زياد خواهم گفت كه من به تو امان داده ام.
همچنين جعفر بن حُذَيفه طايى برايم نقل كرد... و گفت: محمّد بن اشعث اِياس بن عَثِلِ طايى را - كه از طايفه بنى مالك بن عمرو بن ثُمامه بود - فرا خواند، اين مرد شاعر بود و بسيار نزد محمّد رفت و آمد مى كرد. به وى گفت: حسين را ملاقات كن و اين نامه را به وى برسان و در آن نامه آنچه را پسر عقيل گفته بود؛ نوشت و به وى گفت: اين زاد و توشه راه و اين هم متاعى براى خانواده ات.
اِياس گفت: از كجا مركب بياورم؟ به راستى كه مركبم لاغر است.
پسر اشعث گفت: اين هم مركب آن را با هر آنچه بر آن است، سوار شو.
اِياس از كوفه خارج شد و در منزل زُباله (محلّى معروف در راه مكّه به كوفه) پس از چهار شب به حسين عليه السلام برخورد كرد و خبر را رساند و نامه را به وى داد.
حسين عليه السلام به وى فرمود: «هر آنچه تقدير شده، رُخ مى دهد. جان خود و نيز فساد امّت را به [رضا و] حساب خداوند وا مى گذاريم».
📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۷۴
الإرشاد: ج ۲ ص ۵۹
📙الأخبار الطوال :
چون حسين عليه السلام به منزل زُباله رسيد، فرستاده محمّد بن اشعث و عمر بن سعد با ايشان مواجه شد و پيام مسلم را - كه خواسته بود شرح حالش را به حسين عليه السلام گزارش دهد و پراكنده شدن كوفيان را پس از بيعتشان با او بازگو كند - رسانْد.
مسلم اين كار را از محمّد بن اشعث درخواست كرده بود.
حسين عليه السلام چون نامه را خواند. به درستىِ آن يقين كرد و كشته شدن مسلم بن عقيل و هانى بن عروه ايشان را ناراحت كرد.
همچنين فرستاده خبر كشته شدن قيس بن مُسهِر را - كه ايشان او را از مكان «بطن الرِّمّه» فرستاده بود - به ايشان داد.
گروهى از منزلهاى بين راه با ايشان همراه شده بودند، چون خبر كشته شدن مسلم را شنيدند؛ پراكنده شدند. آنان گمان مى كردند كه ايشان بر ياران و همراهان خود در كوفه وارد مى شود. با ايشان كسى جز ياران نزديكش باقى نماند.
📚الأخبار الطوال : ص ۲۴۷
💫نكته:
هر چند اقدام ابن اشعث و ابن سعد در ظاهر عمل كردن به وصيّت مسلم عليه السلام و رساندن پيام او به امام حسين عليه السلام بود، ولى بديهى است كه هدف اصلى آنان منصرف كردن امام عليه السلام از آمدن به كوفه و جلوگيرى از رسيدن ايشان به كانون نهضت يعنى كوفه بوده است.
به همين جهت هنگامى كه امام عليه السلام بر خلاف توصيه مسلم عليه السلام به حركت خود به سوى كوفه ادامه داد، در سرزمين كربلا، راه را بر ايشان بستند و او و يارانش را به شهادت رساندند.
#حضرت_مسلم
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
.
.
#فضائل #امیرالمؤمنین
روزی جبرئیل در خدمت پیامبر (ص)، مشغول صحبت بود که حضرت علی(ع) وارد شد. جبرئیل چون آن حضرت را دید برخاست و شرایط تعظیم به جای آورد.
پیامبر (ص) فرمود: یا جبرئیل! از چه جهت به این جوان تعظیم میکنی؟ عرض کرد: چگونه تعظیم نکنم که او را بر من، حق تعلیم است!
فرمود: چه تعلیمی؟ عرض کرد: در وقتی که حق تعالی مرا خلق کرد از من پرسید: تو کیستی و من کیستم؟ من در جواب متحیر ماندم، و مدتی در مقام جواب ساکت بودم که این جوان در عالم نور به من ظاهر گردید، و این طور به من تعلیم داد که بگو: تو پروردگار جلیل و جمیلی و من بنده ذلیل و جبرئیلم: از این جهت او را که دیدم تعظیمش کردم.
پیامبر (ص) پرسید: مدت عمر تو چند سال است؟ عرض کرد: یا رسول الله در آسمان ستاره ای هست که هر سی هزار سال یک بار طلوع میکند، من او را سی هزار بار دیدهام.
حضرت فرمود: اگر آن ستاره را ببيني، مي شناسي؟ عرض كرد: چگونه نشناسم!
حضرت به امام علي(ع) دستور داد تا عمامه از سر بردارد و وقتي امام عمامه از سر برداشت، آن ستاره را در پيشاني امام ديد.
👈نکته
حدیث جالب و عجیب فوق به خلقت نوری امام علی(ع) اشاره دارد،ارواح نوراني چهارده معصوم قبل از همه خلايق، از جمله ملائكه، خلق شده و در عرش تسبيح گوي خدا بوده اند همه خلايق از جمله ملائكه مقرب، بعد از آن ها خلق گشته و از آن ها تكبير و تسبيح و تحميد و تهليل خدا را ياد گرفته اند.
🔹
حضرت امیر(ع) فرمود:
«النَّاسُ ثَلَاثَةٌ عَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ كُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِیقٍ»
مردم سه گروهند: دانشمند خداشناس، دانش جوي در راه رستگاري و فرومايگاني بي اراده و سرگردان كه هر دعوتي را اجابت مي كنند و به هر طرف كه باد بيايد به همان طرف مي روند، از نور دانش روشنايي نمي گيرند و به پايگاه محكمي پناه نمي برند.(۲)
🌺
Kashani-14020109-ImamSajjad(AS)-07-Hkashani_Com.mp3
41.17M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🔊 #سخنرانی کامل
📋 امام سجاد علیه السلام الگوی تراز در دوران دین گریزی؛ جلسه هفتم از ده جلسه
📆 چهارشنبه مورخ ۹ فروردین ماه ۱۴۰۲
🔸 مسجد ارک #حامد_کاشانی🎤
۱۱ خرداد ۱۴۰۲ - صبحانه ایرانی 1402 - شبکه 2 - ۱۱ خرداد ماه ۱۴۰۲.mp3
14.98M
🎧صوت کامل برنامه #صبحانه_ایرانی
با موضوع سیره #امام_رضا علیه السلام (ویژه #دهه_کرامت)
📺 #شبکه_دو
🎞 #جلسه_چهارم
📅 #یازدهم_خرداد
#طباخیان🎤
1.mp3
31.72M
🎧صوت کامل سلسله جلسات #دین_منهایعلی علیه السلام
📍هیئت #آل_یس ، تهرانسر
🎞 #جلسه_سوم
📅 #پنجم_خرداد
📋با موضوع «#دین_منهایعلی»
موضوع بحث:
📄 ایجاد تقدس زائد برای اصحاب و نقد ناپذیر کردن اصحاب توسط ارکان سقیفه
#طباخیان🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نکته_معرفتی
#استاد_حاج_ماشاالله_عابدی
استادی داشتم بهم می گفت : خوش بحالت تو میتونی به امام حسین ارباب بگی ، من نمی تونم‼️......
اجتماع عمومی #مجمع_حضرت_یاس_کبود
🔶 ولادت حضرت معصومه (س)
📆 یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ماه ۰۲
#آموزش_مداحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهمترین عاملی که باعث میشه صدا به سختی از حنجره خارج شود #غلظت_خون است ‼️
برای رفع این مشکل ،فیلم رو کامل ببینید 💯
#دکتر_محمد_فراهانی
#آموزش_مداحی
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠گاهی اوقات لازم است که قسمتی از شعر و یا سرود و یا سینه زنی حذف شود
به صرف اینکه یک بزرگی مطلبی رو گفته دلیل بر صحت مطلب نیست ‼️
#دکتر_محمد_فراهانی
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
نریمانی-زمینه-1.mp3
7.4M
💥سبک: #تک
🎤مداح: #سید_رضا_نریمانی
🏴 #رحلت_امام_خمینی
🏴 #حماسی #انقلابی
این حسین حسینای هرشب رو
صدقهسرِ خمینی داریم
جلو دنیا دستمون خالی نیست
ما که فرهنگ حسینی داریم
تو فرهنگ ما ترس که معنی نداره
تو این راه که تهدیدا شأنی نداره
بسیجی که اما و یعنی نداره
باید فتح کنیم عالمو با حسینو
جهانی کنیم نغمه یا حسینو
باید بشناسه کل دنیا حسینو
"حسین ابیعبدالله
حسین ابیعبدالله"
من حسینیام منو میشناسی
پای عزتم میدم دنیامو
اگه معنیش اینه که تسلیم شم
من آتیش میزنم این برجامو
بمیریم نِمیریم زیر بار ذلت
چه خونها که ریخته به پای این عزت
حسینی میمونیم مطیع ولایت
اونی که با دشمن میسازه بدونه
خیال کرده تا کی همینجور میمونه
با دست خدا کدخدا سرنگونه
"حسین ابیعبدالله
حسین ابیعبدالله"
حرف قرآنه و دستور ولی
تبعیت نکنید از دشمن
ما أشداءُ على الكفاريم
دشمنامون از همین میترسن
جهاداً کبیرا یعنی ما بیداریم
یعنی ترسی از جنگ و تحریم نداریم
یعنی دست رو زانوی دشمن نزاریم
جهاداً کبیرا یعنی ما میایستیم
یعنی اهل سازش با آمریکا نیستیم
یعنی عاشق جنگِ با صهیونیستیم
"حسین ابیعبدالله
حسین ابیعبدالله"
#داود_رحیمی✍
#سالگرد_رحلت_امام_خمینی
حاج رضا نریمانی🎤
#امام_خمینی
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/6278
سلحشور-پادکست.mp3
3.23M
#جواد_محمدزمانی✍
حاج مهدی سلحشور🎤
#امام_خمینی
آی باران دوباره جاری کن
در زمین چشمهی کرامت را
با حضور تو دل به یاد آورد
خاطرات امام امت را
آن امامی که یاد ازو دارند
سروها، کوهها، صلابت را
آن امامی که خوب باور داشت
که جدا نیست دین سیاست را
یادمان داد پایداری را
یادمان داد استقامت را
گاه از انقلابمان میگفت
تا بدانیم قدر نعمت را
آن امامی که مرد ایمان بود
پیر رزمندگان لبنان بود
البشاره که صبح ایمان است
روشن از پرتو اش دل و جان است
مستم از آفتاب ساعت هشت
آفتابی که از خراسان است
نغمهای باز میرسد بر گوش
نغمهای که بسی خروشان است
از دل فکه پاوه اندیمشک
از طلائیه فاو بستان است
شور صحرا به یمن مجنون است
شور دهلاویه به چمران است
باز عطر دوکوهه میآید
حاج احمد مگر سخنران است؟
باکری کاوه باقری همت
چقدر بزم ما چراغان است
ای جوانان ز یادمان نرود
هرچه داریم از شهیدان است
آن دلیران معرکه که هنوز
دشمن از نامشان هراسان است
ای جوانان ز راه برگشتن
نقض عهد است نقض پیمان است
عهد بستیم یادمان نرود
خیز تا آنکه کاروان نرود
چه قدر مانده تا سحر برسد؟
از فضا بوی مشک تر برسد
دشمن ما هنوز منتظر است
عمر این انقلاب سر برسد
جادهها اسب شوق زین کردند
تا ز هنگامهها خبر برسد
باش تا صبح دولتت بدمد
باش تا مژدهی ظفر برسد
جمعهها بیقرار میگویند:
روزی آن یار از سفر برسد
روزی آن یار میرسد، آری
دشتها میشوند گلکاری
یا رب آن عطر ناب را برسان
حضرت آفتاب را برسان
آن سوار دلیر را بفرست
عزمِ پا در رکاب را برسان
خیمهی عمرمان عطش دارد
یا ابالفضل آب را برسان
انقلاب از دعای او باقی است
صاحب انقلاب را برسان
326.1K
#شعررحلت_امام_خمینی_ره
🌷🌷🌷
سلام ای جلوه ی زیبای ایران
امام اُمتم پیر جماران
ظهورانقلابت جاودانیست
یَمِ آزادگی و زندگانیست
فدای نور زرد گنبد تو
فدای عطر بوی مرقدتو
کجایی ای امام و رهبرمن
کشی دست نوازش برسرمن
________
زبعد رحلت تو ای اماما
دل حسرت کشی دارد دل ما
توبودی جان من جانانه ی من
به گرد شمع تو پروانه ی من
زند آتش به جانم یادت ای یار
زهجر روی تو گردیده بیمار
تونفس مطمئن روح خدایی
بقای نهضت کرببلایی
منم من رهرو راهت خمینی
تویی تو رهرو راه حسینی
ایام ارتحال #امام_خمینی
#مجید_مرادزاده ✍
اجرا #سبک_ببار_از_دیده_دامن_دامن_ای_اشک
1. دریغا ای دریغا.mp3
2.96M
#دستگاه_همایون
#تصنیف_شوشتری
خواننده : محمد گلریز
آهنگساز: محسن شکوهی
#سبک_ببار_از_دیده_دامن_دامن_ای_اشک
ببار از دیده دامن دامن ای اشک
که غم زد آتشم
در خِرمنِ ای اشک
که بر این آتشم آبی فشانم
چو خشکیدی تو در
چشم من ای اشک
دِریغا ای دریغا ای دریغا
خدایی سایه ای رفت از سَرِ ما
به چه عشقِ تو را سودا کند دل
که همتایِ تو را پیدا کند دل
گُلی با رنگ و بوی تو نبیند
اگر صد چشمِ خود را وا کند دل
دِریغا ای دریغا ای دریغا
خدایی سایه ای رفت از سر ما
مگو روح خدا رفت از بَرِ ما
که جان دامن کشید از پیکر ما
خروش از خیل مشتاقان برآمد
که حرف عشق رفت از دفتر ما
دِریغا ای دریغا ای دریغا
خدایی سایه ای رفت از سرِ ما
شاعر : #استاد_حمید_سبزواری✍
#امام_خمینی
3.mp3
9.79M
ایام #سالگرد_رحلت #امام_خمینی
#حاج_سید_مهدی_میرداماد
#زمینه #فراق_کربلا
دلم گرفته
دوباره این شبا برا حرم گرفته
می بینی بازم
چجوری روز و شبمُ ازم گرفته
دلم اسیره
غروبِ کربلا رو که یادم نمیره
هر دفعه آقا
عکس ضریح رو میبینم گریه م میگیره
سرم و سروری تو
دلمو دلبری تو
فقط آقایی بود والله
روزایِ نوکری تو
🕊آقام آقام آقام حسین
دوای دردم
این دفعه که بیام دیگه برنمیگردم
مثل همیشه
بزرگی کن اگر که من جوونی کردم
منو صدا کن
مثل قدیم تو روضه ها به من نگاه کن
حالم خرابه
این روزا آقا برا من خیلی دعا کن
منم عاشق یه دل داده
که دلش دستت افتاده
همه دار و ندارم رو
خود آقام بهم داده
🕊آقام آقام آقام حسین
خوابتو دیدم
دوباره انگار که به آرزوم رسیدم
باشه قبوله
اصلاً برای دیدنت جونمو میدم
چیزی ندارم
فقط میتونم سرمو برات بیارم
یه حالی میشم
وقتی تو سجده سر رو تربتت میذارم
بمیرم از غمت آقا
همۀ آرزوم اینه
وقتی اربابِ من باشی
نوکری خیلی شیرینه
🕊آقام آقام آقام حسین
دل بی قراره
ولی همیشه یه نفر هوامو داره
هر چی که باشم
مگه میشه امام رضا تنهام بذاره
صاحبمونه
یه عمره رو قلبم دارم ازش نشونه
خودش غریبه
نمیذاره که نوکرش غریب بمونه
اومدیم تا به پا بوست
همه دردامونو گفتیم
به خدا تا تو را داریم
دیگه از پا نمی افتیم
🕊آقام آقام آقام حسین
گلو بریده
مثل تو کشته ای غریب کسی ندیده
بمیره مادر
کی اومده موی سر تو رو کشیده
چه نامرتب
سرت به روی نی تنت به زیر مرکب
سرت جدا شد
جلو چشای خواهرت بیچاره زینب
🕊آقام آقام آقام حسین
قسمت اول.mp3
9.87M
#سالگرد_رحلت #امام_خمینی
حاج #سید_مهدی_میرداماد
قسمت اول
آزاده ای که بود گرفتار خال دوست
آزاد گشت و رفت به کوی وصال دوست
بیمار شد چو دیده بیمار دوست دید
شد پای تا به سر همه محو جمال دوست
دردا که از سپهر ولایت غروب کرد
ماهی که گشته بود سراپا هلال دوست
عنقای قاف عشق قفس را شکست و رفت
پر زد به قبله ابدیت به بال دوست
یک لحظه بیم راه زدشمن به دل نداد
یکدم تهی نگشت دلش از خیال دوست
هم چون علی زپنجه دنیا و اهل آن
دامن کشید و گفت که ما بیم و خال دوست
ای سرو راست قامت تاریخ ای امام
ای قامت بلند تو را اعتدلال دوست
امروز قدر و عزت و مجد و جلال ماست
مرهون تو قسم به مقام و جلال دوست
تو عشقی و زآب و گل ما نمی روی
ای رفته از نظر زدل ما نمی روی
ای آنکه انقلاب تو آفاق را گرفت
ابر فراق ماه رخت را چرا گرفت
هندو، نه، بت پرست نه، آتش پرست نه
در ارتحال تو بشریت عزا گرفت
تنها بهشت فاطمه از تو صفا نیافت
ایران زنهضتت شرف کربلا گرفت
روزی که خاک سینه غمگین خود گشود
جسم تو رانه، هستی ما را زما گرفت
آنشب که کرد روح تو بر آسمان عروج
آنشب که در دل همه داغ تو جا گرفت
احمد کنار پیکر پاکت به گریه گفت
«بیمار بستری من امشب شفا گرفت»
دست اجل که جسم تو را قبض روح کرد
روح تو را نه هستی ما را زما گرفت
ای خضر راه عشق که در وادی فنا
آزادگی زدست تو آب بقا گرفت
بر تشنگان چشمه وصلت نظاره ای
ما را نمانده جز جگر پاره پاره ای
#استاد_سازگار ✍
قسمت دوم.mp3
10.98M
#روضه_سالگرد_رحلت_امام_خمینی
#گریز_کربلا_و_امام_سجاد
#حاج_سید_مهدی_میرداماد🎤
#سلحشور 🎤
قسمت دوم #امام_خمینی #امام_حسین
آرام جان خستهدلان پیکرت کجاست؟
جانم به لب رسیده پدر جان سرت کجاست؟
جسمت اسیر فتنهی یغماگران شده
پیراهن امانتی مادرت کجاست؟
از چه جواب دختر خود را نمیدهی
بابای با محبّتم! انگشترت کجاست
در خیمه هر چه بود به تاراج فتنه رفت
خاکم به سر عمامهی پیغمبرت کجاست؟
سوز عطش ز خون تنت موج میزند
ای تشنهلب، برادر آبآورت کجاست؟
از دود خیمه تربت ششماهه گم شده
بابا بگو مزار علیاصغرت کجاست؟
ما را میان این همه دشمن نظاره کن
دیگر مپرس دخترکم، معجرت کجاست
شاعر : مصطفی متولی
.