#شبزیارتے 🍎
خوشحالیهایی که امشب از یه مغازهی خوشحالفروشی خریدم ☺️😍🦋
پ.ن صاحبِ بهترین خوشحالفروشیهای عالم به من و به ما طعم چیزهای خوب را بچشان تا پاهایمان کمی از زمین بلند شود...🍎💔
#گوشـــــهنشین📚📿
📎 @gosheneshin💌
#ماهِشبِجمعه 💔
پرچم به دستِ توست....
جمع است خاطرم...💚
#ساعتبهوقتفرودگاهبغداد
#هفتهصدوچهلوهشتم💔
#انتقاممیگیریم🇮🇷
#لبیک_یا_خامنه_ای✌️
#گوشـــــهنشین📚📿
📎 @gosheneshin💌
ای شکوهِ دخترانهی به خدا رسیده...🦋
#یافاطمةاشفعےلنافیالجنة💚💔🖤
#حضرت_معصومه 💌
#گوشــــــــــه_نشین📚
📎 @gosheneshin💌
💚 گوشـہنشین💚
اولین بار اصطلاح شهیدِ آنلاین رو از ریحانه شنیدم متوجه نشدم تا اینکه بهطور عجیبی باهاش روبهرو شدم.
+ مسلمانی؟سر و شکلت به هم کیشان ما نمیخورد ؟
- گره چفیهاش را روی سرش محکمتر کرد و برق گردنبند صلیب توی گردنش به چشمم آمد، با لبخندی نجیبانه گفت مگر فرقی میکند؟
+ میگفت باران میبارید، بارانی تند از جنسِ گلوله...انفجارهایش هر لحظه سنگینتر و نزدیکتر میشد تا رسید به خانهی ما، تا آنجا که شیشهی نقاشی مسیح ترک خورد،صدای پاهایی که روے سقف خانهمان انگار میدوید به گوشمان رسید، من و مادرم دویدیم تا از روی طاقچه قرص سیانور برداریم تا آیندهی روزهای تاریک و در اسارتمان را نبینیم، فرصت فکر کردن نبود، از قبل بین من و هم کیشانم تصمیم بر این بود که مرگ بهتر است از کنیزی و خاری و ذلت.... میگفت قوطی قرص را که برداشتم مردی را روبهروی خودم دیدم که محکم بر دستم کوبید قرصها دانه دانه روی زمین افتادند،باصدای بلند گفت مگر ما مردهایم و آرام برگشت سمتِ نقاشی ترک خوردهی مسیح،آن را روی طاقچه گذاشت انجیل ورق شده را هم....بعد با چفیهاش زخم پایم رابست ،(همینی که الان روی سرم است....)
من و مادرم از روی نوشتهی روی جیبِ لباسش فهمیدیم که از مجاهدین است، بعدها مادرم گفت که از هیبتش این حدس را زده ،چهره ای آرام و با صلابتی که با عجله ما را به جای امنی میبرد، میانهی راه تیر خورد لحظهی آخر کتابِ کوچکی از جیبش درآورد و گفت که این کتاب حرمت دارد روی زمین نماند بعد چیزهایی زیر لب گفت و نفهمیدیم چه میگفت ولی آخرش گفت یا حسین و چشمهایش را بست...
من این کتاب را زیاد خواندهام اول هر کلام که خدایتان میخواهد صحبت کند میگوید به نامِ من که مهربانترین مهربانانم،اما خب جایی دیگر که حرف ،حرف بازگشت و توبه است اثری از آن نمیبینم.... انگار که آن بسمالله گم شده
+آیهی خدا مگر گم میشود دختر؟
- نه آیهی خدا هیچ وقت گم نمیشود
من خیلی فکر کردهام به سخن پایانی آن مجاهد که گفت یا حسین، آمده ام اینجا چون یقین کردهام بسماللهِ جا ماندهی سورهی توبه، دستِ حسین است...آمدهام دنبالِ آن یکدانه بسماللهِ جا مانده از کتابِ خدا که امانتی دستِ حسین است بگردم...
+حرفم نمیآمد حرفی نداشتم،مبهوت نگاهش کردم....
-ادامه داد که شنیدهام امانتی حسین هم همراه ما در این سفر و این جاده است اسمش را آن شبِ بارانِ گلوله روی جیبِ پیراهنِ آن مجاهد دیده ام...
بعد گفت راستی پرسیدی که مسلمانم یا نه؟ نمیدانم مسلمانم یا نه ولی هر که اینجاست همکیش حسین است....
#نذری
برای اربعین های قضا شده و پیشکش به روحِ شهید روزِ اربعینِ آبانماه سال ۱۳۹۶و هزاران جوانمردی که راهِ رسیدن به حسین (ع) را هموار کردند....🍎💚🌼
#گوشـــــهنشین📚📿
📎 @gosheneshin💌
از سحر عطر دل انگیز تو پیچیده به شهر
باز دیشب چه کسی خوابِ تو را دیده به شهر
#کاظمبهمنی
به وقت هجدهم آبان سالروز پرواز آسمانیات
شهیدِ بیسر🍎
#گوشـــــهنشین📚📿
📎 @gosheneshin💌
من بندهی آن دمم که ساقی گوید
پستچی ناشناس برات بسته آورده😭💔
#گوشـــــهنشین📚📿
📎 @gosheneshin💌
💚 گوشـہنشین💚
#شبزیارتے🍎 یادم بودے که یادت هستم....😭💔 #سیدتےیازینب #گوشــــــــــه_نشین📚📿 📎 @gosheneshin💌
من با شما خیلی کار دارم عزیزم
من نه تنها همه برنامههایم که هیچ ، همهی دار و ندار و همه موجودات اطرافم را و هر آنچه که از گذشته و حال و حتی آیندهام را داشتم به بهانهی فقط در کنار تو بودن زمین گذاشتهام و به خودم و به جهان اطرافم گفتهام که میخواهم فقط با تو باشم، با تو کار کنم ،با تو شراکت کنم و کف دست نانی هم اگر که به دست آورم، اصلا آن را تقسیم بر دو کنم و با تو تُخس کنم.
من با تو کار دارم عزیزِ دلم
چه حالا و چه بعدا و چه در آن دنیا که قرار است حتی مادر از فرزندش فرار کند، من به سمت تو فرار میکنم، من با تو حالا حالاها کار دارم بهترینم....
لیست کردهام همهی شان را برای ذهنِ فلج خودم که یادم نرود ، و کارهای دیگری که حتی توان گفتنش در این سطور را هم ندارم گذاشتهام برای وقتی که خودم و خودت تنها شدیم با گریه برایت بگویم عزیزِ دل...
من تا اینجا میدانم که با تو چکار دارم، یعنی فکر میکنم که میدانم....
ولی تصدّقت، من هنوز نمیدانم تو میخواهی با ما یا لااقل با من چکار کنی؟
نمیدانم میخواهی منِ بختبرگشته را ترشی بیاندازی یا یک پِلَنB داری برایم؟؟
من نمیدانم خدا من و امثال من را سرِ راه تو گذاشته که اصلا به چه دردی بخوریم؟
یا بهتر بگویم بالاخره ما قرار است به کدام دردِ تو بخوریم؟
درد تنهاییات، درد غریبیات یا درد فهمیده نشدنت که از همه جانکاهتر است لااقل برای من....
علیایّ حال عزیزم، الانی که اوضاع این است، من تمام هستیام را خیلی وقت است که کردهام توی یک کیسه و ایستادهام کنار ریلِ قطار برای آمدنم یا شاید آمدنت...🌼
ایستادهام با پاهای در گِل ماندهام بدون هیچ ترسی و هراسی با دنیا دنیا دلتنگی و دریا دریا اشکی که تمام نمیشوند انگار ، مطمئنم که یک روزی نوبت من هم خواهد شد، میدانم یک روزی خواهد آمد که من و همه کسانم در دراماتیکترین وضع موجود همه چیزمان را به تو واگذار میکنیم ، یک روزی خواهد آمد که یکهو و بی مقدمه و بی کفش و کلاه، کاسه و کوزه را جمع میکنم و میآیم برایت میمیرم.... باور کن...
روزی میآید که من حتی جناب عزراییل را غافلگیر میکنم.....
#صاحبنا🌼🦋
#گوشــــــــــه_نشین📚
📎 @gosheneshin💌
💚 گوشـہنشین💚
من بندهی آن دمم که ساقی گوید پستچی ناشناس برات بسته آورده😭💔 #گوشـــــهنشین📚📿 📎 @gosheneshin💌
از ظهر تا حالا از دیدن بسته ای که نمیدونم فرستندهش کی بوده روی پاهام بند نبودم و از ذوق داشتنش حتی پیگیر فرستندهی ناشناسش نبودم، کتابو با خودم اوردم حرم که از اینجا خوندنشو شروع کنم و ....💔🍎
اونقدری برخط و آنلاین بودن شما بر من روشنه که نیازی به پرسش اینکه چه جوری این بسته برای من ارسال شده ندارم جنابِ شهید😭🦋🍎
#شهیدآنلاین
#شهیدنویدصفرے🍎
#گوشـــــهنشین📚📿
📎 @gosheneshin💌