eitaa logo
🖤حسینیه‌ی گوشـہ‌نشین🖤
211 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
169 ویدیو
3 فایل
🌼 گوشـــہ‌نشینے اوج معراج است گاهے....📿 🌼 ما عاشقان در اِنـــــــزوا باشیم،بهتـــر...🕊🦋 من‌اینجام ☺ یواشکی👀👇 https://harfeto.timefriend.net/17220755504678 کپی با ذکر سه صلوات با عجل فرجهم آزاده اما خب فوروارد به تقوا نزدیک‌تره😴
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتم : نگرانتیم ... اینقدر موقع اذان توی جاده نزن‌ کنار چند دقیقه دیرتر نماز بخونی چی میشه؟! افتادی دست کوموله‌ها چی؟! خندید! گفت : تمام جنگ ما بخاطر همین نمازه، تمام ارزش نمازم توی اول وقت خوندنشه💚 🕊🍎
🌼 کینه‌ی دانشِ آموزان دبستانی را هم به دل های منحوسشان دارند و تا فرصتی دست دهد، گلوله‌ای در قلبِ کوچک او ،و داغی بر دلِ ما می‌نشانند، اینجا در دل غربتِ آخرالزمانی شیعه‌خانه‌ی تو، کودکے ۸ساله برای آمدنت این چنین استغاثه سر میدهد....🌼 📚📿 📎 @gosheneshin💌
پرده‌ی اول: عراق پاتک زده بود و بچه هایی که تا همین چند ساعت پیش کنار هم زیارت عاشورا خوانده بودند روی رمل‌های داغِ بیابانِ خدا کنار هم تکه تکه افتاده بودند..... موسپید شقیقه‌هایش را محکم فشار می‌داد و از گوش‌هایش خون می‌پاشید و فریاد می‌زد قیچی شدیم حیدر جان کجایی؟ سرش تیر کشید و بی‌جان روی تختش افتاد.... پرده‌ی دوم: دخترک دست‌هایش را گرفته بود ،دست‌های موسپید داغِ داغ بود مثل رمل‌های سوزان بیابانِ خدا در ۴۰سال پیش، بدنش می‌لرزید، لرزشی که با تکانه‌هایش سرا تا پای وجودِ دخترک می‌لرزید درست شبیه تپش‌های آخرِقلبِ گنجشکِ نیمه‌جانی که ناغافل زخمی تیر و کمان بچه‌های کوچه شده باشد.... موسپید با چشم‌هایی که سفیدی‌شان به خون می‌زد به چشمان سیاه دخترک خیره شده بود،این‌ها نشانه‌ی خوبی نبود و این یعنی دخترک این موقع‌ها می‌بایست بیشتر مراقب سر و صورتش باشد، دخترک مثل بیشتر وقت‌ها، قدم از قدم بر نمی‌داشت، و دل به موج دریای خروشانِ موسپید داده بود، و این دلدادگے را به عالمی نمیداد.... پرده‌ی سوم: موسپید با عصبانیت و خَشی که در صدایش بود گفت یادت باشد من آشغال خور نیستم ها و کیسه‌ی داروهایش را پرت کرد گوشه‌ی اتاق، دخترک به کیسه‌ی داروهای روی زمین نگاهی کرد و نفس عمیقی کشید و صدایش را صاف کرد، با لبخند کمرنگی گفت، چشم حرف حرف شماست من به شما قرص و دارو نمی‌دهم دکتر هم خبر نمی‌کنم قول دادم و زیر قولم نمی‌زنم و شروع کرد زخم‌های موسپید را با نوک دست آرام نوازش کردن به قدری آرام که موسپید حتی متوجه‌ نوازش‌های دخترک نمی‌شد.... پرده‌ی آخر: موسپید آن شب و روز بی اختیار شده بود این را از روی زخم های دخترک می‌شد فهمید، دخترکی که روسری گلدارش را دور سرش بسته بود و روی پا بند نبود، چندساعتی گذشت که برای دخترک به اندازه‌ی صدها سال طی شد، موسپید قدری آرام‌تر شده بود و دخترک از کنار تخت بلند شد و پله‌ها را یکی دوتا کرد سه تا کپسول را توی لیوانِ شربت آبلیمو خالی کرد به اضافه‌ی مقداری گلاب و عرق بیدمشک ، از شربت چشید و تلخی قرص‌ها دهانش را زد، لیوان را تا نزدیکی لب‌های موسپید برد و گفت "بابا تلخیش برای عرق بیدمشکِ، چون برات خوبه زیاد زدم" موسپید با چشمانِ نیمه باز لیوان را یک نفس سر کشید و دخترک بغض در بغض فرو می‌داد و به قولی که به موسپید داده بود فکر می‌کرد، از جا بلند شد به سمت حیاط دوید و پوکه‌های قرص را محکم در دستان بی رمقش فشار داد و زیر نور ماه بغضش شکست، دخترک باز امشب زیر قولش زده بود ..... 📚📿 📎 @gosheneshin💌
Hamid Hiraad Ft Ragheb - Jazzab (128).mp3
4.04M
من در این سوداے بی تکرارِ عشق ؛ دلبرے چون تو سرِ راهم نشست... ولی تو ؛ خیلی خسارت دیده ای....🌼💔 🦋 📚📿 📎 @gosheneshin💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفت توی قبر شهیدِ گمنامی خوابید و بعد از مدتی در کنار همان شهیدِ گمنام آرام گرفت، این یعنی آرزویش شهادت بود،من کاری به هیچ کجای زندگی‌اش ندارم، من فقط و فقط فقیر و بیچاره‌ی این لحظه از زندگی‌اش هستم، این یعنے که باید خواست و براے خدا دلبری کرد که خداوند بســـیار مهربان است. 💔 📚📿 📎 @gosheneshin💌
enc_16620652473994818195489.mp3
4.01M
🍎 -آغوش رایگان؟! +نه ممنون ،آغوشِ گرمِ آقاےِ امام حسین علیه‌السلام فقط ....🍎 🇮🇷💔 📚📿 📎 @gosheneshin💌
خدایا شکرت 😭🇮🇷💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤حسینیه‌ی گوشـہ‌نشین🖤
از جمعه‌های سیاه فقط بوے خون نصیب ما شد، ما نسلِ داغدار بامداد و غروب جمعه‌ایم ، از بامدادِ غریبِ فر
براے جمعه‌ی غمبار هفتم آذر آن سال💔 به ما یاد داد داده بودند که جمعه‌ها منتظر باشیم.... ما منتظر بودیم، حیاط را آب‌پاشی‌میکردیم، اسپند و گلپر دود می‌دادیم، بامدادش أین الحسن و أین الحسین گویان ندبه می‌کردیم و غروبش رو به آسمان سمات می‌خواندیم.... ما فقط منتظر بودیم.... چه می‌دانستیم انتظار براے این نسل آخرالزمانے این‌قدر جانکاه است،ما......این نسلِ بیچاره که افتادنِ عمودِ خیمه‌ی یک علمدار را به چشم دیدیم 😭😭😭 ما جمعه‌ها نفس‌هامان را در سینه حبس می‌کردیم برای استشمامِ عطر یاسِ رازقی و نرگس مستش، اما دستِ تقدیر شامّه‌مان را به بوی باروت و خون عادت می‌داد.... ما منتظر بودیم اما خبر شهادت می‌شنیدیم....😭💔🍎🦋 🍎 💌 📚📿 📎 @gosheneshin💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12-maddahi.581.mp3
2.44M
یه بار هم می‌گفت یه محله‌ای تو سوریه بود به اسمِ محله‌ی حی زین العابدین(همونجایی که غار اصحاب کهف اونجاست) تفاوت عجیبِ خانومای مسیحی و شیعه ساکنِ این محله تو زمانِ بلبشوی جنگ سوریه این بود که زنان مسیحی گوشه‌ی طاقچه‌هاشون اغلب قرص سیانور داشتن و میگفتن اون اونجاست برای وقتی که دیگه مردے نباشه و داعش سر برسه و زنان شیعه، اغلب تفنگی آماده داشتند و میگفتند برای زمانیه که دیگه مردی نباشه و اونا سربرسن.... بله حضرت عقیله‌ی صبور و شجاع این شجاعت و این مردانگے ارثیه‌ی وجود شماست....💚💔 💌 💚 📚📿 📎 @gosheneshin💌
روز پرستار را به من تبریک گفت، در حالے که نمی‌دانست من خود بیمار نگاهِ او هستم و از پرستاری جز رفع تب با پاشویه‌ی اشک چیزے نمی دانم... 💚 💌 📚 📎 @gosheneshin💌
ما اهل تواییم...... هر که تو را دوست ندارد، بیچاره طفلک 🇮🇷 📚📿 📎 @gosheneshin💌
Mojall - Be Eshghe.mp3
6.4M
وقتی آقا سید علی نجف آبادی به قم آمد، از او سوال کردند: دلیلت برای حقانیت اسلام چیست؟ ایشان فرمودند: دلیل بر حقانیت اسلام این است که ما همه داریم کلنگ به ریشه‌ی این بنا می‌زنیم، ولی خراب نمی‌شود و هنوز پا برجاست. آخر مگر اینطوری می‌شود از اسلام دفاع کرد؟! مگر اسلام با این وضعی که ما داریم حفظ می‌شود و باقی می‌ماند؟! همین بقا، دلیل بر حقّانیت آن است. 🇮🇷 📚📿 📎 @gosheneshin💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غم خجسته.mp3
5.89M
🍎 شهید، تو دعاکن از پس این دودها "موعود" برخیزد....🌼 برای چهلم آرمانِ عزیز🍎 🇮🇷 📚📿 📎 @gosheneshin💌
🌼 زین أب ....(خوشگلِ بابا)☺️ زینت پدر باشیم🦋 💚 💌 📚📿 📎 @gosheneshin💌
خدایا از سردرد ما بکاه و بر عذاب اغتشاشوها بیفزا...😓 📚📿 📎 @gosheneshin💌
🖤حسینیه‌ی گوشـہ‌نشین🖤
ما توے قبرِ کدام آسودگی و عافیت طلبے دنیا خوابیده‌ایم که اسیر بی‌نام و نشانِ هزار سقوطیم....؟ #گوشـ
آسمان مرا صاف كن، نور ببار، باران، برف. تگرگ بباران....فقط بباران.... من اما سنگ قبرى ترك خورده و شنيعم، در بيرون و اندرون اين شهر، كه به فرمان حضورت، به جهان رجعت ميكنم.... باران تويى، به خاك من بزن؛ به سنگ گورى كُنج افتاده كه منم. به مرده‌ای بی ورثه که گوشه ای از جهان منتظر فاتحه ای از جانب توست... من بى تو چوب بلالى دور ريخته ام، نيشْكِشِ سگان حسودى كه امید را از من بازستانده‌اند. تو اما به زيباييِ شاپركهايى، و به لطافت بال زدن پروانه ،به لطافت باران ....🦋 شفافيت جام شراب تويى؛ تو با نرگس نيم خفته‌ی چشمت، تو دود غليظِ اسپند، اولين شكوفاى درخت در بهار، و آخرين برف زمستانى... تو همان آفتابى كه چشمهاى عليل را ميزند، تو همدم با چوپانانِ زحمتکش و منتظرے ،با آن چای‌های ذغال دمشان و من پاره قندى كز كرده، دلخوش به داغِ استكانت...،نه من همان سیاهه‌هاے ذغالم که تا آمدنت غزل پوش این استکانم.....🌼💔🦋 ☔️ 📚📿 📎 @gosheneshin💌