eitaa logo
𝗚𝗥𝗔𝗬 𝗪𝗛𝗜𝗦𝗞𝗘𝗬فور نه!
119 دنبال‌کننده
632 عکس
250 ویدیو
2 فایل
𔖑┋𝗜 𝗪𝗔𝗦 𝗔 𝗚𝗢𝗢𝗗 𝗣𝗘𝗥𝗦𝗢𝗡,𝗕𝗨𝗧 𝗡𝗢𝗪... 𔖑┋𝗔𝗗𝗩𝗘𝗡𝗧:2025/09/01
مشاهده در ایتا
دانلود
آخر هفته من داغون بود امیدوارم مال شماها اینطور نبوده باشه فرداتون قشنگ;)
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
پسری که روزگاری با شور و امید در پی هدفی دور و دست‌نیافتنی می‌دوید،حالا دیگر نفسش آرام و سنگین بود.روحش بعد از سال‌ها تلاش بی‌نتیجه،مر_ده بود و چیزی جز سکوت و مرموزی درونش باقی نمانده بود.میان مردم قدم می‌زد اما هیچ‌کس نمی‌دانست در زیر لبخندهای کم‌رمق و نگاه‌های خیره‌اش چه دریایی از تنهایی و شکست موج می‌زند. او شناخته می‌شد،اما نه به خاطر آنکه روزگاری تلاش می‌کرد،بلکه برای سکوتی که مثل سایه‌ای سنگین بر همه حرکاتش افتاده بود.صدایش کم و آرام بود و هر کلمه‌اش حتی وقتی صحبت می‌کرد،مثل رازهایی که از دل خاک بیرون آمده باشند مرموز و نافهمودنی بود.مردم به او نگاه می‌کردند و حس می‌کردند که چیزی بزرگ و دور از دسترس در او پنهان است... چیزی که نمی‌توانستند لمس کنند. در میان جمعیت،او تنها بود و همزمان همه جا حضور داشت؛روحی که مر_ده بود اما هنوز سایه‌ای از زندگی در میان مردم می‌ریخت؛بی‌صدا و با شکوهی خاموش. 𑜶𝑹𝑨𝑰𝑶𝑵 29𝑵𝒐𝒗𝒆𝒎𝒃𝒆𝒓2025
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرد آرام در میان درختان سرسبز جنگل قدم می‌زد.کمانش را در دست گرفته و نفس‌هایش در سکوت صبح می‌پیچید.برای شکا_ر آمده بود اما چیزی دیگر توجهش را ربود؛دختری زیبا که میان نور پراکنده‌ی خورشید و سایه‌ی درختان می‌رق_صید و گویی خود جنگل با او نفس می‌کشید. مرد پشت تنه‌ی پهن درختان پنهان شد.قلبش تند می‌زد و نگاهش را هرگز از او برنمی‌داشت.او آرام و بی‌صدا،شاهد حرکات دختر بود.گویی نمی‌خواست با حضورش سایه‌ای از وحشت بر آن زیبایی بیفکند.هر برگ که زیر پای دختر خش‌خش می‌کرد،مرد را بیشتر به خود می‌کشید؛نه برای شک_ار بلکه برای تماشا و گم شدن در لحظه‌ای که فقط او و آن دختر و سکوت جنگل حضور داشتند. باد میان شاخه‌ها وزید و مرد فهمید که گاهی در دل جنگل،چیزی مهم‌تر از طعمه‌های روزمره انتظار می‌کشد؛چیزی که باید در سکوت دید و در پنهانی آرام،حسش کرد. 𑜶𝑹𝑨𝑰𝑶𝑵 30𝑵𝒐𝒗𝒆𝒎𝒃𝒆𝒓2025