eitaa logo
اقتصاد فرهنگی
6هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.5هزار ویدیو
136 فایل
در میانه‌ یک جنگ تمام عیار ترکیبی مطالب کانال کپی‌رایت ندارد! ارتباط: حسین عباسی‌فر @h_abbasifar تبلیغات حرام است! 😊 "دکتر نیستم" https://virasty.com/ABBASIFAR
مشاهده در ایتا
دانلود
ویژه برنامه «ایران قوی» با حضور دکتر سید محمد رضا رضی محقق زمینه اقتصاد مقاومتی و سردار حمید اباذری مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران . انشاءالله امشب ساعت 22 ، در تالار شیخ مفید دانشگاه قم پذیرای دوستان هستیم . حضور برای عموم آزاد است
هدایت شده از دکتر حمیدرضا مقصودی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا اقتصاد را معنوی نیبینید مشکلات و تناقضات اقتصادی حل نمی‌شود... بخشی از ارائه در رویداد ملی @hzamanim
خبر خوبی‌ست اما اینها تغییر در چارچوب است شهید بهشتی بحث حرمت تبلیغات را از باب دیگر و موضع بالاتری طرح می‌کنند. اگر تبلیغات نباشد اساسا رسانه‌های انبوه و انحصاری شکل نمی‌گیرند تا در نتیجه آن انحصارات اقتصادی شکل بگیرد و شکاف طبقاتی بوجود بیاید...اقتصاد اگر قوی و مردمی شود و عدالت برپاشود هرگز کار به اینجا نمی‌کشد که زنها برای کسب درآمد مجبور باشند خود را برای فروش یک کالا در اختیار شرکت‌های بزرگ بگذارند. سوال اینجاست چرا باید مردها خودشان را چنین حقیر کنند تا یک کالا به فروش برسد. 💠 @h_abasifar
روز-داخلی-بیمارستان امام خمینی حسنا به مادر ویانا: اینجا بهتره یا آلمان؟ مادر ویانا: آلمان حسنا: چرا؟ مادر ویانا: چون اونجا اگر لخت بشی کسی بهت گیر نمیده حسنا به ویانا: اینجا بهتره یا آلمان؟ ویانا: اینجا حسنا: چرا؟ ویانا: آخه اونجا هیچ کسی رو نداریم. همه فامیلامون اینجان هیچی دیگه! همین 💠 @h_abasifar
امروز یکی از تلخ‌ترین جملاتی که میتونستم بشنوم رو شنیدم دختر جوانی در پیاده رو راه میرفت و با تلفن صحبت میکرد صدایش هم خیلی بلند بود خطاب به مادرش گفت: اگر تو هم مثل بقیه مادرها آدم بودی اینقدر منو اذیت نمی‌کردی. با گوشی بلد نیستی کار کنی. یک ماشین اینترنتی نمیتونی بگیری بیاد ببردت. آهای دختر خانمی که امروز جلوی بیمارستان امام خمینی به مادرت این حرفها رو زدی میخواستم بهت بگم مادر منم نمیتونه اسنپ بگیره. اگر کسی این وسط آدم نباشه قطعا مادر تو و بقیه مادرهایی که زنگ میزنن به دخترشون براشون ماشین بگیره نیستند. امیدوارم مادر نشی اگر شدی شک نکن دخترت بدتر از این جملات رو بهت میگه... دنیا گرده! 💠 @h_abasifar
کنار خیابون جلوی بیمارستان امام خمینی با تعداد دیگری از مردمی که از شهرستان‌های مختلف اومدن و بیمار بستری شده دارن نشستیم. بعضیا چادر زدن بعضیا زیلو انداختن و بعضیام کارتن همینجا می‌نشینیم و می‌خوابیم و کلی هم با هم رفیق شدیم... سمت چپم دو نفر از سقز آمدند اهل سنت هستند دو سه ساعتی گپ زدیم عموما هم بحث اقتصادی بود چقدر مشکلاتی دارند که هر کدامشان کمر یک انسان رو می‌شکنه ولی دائما خدا رو شکر میکنند بیمارشون توی آی‌سیوئه پدر آقا جواد عموی جواد هم هست عمو عطر فروشه. کلا یک جعبه عطر سرمایه داره جواد هم کارگری میکنه و چهل روز پیش یک مغازه پوشاک راه انداخته البته سی روزه در مغازه رو بسته به خاطر بیماری پدر که عمل قلب باز کرده عمو سه تا از دندوناش درد گرفته همینجا رفته بکشه ولی گفتند ۱/۷ میلیون میشه گفته ۱۲۰۰ بیشتر ندارم گفتند نمیشه ایشون هم گفته یه آمپول بزنید دردش بیفته حالا صاحب مغازه جواد هم زنگ زده کرایه مغازه رو میخواد که بسته بوده بیمه هم نیستند اینها رو نگفتم که پول جمع کنم براشون گفتم که بگم همین دو عزیز به دیگرانی که اینجا نشستن هم آب میدن هم چایی هم یه غذا داشتن، دادن به یکی دیگه بخوره یاد پیاده‌روی اربعین افتادم اینجا بیرون بیمارستان برعکس توی بیمارستان "بازار" وجود نداره اینجا انسان‌ها با همدیگه مثل انسان برخورد میکنن نه مثل خریدار و فروشنده اینجا یک جمله در میون اسم خدا میاد و البته من به این فکر میکنم که الان روزها هوا خیلی گرمه و شب‌‌ها قابل تحمله ولی مثلا زمستون چکار میکنن مردم؟ همینجایی که ما نشستیم رو چرا موکب یا کانکس یا چادر نمیزنن که مردم با نامه بیمارستان بیان مستقر بشن و اینقدر اذیت نشن؟ وسط گپ و گفت با جواد و عموش بحث امید به آینده شد جواد خیلی ناامید بود اما وقتی گفت بازم دم رئیسی گرم که میخواد خونه بسازه فهمیدم که ته دلش یه روزنه‌ای ایجاد کرده آقای رئیسی... اما برای پول پیش و قسط وام این خونه نگران بود. باید وانتش رو بفروشه و بتونه ۴۰ تومن رو بده وضعیت پدرش هم که فعلا مشخص نیست و ان‌شالله فردا بیاد توی بخش کاش این لیبرالهای وطنی می‌مردند و جلوی رئیسی رو برای ساخت مسکن نمی‌گرفتند. کاش می‌مردند و جلوی افزایش یارانه‌ها و گسترش پوشش بیمه‌ها رو نمی‌گرفتند. لعنت به فریدمن و اعوان و انصارش که جلوی رسیدن پول به محرومین رو گرفتند و با نظریه مقداری پول، کانالیزه کردند پول رو به سمت سرمایه‌دارها و بانکهای خصوصی و ... الان تنها راه حل مشکلات اقتصادی مردم ساخت مسکن به صورت گسترده است که هم هزینه زندگی مردم رو بیاره پایین هم بیکاری رو کم کنه هم عدالت رو گسترش بده... تا کی باید محرومین زیر چرخ‌های توسعه توهمی له بشن؟ 💠 @h_abasifar
هدایت شده از حسین زمانی میقان
بیمار مشتری نیست ✋ @hzamanim
اولین رزق محرم امسال 💠 @h_abasifar
گفتم حسین، یاد خدا در دلم دمید خوشبخت، آن کسی که به کرببلا رسید خوشبخت آنکسی که شود خاک درگهش وآن کس که در هوای محرم نفس کشید خوشبخت آنکه خون دلش بین روضه‌ها با ذکر یا حسین ز چشم ترش چکید ما عاشقان حضرت زهرای اطهریم باید میان صحن ادب بال و پر کشید باید به آسمان عبادت کشید سر باید رضای حضرت سبحان به جان خرید سر را به روی تربت ارباب می‌نهیم حالی ز حال عاشق تو خوب‌تر که دید گمراه کی شود ز مسیر خدای تو هر کس کمی ز جام بلای تو را چشید در راه اربعین تو مومن شدیم ما در راه اربعین تو جان از تنم پرید حسرت به روز حشر برَد در بهشت هم هر کس نشد برای تو یا فاطمه شهید 💠 @h_abasifar
ابعاد مختلفی دارد من فقط به ابعاد اقتصادی‌اش اشاره می‌کنم. شما ابعاد رسانه‌ای و اجتماعی و سیاسی و ... را بررسی کنید: ۱. نگاه کالایی به زن: زن وقتی کالا شد بهتر است برهنه‌تر باشد ۲. نگاه بازاری به همه چیز: وقتی در جامعه همه جا بازار شد و خرید و فروش اصالت پیدا کرد زن هم برای فروش خود باید برهنه‌تر شود ۳. هزینه بالای چادر و لباس‌های مناسب: وقتی هزینه‌ی باحجاب بودن بالا باشد و هزینه برهنگی پایین باشد با نوعی جبر اقتصادی به نفع برهنگی همراهیم ۴. برهنگی طراحی شده توسط طراحان لباس: بنگاه‌های اقتصادیِ سودپرست، طراحان لباس را استخدام می‌کنند برای طراحی لباس‌های هر چه برهنه‌تر ۵. عدم وجود لباس مناسب در بازار (مانتو جلوبسته) وقتی عمده زنان برای پیدا کردن یک مانتو جلوبسته به مشقت می‌افتند در حقیقت با پدیده بی‌حجابی اجباری روبرو هستیم ۶. تولید و واردات قانونی لباس‌های متناسب با فرهنگ غرب: لباس‌هایی که متناسب با فرهنگ غرب است یا در ایران تولید می‌شود یا وارد می‌شود. تعداد تولیدکنندگان و واردکنندگان این گونه لباس‌ها اندک و به راحتی قابل شناسایی هستند ۷. قاچاق لباس‌های نامناسب: میزان قابل توجهی از لباس‌های نامناسب از مسیر غیرقانونی وارد کشور می‌شود و نظارتی بر آنها نیست ۸. عدم نظارت بر بازار: بازار رها شده و بی‌در و پیکری که نظارتی بر آن نیست و هر سال با یک اشاره زیر و رو می‌شود و یک پوشش خاص در آن توزیع میشود ۹. شکاف طبقاتی و بی‌عدالتی: وقتی ثروتمندان و مترفین در جامعه شان و منزلت داشته باشند قطعا طبقات پایین‌تر سعی می‌کنند خود را شبیه آنها کنند. ۱۰. رابطه اشتغال زن و برهنگی: در بسیاری از موارد استخدام و اشتغال زن در بخش خصوصی رابطه مستقیمی با جاذبه‌های جنسیتی او دارد. ۱۱. مصرف‌زدگی و الگوی مصرف متظاهرانه: امروزه حجاب قبل از آنکه یک امر شرعی و اعتقادی باشد "انتخاب یک کالاست". انسان امروز برای جبران کمبودهای درونی خود به داشته‌هایش پناه می ‌برد. به خانه‌اش. درآمدش. ماشینش. مدرکش. لباسش. حتی به همسرش. به نمایش گذاشتن اینها یعنی حرکت به سمت برهنگی نه حجاب و عفاف. ۱۲. عدم مجوز به تولیدی‌های محلی و خرد: تولید عمده لباس چرا باید در دست عده‌ای معدود باشد و تولیدی‌های خرد نتوانند تاثیر جدی در بازار بگذارند و بالاجبار مقلد باشند؟ چرا موانع پیش روی تولید لباس توسط مردم برداشته نمی‌شود؟ ۱۳. مزون‌های بی‌در و پیکر و بدون مجوز: در نقطه مقابل، بازار تولید و توزیع لباس‌های با سبک غربی در مزون‌های بدون مجوز کاملا رونق دارد همه‌ی این موارد و امثالهم شرایطی را فراهم می‌کنند که زن امروز در تمام دنیا مجبور به برهنگی است. و همانطور که عرض شد این موارد گوشه‌ بسیار کوچکی از اجبارها و فشارهای تمدن غرب برای برهنه کردن زن است. از هالیوود گرفته تا صنعت پور.ن و ... همه و همه زن امروز را مجبور به برهنگی کرده‌اند‌ 💠 @h_abasifar
اثر فاخر استاد مسعود نجابتی الایااهل‌العالم... 💠 @h_abasifar
هدایت شده از سید یاسر جبرائیلی
بسم الله العلی الاعظم آمد که آفتاب‌پرست‌ها،قبله نما نشوند.. دکتر مصباح‌الهدی باقری کنی 🔘 در راه است. عزیز ، حالا به نزدیک کربلای وصال و فراق رسیده است... حسین، راه آسانی انتخاب نکرده، بل سخت‌ترین‌ها را به جان خریده، نه برای خود که برای و شرافت و : انسان بودن، انسان ماندن و انسان رفتن... تازه! سخت‌تر هم کرده آن‌گاه که نه خود که هر که خودی است و مشق آزادگی کرده را، همسفر راه نموده... حالا در این وانفسا، کسانی بودند و هستند که داد می‌زنند و یقه پاره می‌کنندو انذارش می‌دهند که: ◽️ را رها کرده‌ای؟! جانِ شیرین به خطر انداخته‌ای؟! دیگرانی را هم با خود به مهلکه برده‌ای؟! رها کن این راه و رأی را... دو روز دنیا را به چه ارزش که جان پرارزش را به سختی و تلخی اندازی... بنشین! بمان! حج بگذار و تلخی و سختی و درشتی وا بِنه! همه آنچه می‌خواهی را آرام با خدایت نجوا کن! گوشه بنشین و بگو با او هر آنچه که دل تنگت می‌خواهد! از خودش بخواه! تو که خوانی! اگر خیرت باشد می‌دهندت و اگر نباشدت که تو تکلیف تمامی..." 🔳 وای‌وای‌وای... چه جملات آشنایی! برای نیامدن چقدر حجت بزک کرده پیدا می‌کنند اما نمی‌دانند که برای راهی شدن، باید دلی ساخته باشی پر از حسین و زینب... از گل ... وَه! چه درّ کمیابی... "فاللهُ خَیرٌ حافظاً" را خواندند؛ زینب برای حسین و حسین برای زینب... دل‌های آماده آمدند و وامانده‌ها ماندند مثل همیشه... 🔴 حسین مسافر شد، حسین مهاجر شد... آمد که حجت تامّه شود برای هر مردّدِ وامانده‌ای... آمد که آفتاب تمام شود برای هر خیمه شب‌بازی... آمد که سجاده‌نشین‌ها قیمت بازار بندگی را لوث نکنند... آمد که گوشه‌نشینان، ملاک زهد و تهجّد نشوند... آمد که قاریان و تالیان، تراز مسلمانی نگردند... آمد که ولی‌نشناس‌ها نرخ بازار عاشقی نشکنند... آمد که آفتاب‌پرست‌ها، قبله‌نما نشوند... آمد که مذاکره، نسخه بدل مجاهده نشود... آمد که مصلحت‌اندیشان ولی نشناس، تقیه جاری نکنند... آمد که کاسبان بهانه و توجیه، دکان باز نکنند... آمد... آمد... آمد تا حقیقت، قیمتِ جان پیدا کند و حقیقت‌جوئی، جانبازی؛ آمد که سرمشق را تا به انتهای "تحریر شد" امضا کند... و عجب آن‌که با خونش، امضای آن شد... هر چند مُقَطّع و تکه تکه... هر تکه‌اش جائی و هر آیه‌اش، گوشه‌ای... انگار آن‌گاه که عرفه می‌خواند همه این تکه‌ها را می‌دیده: 🔳 "ای خدای من! شهادت می‌دهم با حقیقت ایمانم و یقین‌های قطعی و محکمی که دارم و توحید خالص و آشکارم و اعماق پنهانی وجودم و آویزه‌های راه‌های نور چشمم و چین‌های صفحه پیشانی‌ام و روزنه‌های راه‌های نفسم و پرّه‌های نرمه تیغه بینی‌ام و حفره‌های پرده شنوایی‌ام و آنچه که بر آن بر هم نهاده دو لبم و حرکت‌های زبانم و جای فرورفتگی سقف دهانم و محل روییدن دندانهایم و آن قسمت از زبانم که با آن می‌چِشم و آنچه درون جمجمه‌ام قرار دارد و مجرای عبور غذا در میان گردنم و آنچه را قفسه سینه‌ام در برگرفته و بندهای پی شاهرگم و آویخته‌های پرده دلم و قسمت‌های مختلف کبدم و آنچه را در برگرفته غضروف‌های دنده‌هایم و جایگاه مفاصلم و پیوستگی عضلاتم و اطراف انگشتانم و گوشتم و خونم و مویم و پوستم و عصبم و نایم و استخوانم و مغزم و رگهایم و تمام اعضایم و آنچه در ایام شیرخوارگی بر آنها بافته شد..." ⚫️ چقدر حروف مقطعه ح‌س‌ی‌ن جانسوز است... انگار می‌خواست با تکه‌تکه وجودش "قل هو الله" بخواند... انگار می‌خواست حد و مرز "ثم استقاموا" را یادمان بدهد... انگار می‌خواست غایت "کَدحاً" را معنا ببخشد... انگار می‌خواست "من یتق‌الله" را تفسیر کند تا راه سعادت در "یَجعَل لَه مَخرَجا" خوب روشن شود... انگار می‌خواست "عِندَ رَبّهِم یُرزَقون" را مقابل "فی طُغیانِهِم یَعمَهون" شان به رخ بکشد... انگار می‌خواست "استَعینُوا بِالصَّبر وَ الصَّلوه" را تجلّی بخشد، انگار می‌خواست "رِجالٌ صَدقوا ما عاهَدوا الله علیه" و "رجال لا تُلهیهم..." را از اَشباه رجال دنیاپرست و دنیاخوار به ما بشناساند... و انگار می‌خواست را به بالاترین قیمت خود برساند... قیمت جان، قیمت جوان، قیمت ، قیمت گلوی نو رسیده، قیمت برادر، قیمت سر که سرنگون شده... و از همه سخت‌تر قصه پرغصه معجر و گوش‌واره و گوش‌پاره... علیه‌السلام
تمدن یعنی... 💠 @h_abasifar
استاد شهید مرتضی مطهری: اما بينش ماوراءِ علمىِ مذهب زاده ی خودآگاهىِ عميق انسانِ بيدارشده ی امروز است؛ كه شكستهاىِ 📌 ليبراليسم بى‏بندوبار بورژوازى غربى را 📌 و قيدوبند قالب‏ريزى ماركسيسم را 📌 و ناتوانى ساینتیسم در جانشينى ايدئولوژى را 📌 و تزلزل وحشتناك عقل در پاسدارى و توجيه اخلاق را 📌 و پوچى اكونوميسم در حل همه دشواريها و پاسخ به همه نيازهاى انسان را 📌 و ... را پشت سر نهاده تا "انسانِ شى‏ء شده"، در ماترياليسم و "حيوان اقتصادى شده" در بورژوازى غربى، 💠 به خويشتن فطرى خود به عنوان "انسان خدايى" بازگردد و با تكيه بر آن لطيفه ی نهايى، كه 💠 نوعيتِ آدمى را ممتاز مى‏سازد 💠 و ارزش مى‏آفريند 💠 و براى رهايى از حصارهاى طبيعتِ اشياء، بي تابى مى‏كند 💠 و براى ديدن جهان و فهمِ زندگى، نگاهى ديگر مى‏بخشد خود را از سقف كوتاه عالمى كه علم بر فراز انديشه و پرواز آدمى بسته است، فرا بَرد. 💠 @h_abasifar
به جز اقتصاددانان لیبرال و کسانی که خودشان جزء دهک‌های بالاهستند و یا دوست دارند جزء دهک‌های بالاباشند بقیه مردم فطرتا گزینه یک را انتخاب می‌کنند. پ‌ن: امام خمینی: در اسلام مالکیت به گونه‌ای‌ست که همه تقریبا در یک سطح قرار می‌گیرند شهید صدر: در نظام اقتصادی اسلام اختلاف در طبقه داریم اما اختلاف طبقاتی خیر 💠 @h_abasifar
قانون نانوشته 💠 @h_abasifar
دروغ‌های نجومی 💠 @h_abasifar
آزادی! 💠 @h_abasifar
ریشه فساد 💠 @h_abasifar
تمدن و اقتصاد اسلامی 💠 @h_abasifar
مافیا 💠 @h_abasifar
جبر یا آزادی؟ 💠 @h_abasifar
ایلان ماسک شو! 💠 @h_abasifar
مانتوها جلوباز باشد! 💠 @h_abasifar
تقدیم به فرزندان نازنین شهدا یاد دارم که لقمه‌ای را گرفت راهِ گلو خانه شد یکسره پریشانی مثل وقتی که باد در گیسو... یک نفر سوی آشپزخانه دیگری زد به پشت او محکم مادرش جیغ و ناله می‌زد که چه کسی می‌رسد به فریادم؟ خُردسالی میان این آشوب گفت مادر عروسکم گم شد پیرمردی به خواب خوش می‌دید مزرعه غرق عطر گندم شد ناگهان در سکوت و حیرت رفت همه جا در کرور ثانیه‌ها با صدایِ جوانِ خوشرویی کُندتر شد عبور ثانیه‌ها نازنین را گرفت در آغوش شکمش را کمی فشار آورد لقمه بیرون پرید از حلقش روی لب‌هایِ‌غم، بهار آورد شام‌ِخود را یکی‌یکی خوردند هر کسی خورد و گفت شکر خدا ظرف خواهر هنوز پُر بود و پاشُدو بُردو گفت شکر خدا چقدَر صحنه‌ی قشنگی بود کاسه‌ی آب و نور و آئینه زیر قرآن و باز بوسیدن دست در دست... سینه بر سینه رفت و می‌گفت می‌روم چون شیر سوی کفتارها تو می‌دانی تو ولی مثل آهویی پیش این بچه شیر می‌مانی می‌روم... راستی بیار آن را آری آن چفْیه‌ای که داد روضه‌ها رفته با من این چفیه ناگهان یاد روضه‌ای افتاد.... *** رفت و ماندیم دورِ این سفره جایِ خالیِّ ماه ما قابی‌ست شد زمین از او آسمانِ زمینِ ما ست رفت و دیگر نمانده توی گلو لقمه‌های بزرگ و کوچک هم.... پایِ دشمن به خانه باز شود نشناسد بزرگ و کودک هم..... نازنین رفته بود مدرسه تا بشود مثل مادرش دانا طعنه‌ی کودکی ولی آزُرد خاطرِ نازنینِ خانه‌ی ما اشک او روزهای پی در پی جاری از چشم‌های نازش بود چفیه را می‌گرفت از عمه چفیه‌ای را که جانمازش بود عمه یک روزِ سرد آمد و گفت سر کن آن چادر سیاهت را آنقدر نور، مثلِ خورشیدی که نبینند رویِ ماهت را رفت و تابوت و استخوان را دید دست بر صورت قشنگش زد عمه او را گرفت با تابوت بوسه بر پرچم سه رنگش زد یاد دارم که بُغضِ کودکی‌اش را گرفت راه گلو گفت حالا که من یتیم شدم به‌فدای سه ساله‌ات بانو 💠 @h_abasifar
السلام علیک یا رقیة بنت الحسین 💠 @h_abasifar