eitaa logo
هنگام درنگ
61 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
96 فایل
قصه های مجید
مشاهده در ایتا
دانلود
⚽️ ▫️عمدا که نزدند 🔹پسر بچه ها پا به فرار گذاشتند توپ‌شان هم مانده بود وسط کوچه صورت ابراهیم سرخ‌سرخ شده بود؛ از شدت درد نشست 🔹چند لحظه بعد، دست کرد توی ساک باشگاهش و پلاستیکی را در آورد: «بچه‌ها بیایید براتون گردو آورده‌ام»! 🔹دقایقی گذشت، بلند شد که برویم پلاستیک گردوها را هم گذاشت کنار دروازه‌شان پرسیدم: مطمئنی خوبی؟ چی کار داری می‌کنی؟ گفت: بنده‌های خدا ترسیدند، ! ▫️(بازنویسی از کتاب سلام بر ابراهیم، خاطراتی از ابراهیم هادی) 🔸کانال هنگام درنگ @h_derang