eitaa logo
رفیق خوشبخت ما/ زرنقی
456 دنبال‌کننده
157 عکس
70 ویدیو
2 فایل
شاعرانه ها #حسن_زرنقی ارتباط با حسن زرنقی @h_zarnagh
مشاهده در ایتا
دانلود
بگیر دست مرا با خودت ببر امشب که بی قرار ترینم به این سفر امشب مرا که یخ زده ام در سکوت تاریکی ببر به سمت شکوفایی سحر امشب در آسمان نگاهت دل شکسته ی من کبوترانه گشوده ست بال و پر امشب میان آینه ها در پی تو می گردم مگر ببینمت ای ماه یک نظر امشب به آیه آیه ی چشمان تو سپردم دل که در بیاورم از راز عشق سر امشب رسیدن به تو آسان تر از همیشه شده ست گشوده ای به من از هر کرانه در امشب دلم هوای تو می کرد پیش از این هر شب دلم هوای تو کرده ست بیشتر امشب ببین که از همه جا نا امید برگشته کسی که با خودش آورده چشم تر امشب ۰۳.۰۱.۱۰ @h_zarnaghi
برنامه القدس لنا - 11 فروردین 1403 https://telewebion.com/live/sahand?e=0xc4929f6 گفتگو و شعر خوانی حسن زرنقی در مورد غزه مظلوم را در شبکه سهند ، از دقیقه ۴۰ به بعد لینک بالا در تلوبیون مشاهده بفرمایید. @h_zarnaghi
رفیق خوشبخت ما/ زرنقی
برای  امیرالمومنین اگر که شوق شکفتن بهار را مانده امید او به نسیمی گره گشا مانده ‌ وزیده است نسیم
امید آخر هر دردمند بودی تو امید هر چه یتیم و اسیر و وامانده ولی پس از تو کسی از خودش نمی پرسد که کوله بار تو روی زمین چرا مانده ؟! @h_zarnaghi
پر می کشند سوی تو یاران یکی یکی از اشک و آه قافله داران یکی یکی تا قامت صنوبری ات می شود دوتا پاییز میشوند بهاران یکی یکی این لاله ها که رنگ خدایی گرفته اند گل کرده اند در شب باران یکی یکی تشریح می کنند به صدها زبان زخم اندوه داغ های فراوان یکی یکی در امتداد خون تو حالا گذشته اند یاران با وفای تو از جان یکی یکی در هر طرف حماسه تشییع شان ببین بر شانه های محکم ایران یکی یکی از خود گذشته اند و به دریا رسیده اند  این سرخ رودهای خروشان یکی یکی رفتند تا به وقت خودش سر بر آورند چون کوه از میانه ی طوفان یکی یکی یا نه... کنار پنجره در صبح روشنی زیبا شوند در دل گلدان یکی یکی آری هنوز منتظر روز رجعتیم روزی که می رسند شهیدان یکی یکی @h_zarnaghi
بگو این روزها ناگاه چون طوفان الاقصی پریشان می کنیم این جمع شیطان را پشیمان هم @h_zarnaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بودن چه زیبا شهادتی ست وداع جانسوز مادر با جگر گوشه اش رهایی تو را ای قدس بی تاب اند و می خواهند... بیایند و برایت جان دهند از نو شهیدان هم @h_zarnaghi
بر شانه ی تو نعش شهیدی ست همچنان/ یعنی که با تو نور امیدی ست همچنان @h_zarnaghi
بسم الله الرحمن الرحیم ومارمیت اذ رمیت و لکن الله رمی 🤲
این صدای غرش ذوالفقار حیدر است گوئیا که در پی فتح خیبر آمده ست سنگ هم اگر که بود سرشکسته رفته است هر که در مصاف این تیز خنجر آمده ست موج های سخت را صخره ایم بعد از این فصل صبر ما گذشت فصل دیگر  آمده ست آب های سرخ را آتشی ست سرخ تر پس حساب پس دهید روز محشر آمده ست ما ز سر گذشتگان همچنان سرآمدیم دوره ی شما ولی پیش از این سر آمده ست   @h_zarnaghi
با مشت آهنین! به دهان ستم زدی آری معادلات جهان را به هم زدی @h_zarnaghi
با مشت آهنین به دهان ستم زدی آری معادلات جهان را به هم زدی بغض سکوت حنجره ها را فشرده بود اما تو از صلابت فریاد دم زدی  دستت پر از ستاره ی دنباله دار بود آنشب که صبح صادق ما را رقم زدی آنشب تو ای شهاب رهایی چه دیدنی بال و پری به بام بلند حرم زدی از آسمان مسجد الاقصی گذشتی و ... بر خاک انبیای الهی قدم زدی هو یا علی بلند شد از جان عاشقان تا بر صف یهود به تیغ دو دم زدی بر قله ها شکوه تو حالا چه دیدنی ست حالا که بر بلندی عالم علم زدی سیلی تو به صورت صهیون فقط نبود سیلی به هر چه دشمن نامحترم زدی @h_zarnaghi
خوب کردی که رخ از آینه پنهان کردی هر پریشان نظری ، لایق دیدار تو نیست
در استقبال غزل رهبر حکیم انقلاب امام خامنه ای عزیز دلا! ز معرکه‌ی محنت و بلا مگریز چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز مباد لحظه ای از محنت و بلا بگریزیم خوشیم با تو به هر ابتلا، چرا بگریزیم؟! در این مبارزه وقتی عصای معجزه با ماست مباد لحظه ای از بیم اژدها بگریزیم به رغم غرش طوفان چو صخره ایم به دریا نه مثل موج که با هر نفس ز جا بگریزیم یقین به وسعت تاریخ، بیکرانه بمانیم اگر به دامن دریا چو رودها بگریزیم به تنگنای حوادث همیشه یاد گرفتیم که از خدا نگریزیم و تا خدا بگریزیم* همیشه وعده ی ما صادق است در دل میدان به پیش دشمن خود کی به انزوا بگریزیم؟! خوشا به نام و مقام زمانه دل نسپاریم خوشا شبیه شهیدان از ادعا بگریزیم به تیغ عشق سرِ ما بلند می شود آخر اگر به دامن خونین کربلا بگریزیم *ففرو الی الله...(ذاریات/۵۰) @h_zarnaghi
شعری برای کارگر به بهانه روز کارگر و روز مهندسی بهداشت حرفه ای که حرفه ی من است به دست های پینه بسته ات سلام می کنم به شانه های خرد و خسته ات سلام می کنم به آن نگاه مهربان و ساده و صمیمی ات به درد ها و داغ های تازه و قدیمی ات به بازوان پرتوان در جدال صخره ها به چشم های با نگاه گرم آتش آشنا به آن اراده ای که کوه سنگ را تکان دهد و در زمین به آهن فسرده تازه جان دهد  به کوه صبر و استقامتت سلام می کنم به آن  وجود غرق غیرتت سلام می کنم # به افتخار همتت به عرش می رسد سرم به دست توست چرخش مدام چرخ کشورم اگر به روی پای خود چو کوه ایستاده است وطن به بازوان محکم تو تکیه داده است ولی هنوز حق تو به زیر پای اغنیاست و سهم تو فقط همین اجاره های پر بهاست زمانه با حقوق کم اگر دهان تو ببست ولی هنوز عده ای حقوقشان نجومی است ولی چه سود از این همه گلایه های بی اثر بیا به حرف عاشقی سخن کنیم مختصر # میان آتش و در آن سیاهی غبار و دود  میان آن صدای دلخراش و خارج از حدود   در استانه ی سقوط از بلندی زمان در اوج درد و داغ های بیشمار و بی امان به روی آسمان خراش یا که زیر معدنی به هر کجا که باشی ای عزیز در دل منی منم که با تو هستم و همیشه در کنار تو بر ان شدم که روبه راه باد کار و بار تو منم که میفشارم ان دو دست خسته تو را منم که درک میکنم دل شکسته تو را # همیشه شاهیدم کی سن گون اورتاسیندا یانمیسان چتینلیگه دوزوب ولی حلال چورک قازانمیسان سنین دالینجا دوشموشم اودا سووا داغا داشا کی هارداسان سلامت اول بلایه دوشمه ساغ یاشا   ای
تنهایی توراست نه یاری نه همدمی تنها نصیب توست دل خون و پرغمی   ای ابر دلشکسته به هر گوشه از زمین می بارد از نگاه تو باران نم نمی لب تشنه سوخت باغ تو و از خزان ولی   حتی نداشت شوق تمنای شبنمی جور ستم کشان جهان را تو می کشی آری به جای ما تو به خط مقدمی طوفان شدی به خشم چه طوفان سرکشی سیلی زدی به خصم، چه سیلی محکمی آخر خودش به آتش این فتنه شد دچار خود سوخت آنکه ساخت برایت جهنمی حالا به شرق و غرب تو را داد می زنند بیدار گشته با غمت انگار عالمی افتادگان به یاد تو شمشیر می زنند آزادگان به نام تو دارند پرچمی دردا بر این زمانه دریغا بر این زمین بی یاد تو اگر که زمان بگذرد دمی ۰۳.۰۲.۱۷ @h_zarnaghi
من نه سلطان، نه پادشاه، فقط گفته ام دائما امام به تو تو امامی برای ما و چقدر، خوب می آید این مقام به تو تو نه آن پادشاه جباری که من از جبر نوکرش باشم تو امام منی و از سر مهر، می کنم دائم احترام به تو در علیک السلام تو آقا چه نهفته مگر که اینگونه هر کسی آمده به دیدارت گفته با گریه السلام به تو گوشه ی آسمان تو هر شب، دست بر سینه "یا رضا" برلب تا که بر گرد گنبدت باشد ، رو زده ماه ناتمام به تو تا که نام تو را شنیده ام و ...عشق پاک تو برگزیده ام و ... من که از این و آن بریده ام و ...کرده ام اقتدا مدام به تو با تو هر چند رو به راهم من، بی تو یک شهر بی پناهم من پس بگو از شما چه خواهم من، غیر از عشقی علی الدوام به تو گر چه از روزگار خونخواری بر جگر زخم شوکران داری در حریم تو می دهد آری ..حال خوب من التیام به تو من خداحافظی نخواهم کرد با تو تنها سلام باید گفت من جواب سلام میشنوم قبل از آنکه دهم سلام به تو # ای که در غصه ها گرفتاری! یا که بد کرده ای، خطا کاری  هم سوی شاه و هم امام برو، رحم دارد ببین کدام به تو @h_zarnaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا اباعبدالله 🏴 شهید آخر شهید می‌شوم آری به راه تو در این مسیر اگر که شهیدانه زیستم ✍ @h_zarnaghi
ماییم و پی حادثه ای دربه دری ها هر لحظه خبر می رسد از بی خبری ها دل طاقت این داغ جگرسوز ندارد برگرد و رهامان کن از این خون جگری ها برگرد که ما خاطره ی خوب نداریم از بی خبری ها و از آن بی پدری هم صحبت ما بودی و هرگز نشنیدی اخبار وطن را فقط از دور و بری ها در سیل بلاها عوض کاخ نشینی دیدیم تو را خاک نشین با کپری ها آبادی ما از دل کوه است مسیرش ای همسفر دائم کوه و کمری ها دیدیم صفای تو و صافی تو، وقتی خون بود دل ملتی از حیله گری ها ای یوسف گمگشده ی ما جان عزیزت برگرد و رهامان کن از این بی خبری ها @h_zarnaghi
پرنده ها همه رفتند و ناپدید شدند خبر رسید که در آسمان شهید شدند ستاره ها که پی چشمهایشان بودند شبی گذشت و از این قصه ناامید شدند زمانه دید که پروانه های پرپر ما میان آتش دیدار رو سپید شدند همان سری که به پاهای مردمش افتاد همان دلی که برای وطن تپید شدند گذشته از مه و بوران و جنگل و باران بهارنامه ی این کهنه سررسید شدند "به رغم مدعیانی که منع عشق کنند" به پای عشق وطن مانده و شهید شدند @h_zarnaghi  
دردا که ما هرگز نفهمیدیم دردش را در بین ما آغوش گرم و آه سردش را او تا کجاها در پی ما رفته بود آنشب؟! پیدا نمی کردیم حتی بالگردش را گاهی اگر هم خسته می شد از دویدن ها با خنده می پوشاند رنگ و روی زردش را باید از آبادی دور از دسترس پرسید این چند سالِ بی قراری کارکردش را از دست داد این روزها یا که به دست آورد؟! میدان خدمت نازنین مرد نبردش را این مرد مظلوم آمد و مظلوم تر هم رفت باشد که بشناسد جهان نامرد و مردش را @h_zarnaghi
در فراق سید آذربایجان در ما ببین تداوم باران را هر گوشه چشمه های خروشان را آغوش وا کن ای دل دریایی این تشنه رود های پریشان را ای سرو سبزپوش فراق تو آتش زده ست جان بهاران را تنها گذاشتی به هوای که؟ تبریز  مه گرفته ی گریان را حالا به قاب عکس فقط داریم آن چهره ی صمیمی و خندان را این روزها که نیستی اما باز داری هوای دست فروشان را سر می زنی به مجلس ترحیمی آرام می کنی دل سوزان را کوچه به کوچه رفته و می پرسی احوال مادران شهیدان را همصحبت جماعتی آنجا که... طی می کنی پیاده خیابان را انگار عید آمده و داری در بیت شاعران غزل خوان را لبخند میزنی تو و می خوانم ابیات سرفرازی ایران را جمعه ست و خطبه های تو انگاری در هم شکسته لشکر شیطان را بعد از نماز باز به گوشی تو اندوه و دردهای فراوان را انگار زنده هستی و می بینی در من هزار غصه ی پنهان را اما نه، رفته ای و رها کردی این جمع از فراق پریشان را برخیز و بی تکلف امامت کن این دلشکسته جمعه یاران را بعد از شما مباد که باز آرند آن نرده های سرد نگهبان را یا اینکه پر کنند به هر مسند پیران خسته جای جوانان را آری رها مکن سر خود سید ! این جمعه های بی سر و سامان را @h_zarnaghi