eitaa logo
هادی ملک پور
148 دنبال‌کننده
36 عکس
23 ویدیو
0 فایل
کانال اشعار و آثار و دل نوشته ها
مشاهده در ایتا
دانلود
برای حضرت قاسم علیه السلام دستخطی دارد و آسوده حالش کرده است شوق جان دادن رها از هر ملالش کرده است تا نقاب از رو بگیرد زاده ی شیر جمل لشگری را خیره ی ماه جمالش کرده است در خیال خام آخر می دهد سر را به باد هر که از غفلت نظر بر سن و سالش کرده است درس پیکاری که از ماه بنی هاشم گرفت مرد جنگیدن در این قحط الرجالش کرده است جسم خاکی دست و پاگیر است وقت پر زدن اشتیاقی ، دست و بالش را وبالش کرده است چشم شور تیغ و نیزه قامتش را زخم زد تیر در چله چه با این خط و خالش کرده است استخوان سینه اش با کینه از هم باز شد این جدایی ها مهیای وصالش کرده است گرچه عطشان است اما زخم های پیکرش دشت را سیراب از خون زلالش کرده است آه از آن ساعت که آن صورت به خاک افتاد آه رفت و آمد های مرکب پایمالش کرده است کوه می آید ولی دستی گرفته بر کمر داغ تو ای ماه چون اکبر هلالش کرده است @haadimalekpoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غزلی قدیمی سلام بر آن شیرخوار کوچک آبرو دوباره فکر بدی در سر عدو انداخت همان که ولوله در بین گفتگو انداخت همان که دست پدر شیر خواره را می دید چرا نگاه به باریکیِ گلو انداخت؟ نشست و... تیر میان کمان گرفت و کشید نشست تیر و علی را ز رو به رو انداخت امید بود رباب  آرزو به دل نشود که بود تیر به امید و آرزو انداخت؟ به تو حسین چه ناباورانه خیره شده که بود غنچۀ او را زِ رنگ و بو انداخت؟ تو تشنه بودی و بابا فقط برای خدا به قوم سنگدل رو سیاه رو انداخت تو تشنه بودی و این خشکی لبت همه را به یاد علقمه و قصه ی عمو انداخت * حسین خون علی  را به آسمان پاشید سپس عبای خودش را به روی او انداخت به پشت خیمه  همین دفن کردنش بس بود به نیش نیزه عدو را به جستجو انداخت * خدا به گریه کنان تو آبرو بخشید اگر چه آب ... خودش را از آبرو انداخت هادی ملک پور @haadimalekpoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
28.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برو ولی به تو ای گل سفر نمی آید که این دل از پس داغ تو برنمی آید شعرخوانی در رثای حضرت علی اکبر علیه السلام برنامه @haadimalekpoor
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَکَتْهُ مَلائِکَهُ السَّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّیَّتُهُ الاْزْکِیآءُ، باید برای روضه ی جسمت ، زجان گذشت یک عمر از غمت چه به پیر و جوان گذشت؟ آه ای هزار و نهصد و پنجاه و چند زخم با داغ تو چه بر جگر شیعیان گذشت؟ گیرم که بگذریم ز غمهای روزگار از داغ جانگداز تو کی می توان گذشت؟ سنگیم اگر، نمی شود از داغتان نسوخت اشکیم اگر ، نمی شود از آهتان گذشت دست از قلم کشیده فقط آه می کشیم ... هی آه می کشیم ... که کار از بیان گذشت آتش گرفت واژه به دفتر ... قلم گریست حتی ز خیر خواندن آن ، روضه خوان گذشت از داغ کربلای تو گر سختت تر نبود دنیا چطور ساده از این داستان گذشت؟ آن ساعتی که پیکرت افتاد روی خاک فریاد جبرییل ز هفت آسمان گذشت ای کاش می گذشت ز انگشترت حسین وقتی ز قتلگاه تو آن ساربان گذشت ای جسم تو مطاف ملائک ، چه جراتی با نعل های تازه از آن آستان گذشت؟ در خاک و خون تپیده ی تنها بلند شو ... آه ای امام قافله ! وقت اذان گذشت ای وای من ... سه روز تنت زیر آفتاب آری سه روز ... بی سر و بی سایبان گذشت در حیرتم که از لب خشکت حیا نکرد؟ وقتی که از کنار تو رود روان گذشت با بند بندِ ناحیه می سوزم از جگر یعنی زمان چگونه به صاحب زمان گذشت؟ غربال دهر بود اگر کربلای تو زینب چه سربلند از این امتحان گذشت (لن تبرد مصیبتک فی قلوبنا) داغ تو داغ تر شد و عمر جهان گذشت ... @haadimalekpoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لوکیشن روضه امروز
شد آغاز حرف دلم با حسن به زیبایی اش هست زیبا حسن روی صفحه ی سینه با یا حسن نوشتیم با خط خوانا حسن به یک غمزه دل را به تاراج برد شکسته دلان را به معراج برد خودش کعبه شد دل ز حجاج برد روان در پی اش خیل دلها حسن فدای تو و سفره داری تو نیامد سپاهی به یاری تو غم کوچه شد زخم کاری تو بمیرم غریبی و تنها حسن شبت با چه رنجی سحر می شود سحر خیره چشمت به در می شود و داغ دلت تازه تر می شود تو و کوچه و داغ زهرا حسن کجا پیش تو جای خار و خس است دلت در دل خانه هم بی کس است شده همسرت قاتلت این بس است سزاوار تو نیست دنیا حسن چنین با دل خون خواهر مکن وصیت به گوش برادر مکن به خون جگر تشت را تر مکن قدم را ز داغت مکن تا حسن خودت روضه خوان کفن می شوی چو باقاسمت هم سخن می شوی به تابوت خونین بدن می شوی تنت تیرباران اعدا حسن چنان روضه خواندی که زینب گریست چنین حرف ها با حسینت ز چیست مکن گریه روزی چو روز تو نیست عزادار آن داغ عظما حسن تو گفتی ز خون خاک تر می شود سرش روضه ای داغ تر می شود جدا کردنش درد سر می شود تو گفتی ذبیح القفا را حسن 🖌کانال اشعار هادی ملک پور @haadimalekpoor