eitaa logo
هادی ملک پور
147 دنبال‌کننده
36 عکس
22 ویدیو
0 فایل
کانال اشعار و آثار و دل نوشته ها
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
28.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برو ولی به تو ای گل سفر نمی آید که این دل از پس داغ تو برنمی آید شعرخوانی در رثای حضرت علی اکبر علیه السلام برنامه @haadimalekpoor
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَکَتْهُ مَلائِکَهُ السَّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّیَّتُهُ الاْزْکِیآءُ، باید برای روضه ی جسمت ، زجان گذشت یک عمر از غمت چه به پیر و جوان گذشت؟ آه ای هزار و نهصد و پنجاه و چند زخم با داغ تو چه بر جگر شیعیان گذشت؟ گیرم که بگذریم ز غمهای روزگار از داغ جانگداز تو کی می توان گذشت؟ سنگیم اگر، نمی شود از داغتان نسوخت اشکیم اگر ، نمی شود از آهتان گذشت دست از قلم کشیده فقط آه می کشیم ... هی آه می کشیم ... که کار از بیان گذشت آتش گرفت واژه به دفتر ... قلم گریست حتی ز خیر خواندن آن ، روضه خوان گذشت از داغ کربلای تو گر سختت تر نبود دنیا چطور ساده از این داستان گذشت؟ آن ساعتی که پیکرت افتاد روی خاک فریاد جبرییل ز هفت آسمان گذشت ای کاش می گذشت ز انگشترت حسین وقتی ز قتلگاه تو آن ساربان گذشت ای جسم تو مطاف ملائک ، چه جراتی با نعل های تازه از آن آستان گذشت؟ در خاک و خون تپیده ی تنها بلند شو ... آه ای امام قافله ! وقت اذان گذشت ای وای من ... سه روز تنت زیر آفتاب آری سه روز ... بی سر و بی سایبان گذشت در حیرتم که از لب خشکت حیا نکرد؟ وقتی که از کنار تو رود روان گذشت با بند بندِ ناحیه می سوزم از جگر یعنی زمان چگونه به صاحب زمان گذشت؟ غربال دهر بود اگر کربلای تو زینب چه سربلند از این امتحان گذشت (لن تبرد مصیبتک فی قلوبنا) داغ تو داغ تر شد و عمر جهان گذشت ... @haadimalekpoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لوکیشن روضه امروز
شد آغاز حرف دلم با حسن به زیبایی اش هست زیبا حسن روی صفحه ی سینه با یا حسن نوشتیم با خط خوانا حسن به یک غمزه دل را به تاراج برد شکسته دلان را به معراج برد خودش کعبه شد دل ز حجاج برد روان در پی اش خیل دلها حسن فدای تو و سفره داری تو نیامد سپاهی به یاری تو غم کوچه شد زخم کاری تو بمیرم غریبی و تنها حسن شبت با چه رنجی سحر می شود سحر خیره چشمت به در می شود و داغ دلت تازه تر می شود تو و کوچه و داغ زهرا حسن کجا پیش تو جای خار و خس است دلت در دل خانه هم بی کس است شده همسرت قاتلت این بس است سزاوار تو نیست دنیا حسن چنین با دل خون خواهر مکن وصیت به گوش برادر مکن به خون جگر تشت را تر مکن قدم را ز داغت مکن تا حسن خودت روضه خوان کفن می شوی چو باقاسمت هم سخن می شوی به تابوت خونین بدن می شوی تنت تیرباران اعدا حسن چنان روضه خواندی که زینب گریست چنین حرف ها با حسینت ز چیست مکن گریه روزی چو روز تو نیست عزادار آن داغ عظما حسن تو گفتی ز خون خاک تر می شود سرش روضه ای داغ تر می شود جدا کردنش درد سر می شود تو گفتی ذبیح القفا را حسن 🖌کانال اشعار هادی ملک پور @haadimalekpoor
بیرون زدی به شوق حرم بی معطلی با چشم خیس از حرم مرتضی علی با هر قدم به زمزمه سرگرم رفتنی سرگرم راه رفتن و لبیک گفتنی دریای بیکران عزادار را ببین این خیل پابرهنه ی زوار را ببین هر نغمه ای به داد خروش تو می رسد از هر کرانه نوحه به گوش تو می رسد هر خانه ای به شوق پذیرای زائر است هر کس به هر چه دارد و با هرچه قادر است مردی که بود کوزه ای آبی به شانه اش با التماس برد تو را هم به خانه اش گویی تو را به سمت حرم مست می برند آری تو را به پا نه ، که بر دست می برند تو می رسی به پای دل و زخم تاولی همراه زخم قافله ی دختر علی آن زن به لهجه ای عربی نوحه خوان کیست؟ این یا رضیع گفتن او از زبان کیست؟ می خواند از رباب و گل سرخ پرپرش یا خواهری که مرد ز داغ برادرش خواهر رسید و با همه ی جان خسته اش می گفت با برادر در خون نشسته اش یک صبح زینب تو بدون تو شب نکرد داغی چو داغ شام مرا جان به لب نکرد شرمنده ی تو ام که تو را نوردیده نیست همراهم آن سه ساله ی قامت خمیده نیست ای باغبان ز غنچه ی گلخانه ات نپرس از سرگذشت دختر دردانه ات نپرس هر گوشه ای نوای جگر سوز عاشقی است هر روضه ای دمی به غنیمت دقایقی است اینجا کنار روضه به تو گرم خدمت اند معجونی از سخاوت و عرض ارادت اند زائر بگو چه بود به جز سود روزی ات زائر خوشا به حال تو خوش بود روزی ات زائر بدان گواه بهشت است این مسیر حقا که شاهراه بهشت است این مسیر ای نور محض ، ای نظر آسمان به تو عرض ارادت همه ی عاشقان به تو نالایقی که هست ز رویت خجل منم از داغ کربلای تو حسرت به دل منم می ..‌‌. نوش جان معتکف اربعین تو جانم فدای آن نظر ذره بین تو کی آشنا به خاک تو گردد جبین من؟ تنها تویی تو خاطره ی دل نشین من @haadimalekpoor
شد آغاز حرف دلم با حسن به زیبایی اش هست زیبا حسن روی صفحه ی سینه با یا حسن نوشتیم با خط خوانا حسن به یک غمزه دل را به تاراج برد شکسته دلان را به معراج برد خودش کعبه شد دل ز حجاج برد روان در پی اش خیل دلها حسن فدای تو و سفره داری تو نیامد سپاهی به یاری تو غم کوچه شد زخم کاری تو بمیرم غریبی و تنها حسن شبت با چه رنجی سحر می شود سحر خیره چشمت به در می شود و داغ دلت تازه تر می شود تو و کوچه و داغ زهرا حسن کجا پیش تو جای خار و خس است دلت در دل خانه هم بی کس است شده همسرت قاتلت این بس است سزاوار تو نیست دنیا حسن چنین با دل خون خواهر مکن وصیت به گوش برادر مکن به خون جگر تشت را تر مکن قدم را ز داغت مکن تا حسن خودت روضه خوان کفن می شوی چو باقاسمت هم سخن می شوی به تابوت خونین بدن می شوی تنت تیرباران اعدا حسن چنان روضه خواندی که زینب گریست چنین حرف ها با حسینت ز چیست مکن گریه روزی چو روز تو نیست عزادار آن داغ عظما حسن تو گفتی ز خون خاک تر می شود سرش روضه ای داغ تر می شود جدا کردنش درد سر می شود تو گفتی ذبیح القفا را حسن 🖌کانال اشعار هادی ملک پور @haadimalekpoor