eitaa logo
حــــــــــــــــــــبیب
213 دنبال‌کننده
501 عکس
63 ویدیو
1 فایل
اندکی شعر بخوان حالت اگر بهتر نشد در طبابت حکم ابطال مرا صادر بکن...😇🫀🍁 ⤵️راه ارتباطی با ما⤵️ @Sajjad3080
مشاهده در ایتا
دانلود
با خنده گفتمش به سلامت سفر بخیر... وقتی که رفت، از توچه پنهان دلم گرفت
لب سؤال مرا مهر بوسه، خاموشی ست چرا نمی دهد آن کنج لب جواب مرا؟
‹ من زدم قید تو را تا بروی سویِ دلت... آخر قصه‌یِ ماٰ خوب به پایان نرسید! ›
شاید شبی قسمت کنم دارایی‌ام را تنهایی‌ام ، تنهایی‌ام ، تنهایی‌ام را
امان از ... عشق یک واژه است بعد از تو خانه‌ام از سکوت لبریز است تو مبادا به فکر من باشى فکر کردن به من غم‌انگیز است
دلتنگ شدی آمده ای اما دیر من غرق ترک، شکسته و خرد و خمیر یک عمر نشستم التماست کردم جز آب از آسمان چه می خواست کویر...!؟
مَن شِکستم کہ‌ نیوفتد تَرَکۍ بر دِل تو؛ نشد آࢪام دِلت؟ باز بِگو میشکنَم💔
حــــــــــــــــــــبیب
و تو هیچ وقت حتی دقیقه‌ای منتظر من نایستادی همیشه دیرتان بود اما من هزار هزار غروب چشم انتظاری شما ر
من می‌خواستم به شما بگویم که دیگر نزدیکی‌مان بیشتر باعث رنجش‌ است تا آرامش خاطر... بعضی جاها باید دور شد باید نفس گرفت باید با فاصله به تماشا نشست باید دوستی‌مان را با دوری حفظ کنیم...
بر سر گرفته‌ایم و سبکبار می‌رویم کوهِ غمی که پشتِ فلک را شکسته است
پرواز با رقیب اگر فرصتی گذاشت روزی به آشیانه‌ی من هم سری بزن
تو رفته‌ای که عشقِ من از سر به در کنی من مانده‌ام که عشـــقِ تو را تاجِ سَر کنم روزی که پیکِ مــرگ، مـــرا می‌بَرَد به گـور من، شب‌چــراغِ عشــقِ تو را  نیــز می‌برم
گمان برند که من نیز با تو همسفرم... چنین که میروم از خویش هر زمان بی تو...
. گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات گفتم سخن تو، گفت حافظ گفتا شادی همه لطیفه‌گویان صلوات
جمعه زیباست، اگر غصه خرابش نکند.‌‌..
شب گذشته من و او، چه خواب خوبی بود در آن سیاهی شب آفتاب خوبی بود همیشه موقع دیدار او دلم می ریخت اگرچه ترس نبود، اضطراب خوبی بود گناه نیمه شب ما کلام حافظ شد گناه نیمه شب ما ثواب خوبی بود تفاُلی نزد و یک غزل برایم خواند ولی عجب غزلی! انتخاب خوبی بود "چه مستی است ندانم که رو به ما آورد" جهان به رقص در آمد... شراب خوبی بود سوال کردم از او عشق چیست؟ چشمانش سکوت ریخت برایم، جواب خوبی بود تمام شب تن او را ورق ورق خواندم غزل، سپید، ترانه، کتاب خوبی بود اگرچه شاعر آیینی ام دلش می خواست که عاشقانه بگویم، عذاب خوبی بود
چیزی شنیده ام که مهم نیست رفتنت اصرار میکنم نروی التماس نه...!👋🍁
جداییِ تو هلاکم زِ اشتیاقِ تو کرد تو با من آن‌چه نکردی غمِ فراقِ تو کرد...
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل میان گریه می گفتم که کو ای ملک سلطانت چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین نباشد خون مظلومان؟ که می گیرد گریبانت دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت
۱.شنبه‌ها بوی امید و مهربانی می‌دهد بی‌خیال غصه با لبخند می‌گویم سلام ۲. کس دل نمی‌دهد به حبیبی که بی‌وفاست اول حبیب من به خدا بی ‌وفا نبود...
سخن از گرمیِ آغوش تو گفتن ظلم است کس به جز پیرهنت با تو هم‌آغوش مباد ؛ بَر و دوشِ تو که چون رختِ عروسی‌ست سفید جز به مرگِ من ِغم‌دیده سیه‌پوش مباد ...
چه دورم از نفس هایت چه از تب کردنم دوری چه بی رحمانه تن دادی به این دوری مجبوری تو را در خواب می بینم میان عطر گندم زار که می بوسی نگاهم را نه در قابی نه هاشوری
چو بیایی دهَمت جان  چو نیایی کُشدَم غم من که بایست بمیرم   چه بیایی چه نیایی ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌
چی گفته شاعر👌🥲 تهی ز آب نشد دیده ات ز دولت غم مدام بر لب جویی دلا، صفا باشد ...
حرفی بزن چیزی بگو کاین بغض در من بشکند بغضی که دارد از درون دور از تو می‌ترْکانَدَم ....