هابیلیان
حجت الاسلام سائلی در روایتی ازقول آیت الله شب زنده دار درباره شام خصوصی آیت الله خامنهای میگوید: رهبری بشقاب خورشت رابخاطرداشتن گوشت ( با توجه به گرانی اخیر) برگرداندند
پ.ن: ما چه طور؟ چه قدر از رهبری تبعیت میکنیم؟
@Habiliyan
🔰مخاطبین محترم
🔻در اینستاگرام هم همراه ما باشید.
جهت استفاده از مطالب ما در صفحه اینستاگرام هابیلیان عضو شوید.👇
http://instagram.com/_u/habiliyan_fadak
هدایت شده از هابیلیان
امام صادق (ع) :
مَا قَضَی مُسلِمٌ لِمُسلِمٍ حَاجَةً إلَّا نَادَاهُ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَیَّ ثَوابُکَ وَ لا أرضَی لَکَ بِدونِ الجَنَّةَ.
هیچ مسلمانی نیاز مسلمانی را برآورده نکند مگر اینکه خدای تبارک و تعالی او را ندا دهد: پاداش تو بر عهده من است و من به کمتر از بهشت برای تو راضی نخواهم بود.
🔻طبق روال هر ساله با نزدیک شدن به ایام عید نوروز، برای خدمت به مستضعفان و ایجاد شادی در بین خانوادههای فقرا، با کمک های مردمی و #خیریه، بسته های #اقلام_غذایی رو آماده و بهدست خانواده های فقرا می رسونیم.
🔻شماره کارت به نام حسن پناهی
💳 6274 1211 8265 5274
🔰 در صورت وجود هر گونه سوال می توانید با آيدی زیر در ارتباط باشید.
👤 @Aghl_sorkh
👈گزارش کمک های سال های قبل
https://t.me/joinchat/AAAAAEJ5pFCgFqn4MgJ1ZQ
✅کانال هابیلیان
@Habiliyan
هابیلیان
امام صادق (ع) : مَا قَضَی مُسلِمٌ لِمُسلِمٍ حَاجَةً إلَّا نَادَاهُ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَ
مخاطبان محترم بجهت تسهیل در روند جمع آوری کمکهای مالی، امکان واریز از طریق پیام رسان #بله نیز مهیا شد.
بدین منظور میتوانید به کانال هابیلیان در پیام رسان بله مراجعه کنید؛ 👇
https://ble.im/Habiliyan
اجرتون با حضرت زهرا علیها السلام
#بخوانید
.
✅ مکاشفات شهید برونسی پشت میدان های مین «کوشک» با حضرت حضرت زهرا (س) و عبور از میدان مین
🔸صورتش را گذاشت روی خاک های نرم و رملی کوشک. حول و حوش ده دقیقه گذشت .
بالاخره عبدالحسین به حرف آمد گفت: سید کاظم! خوب گوش کن ببین چی می گم.گفت: خودت برو جلو. خودت می ری سر ستون، یعنی نفر اول.سر ستون که رسیدی، اون جا درست بر می گردی سمت راستت، بیست و پنج قدم می شماری.
مات و مبهوت، فقط نگاهش می کردم. گفت: بیست و پنج قدم که شمردی و تموم شد، همون جا یک علامت بگذار، بعدش بر گرد و بچه ها رو پشت سرخودت ببر اون جا. وقتی به اون علامت که سر بیست و پنج قدم گذاشته بودی، رسیدی؛ این دفعه رو به عمق دشمن، چهل متر می ری جلو. اون جا دیگه خودم می گم به بچه ها چه کار کنن ...
با تأکید گفت: دقیق بشماری ها.
🔸... کارها را انجا شد درانتها عبدالحسین آمد و گفت: به مجردی که من گفتم الله اکبر، شما ردّ انگشت من رو می گیری و شلیک می کنی به همون طرف پیرمرد انگار ماتش برده بود. آهسته و با حیرت گفت: ما که چیزی نمی بینیم حاج آقا ! کجا رو بزنیم؟
🔸... و بالاخره دشمن قبل از اینکه به خودش بیاید، تار و مار شد از خوشحالی کم مانده بود بال در بیاورم
🔸... فردا بی مقدمه پرسیدم جریان دیشب چی بود؟ طفره رفت. قرص و محکم گفتم: تا نگی، از جام تکون نمی خورم،م کم اصرار من کار خودش را کرد. یک دفعه چشم هاش خیس اشک شد. به ناله گفت: باشه، برات می گم.
موقعی که عملیات لو رفت و توی آن شرایط گیر افتادیم، حسابی قطع امید کردم . شما هم که گفتی برگردیم، ناامیدی ام بیشتر شد و واقعاً عقلم به جایی نرسید. مثل همیشه، تنها راه امیدی که باقی مانده بود، توسل به واسطه های فیض الهی بود. توی همان حال و هوا، صورتم را گذاشتم روی خاک های نرم اون منطقه و متوسل شدم به وجود مقدس خانم حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها).
چشم هام را بستم و چند دقیقه ای با حضرت راز و نیاز کردم. حقیقتاً حال خودم را نمی فهمیدم. حس می کردم که اشک هام تند و تند دارند می ریزند. با تمام وجود می خواستم که راهی پیش پای ما بگذارند و از این مخمصه و مخمصه های بعدی، که در نتیجه شکست در این عملیات دامنمان را می گرفت، نجاتمان بدهند.
🔸در همان اوضاع، یک دفعه صدای خانمی به گوشم رسید؛ صدایی ملکوتی که هزار جان تازه به آدم می بخشید. به من فرمودند: فرمانده!
یعنی آن خانم، به همین لفظ فرمانده صدام زدند و فرمودند: این طور وقت ها که به ما متوسل می شوید، ما هم از شما دستگیری می کنیم، ناراحت نباش.
ادامه داد: چیزهایی را که دیشب به تو گفتم که برو سمت راست و برو کجا، همه اش از طرف همان خانم بود. بعد من با التماس گفتم: یا فاطمه زهرا (س)، اگر شما هستید، پس چرا خودتان را نشان نمی دهید؟!
🔸فرمودند: الان وقت این حرف ها نیست، واجب تر این است که بروی وظیفه ات را انجام بدهی...
بمناسبت سالروز شهادت
@Habiliyan
goo.gl/7RFMNg