eitaa logo
هابیلیان
4.9هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
814 ویدیو
2 فایل
☀️چند جوانی که قصد داریم ندای هل من ناصر مولایمان را جواب دهیم ☀️سکون و سکوت را جایز نمی دانیم ولی از سهو و اشتباه هم در امان نیستیم و نیازمند یاری دوستان کانال دوم؛ @Fadak_Channel @Aghl_Sorkh instagram.com/_u/habiliyan_fadak
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️عاشورا؛ عبداللّه بن بکیر که گفت: با حضرت ابی‌عبداللَّه (علیه‌السّلام) حجّ به جا آوردم... حدیث طولانی است و در یکی از فقرات آن راوی می‌گوید: محضر امام (علیه‌السّلام) عرض کردم: ‌ای پسر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اگر قبر حضرت حسین ابن علی (علیهما‌السّلام) را نبش کنند در قبر به چیزی برخورد و اصابت می‌کنند یا نه؟ حضرت در جواب فرمودند: چقدر سؤال بزرگی کردی، حضرت حسین (علیه‌السّلام) با پدر و مادر و برادر بزرگوارشان در منزل رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده و جملگی با آن حضرت از روزی خدا بهره‌مند می‌شوند و در خصوص آن جناب باید بگویم که حضرتش بر سمت راست عرش چنگ زده و به درگاه الهی عرض می‌کند: یا ربّ انجز لی ما وعدتنی (آنچه را به من وعده دادی روانما). و آن حضرت به زوّار خود نگریسته و به آنها و به اسماء ایشان و اسماء پدرانشان و آنچه در خورجین و بارشان می‌باشد اعرف و آگاه‌تر از ایشان به فرزندشان می‌باشد و نیز آن جناب به گریه‌کننده‌گانش نظر فرموده و برای آنها طلب آمرزش نموده و از پدر بزرگوارش درخواست استغفار برای ایشان می‌نماید و خطاب به کسانی که برایش گریه می‌کنند کرده و می‌فرماید: ‌ای کسی که گریه می‌کنی اگر بدانی چه خدا برایت آماده نموده مسلّما سرور و شادی تو بیشتر از حزن و‌ اندوهت می‌گردد و این حتمی است که حقتعالی تمام گناهان و لغزش‌های تو را به‌واسطه این اشکی که ریخته‌ای می‌آمرزد. کامل الزیارات، ج۱، ص۱۱۰ @Habiliyan
✅ آیت الله حائری شیرازی: امام حسین علیه السلام در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر. شب عاشورا، سخن از «نمی‌خواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» بود. 🔸 روز عاشورا می‌گوید: «بیائید به من کمک کنید، آیا یاور و مددکاری هست؟ هل من ناصر ینصرنی؟» 🔸 شب صحبت می‌کند تا مبادا خبیثی در بین طیّب‌ها باشد، و روز سخن می‌گوید تا مبادا طیّبی در بین خبیث‌ها مانده باشد. 🔸 شب غربال می‌کند تا فقط «صالحان» بمانند و روز غربال می‌کند تا فقط «اشقیاء» در مقابل او ایستاده باشند. @Habiliyan
📅جمعه ۱۱ تیر ۱۳۵۵ "...در مملکت خودمان ادعا میکنیم که ایران را به دروازه های تمدن بزرگ رسانده ایم، اما مملکت دائما گرفتار قطع برق است و ما حتی نمیتوانیم آب و برق را در پایتخت تامین کنیم... " 📘گفتگوهای من با شاه، خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم @Habiliyan
‏فهرست اقداماتی که در بازه چهل روز انتخاب تا تحلیف انجام داد، وقتی میگیم توقع مردم از رئیس‌جمهور بعد رئیسی بالا رفته همینه علی فرحزادی @Habiliyan
❤️ ازون بالا مراقبمون باش سردار دوست داشتنی ایران @Habiliyan
«و اما توصیه و عرض ما به نامزدهای انتخابات؛ من به این حضرات محترم عرض می‌کنم: با خداوند خودتان عهد کنید که اگر موفق شدید و توانستید مسئولیّتی به دست بیاورید، کسان و کارگزاران خود را از کسانی قرار ندهید که ذرّه‌ای با انقلاب زاویه دارند. آن کسی که با انقلاب، با امام راحل، با نظام اسلامی ذرّه‌ای زاویه داشته باشد، او به درد شما نمیخورد؛ او همکار خوبی برای شما نخواهد بود. آن کسی که دلبسته‌ی آمریکا باشد و تصوّر کند که بدون لطف آمریکا نمیشود قدم از قدم برداشت در کشور، او برای شما همکار خوبی نخواهد بود، او از ظرفیت‌های کشور استفاده نخواهد کرد، او خوب مدیریّت نخواهد کرد؛ آن کسی که راهبرد دین و شریعت را مورد بی‌اعتنایی قرار بدهد، برای شما همکار خوبی نخواهد بود. کسی را انتخاب کنید که اهل دین، اهل شریعت، اهل انقلاب، اهل اعتقاد کامل به نظام باشد.» 🗓 ۱۴۰۴٫۰۴٫۰۵ (قبل از برگزاری دور اول انتخابات ریاست جمهوری دور چهاردهم) ❤️ @Habiliyan
🟢 انتقاد شهید مطهری از افسانه‌سازی درباره قهرمانان با تجلیل از سخنرانی دکتر شریعتی درباره این موضوع 🔸در بشر یک حس قهرمان‌پرستی هست، یک حسی هست که درباره قهرمان‌های ملی و قهرمان‌های دینی افسانه می‌سازد. (در شب‌های عید غدیر که آقای دکتر شریعتی صحبت می‌کردند، یک بحث بسیار عالی راجع به این حسی که در همه افراد بشر برای اسطوره‌سازی و افسانه‌سازی و قهرمان‌سازی و قهرمان‌پرستی - آن هم به یک شکل فوق‌العاده‌ای - هست، ایراد کردند.) 🔹بهترین دلیلش این است که مردم برای نوابغی مثل بوعلی سینا و شیخ بهایی چقدر افسانه جعل کردند! مثلًا گفته‌اند بوعلی سینا در مدتی که در اصفهان تحصیل می‌کرد، گفت صدای چکش مسگرهای کاشان در نیمه‌های شب نمی‌گذارد که من مطالعه کنم. یک شب دستور دادند که مسگرهای کاشان چکش نزنند، آن شب را گفت من آرام مطالعه کردم! 🔸حالا مردم درباره بوعلی سینا هرچه می‌خواهند بگویند بگویند، به کجا ضرر می‌زند؟ اما افرادی که شخصیت آنها شخصیت پیشوایی است و قول آنها، فعل و عمل آنها، قیام و نهضت آنها سند و حجت است، در اینها نباید تحریفی‏ واقع بشود، در سخنشان، در شخصیتشان، در تاریخچه‌شان. درباره امیرالمؤمنین(ع) چقدر افسانه خود ما شیعیان بافته‌ایم! 🔹می‌گویند: شمشیر علی(ع) آن‌چنان سریع و نرم از فرق مرحب گذشت، تا به نمد زین اسب رسید و علی(ع) شمشیرش را بیرون کشید که خود مرحب هم نفهمید. خیال کرد ضربت کاری نشد. گفت: علی! همه پهلوانی تو همین بود؟ گفت: اگر راست می‌گویی خودت را تکان بده. تا مرحب خودش را تکان داد، یک قسمت از این طرف افتاد، یک قسمت از آن طرف. این ‏طور افسانه‌ها! 🔸مخصوصاً اروپایی‌ها می‌گویند در تاریخ مشرق زمین مبالغه و اغراق‏ زیاد است، و راست هم می‌گویند. این حس اسطوره‌سازی خیلی کارها کرده است. ما که نباید یک سند مقدس را در اختیار افسانه‌سازها قرار بدهیم. ما وظیفه داریم اینها را از چنگ این افسانه‌سازها بیرون بیاوریم. 📝 استاد مطهری، حماسۀ حسینی، ج۱، ص۷۷ (با تلخیص) @Habiliyan
... و در هر قرنی و عصری حسین حضور دارد_هرکس که در صحنه او نیست، هر کجا که هست، یکی است، مومن و کافر، جانی و زاهد، یکی است‌... 💔 @Habiliyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد پناهیان : اگر رزمندگان قسام در غزه در حال جنگ هستند بودند ، همین حالا اسلحه زمین میگذاشتند تا زیر تابوت شهید اسماعیل هنیه بروند پس تشییع فردا بسیار با اهمیت است هرکس که میتواند حتما شرکت کند.... مهم مهم مهم به همه اطلاع بدهید: فردا ساعت ۸.۳۰ صبح؛ اقامه نماز رهبر انقلاب اسلامی بر پیکر شهید اسماعیل هنیه در دانشگاه تهران
اگه حال تا تشییع اومدن و به تشییع دعوت کردن ندارید، لطفا دیگه از امنیت و انتقام و اینا هم حرف نزنید محسن آقایی
یقینا کله خیر ❤️💔 @Habiliyan
پاییز چهارصد و یک یادت هست؟ روزهایی که فشار سنگین براندازان وابسته به اسراییل و آمریکا باعث شده بود بعضی ورزشکاران ایرانی جرات نکنند سرود ملی‌شان را بخوانند و با پرچمشان دور افتخار بزنند؟ دیکتاتوری شان یادت هست؟ یادت هست دهانت را می‌بوییدند مبادا گفته باشی تیم ملی را دوست دارم؟ حالا شادی یک ملت از پیروزی ناهید کیایی را ببین و از خودت بپرس چگونه‌ آن همهمه‌ها و فریادها و رجزخوانی‌های خود پهلوان خوان براندازان وابسته به پول سعودی و اسراییل دود شد و به هوا رفت. حالا رقص سعید اسماعیلی را ببین و این را در خاطرت حک کن که اعتراض و مخالفت با نظام سیاسی حاکم حق تو ایرانی است اما هرکسی که به دولتی اجنبی وابسته شود در تاریخ ایران زنده به گور می‌شود. @Habiliyan
وقتی پاخیتانوف، کنسول روس به ستارخان پیشنهاد کرد که بیرق کنسولخانه را به سر درِ خانه اش بزند تا در امان دولت روس باشد، ستارخان جمله ای گفت که در تاریخ ماند: "ژنرال روس! من میخواهم که هفت دولت به زیر بیرق دولت ایران بیایند، من به زیر بیرق بیگانه نروم" ❤️وطن❤️ @Habiliyan
وارد عراق شدیم رفتیم سمت گاراژ ماشین ها برای رفتن به کاظمین ، رفیقم با یه پسر نوجون که موهای توی صورتش کامل درنیومده بود برای رفتن به کاظمین ده هزار دینار توافق کرد، رفتیم سمت ماشینش بعد از یه مقدار پیاده روی رسیدیم به ماشینش ، مسافرها هم فقط من و چهارتا رفقام بودیم، باید چند نفر دیگه جور میکردیم که زودتر راهی شیم تا به گرما نخوریم با یکی از رفقا رفتیم کمکش، نوجون راننده خیلی آروم بود و بنظرم شاید یکم خجالتی اصلا شبیه بقیه راننده های عراقی که تا حالا دیده بودم نبود بعضی وقت ها وقتی یه مسافر میدید با اشاره بهم می‌گفت برم باهاشون صحبت کنم، بعد از کلی معطلی با چند تا ترفند بالاخره ماشین رو با رفیقم پر کردیم و راهی شدیم، بعد از چند کیلومتر نگه داشت برای صحبونه، پیاده شدیم من صحبونه خورده بودم و منتظر بقیه بودم که یه دفعه دیدم این نوجون اومده پیشم و داره به پرچم حشدالشعی و شهدا اشاره می‌کنه و مدام میگه که «کل شیعه العراقی حشدالشعبی » تازه معلوم شد از اون عشق مقاومت هاست وقتی یکی یکی فرمانده های حشد رو که می‌شناختم با اسم گردان هاشون رو گفتم گل از گلش شگفت انگار رفیق هزارسالش رو پیدا کرده باشه اسمش رو پرسیدم و گفت عباسه بچه شهر کوت عراق، ماشین تکمیل بود و باید می‌رفتیم سریع رفت تو ماشین پشت فرمون و تا من جاگیر بشم دیدم گوشیش رو برداشته و عکس بک‌گراند صفحه گوشیش رو گرفته جلوم و با نگاهش اصرار داره که ببینمش، عکس رو دیدم یکم جاخوردم یه عکس خیلی قشنگ از آقا بک گراند گوشیش بود ، اصلا به تیپش نمی‌خورد متولد ۲۰۰۶ بود یعنی تازه ۱۸ سالش شده بود و به قول خودمون دهه هشتادی بود ، تیپش هم امروزی بود و اصلا شبیه بقیه عراقی ها نبود شروع به حرف زدن که کرد احساس کردم رفیقه ۳۰ ساله خودمه همینجوری که گوشی به دست رو به ما بود داشت می‌گفت که مقلد رهبریه و من هم هر جوری بود بهش حالی کردم که دمش گرم همش احساس میکنم دوباره میبینمش آرزو که بر جوانان 😁 عیب نیست شاید اگه قسمت شد و توی رکاب حضرت بودیم یه روز بغل دستیم رو که نگاه کردم و عباس رو ببینم ان‌شاءالله که اون رو دور نیست @Habiliyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخن دیروز حکیم عصرمان را آویزه گوش کنیم: «هدف زندگی بندگی است » @Habiliyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌افاضات جدید حسن آقامیری: «بجای انتقام، با فضل برخورد کنید با اسرائیل؛ همانطور که در نهج‌البلاغه آمده!» ‌ایشون یادش نمیاد امیرالمومنین (علیه السلام )خیبر رو فتح کرد یا اون براش نمیصرفه؟ @Habiliyan
❤️🥹 @Habiliyan
برای چاره همین مشکلات است که یونسکو هست و فائو و دیگر تشکیلات نیمه خیریه بین المللی. ولی این گودال میان شرق و غرب را، با خیرات و مبرات نمیتوان پر کرد. شرقی باید بتواند با همه فقرش، شخصیت خود را در این بازار آشفته، راضی شده ببیند. باید عدالت بین المللی را لمس کند. باید بتواند به میل خودش حکومت داشته باشد. و در این داد و ستد، طرف صاحب اختیار باشد. فقط بدین صورت است که مشکلات بین المللی حل خواهد شد. بصورت فعلی، همه ما، چه شرقی چه غربی، فقط کمک کنندگانیم به گردش امر کارخانه های اسلحه سازی. 📚سفر امریکا، جلال آل احمد @Habiliyan
امان از اطرافیان... معنی «حفظه الله» روز تنفیذ، الان بهتر مشخص میشه @Habiliyan
کریم خان زند هر روز از صبحگاه تا چاشت برای دادخواهی ستمدیدگان می نشست و به شکایت مردم رسیدگی می کرد. یک روز مرد حیله گری نزد او آمد، همین که خواست وارد شود، چنان گریه کرد که دل شهریار به حال او سوخت. هر چه می خواست سخن بگوید، گریه به او مجال نمیداد. پادشاه دستور داد او را به آسایشگاه ببرند تا کمی آرام بگیرد. ساعتی نگذشته بود که غم و اندوهش فرو نشست؛ او را نزد شاه آورند. کریم خان قبل از آن که به خواسته اش رسیدگی کند، از او دلجویی کرد، آن گاه از کارش پرسید. مرد حیله گر گفت: من کور مادرزاد بودم. عمر خود را تا چندی پیش به همان وضع گذراندم تا این که روزی افتان و خیزان به آرامگاه پدر شما رفتم، در آن جا دست توسل به مزار شریف آن مرحوم زدم و از ایشان خواستم دو چشمم بینا شود. سپس آنقدر گریه کردم که بی حال شدم و در همان حال به خواب رفتم، در عالم خواب مردی جلیل القدر را مشاهده کردم که به بالین من آمد و دست بر چشمانم گذاشت، او گفت: من ابوالوکیل پدر کریم خان زند هستم. چشم تو را شفا دادم، اکنون با خاطری آسوده حرکت کن. از خواب بیدار شدم، چشم هایم بینا شده بودند و جهان تاریک برایم روشن شده بود. این گریه ی من برای ستایش و سپاسگزاری بود. شرفیاب شدم تا به عرض برسانم که فرزند چنین پدری هستید و چون زندگی تازه ای یافتم به پیشگاه شما آمدم تا خود را برای همیشه جزو دوستداران شما معرفی کنم و عرض کنم که از هیچ گونه خدمتگزاری دریغ ندارم. پس از آن که سخن آن مرد تمام شد، کریم خان امر کرد دژخیم را حاضر کنند. وقتی دژخیم آمد، دستور داد چشمهای او را بیرون آورد. کسانی که در بارگاه حضور داشتند، برای آن مرد تقاضای گذشت و عفو کردند و عرض کردند که او به امید کرم کریم آمده است. کریم خان از این کار منصرف شد؛ ولی فرمان داد او را به چوب بستند. آن گاه شهریار گفت: پدرم تا وقتی زنده بود، در گردنه ی بید سرخ دزدی میکرد، زمانی که من به این مقام رسیدم، عده ای چاپلوس برای خوش آیند من بر آرامگاهش مقبره ای ساختند و آن جا را عیناق ابوالوکیل نامیدند، اکنون توای دروغگوی چاپلوس! او را صاحب کرامت معرفی میکنی؟! ای کاش چشمهایت را در می آوردم، تا برای مرتبه ی دوم چشمهایت را از او می گرفتی؟ 🔰 منبع: هزار و یک حکایت اخلاقی جلد اول @Habiliyan
هو الروح والروح لاتموت ولاتنتهي ❤️ @Habiliyan
💡آیا میدونید ریشه اختلاف های امروزی بین ایران و شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس درباره جزیره های تنب بزرگ و ... از کجا سرچشمه میگیره؟ سِر دنیس رایت، سفیر انگلیس در ایران(۱۹۶۳_۱۹۷۱): "از سال های ۱۸۸۰ بر سر مالکیت ۴ جزیره کوچک میان ایران و انگلیس اختلاف مکرری بروز کرد. این جزائر عبارت بودند از تنب بزرگ و کوچک، بوموسی و سیری که همه در اطراف تنگه هرمز قرار داشتند. از زمانیکه شیوخ قاسمی[☆] به عنوان حُکام بندر لنگه به ایران مالیات میدادند، در مورد این جزائر مشاجره ایی نداشتند وبطور کلی متعلق به ایران بودند. ولی پس از کشمکش و کشتار در میان قبیله ی قاسمی و تعیین حاکم ایرانی برای بندر لنگه، شیوخ عرب از آن سوی ساحل سر برداشتند و انگلستان هم از ادعایشان پشتیبانی کرد که این جزائر سرزمین پدری این اعراب است و حاکمیت آنها به عهده شیوخ قاسمی رأس الخیمه و شارجه است و چنین نتیجه گرفتند که حاکمیت بر این جزائر حق این اعراب است. از نظر ایرانیان این استدلال بی معنی بود چون میدیدند ساکنان جزیره، ولو اینکه همگی عرب بودند و غیر ایرانی، حق حاکمیت ایران را با پرداخت مالیات تایید می کردند و آنچه روزی متعلق به ایران بوده نمیتوانست ناگهان مال اعراب شود." ☆: شیوخ قاسمی، اعرابی غیر ایرانی بودند که در جزائر ایرانی زندگی میکردند و مالیات میدادند. 📚انگلیسیان در ایران، سر دنیس رایت، نشر اختران @Habiliyan
🔰 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ.(۵۱) فَتَرَى الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى أَنْ تُصیبَنا ...(۵۲) 🔰51 ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! یهود و نصارى را ولىّ (و دوست و تکیه گاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیاى یکدیگرند; و کسانى که از شما با آنان دوستى کنند، از آنها هستند; خداوند، جمعیت ستمکار را هدایت نمى کند! 52 ـ (ولى) کسانى را که در دل هایشان بیمارى است مى بینى که در (دوستى با) آنان، بر یکدیگر پیشى مى گیرند، و مى گویند: «مى ترسیم حادثه اى براى ما اتفاق بیفتد» آیات ۵۱ و ۵۲ سوره مائده @Habiliyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حداقل کاری که از ما بر می آید شاید این باشه که «برای ایستادگان در برابر دشمنان خدا» دعا کنیم و برای سلامتی و موفقیتشان روزانه صدقه بدهیم ❤️ ❤️ @Habiliyan