eitaa logo
اشعار هادی قاسمی
41 دنبال‌کننده
10 عکس
1 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زخمی که زخمه بر جگر چنگ می زند آه ست آه ...،آنچه در آهنگ می زند   صوت حزین تار ، همیشه به دور من می گردد و درون سرم زنگ می زند   دیوانه وار کودک همسایه ی غمم آیینه ی نشاط مرا سنگ می زند   غم جای غم، قرار دلم غیر غم مباد بی غم ، کمیت عاطفه ام لنگ می زند   حسی همیشه وقت محرم به سینه ام پرچم سیاه و بیرق خون رنگ می زند ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
بخشی از یک غزل دستی از غیب ، انتخابم کرد اشک بودم گرفت و نابم کرد   صدوده مرتبه "علی"گفتم مستی"یاعلی"شرابم کرد   تانگاهش به جان من افتاد نور او گرم التهابم کرد   عرق شرم ریخت از رویم نظر مهر او  گلابم کرد   اگر از مهر او جدا باشم بی گمان می توان عذابم کرد   از خدا رفعتی طلب کردم خاک پای ابوترابم کرد ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
به نگاه مهربان حسین علیه السلام.... باید رسید شاد و غزلخوان شروع کرد غرق امید مست و خرامان شروع کرد باید درید پیرهن از شوق وصلشان باید رسید بی سر و سامان شروع کرد پروانه وار دور سرش حلقه می زند هرکس شبیه شمع و شبستان شروع کرد کافیست با تمام وجودت بخوانی اش با ذکر یاحسین و حسن جان شروع کرد باید رسید و دست به دامانشان گرفت شرمنده نیست هرکه پشیمان شروع کرد حر باش و دست لحظه ی آخر دراز کن حر با حسین از خط پایان شروع کرد # ای کاش بین روضه بگویند: "نوکری مشغول توبه بود که آلان تمام کرد..." آبان ماه 94 ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
نذر مهربان ترین بانوی شهرم حضرت معصومه سلام الله علیها،قم شکسته ام به خدا حال روبه راه ندارم و شام زار و نزارم که صبحگاه ندارم اسیر و مات سیاهی ، شدم کبوتر چاهی که غیر آه پر و غیر سینه چاه ندارم نشسته ام به چه امید و آرزوی محالی منی که بین سیاهی نظر به ماه ندارم به این گناه اسیرم ، که با گناه رفیقم در این گناه بمیرم ، که با گناه ندارم به کوه خضر رسیده ست ، بانگ آه بلندم که گریه های سحر گاه گاه گاه ندارم شکسته آمده ام سوی آستان تو بانو! که جز حریم حرم در جهان پناه ندارم اگر سرم به سر شانه ی ضریح تو باشد چنین که هست ، نیازی به تکیه گاه ندارم پناه داده مرا اشفعی لنای ضریحت شفیعه ای و گمانی بر این گواه ندارم به پای غیر ، به جز اهل بیت می شکنم؟ نه به دست هیچ کسی جز شما نگاه ندارم قسم به جاه و جلال و قسم به شأن رفیعت که با تو یک نفس افسوس مال و جاه ندارم # همیشه از در ساعت شنیده می شود این بانگ که گفته فرصت جبران اشتباه نداری؟... ✍اشعار، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
رئیس هیئت دولت فلان بهمانی ست که حال کشور ایران عجیب عرفانی ست! چنان به صنعت و تولید داده او رونق به هرچه می نگرم رایگان و ارزانی ست شبانه روز پی کار رفته ام سرکار که شغل دائم ما کسب و کار حیرانی ست سری به دار مجازات و مرگ خواهد زد سری که بی نظر او ، به فکر سلطانی ست بگو به خواب گزاران دوباره دیده که سال شبیه باغ گلابی پر از فراوانی ست چرا به یوسف تهران حسودها گفتند برادرت دله دزد است؟ این مسلمانی ست!؟ نشسته اند سر سفره های بیت المال چه شور و شوق عجیبی ، شبیه مهمانی ست!! وزیر پیر به فکر شباب کابین است که غالبا تن تغییر ، رخت پنهانی ست نصیحتی کنم ای خواهرم زن دوم همیشه نزد وزیران پیر قربانی ست... خبر به او نرسیده ست ، خواب بوده دگر چرا دروغ بگوید کسی که روحانی ست...؟!! بگو گناه ندارد که بی خبر شده شیخ چرا که خواب مقاماتمان زمستانی ست... دولپه خوردن و بردن اگر کنارش آب به حد کافی و وافی بود ، به آسانی ست الا حقوق نجومی بگیر چنبره زن! بدان که فیش تو امروز هست و فردا نیست... خلاصه حرف حساب نگفته بسیارست چقدر داد رسا بین سینه زندانی ست ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
"تا کسی شهید نبود شهید نمی‌شود. شرط شهید شدن شهید بودن است. اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام او، از رفتار او و از اخلاق او استشمام می‌شود بدانید او شهید خواهد شد. تمام شهدای ما این مشخصه را داشتند. قبل از اینکه شهید شوند شهید بودند. نمی‌تواند کسی قبل از اینکه علم بیاموزد عالِم شود. شرط عالِم شدن علم‌آموزی است. شرط شهید شدن شهید بودن است". تو بارقه ی امید باید باشی در معرکه رو سپید باید باشی ای آنکه شهادت آرزویت بوده ست در زندگی ات شهید باید باشی ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
دیدند شبیه نخل محکم بودی بر زخم علی همیشه مرهم بودی از فتنه ی دشمنان تان فهمیدم ای مرد! تو حرف حق عالم بودی ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
بر قله دوباره پرچمی خواهد خورد این رسم به گوش عالمی خواهد خورد هرکس که به خاک ما تعرض بکند سیلی صریح محکمی خواهد خورد ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
دستی از غیب ، انتخابم کرد اشک بودم گرفت و نابم کرد   صدوده مرتبه "علی"گفتم مستی"یاعلی"شرابم کرد   تانگاهش به جان من افتاد نور او گرم التهابم کرد   عرق شرم ریخت از رویم نظر مهر او  گلابم کرد   اگر از مهر او جدا باشم بی گمان می توان عذابم کرد   از خدا رفعتی طلب کردم خاک پای ابوترابم کرد # خواب دیدم شبی ، که شاه نجف از کرم قنبرش خطابم کرد من سلامی به محضرش دادم پاسخ لطف او "مجابم" کرد گفت: شاعر! بگو که می دانی آه زهرا کجا کبابم کرد؟ چه بگویم؟ زکوچه؟...در؟...دیوار؟... پاسخش غرق اضطرابم کرد یاد "پروانه" آتشم زد و بعد بیت او قطره قطره آبم کرد "آن شراری که سوخت زهرا را سوخت تا مغز استخوان علی"* *استاد محمدعلی مجاهدی"پروانه" ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
نذر شهدای روحانی ، بویژه شهید نواب صفوی خدا به چشمه ی سرخ عمامه بوسه زده هزار لاله بر آن در ادامه بوسه زده شکوه روح تو را کوه های پا بر جا سرود رود تو را جان خامه بوسه زده زبان چشم تو صرف اصول عزت شد به پای منطق چشمت چکامه بوسه زده میان خون روان دست و پا زدی و جهان به دست خط تو در سرخ نامه بوسه زده از آن زمان که پی حق قیامتی کردی به قامت تو اذان و اقامه بوسه زده هزار مرتبه عابس به خویش دیده جهان اگر به چاک گریبان و جامه بوسه زده ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
برادرم! کمی تأمل گفتی سفارشی ز پیمبر نیامده؟! یا که به مدح فاطمه کوثر نیامده؟! شأن نزول آیه ی تطهیر و هل أتی در وصف اهل بیت پیمبر نیامده؟! گفتی روایتی و حدیثی برایتان درباره ی شفاعت محشر نیامده؟! یا که حدیث بضعه منی ست بی سند؟! یا اینکه از دهان نبی در نیامده؟! مجموعه ی صحیح بخاری ، صحیح نیست؟ گفتی چگونه پس تو!برادر! نیامده از ترمذی و جوهری و مسلم و انس گفتند مثل فاطمه دیگر نیامده باری نگاه کن که مودت به اهل بیت بین صحاح سته ، مکرر نیامده؟ از اینکه کیست فاطمه؟ هم رتبه اش که بود؟ از اینکه اوست از همه برتر ، نیامده؟ از احترام حمزه و سلمان و قیس و فضل از جابر و بلال و اباذر نیامده؟ یا از شکوه ام ابیها و فاضله از عابده ، زکیه و اطهر نیامده؟ باید شناخت فاطمه را ، ثقل وحدت است چون او به هستی آمده محور؟ نیامده ای کاش می نوشت بخاری که هیچ وقت بین صحاح ، روضه ی مادر نیامده ای کاش می نوشت که آن روز پشت در اصلأ کسی به حالت مضطر نیامده ای کاش می نوشت که نقلی ز غنچه ی پژمرده و شکسته و پرپر نیامده آوار آتش و لگد تازیانه ها ای کاش می نوشت که آخر نیامده اما بخوان! ببین چه بلاها که بر سر اهل و عیال و بر سر حیدر نیامده!! این ظلم بود اجر رسالت؟ برادرم! هم پای آن قماش ستمگر نیامده آتش گرفته چشم ترم مثل بیت او از روضه های داغ به دفتر نیامده ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
برای از تو سرودن زبانمان ابتر شکوه و شأن شما شأن سوره ی کوثر تو ای دلیل فصل لربک و انحر چگونه از تو بخوانیم شبه پیغمبر؟!   قسم به نور نگاهت ، که آیه ی بدر است مقام ومرتبه ات، درک لیله القدر است   برآن سرم بنویسم دمی برای شما امید لطف و کرم دارد این گدای شما فقط نه من...پدر و مادرم فدای شما نشسته عالم و آدم به زیر پای شما   چگونه واژه بیاید تو را کند ترسیم؟! تو را که عصمت حقی ، خدا کند تکریم   امید سائل مأيوس پشت در هستی در آسمان پدر ماه جلوه گر هستی بگو ستاره ی شبهای بی قمر هستی همیشه مایه ی آرامش پدر هستی     چه دختری ! به پدر مهر مادری داری چه دختری ! که مقام پیمبری داری _   چه دختری !که فلک هم به پایتان خم شد شکوه نام بلندت ، وقار عالم شد و نورتان به دو دنیا نگین خاتم شد همین که نام تو آمد جهان مکرم شد   دلیل خلقت عالم فقط تویی بانو! دلیل هر چه که دارم فقط تویی بانو! خدا نوشته تو را  تا جمال او باشی که روز و شب تو خدا را به گفتگو باشی برای شیعه همیشه ، تو آبرو باشی و غصه های علی را تو شستشو باشی   نیافریده خدا جز تو را برای علی که عاشقانه بسازی تو پا به پای علی   چه همسری ! که تویی تیغ ذوالفقار علی کسی ندیده کسی را چنین کنار علی فدای لحن فصیح ات ، بخوان نگار علی! بخوان ! که خطبه ی نغزت شده قرار علی     چه خطبه ای؟! که به واقع چو تیغ عریان است شبیه تیغه ی نهج البلاغه بران است   اگر چه موج نگاهت پر از تلاطم بود اگر چه اوج نگاهت پر از تکلم بود ولی نقاب لبانت پر از تبسم بود و غصه های علی پشت خنده ات گم بود   خبر رسیده غمت را شبانه گریه کنی! و با خدای خودت مخفیانه گریه کنی!   چرا که اشک شبت آفتاب فردا بود پیام روشنی از حال و روز دنیا بود علی کنار تو بانو !نگفت تنها بود کسی نخواست ببیند ، علی هویدا بود   چه مادرانه تو همسایه را دعا کردی و در قنوت شکسته خدا خدا کردی_ که از غریبی بی حد شکسته بال و پرت به خون کشیده شد از داغ کوچه ها جگرت چه گفته ای به خدا ، از روایت سفرت؟ شکسته قلب علی از نیایش سحرت جهان نشسته که از این زمانه جان بدهد خدا به جان علی صبر بیکران بدهد ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
از: رئیس ستاد حل ملال به: مدیران ارشد حلال صد سلام و درود خدمتتان ای مدیران مخلص الاعمال چه کنم؟چاره از کجا جویم زغم و جور روزگار زوال؟ وضع کشور خراب و بحرانیست کرونا آمده ز چین امسال سرفه سرفه معاون دو وزیر زده است از هراس آن تبخال   کرونا چیست؟ غیر رانت و فساد کرونا چیست؟ دزدی از اموال   _غول یک سر دو گوش_ در فینال جهت بررسی این بحران زودتر گعده ای شود فعال با عنایت به باد و سیل اخیر و ترافیک جاده های شمال پیرو نامه ام زمان و مکان می شود در سروش و گپ ارسال از تدابیر و ایده های شما می کند این حقیر استقبال تا که آب و هوا عوض بکنند دعوتند ایل و آل و اهل و عیال قبل تفریح و گشت ، بحرانها بررسی می شوند طبق روال باز توفیق اگر خدا بدهد نگذاریم حق شود پامال جهت بازکردن افکار کمکی لازم ست آدرنال دست در دست هم قدم به قدم حرکات شدید موزیکال بعد بی فوت وقت باید رفت به سراغ زمین بسکتبال داخل این ستاد ، هر بخشی با تمام توان شود دنبال جهت خوردن غم مردم هر مدیری بیاورد چنگال روزگار همه سیاه شده رله باشد بساط سیخ و زغال پر و بال دلم در آتش سوخت زعفران هم زدم به چنجه و بال دلم از این فساد بوده کباب از گلویم چگونه جوج و بلال... دور هم چاره ای بیاندیشیم بر لب جوی و ما و خواجه و فال کوچک ست این اتاق فکر ولی... بین این نامه می روم به موال عذرخواهم کمی ضروری بود زده بود از مثانه تا به طحال الغرض رانت ، بدتر از کرونا کرده در کار و بار ما اخلال گفته دندان لق هرچه وزیر مفسد بی نزاکت حمال این طرف نان جو به رگ زده است آن طرف آب جو ..زبانم لال.. باید این دزدها ادب بشوند درس عبرت شوند در همه حال دور از چشم این و آن نروند به شکار غزال پشت غزال می زنم من به مال خود سوزن می زنم من به مال دزد جوال "تا به هر جایشان تکان ندهند جهت هضم مال بیت المال" فکر نابی زده به کله ی دوست کرده تدبیر حذف صفر ریال چه کسی گفته که شل و شیتی؟ یار غارم معاونم اسحاق!! افتخار تمام جامعه ای من از این ایده ات شدم خوشحال مشکلات فساد هم حل شد فتنه ی اختلاس شد ابطال نفری بیست سکه هم پاداش می دهم در کنار بیست مدال گعده ی بعد مطلع باشید می شود برگزار در توچال عکسی از سرفه های من اکنون بگذارید در دو تا کانال ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
🌺ترانه بهاری🌺 اومده تا که دوباره ، خونه بوی نون بگیره بوی گل ، بوی گلاب و سبزه و ریحون بگیره تو حیاطمون دوباره ، خنده و شادی بکاره واسه حوض خونه ی ما ، ماهی و گلدون بگیره مهربونه بی قراره ، اومده پیشم نذاره عین ابر آسمونا ، تو دلم بارون بگیره غزلش نابه ترونه اس ، غزلش چه عاشقونه اس داره می خوونه می رقصه ، دل خسته جون بگیره چهچهه سبز قناری ، شرشر بارون جاری اومده جشن گلارو توی خونه مون بگیره دل من چه بی قراره ، عاشق روی بهاره دلمو می دم به دستش ، یه کمی سامون بگیره اومده تا که دوباره ، خونه بوی نون بگیره بوی گل بوی گلاب و پیچک و ریحون بگیره تو حیاطمون دوباره ، خنده و شادی بکاره واسه حوض خونه ی ما ، ماهی و گلدون بگیره ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
پرسیده جهان کیست علی کیست علی؟! پس کیست علی؟ اگر خدا نیست علی؟! افتاده جهان به دور باطل عمری پرسیده جهان کیست علی کیست علی؟! ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
معراج ببین گم است در بال علی افتاده فلک همه به دنبال علی خورشید ، ستاره ، ماه تسبیح خداست باشد نخ تسبیح ، نخ شال علی ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
روی پیشانی این شعر نوشتم "حیدر" سر ذوق آمده از حسن شروعم دفتر چه بگویم که علی کیست؟ علی کیست دگر! چه بگویم؟ که خدا نیست ، خدا نیست اگر؟! چه بگویم؟ که علی بود نبی سر تا پا چه بگویم؟ که نبی بود علی پا تا سر پله در پله به معراج خدا مهمان بود داشت می رفت به دیدار خدا پیغمبر نفس عرش به تنگ آمده بود از حیرت عرش آذین شده بود از قدمش سرتاسر با نبی داشت خداوند تکلم می کرد من در این مرحله لالم چه بگویم دیگر؟!!... چه بگویم؟" که بشر می شود اینگونه مگر؟!" آنکه می گفت سخن جای خدا آن چه بشر؟! چه بگویم که نشسته است علی جایی که نیست در هر دو جهان رتبه از آن بالاتر چرخش ارض و سماء ، چرخش تسبیحش بود کهکشان هم به اشارات علی فرمانبر پس بپرسید از او راه فراسوها را پس بپرسید نشسته است علی بر منبر از منایا و بلایا و نسب ها نه فقط از نگنجیده ترین مسئله ها در باور صد دریغآه "سلونی" به زمین ماند زمین صد دریغآه "سلونی" به هدر رفت هدر صد دریغآه کسی قدر علی را نشناخت علی از مخزن اسرار جهان داشت خبر بهتر از راه زمین ، راه سماء را مولا بی گمان مثل کف دست بلد بود ازبر آه گهگاه فقط چاه غمش را فهمید چقدر خورد علی خون جگر خون جگر علی آن کس که همه در نظرش یکسانند آشنا ، دوست ، برادر همه حتی قنبر نیست شایسته ی کرسی عدالت جز او کرده اقرار مسلمان و جهود و کافر به خدا نیست به جز طرز تراز ابروش سنجه ی داد و قضاوت کفه ای در محشر نعره اش سوره ی زلزال تلاوت شده است صف به صف می شکند لشکر دد را صفدر چه کسی شد سپر جان نبی؟ می دانی؟ رقص شمشیر شب حادثه را یادآور چون علی جان نبی بود و نبی جان علی پس علی خفت فقط جای نبی در بستر یکتنه خوانده علی فاتحه ی بلوا را علی آن شیر خدا فاتح بدر و خیبر علی عالی اعلی نه بگو بالاتر ولی والی والا نه بگو والاتر مدح اوصاف علی کار من ابتر نیست پس چه بهتر که به حیرت بنشیند ابتر ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
علی در معرکه مردانگی را امتحان می داد واین یعنی که مردی را به نامردان نشان می داد تلظی در تلظی، گریه در گریه، همه فریاد علی اکبر انگاری در این میدان اذان می داد رجزهای نگاهش جان لشکر را به هم می ریخت چنان که گریه هایش قلب مولا را تکان می داد فرات! آیا حسین از تو تقاضای زیادی داشت؟ نباید پاسخ لب تشنه را تیر و کمان می داد بمیرم دست و بالت مثل حیدر بسته بود آن روز گلویت هم شبیه او ، خبر از استخوان می داد سه شعبه داشت تیری که گلوی خشک اصغر را... رباب آن سمت می مرد و...حسین این سمت جان می داد... برایت از عبا گهواره می سازد پدر زیرا خبر از آتش افتاده بر این دودمان می داد # امان از لحظه ای که پشت خیمه مادرت دلخون چنان گهواره هی آغوش خالی را تکان می داد... ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
آن زمان که از دل لشکر برآمد قاه قاه از دل هر خاره می آمد فغان آه آه آسمان لرزید، دنیا زیر و رو شد تاکه دید نیزه ها بالا و پایین می شود در قتلگاه دشنه ها تشنه تر از لبها به میدان آمدند دشنه های سرخ پوش سرخ نوش روسیاه!! سعی دارد سد کند خون ، راه چشم شاه را تا نگاه او نیافتد سوی اهل خیمه گاه با عصا، با سنگ هم مهمان نوازی می کنند کوفیان دست و دل باز همیشه خیرخواه!! بین دود و شعله می آید گریبان چاک چاک خواهری گیسو پریشان ، وای از آن هرم نگاه # عالم دلسرد را آهش به آتش می کشد این حرارت کم نمی گردد ز دلها هیچگاه... ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
الهی! من بغضم و چون آینه ها می شکنم خجلت زده در بین دعا می شکنم گفتی که اگر توبه شکستی بازآی من توبه نکرده توبه را می شکنم... # الهی! از شاخه ی توبه گُل نچینم چه کنم؟ در محضرت ای رب! ننشینم چه کنم؟ با اینکه مسیر آسمان وا شده من... دلبسته و پا بست زمینم چه کنم؟ # پاییزم و سرسبز بهارانم کن خشکیده ام و غرقه بارانم کن دنبال توأم کجایی ای اشک عزیز! من مرده ام و دمی بیا جانم کن ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
می خواهم ای همه خورشید ، چشمان شب شکنت را هر شام ، چشم به راهم آن صبح سر زدنت را می خواهم ای همه خورشید ، گفتار گرم جنون را هم ساغر دهنت را ، هم آذر سخنت را آوار موج رها را ، آن آبشار طلا را آن مُشک رسته ز زلفت ، گلخانه ی ختنت را بوئیدم و نفسم را مستانه حبس ابد زد دل ، تا که داشته باشد یک عمر عطر تنت را مبهوت چشم سیاهت ، حیران صورت ماهت من خسته ، خیره به راهت شاید که آمدنت را... بگذار تا برسانم خود را به باغ لبانت تا بوسه بوسه بچینم تَرغنچه ی دهنت را هم چشمه چشمه بنوشم از چشم های زلالت هم شاخه شاخه ببویم گل های پیرهنت را می خواهم از تو بگویم ، می خواهم از تو بخوانم شیرین و بانمک من دریاب کوهکنت را ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
یا باب الحوائج ای روضه ی پر کشیدنت عالم گیر کرده ست دعای سحرت ما را پیر باید به اسارت تو خون گریه کنیم آنگونه که زخم های تو در زنجیر نشناختنت امیر بودی نه اسیر ای واسطه!...نه!..جلوه ای از خیرکثیر! زخم غل و زنجیر نمی کشت تو را می کشت تو را زخم زبان زنجیر ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
حیران نشسته ام ز سجایای جاری اش جانم گرفته جان ، ز نسیم بهاری اش @hadi_ghasemi313 ✍اشعار،مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
🌺🌺🌺🌺🌺 رخت تنم ، رخت بهاری شده روی تنم شکوفه جاری شده خبر رسیده که میای از سفر محله ها آینه کاری شده محله ها پر از صدای غزل محله ها پر از قناری شده پنجره ها رو به تماشای گل شبیه قاب یادگاری شده بی تو ولی تن تمام غزل دچار درد بی قراری شده ندبه به ندبه ، پا به پای غزل ترانه هم دچار زاری شده جان من و دست تو باران عشق! آینه ام گرد و غباری شده بیا که زخم زخمه های خزان بهار من! دوباره کاری شده # غروب جمعه هم گذشت و...ولی... امان امان چه روزگاری شده!! ✍اشعار ، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی
تنها نه دل شکسته با گریه و شور یا ندبه کنان باد صبا وقت عبور برداشته رو به آسمان دست دعا گلدسته ی جمکران به منظور ظهور @hadi_ghasemi313