#سلام_صبحگاهی
سر شد به شوق وصل تو فصل جوانی ام
هرگز نمیشود که از این در برانی ام
یابنالحسن، برای تو بیدار میشوم
مولایم سلام💚
صبحتان بخیر ای همه زندگانی ام
السَّلاَمُ عَلَى وَارِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتِمِ الْأَوْصِيَاءِ
روزتون حسینی💚
→
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 وقتی خدا دلش بخواد ببخشه، جای گناه ثواب مینویسه!
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
البدرُ یَکمُلُ کُلَّ شَهرٍ مَرةً
و هِلالُ وجهك کُلَّ یومٍ کامِلُ♥️
هلال ماه یکبار در ماه کامل مےشود
و هلال روےِ تو همیشہ کامل است :)
#عربے_طور
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
چیک چیک...عشق
قسمت ۲۰۳
_تا چشمت درآد!
سپیده گفت :
_هوی در گوشی نداریم بلند بگین تا ما هم بشنویم
ساناز سریع گفت :
_هیچی بابا ، بهش میگم کدوم رستوران رفتین که تا 2 بعدازظهر ازتون پذیرایی کردن !!؟؟
همه زدند زیر خنده ... ساناز هم که جدیدا اصلا به خط و نشون کشیدن های من توجهی نمی کرد با خیال راحت شروع کرد خوش زبونی !
دیگه لازم نبود عمه رسما بیاد جواب بگیره ، همه فهمیدن که جواب من مثبته و قراره که به زودی تو ساختمونمون بعد از مدت ها یه خبرایی بشه
با تایید مادرجون و بزرگتر ها قرار مراسم بله برون برای جمعه هفته بعد گذاشته شد ... شاید به جرات بتونم بگم
اون یک هفته از بهترین روزهای عمرم بود
قلبم از همیشه بی قرار تر بود ، کار وقت و بی وقتم شده بود فکر کردن به آینده ای که پر بود از حضور حسام
کتایون که بلاخره بو برد چه خبره یه شیرینی اساسی از من گرفت و قول یه سور 2 نفری رو از حسام گرفت!
انرژیم توی کتابخونه چند برابر شده بود ... جوری که بعضی از عضو ها که دیگه تقریبا با اخلاقم اشنا بودند می گفتند
خبریه خانوم صمیمی!؟
چقدر آدم خوشبخته وقتی که حس درونیش انقدر عمیق و وسیعه که بازتابش بیرونی میشه و همه رو تحت شعاع قرار میده !
البته این بازتاب عوارضم داشت ، اونم متلک های مداوم بچه ها بود از سانی گرفته تا احسان و حامد و حتی سعید !
ولی خوب من و حسام با صبوری و خنده تحمل می کردیم و دم نمی زدیم
بلاخره جمعه هم مثل همه روز های خدا رسید ... برای شب علاوه بر خودمون که یه جمع ثابت و همیشگی بودیم یه سری از بزرگتر های فامیل هم دعوت بودند
که یه تعدادشون مشترک بودند و یه تعداد از خانواده حاج کاظم و مامان بودند!
لباسی رو که با مامان و ساناز خریده بودیم تنم کردم ، چادری رو که مادرجون برام آورده بود و خیلی هم ناز بود سرم کردم
وقتی سانی دیدم با اخم گفت :
_یه چیزیت کمه ! شبیه عروس ها نیستی
با استرس گفتم :
-چی مثال !؟
_لباس عروس دیگه
_زهرمار ! مسخره
دستم رو گرفت و همونجوری که می بردم تو اتاق گفت :
_بابا جدی میگم ، آرایشت دیگه فوقه ملیحه !
❣ @Mattla_eshgh
حسن بصرے مےگوید :
در دنیا هیچکس عابدتر از فاطمہۜ
نبوده است
او آنقدر براے عبادت خدا
در محـراب مےایستاد
کہ پاهایش ورم میکرد.. :)💙
مقتلالحسین ، ج¹،ص⁸⁰
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✌️🏼🌱بہمنِعاۺِقۍ|◖
.
#استوری📲| ◖
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استورے
#چادرانہ
گفت حاج آقا من چادری نیستم
ولی تو حرم چادر میپوشم
برم بیرون در میارما!
یه چیزی بگو که قانع بشم.
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌱💫🌸
بـــانو جان!
سیــاهــے چــــاڋر ٺــو ...
ݪبــخنڋ امامـ زمـــان را ڋر ݐے ڋارد...
#چــادرانه
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🔴 راه غلبه بر نفس، #محاسبه است.
بعضی اولیای خدا یک #دفتری
همراه خود داشتند و هر کاری که
می کردند می نوشتند،
در آخر روز هم نشسته و
حساب کارهای خود را می کردند
که ما در این روز چه کردیم،
چه مقدار اطاعت خداوند متعال را نمودیم،
چه مقدار سرپیچی و نافرمانی کردیم.
امام موسی کاظم (علیه السلام) فرمودند:
از ما نیست کسی که هر روز
به حساب نفس خود نرسد؛
پس اگر کار خوبی انجام داده بود
خــدا را #شـکـــر کند
و از خدا بخواهد
که آن کار را بیشتر و بهتر
بتواند انجام دهد
و اگر کار بدی انجام داده بود #استغفار
و توبه نماید. (بحار الأنوار، ج67 / 72)
حضرت رسول اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمودند: انسان مؤمن نخواهد بود، تا این که به حساب نفسش برسد؛ شدیدتر از حسابرسی شریک با شریکش و مولی با بنده اش (بحار الأنوار، ج67 / 72)
"از بیانات آیت الله مجتهدی (ره)"
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#پارت9
رمان آنلاین
#مثل_پیچک🌱
🖌 به قلم #مرضیه_یگانه
باز سکوت شد و خانم جان که انگار هیچ از این سکوت خوشش نیامده بود ، بلند و عصبی فریاد زد :
ـ حرمت نگه نمی دارید بلند شید برید خونتون ... چقدر بگم من حق مادری گردن این دو تا بچه دارم .
آقا آصف فوری جواب داد :
ـ شما حق مادری گردن ما هم دارید خانم جان ... ولی وقتی آقا ارجمند راضی نیست به زور که نمیشه .
و خانم جان که انگار قصد کرده بود ، همان روز و همان ساعت ، همه چیز را تمام کند ، گفت :
ـ ارجمند ... به خدا اگه روی حرفم حرف بزنی دیگه اسمتو نمیارم .
و با این تهدید جنجالی خانم جان ، پدر لا اله الا الله گفت و نظر مساعدش را اعلام کرد :
ـ باشه ... به احترام شما ، خوبه ؟
و خانم جان دستور صلوات داد و با صلواتی ، همه چیز رنگ و بوی جلسه ی خواستگاری گرفت .
دیگر کسی نظر مرا نخواست . حرف ها جدی تر از انی شده بود که من حرفی بزنم .
حتی مهیار هم حرفی نزد اما گه گاهی که هردو نگاهمان به هم می افتاد ، لبخند روی لبانمان لو می رفت .
صحبت ها تمام شد و قرار شد اگر بله ی آخر را من گفتم فردای همان روز یک جشن مختصر گرفته شود تا من و مهیار یه نامزدی کوچک بگیریم و برویم دنبال کار های عقدمان .
من مانده بودم آن بله ، بله ی آخر بود یا اول .
وقتی حرف ها تمام شد ، باز برگشتیم سر خانه ی اول ، اینبار عمه از من پرسید :
ـ حالا دیگه باید نظرتو بی رودربایستی به ما بگی مستانه خانم ... راضی هستی ؟ ... جواب مهیار ما چیه بالاخره ، آره یا نه ؟
نگاه پر توجه همه سمت من بود . ناچار باز سرم را خم کردم سمت حصیر زیر پایم و اینبار مصمم گفتم :
ـ بله .
و چه غوغایی به پا کرد آن بله !
خانم جان از همه بیشتر ذوق کرد و چنان محکم کف میزد که انگار واقعا من دختر خود خانم جان هستم .
اولین نفر خانم جان صورتم را بوسید و بعد عمه افروز و به پنج دقیقه نرسید که خانم جان دستور داد :
ـ بلند شید برید دنبال خرید ... یه نشون واسه نامزدی و روحانی مسجد واسه خطبه ی محرمیت ... اینا باید محرم بشن تا برن سراغ کارهای عقدشون .
پدر هنوز کمی مخالفت می کرد :
ـ چقدر عجله داری آخه مادر من !
خانم جان اولین نفر از جا برخاست و به پدر گفت :
ـ عجله دارم چون می خوام تا زنده ام ، عروسی این دوتا رو ببینم و برقصم .
عمه با خنده گفت :
ـ خواهشاً شما با این پا درد و کمر دردت نرقص که باز کلی ناله میزنی .
و خانم جان با خوشحالی تابی به کمرش داد که همه را به خنده انداخت :
ـ نه این فرق داره .
و بعد شروع کرد به کف زدن و رقصیدن .
🌺رفتن به پارت اول👇🌺
https://eitaa.com/hadis_eshghe/18459
🖌 به قلم نویسنده محبوب #مرضیه_یگانه
#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال واسم نویسنده⛔️
🦋✨کانال حدیث عشق✨🦋
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•