فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•|♥️🌱|•°
「#موجآرامش🌊」
اونلذتحݪاوت-'🍯'-مناجاتراازاومیگیرم!!
🎙|⇜ #علامہحسنزادھآملے'
💯|⇜ #دانلودواجب'
ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️
🌿❄️
❄️
#رمان_چیاکو
#مرضیه_یگانه
#پارت_12
می خواست جدی باشد ولی نبود. پشت میز نشست که گفتم :
_الان هنوزم تو ماموریت شرکتی؟!
متعجب نگاهم کرد که ادامه دادم:
_به رامش گفتی.
_آره..... گفتم چند روزی به تو برسم و ببرمت دکتر.
_لزومی نداره به من برسی.... برو به زندگیت برس.... من کاری ندارم.
_برم که باز وسط خیابون غش کنی؟!
خندیدم.
_نه غش نمی کنم.... من که خوب می دونم شبا واسه دوری از زن و زندگیت خوابت نمیبره.... برو پی زندگی خودت.
با حرص نگاهم کرد و گفت :
_این جوری که میگی اعصابم بهم می ریزه.... اگه من گیر زندگی خودمم ولی به فکر تو هم هستم.... اگه کاری داری خب بهم بگو... به جان تو برات کم نمیذارم.
_می دونم داداش خوبم ولی من نیازی به کمک تو ندارم.... برو سراغ زندگیت.
سکوت کرد و من گفتم :
_فقط آدرس خونه ی رادمهر رو بهم بده.
سرش را از من چرخاند و کف دو دستش را روی میز زد.
_ای وای خداااا.... باران دست از سر رادمهر بردار....
_باشه حالا حرص نخور خودم یه کاریش میکنم.... فعلا بشقابت رو بده واست غذا بکشم.
چپ چپ نگاهم کرد که با خنده گفتم:
_چیه؟!.... این دیگه سبزی پلوئه....
بشقابش را سمتم بلند کرد.
_امروز برگرد پیش رامش.... من یکی دو روز اینجا می مونم.... بعدش برمی گردم خونه ی خودم.
_لازم نیست.... تو هم دیگه به اون خونه برنمی گردی.... همین جا بمون تا باهات هماهنگ کنم یه جای خوب برات پیدا کردم.
_اوه!.... داداش غیرتی ما رو ببین.... چه دستوراتی صادر کرده....
نگاهش به من افتاد. اخمش محکم بود اما همین که لبخند زدم، اخمش را باز کرد.
بهنام.... برادر دوست داشتنی من.... سنی نداشت.... تنها 24 سال بود.... مثل من... اما به اندازه ی یک مرد 34 ساله تجربه داشت.... زندگی ما را مرد بار آورد!
و من راضی بودم....
ناهار را با هم خوردیم.
انگار خوشمزه بود و بهش چسبید. تشکر کرد و خواست برود سمت پذیرایی که گفتم :
_همین امروز برگرد پیش رامش....
نگاهم کرد. تردید داشت که ادامه دادم.
_من اینجا می مونم.... خیالت راحت.... خوبه؟
#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹
🌿
❄️🌿
🌿❄️🌿
❄️🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❄️🌿
🌿❄️🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
<•💌!•>
عادت کنیم کہ..
همہ اخلاص و فداکاری و همہ محبت و
همہ قلــ♥ـب خود را به آن بزرگوار اهدا کنیم.
🧡⇦#امامزمان
🧡⇦#حضرتآقا
- - - - - - - - - - - -
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️
🌿❄️
❄️
#رمان_چیاکو
#مرضیه_یگانه
#پارت_13
آنقدر اصرار کردم که بهنام را فرستادم پیش رامش و ماندم در ویلای او....
شاید من هم به سکوت و آرامش نیاز داشتم.
سکوتی که باز بی اراده، یادم می آورد که چقدر از عمو زخم خورده ام!
کنار پنجره ی دلباز ویلا، رو به حیاط، نشستم و با دو دست لیوان چای را میان دستم گرفتم.
لرزش خفیف دستانم یادگار روزگار تلخی بود که هیچ کسی از آن خبر نداشت.
آه کشیدم و گذاشتم تنها تیک تیک پر صدای ثانیه شمار ساعت، مرا به گذشته ببرد.
تازه ترم اول دانشگاه بودم. هم من و هم بهنام با تلاش فراوان و بدون شرکت در کلاس های کنکور، تنها با اراده ای فولادی و اتکا به یک برنامه ی ساده ی درسی که خودمان طراحی کرده بودیم، توانستیم در دانشگاه دولتی و در خود تهران، شهری که در آن بزرگ شدیم و زندگی کردیم، قبول شویم.
چقدر مادر به ما و این قبولی، افتخار می کرد. اما تازه روزهای سختمان شروع شده بود.
هم من باید کار میکردم و هم بهنام.
من کمک دست مادر بودم در سرخ کردن بادمجان و سبزی و پیاز داغ..... و بهنام با ماشینی که به زور و زحمت خریده بود، مسافر کشی میکرد.
آخر ماه تنها پول کرایه خانه در می آمد و پول خرید خانه.....
سخت بود. سخت بود برای دختر جوانی مثل من که تنها 18 سال داشت و حالا باید با مانتویی رنگ و رو رفته به دانشگاه می رفت.
خجالت می کشیدم. از نگاه خیلی ها که ظاهر برایشان ملاک بود.
دنبال یک کار خانگی بودم که در کنار درس و کمک به مادر بتوانم لااقل برای خودم یک دست مانتو و کیف و کفش مناسب بگیرم که یک روز اتفاق عجیبی افتاد.
خاله کوکب کسی که دوست قدیمی مادر بود و از همان زمان کودکی به دیدن مادر می آمد، به خانه یمان سر زد.
مادر می گفت از زمانی که پدر هنوز برشکست نشده بود با خاله کوکب دوست بود.
اما چند سالی می شد که دیگر از او خبری نداشتیم. آخرین باری که او را دیده بودم 3 سال قبل بود انگار .
سرش خیلی شلوغ شده بود که دیگر به ما سری نمی زد اما آن روز بعد از سال ها دلش برایمان تنگ شد و .....
#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹
🌿
❄️🌿
🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
8.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ازاین صحـنه زیـباترم داریم...؟
یاحُسـین💔
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
9.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨هرکس میخواد بدونه ظهور کِی هست،
به این علامت نگاه کنه!
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#شهیدانه
#شیر_صحرا
#سرلشکر_شهید🌷
#حسن_آبشناسان🌷
فرمانده شجاع نیروهای ویژه ایران
فرمانده ای که صدام شخصا برای سرش جایزه تعیین کرد .
وی فقط با هشت نفر کلاه سبز در دشت عباس کاری کرد که رادیو عراق اعلام کردکه یک لشکر از نیروهای ایرانی در دشت عباس مستقرشده است.
درسال ۱۳۳۵ وارد ارتش شد ، سریعا به نیروهای ویژه پیوست .
فارغ التحصیل اولین دوره رنجری در ایران بود .
دوره سخت چتربازی و تکاوری را در کشور اسکاتلند گذراند .
در اسکاتلند در مسابقه نظامی بین تکاوران ارتشهای جهان اول شد و قدرت خود و ایران را به رخ کشورهای صاحب نام کشاند .👌
وی اولین کسی بود که در دفاع مقدس ، نیروهای عراقی را به اسارت گرفت . او طی نامه ای به صدام حسین او را به نبرد در دشت عباس فراخواند ، صدام یک لشکر به فرماندهی ژنرال عبدالحمید معروف به دشت عباس فرستاد ، عبدالحمید کسی بود که در اسکاتلند از این ایرانی شکست خورده و هفتم شده بود . پس از نبردی نابرابر و طولانی ، عراقیها شکست خورده و او شخصا ژنرال عبدالحمید را به اسارت می گیرد .
درسال ۱۳۶۲ به فرماندهی قرارگاه حمزه و سپس فرماندهی لشکر ۲۳ نیروهای ویژه منسوب می شود . بخاطر رشادتش درجنگ به او لقب #شیر_صحرا دادند.
وی در عملیات قادر در منطقه سرسول بر اثر اصابت ترکش توپ به #شهادت رسید .
زمان #شهادت رادیو عراق با شادی مارش پیروزی پخش کرد .
اینها گوشه کوچکی از رشادت بزرگ مردی بود که اکثریت ایرانیان او را نمی شناسند .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
چگونه شهدا را از خود خشنود کنیم؟؟؟✍🌷
🌷 #شبتون_شهدایی❤️
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•