eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
7.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه 🌼برنده‌ی‌ عشق از #میم‌دال ♻ #تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
⁨سلام 😍✋ صبحتون به زیبایی یک روز زمستانی❄️ پر از انرژی مثبت+ پر از موفقیت و شاد کامی☕️ پر از مهربانی و لبخند😊 پر از توکل و امید🤍 لحظاتتون مملو از مهر پروردگار🤍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━✨✨✨━━┓ ❄️ ❄️ ┗━━✨✨✨━━┛
🌿 افتخار نسل‌ ما‌ اینِ ‌کہ‌ توی عصرے زندگے مےکنیم کہ قراره‌ اسرائیل ، ‌توے‌ اون‌ دوره بہ‌ دستِ ما نـابود بشہ💣👊🏻 ‌‌ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
یك خـیابانِ منتهـی بہ حـرم.. :)🥀 نیازمندےها 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
_مثال چه چیزیش مادر ؟ _نمی دونم ،هر چی ... مثال چادری نبود یا زبون دراز بود ! نگاهم کرد و خندید ... زد پشتم و گفت : _خوب کاری نداره ، خودم براش سوغات یه چادر قشنگ میارم ، اما زبونشُ قول نمیدم که بتونم کوتاه کنم حسام جان ! از لحنش تعجب کردم و گفتم : _من شوخی کردم مادرجون ! برای کی می خواین چادر بیارید !؟ _غصه نخور پول چادرشُ ازت نمی گیرم بلاخره اونم سهم داره دیگه ! دیگه واقعا چشم هام گرد شده بود ، با ترس گفتم : _کی سهم داره ؟ منظورتون عروس آیندتونه !؟ _خوب بله ، مگه ما چند تا دختر زبون دراز داریم که چادرم سرش نمی کنه ؟ خوشم اومد پسندت خوبه ... انگار دعام پیش پیش قبول شد ! خیالت راحت خودم برای الهامم چادر میارم عزیزم گفت و خندید و رفت ! اما من تو بهت مونده بودم که چجوری انقدر سریع حرف دلمُ شنید ! وقتی برگشت فهمیدم به قولش عمل کرده و سوغاتیت چادر بوده ، خیلی منتظر شدم تا سرت ببینمش اما خوب دیگه نا امید شدم ! تا اینکه بعد از اون همه اتفاقات که هیچ وقت نمی خوام ازش حرف بزنم چون می دونم اتفاق نبود و اشتباه بود بلاخره یه روز با همون چادر که هنوز بوی عطر کربلا رو داشت نشستی تو ماشین .... نمی تونم بگم چه حس خوبی بود ! چقدر خوشحال شدم ، اونجا بود که حس کردم خدا همیشه یه امیدی بهت میده حتی تو اوج نا امیدی ! الهام من یه شبه به اینجا نرسیدم که پاشم بیام خونه شما و تو رو خواستگاری کنم ! انقدر صبر کردم تا مطمئن بشم ، از خودم ، از خانواده ام راستش بعد از اون ماجرا من با بابام حرف زدم ، همه چیز رو براش گفتم ، مرد و مردونه خیلی حرف ها گفته شد که حالا بماند ، مامانم که می دونی خودت چقدر دوستت داره ، وقتی فهمید باورش نمیشد مدام مثل اسفند رو آتیش بالا و پایین می پرید و ذوق می کرد ! خوب می دونی بلاخره خانواده هم نقش مهمی داره توی زندگی خلاصه که من الان اینجا ، امروز با اعتماد به نفس کامل و البته اطمینان ... بهت میگم که همه سعیم رو می کنم تا اگر جوابت مثبت بود بشم مرد ایده آل زندگیت و خوشبختت کنم ! حرف هاش تموم شد ، اما من دچار خلصه ای شده بودم که مایل نبودم حالا حالاها ازش دل بکنم! هیچ وقت اعترافاتی به این شیرینی نشنیده بودم ، همه چیز جدید بود ، دوست داشتنش رو مثل عطر گل های بهاری که زود به مشام آدم می رسه و به دل میشینه باور کردم ! با شنیدن صداش حواسم جمع شد ..
🤍 ⃟▬▬▭❰ GOD IS WHIT ME ❱▭▬▬ خدا با من است . . ! 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
| وَ أَفْجَعَ فِرَاقُهُ مَفْقُود.. | سهمِ‌ من ‌از تو تنهـا دلتنگــی اسـت..💙 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
‏یادمہ استاد فاطمےنیا گفتن : -بعضے از آدما دلشون نازکہ.. عارفے مے‌شناسم کہ با ےِ داد فوت کرد و مُرد! مراقب هم‌دیگہ باشید.. :)🙃 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
خِيارُ اُمَّتِے الَّذينَ يَعِفّونَ إذا آتاهُمُ اللهُ مِنَ البَلاءِ شَيئا قالوا : و أےُّ البَلاء؟! قالَ : العِشق..💕 بهتَرین‌هاےِ اُمت من کسانے هستند کہ چون خداوند بہ اندکے از بلا دُچارشان کند پاڪ‌دامنی ورزند گفتند: کُدام بلا..!؟ حضرت فرمود: "عشق" ڪنزالعمال ؛ حضرت‌محمدۖ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
إنَّ اللهَ لايُخْلِفُ الْميعاد.. هرگز خداوند زيرِ قولشـ نخواهد زد -هنوز و تا هميشہ بہ اين آيـه دلخوشَم:)♡ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگے رو توے ³⁷ثانیـہ کشید بہ همیـن سـرعت مےگذره.. با فکر و خـیآلِ بیخودے حرومـش نکن..🍃🎈 اندکےٺفـکُر 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
رمان آنلاین 🌱 🖌 به قلم زبانم خشک شد انگار . سرم را از نگاه خیره ی همه ، پایین گرفتم که پدر گفت : ـ مادر من این کار شما درست نیست ... خواستگاری آدابی داره ، یعنی چی که مارو به اسم جشن فارغ التحصیلی کشوندین اینجا و بعد دارید دخترم رو از من خواستگاری می کنین ! ... این دو تا جوون خودشون زبون دارند ... اگه واقعا حرفی باشه خودشون باید بزنن . و بلافاصله بعد از این حرف پدر ، مهیار گفت : ـ دایی جان ... اگه اجازه بدین ، من مستانه رو از شما خواستگاری می کنم . سرم ناچار بلند شد . نگاهم به سمت مهیار رفت . مصمم بود و خصلت خجالتی بودنش را انگار کنار گذاشته بود . عمه و آقا آصف هم چندان متعجب نبودند و این نشان می داد که آن ها از این کار مهیار راضی هستند . خانم جان اینبار بی رودربایستی گفت : ـ ارجمند جان ... حرف مهیار رو که شنیدی ، حالا اگه اجازه می دی ، مستانه هم حرفشو بزنه . و بعد نگاه خانم جان سمت من آمد : ـ بگو مستانه جان ... مهیار منو قبول میکنی یا نه ؟ خیلی سخت بود . من عاشق مهیار بودم ولی اصلاً رویم نمیشد که جلوی نگاه پدر و مادر جواب دهم و خانم جان باز پرسید : ـ چرا حرفتو نمیزنی مستانه جان ... خجالت نکش دخترم بگو . ـ خانم جان ... من ... من هرچی ... پدرم بگه . خانم جان اخمی حواله ی پدر کرد : ـ ارجمند ! ... بهش اجازه بده خودش تصمیم بگیره . و پدر با جدیتی که انگار فقط به خاطر دستور خانم جان بود گفت : ـ بگو مستانه ... حرف دلت رو بزن . نفس پری کشیدم و باز آب شدم از خجالت . چطور می توانستم حرف بزنم . یکدفعه ، بدون مقدمه ! به سختی زمزمه کردم : ـ من ... من مشکلی ندارم . خانم جان با همان یک جمله ی من ، محکم کف زد : ـ قربان دخترم برم ... پس دیگه تمومه . اما پدر مخالفت کرد : ـ عزیز جان ، چی تمومه آخه ؟ ... این دختر فقط گفت من مشکلی ندارم ، ولی من مشکل دارم ، ... یعنی چی که ما رو به بهونه جشن کشوندین اینجا و هنوز نرسیده ، دارید دخترمو ازم خواستگاری می کنید ؟! با این حرف پدر بود که آقا آصف گفت : ـ حق با شماست آقا ارجمند ... کوتاهی از ما بوده ولی شما قبول کنید . ان شاء الله خواستگاری رسمی میایم . خانم جان بلند اعتراض کرد : ـ خواستگاری رسمی یعنی چی ... این دو تا بچه توی همین خونه بزرگ شدن ، ... خونه ی من ، خونه ی هردوتاشونه ، ... اگه قراره خواستگاری باشه باید همینجا باشه و السلام . 🌺رفتن به پارت اول👇🌺 https://eitaa.com/hadis_eshghe/18459 🖌 به قلم نویسنده محبوب حتی بالینک کانال واسم نویسنده⛔️ 🦋✨کانال حدیث عشق✨🦋 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
كالـنقطة انت فـی آخِرُ السَطر لآ اَحَد بعدِك مثلِ نقطہ‌ے آخر سطرے بعد از تو كسے نيست..♥️🙃 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•