جلسه دوم _ حدیث خوانی.m4a
36.82M
⚡️صوت جلسه دوم حدیث خوانی کتاب کافی
🔻 مباحث مطرح شده:
نکته اول: چاپ های کتاب کافی
نکته دوم: بررسی معنای «حجت» و «اضطرار» در عنوان باب: الاضطرار الی الحجة
بررسی سند حدیث اول:
۱. علی بن ابراهیم
۲. ابراهیم بن هاشم
۳. عباس بن عمرو فقیمی
۴. هشام بن الحکم
#صوت_حدیث_خوانی جلسه دوم
@hadiskhani_kashfi
جلسه سوم_ حدیث خوانی.m4a
49.2M
⚡️صوت جلسه سوم حدیث خوانی کتاب کافی
🔻 مباحث مطرح شده:
🔹۱. توضیح معنای «مولی» در کلمات رجالیون به جهت ورود این کلمه در ترجمه هشام بن الحکم
قول اول: محقق شوستری
قول دوم: آیت الله شبیری
🔸۲. اصطلاح حدیث ضعیف و ارتباط آن با حدیث معتبر
🔹۳. بررسی قبول روایت راوی مجهول
قول اول (ابن داود، میرداماد، محقق شوشتری): قبول روایت مجهول
قول دوم ( مشهور): عدم قبول
🔸۴. حدیث اول باب اضطرار به حجت، در سایر مجامع روایی
_علل الشرائع
_ توحید
_ احتجاج
🔹 ۵. بررسی تقطیع واقع شده در روایت
🔸 ۶. قوله: الزندیق. بررسی معنای لغوی زندیق و مصداق آن در این روایت که ابن ابی العوجا باشد.
#صوت_حدیث_خوانی جلسه سوم
@hadiskhani_kashfi
⚡️معنای «مولی» در کتب رجال از نگاه آیت الله العظمی شبیری زنجانی:
🔹مرحوم صاحب قاموس در مقدمه كتابش مىفرمايد كلمه «مولى» در مقابل «عربى» است وقتى گفته مىشود كه فلانى مولى است يعنى عرب نيست.
🔸ايشان براى اين مطلب شواهدى هم آورده است از جمله شواهد اين است كه ايشان مىگويد در كتب رجال اين تعبير به چشم مىخورد كه در حق شخصى گفته مىشود «فلانٌ مولى و قيل عربى» از اين تعبير استفاده مىشود كه مولى در مقابل عربى است.
🔹به نظر ما كلام مرحوم صاحب قاموس الرجال كه گفتند كلمه «مولى» در مقابل «عرب» است به طور مطلق صحيح نيست، اين هم جواب نقضى دارد و هم جواب حلّى:
🔸جواب نقضى
اين است كه اگر به كتاب رجال مرحوم شيخ مراجعه كنيد. اولين كسى كه ايشان جزء اصحاب حضرت رسول صلى الله عليه و آله ذكر نموده است «اُسامة بن زيد» است كه در حق او گفته «مولي رسولالله صلي الله عليه وآله و نسبه من كلب» يعنى با اينكه اسامة از نظر نسب جزء يكى از بطون عرب است و ليكن آزاد شده رسول خداصلى الله عليه وآله نيز مىباشد و اين مطلب امر بعيدى هم نيست بلكه امرى بسيار شايع بوده كه دو قبيله از عرب با يكديگر به جنگ مىپرداختند و وقتى يك قبيله در جنگ بر طرف مقابل خود غلبه پيدا مىكرد آنها را استرقاق مىنمودند و بعداً آزاد مىكردند. پس بنابراين مولى با عربى بودن منافاتى ندارد.
🔹جواب حلّى
اين است كه به نظر مىرسد بين كلمه «مولى» در صورتى كه مضاف به كلمه ديگرى باشد مثل مولى بنى هاشم و بين آنجايى كه كلمه «مولى» بدون اضافه شدن به كلمه ديگر، استعمال مىشود، خلطى صورت گرفته است. اگر كلمه مولى بدون اضافه شدن به كلمه ديگرى بكار رود و مثلاً گفته شود فلان مولى در اينجا مضاف اليه كلمه مولى كه محذوف شده است طبيعى عرب است يعنى آن شخص آزاد شده عرب است و قهراً در اين مورد كلمه مولى در مقابل عربى استعمال شده است ولى اگر مضاف اليه كلمه مولى در كلام ذكر شود و بطور مثال بگويند فلان مولى بنى هاشم معناى آن اين است كه آن شخص از نظر نسب داخل در طايفه بنى هاشم نيست بلكه رابطه او با بنى هاشم از طريق ولاء است، و البته اين منافاتى با اينكه شخص مذكور از نظر نسب داخل در طايفه ديگرى از عرب باشد ندارد.
🔸نكتهاى كه بايد به آن توجه نمود اين است كه در مواردى كه رابطه شخصى با طايفهاى به واسطه ولاء است، لزوماً بدين معنا نيست كه شخص فرد مذكور بالخصوص زمانى عبد آن طايفه بوده و بعدها آنها او را آزاد كرده باشند. بلكه اگر اجداد او نيز زمانى به عنوان عبد در اختيار آن طايفه بودهاند و سپس آنها را آزاد كرده باشند نيز مىتوان از احفاد آنها تعبير به «مولى» نمود. مثلاً در حق زرارة بن اعين مىگويند مولى بنى شيبان. اين به آن معنا نيست كه خود زرارة زمانى عبد آنها بوده است بلكه اجداد او مدتى عبيد بنى شيبان بودهاند و بعد بنى شيبان آنها را آزاد نمودهاند.
📚 کتاب الخمس ج۲ ص۱۹۶
کانال 👈 حدیث خوانی کتاب کافی
@hadiskhani_kashfi
حدیث خوانی کتاب کافی
⚡️معنای «مولی» در کتب رجال از نگاه آیت الله العظمی شبیری زنجانی: 🔹مرحوم صاحب قاموس در مقدمه كتابش م
⚡️معنی «مولی» در کتب رجال از نگاه محقق شوشتری صاحب کتاب قاموس الرجال:
الفصل الأوّل في أنّ «المولى» مقابل «العربي»
[شاهد اول:] قال النجاشي في حمّاد بن عيسى: «مولى، و قيل: عربي».
[شاهد دوم:] و روى العامّة أنّ رهطا جاءوا إلى أمير المؤمنين- عليه السلام- فقالوا: السلام عليك يا مولانا، فقال: كيف أكون مولاكم؟ و أنتم قوم عرب! فقالوا: سمعنا النبيّ- صلّى اللّه عليه و آله- يقول يوم غدير خم: «من كنت مولاه فعليّ مولاه».
[شاهد سوم:] و روى الخاصّة أنّ مالك بن عطية قال للصادق- عليه السلام- إنّي رجل من بجيل و إنّي أدين اللّه تعالى بأنّكم مواليّ و قد يسألني بعض من لا يعرفني فيقول: ممّن الرجل؟ فأقول: من العرب ثمّ من بجيل، فعليّ في هذا إثم، حيث لم أقل: مولى لبني هاشم؟
ففي الجميع دلالة واضحة على كون المولى غير العربي
📚 قاموس الرجال، ج۱، ص ۱۲_ ۱۳
@hadiskhani_kashfi
حدیث خوانی کتاب کافی
⚡️صوت جلسه سوم حدیث خوانی کتاب کافی 🔻 مباحث مطرح شده: 🔹۱. توضیح معنای «مولی» در کلمات رجالیون به ج
⚡️روش ابن داود در عمل به روایت راوی مهمل و مجهول
🔻 محقق شوشتری:
أنّ العلّامة يقتصر على الممدوحين في الأوّل. و ابن داود يذكر فيه المهملين أيضا، فقال: الجزء الأوّل من الكتاب في ذكر الممدوحين و من لم يضعّفهم الأصحاب في ما علمته.
و المفهوم منه: أنّه يعمل بخبر رواته مهملون لم يذكروا بمدح و لا قدح، كما يعمل بخبر رواته ممدوحون.
📚 قاموس الرجال، ج۱، ص: ۳۸
@hadiskhani_kashfi
حدیث خوانی کتاب کافی
⚡️روش ابن داود در عمل به روایت راوی مهمل و مجهول 🔻 محقق شوشتری: أنّ العلّامة يقتصر على الممدوحين
⚡️دیدگاه محقق شوشتری درباره عمل به روایت راوی مجهول
🔻 محقق شوشتری پس از نظر ابن داود درباره عمل به روایاتی که راوی آن مهمل است و تضعیف و توثیق ندارد گوید:
و هو الحق الحقيق بالاتّباع، و عليه عمل الأصحاب. فنرى القدماء كما يعملون بالخبر الذي رواته ممدوحون، يعملون بالخبر الذي رواته غير مجروحين، و إنّما يردّون المطعونين. فاستثنى ابن الوليد و ابن بابويه من كتاب «نوادر الحكمة» لمحمّد بن أحمد بن يحيى- و كان مصنّفه يروي عن الضعفاء و يعتمد المراسيل و لا يبالي عمّن أخذ- ما رواه عن محمّد بن موسى الهمداني، و محمّد بن عليّ الهمداني، و محمّد بن هارون، و محمّد بن عبد اللّه بن مهران، و محمّد بن يحيى المعاذي، و أبي عبد اللّه الرازي، و أبي عبد اللّه السياري، و أبي عليّ النيسابوري، و أبي يحيى الواسطي، و أبي سمينة الصيرفي، و يوسف بن الحارث، و يوسف بن السخت، و وهب بن منبه، و عبد اللّه الدمشقي، و عبد اللّه الشامي، و عبد اللّه الرازي، و أحمد بن هلال، و أحمد بن الحسين، و أحمد بن بشير، و جعفر بن محمّد بن مالك، و ممويه بن معروف، و الآدمي، و العبيدي، و اللؤلؤي.
و زاد الثاني الهيثم بن عدي و مثله ابن نوح، و لكن نقص العبيدي.
و استثنى المفيد من شرايع عليّ بن إبراهيم حديثا واحدا في تحريم لحم البعير .
فهذا يدلّ على أنّ الكتب التي لم يطعنوا في طريقها و لم يستثنوا منها شيئا، كان معتبرا عندهم و رواتها مقبولو الرواية إن لم يكونوا مطعونين من أئمة الرجال و لا قرينة، و إلا فتقبل مع الطعن.
📚 قاموس الرجال ؛ ج۱، ص۳۹
@hadiskhani_kashfi
⚡️ دیدگاه مرحوم میرداماد درباره راوی مجهول
🔹جهالة الرّجل على معنى عدم تعرف حاله من حيث عدم الظّفر بذكره او بمدحه و ذمّه فى الكتب الرّجالية ليس ممّا يسوغ الحكم بضعف السّند او الطّعن فيه كما ليس يسوغ تصحيحه او تحسينه او توثيقه انّما تكون الجهالة و الأهمال من اسباب الطّعن بمعنى حكم ائمّة الرّجال على الرّجل بانّه مجهول او مهمل فهما وجد شئ من الفاظ الجرح انصرم التكليف بالفحص و التفتيش و ساغ الطعن فى الطّريق فاما المجهول و المهمل لا بالمعنى المصطلح عليه عند ارباب هذا الفنّ بالعرف العامى اعنى المسكوت عن ذكره رأسا او عن مدحه و ذمّه فعلى المجتهدان يتتبّع مظان استعلام حاله من الطّبقات و الاسانيد و المشيخات و الأجازات و الاحاديث و السّير و التّواريخ و كتب الانساب و ما يجرى مجريها فان وقع اليه ما يصلح للتعويل عليه فذاك و الا وجب تسريح الامر الى بقعة التوقف و تسريح القول فيه الى موقف السكوت عنه
📚 الرواشح السماوية في شرح الأحاديث الإمامية (ميرداماد)، ص:۶۱
@hadiskhani_kashfi
⚡️با توجه به ارسال مطالب مرتبط با درس ، برای پیدا کردن صوت جلسات این عبارت را جستجو کنید👇
#صوت_حدیث_خوانی
@hadiskhani_kashfi
جلسه چهارم _ حدیث خوانی.m4a
43.43M
⚡️صوت جلسه چهارم حدیث خوانی کتاب کافی
🔻 مباحث مطرح شده:
_بررسی متن حدیث اول باب الاضطرار الی الحجة
_ توضیح استدلال امام صادق علیهالسلام بر لزوم ارسال انبیاء با توجه به بیانات علامه مجلسی در مرآة العقول
#صوت_حدیث_خوانی جلسه چهارم
@hadiskhani_kashfi
جلسه پنجم _حدیث خوانی.m4a
46.39M
⚡️صوت جلسه پنجم حدیث خوانی کتاب کافی
🔻 مباحث مطرح شده:
_بررسی سند حدیث دوم
محمد بن اسماعیل بندقی نیشابوری و دو راه برای قبول روایات او
#صوت_حدیث_خوانی جلسه پنجم
@hadiskhani_kashfi
حدیث خوانی کتاب کافی
⚡️صوت جلسه پنجم حدیث خوانی کتاب کافی 🔻 مباحث مطرح شده: _بررسی سند حدیث دوم محمد بن اسماعیل بندقی نی
⚡️روایات فضل بن شاذان در کتاب کافی
🔻 فضل بن شاذان در کتاب شریف کافی مجموعا ۵۸۰ روایت دارد.
🔹راوی از او در ۵۷۵ روایت جناب محمد بن اسماعیل بندقی نیشابوری است. محمد بن اسماعیل توثیق صریح در کتب رجالی ندارد.
🔸 مروی عنه او در ۵۶۶ روایت یکی از این سه نفر هستند:
1⃣ محمد بن ابی عمیر در ۲۶۸ روایت
مرحوم کلینی در موارد بسیاری در کنار این طریق، دو طریق دیگر را هم ذکر می کند:
۱. علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر
۲. محمد بن یحیی عن احمد اشعری عن ابن ابی عمیر
2⃣صفوان بن یحیی در ۲۰۸ روایت
مرحوم کلینی در موارد بسیاری در کنار این طریق، سه طریق دیگر را هم ذکر می کند:
۱. محمد بن یحیی عن احمد اشعری عن صفوان
۲. محمد بن یحیی عن محمد بن الحسین بن ابی الخطاب عن صفوان
۳. احمد بن ادریس عن محمد بن عبدالجبار عن صفوان
3⃣ حماد بن عیسی در ۹۰ روایت
مرحوم کلینی در موارد بسیاری در کنار این طریق، دو طریق دیگر را هم ذکر می کند:
۱. علی بن ابراهیم عن ابیه عن حماد
۲. محمد بن یحیی عن احمد اشعری عن حماد
⬅️ نتیجه رجالی تحقیق فوق
روایات فضل بن شاذان در کتاب کافی طریق به سه کتاب معروف و مشهور از ابن ابی عمیر و صفوان و حماد بن عیسی است و لذا اگر کسی وثاقت محمد بن اسماعیل بندقی را بخاطر کثرت روایت مرحوم کلینی نپذیرد باز هم ضرری به روایت نمیرساند، چون محمد بن اسماعیل شیخ اجازه به این کتب معروف است و نیازی به وثاقت او نیست.
@hadiskhani_kashfi
جلسه ششم _ حدیث خوانی.m4a
39.45M
⚡️صوت جلسه ششم حدیث خوانی کتاب کافی
🔻 مباحث مطرح شده:
🔹_ادامه بررسی سند حدیث دوم:
فضل بن شاذان
صفوان بن یحیی
منصور بن حازم
🔸_ معنی کلمه «عین» در کتب رجال
🔹_ حدیث دوم در ۴ منبع از مجامع روایی:
کلینی در کتاب کافی این حدیث را در سه جا به یک سند واحد نقل کرده است: ج۱ ص۸۷ (فقط صدر روایت) _ ۱۶۸_ ۱۸۸ (با اضافاتی در ذیل)
رجال کشی: بسند صحیح عن صفوان
توحید (فقط صدر روایت): به یک واسطه از مرحوم کلینی
علل الشرایع: بسند صحیح عن صفوان
🔸فواید بررسی روایت در مجامع روایی:
_ حتی اگر محمد بن اسماعیل را ضعیف بدانیم حدیث در سایر منابع به سند صحیح نقل شده است.
_ این حدیث از کتاب صفوان اخذ شده و افراد بعد از آن تا کلینی و صدوق و کشی شیخ اجازه به کتاب مشهور صفوان میباشند.
_ اختلاف نسخه صدر روایت و وجه آن
#صوت_حدیث_خوانی جلسه ششم
@hadiskhani_kashfi
جلسه هفتم _ حدیث خوانی.m4a
51.02M
⚡️صوت جلسه هفتم حدیث خوانی کتاب کافی
🔻 مباحث مطرح شده:
🔹 به بهانه اختلاف نسخه صدر روایت، علل اختلاف متن روایت بررسی شد:
۱. نقل به معنی:
_ توسط راوی مباشر
_ توسط راوی غیر مباشر مانند شیخ کلینی
۲. اختلاف نسخه
_ بدون نقطه بودن
_ بد خط بودن نسخه و کلمات مشابه
_ اختلاف کاتب و مقری و ...
🔸ثمره اختلاف نسخه
اگر نسخه یک روایت مختلف است، موارد اختلافی بخصوص ریزه کاری ها مثل ثم و واو و فا و ... حجت نیست.
_ مثال در این روایت: تفاوت بل الخلق یعرفون یا بل العباد یعرفون
🔹بررسی معنای صدر روایت: «ان الله اجل و اکرم من ان یعرف بخلقه بل الخلق یعرفون بالله»
1⃣ معنای اول: یعرف بتعریف بخلقه (عموم مردم یا انبیاء) بل الخلق (عموم مردم یا انبیاء)
🔹یعرفون (بالمجهول) بالله
_ معنای عبارت اگر مراد از خلق، انبیاء باشد: خداوند با تعریف انبیاء شناخته نمیشود بلکه انبیاء به خدا [با معجزاتی که به آنان داده] شناخته میشوند.
اشکال: پس حدیث بنا عرف الله چیست؟
جواب: بحث ما در فرضی است که انبیاء بما هو مخلوق و مستقل از خداوند نمی توانند معرف خدا باشند اما حدیث بنا عرف الله در فرص آن است که خداوند آیات و نشانه ها را به آنان افاضه کرده است.
_ معنای عبارت اگر مراد از خلق عموم مردم باشد: خداوند با تعریف مردم شناخته نمیشود بلکه مردم به خدا [و افاضه نور وجود] شناخته میشوند.
🔹یعرفون (بالمعلوم) [الله] بالله
2⃣ معنای دوم: یعرف بصفات خلقه بل الخلق یعرفون (بالمعلوم) [الله] بالله
تایید معنای دوم:
۱. احادیث باب ان الله لا یعرف الا به و توضیح مرحوم کلینی
۲. تعبیر اجل و اکرم
#صوت_حدیث_خوانی جلسه هفتم
@hadiskhani_kashfi
حدیث خوانی کتاب کافی
⚡️صوت جلسه هفتم حدیث خوانی کتاب کافی 🔻 مباحث مطرح شده: 🔹 به بهانه اختلاف نسخه صدر روایت، علل اختلا
⚡️کلام حضرت سید الشهدا با نافع بن ازرق
🔻در معرفی خداوند به اوصافی که خود را به آن توصیف کرده است.
🔹 تاریخ مدینة دمشق: و أخبرنا أبو محمّد بن طاوس، أنا سليمان بن إبراهيم ،قالوا: نا محمّد بن إبراهيم الجرجاني، نا أبو علي الحسين بن علي، نا محمّد بن زكريا [نا] العباس بن بكار، أنا أبو بكر الهذلي، عن عكرمة، عن ابن عباس [أنه] بينما هو يحدث الناس إذ قام إليه نافع بن الأزرق، فقال له: يا ابن عباس تفتي الناس في النملة و القملة؟ صف لي إلهك الذي تعبد، فأطرق ابن عباس إعظاما لقوله، و كان الحسين بن علي جالسا ناحية فقال: إليّ يا ابن الأزرق. قال: لست إياك أسأل .قال ابن عباس: يا ابن الأزرق إنه من أهل بيت النبوة و هم ورثة العلم. فأقبل نافع نحو الحسين فقال له الحسين: يا نافع إن من وضع دينه على القياس لم يزل الدهر في الالتباس سائلا إذا كبا عن المنهاج، ظاعنا بالاعوجاج ضالا عن السبيل قائلا غير الجميل ،
يا ابن الأزرق أصف إلهي بما وصف به نفسه، و أعرّفه بما عرّف به نفسه: لا يدرك بالحواس، و لا يقاس بالناس، قريب غير ملتصق، و بعيد غير منتقص، يوحّد و لا يبعّض، معروف بالآيات موصوف بالعلامات لا إله إلاّ هو الكبير المتعال.
فبكى ابن الأزرق، و قال: يا حسين ما أحسن كلامك!؟ قال له الحسين: بلغني أنك تشهد على أبي و على أخي بالكفر و عليّ؟ قال ابن الأزرق: أما و اللّه يا حسين لئن كان ذلك لقد كنتم منار الإسلام و نجوم الأحكام، فقال له الحسين: إني سائلك عن مسألة، قال: سل، فسأله عن هذه الآية: وَ أَمَّا الْجِدٰارُ فَكٰانَ لِغُلاٰمَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ يا ابن الأزرق من حفظ في الغلامين؟ قال ابن الأزرق: أبوهما؟ قال الحسين: فأبوهما خير أم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم؟ قال ابن الأزرق: قد أنبأ اللّه تعالى أنكم قوم خصمون.
📚تاریخ مدینه دمشق، ج۱۴ ص ۱۸۳
@hadiskhani_kashfiا
جلسه هشتم _ حدیث خوانی.m4a
50.13M
⚡️صوت جلسه هشتم حدیث خوانی کتاب کافی
🔻 مباحث مطرح شده:
🔹 بررسی متن حدیث دوم
_ ارتباط صدر روایت با ذیل آن
_ قوله قلت للناس:
درباره کلمه ناس در کلمات اهل بیت دو احتمال است.
_ قوله اَلْمُرْجِئُ: دواحتمال دارد:
۱) مرجئه فرقه ای بودند که برای عمل هیچ نقشی در ایمان قائل نبوده و اعتقاد و نیت را کافی می دانستند.
۲) مرجئه به مخالفین شیعه اطلاق شده یعنی هر کسی که امیرالمؤمنین را از مقام خلافت بلافصل رسول خدا تاخیر اندازد
قوله : القدري. بیان معنای قدری
قوله: أَنَّ اَلْقُرْآنَ لاَ يَكُونُ حُجَّةً إِلاَّ بِقَيِّمٍ. توضیح معنای قیم
#صوت_حدیث_خوانی جلسه هشتم
@hadiskhani_kashfi
⚡️تقليد شما محكمتر است يا مرجئه؟
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْهَمَذَانِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدَةَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَا مُحَمَّدُ أَنْتُمْ أَشَدُّ تَقْلِيداً أَمِ اَلْمُرْجِئَةُ قَالَ قُلْتُ قَلَّدْنَا وَ قَلَّدُوا فَقَالَ لَمْ أَسْأَلْكَ عَنْ هَذَا فَلَمْ يَكُنْ عِنْدِي جَوَابٌ أَكْثَرُ مِنَ اَلْجَوَابِ اَلْأَوَّلِ فَقَالَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّ اَلْمُرْجِئَةَ نَصَبَتْ رَجُلاً لَمْ تَفْرِضْ طَاعَتَهُ وَ قَلَّدُوهُ وَ أَنْتُمْ نَصَبْتُمْ رَجُلاً وَ فَرَضْتُمْ طَاعَتَهُ ثُمَّ لَمْ تُقَلِّدُوهُ فَهُمْ أَشَدُّ مِنْكُمْ تَقْلِيداً .
📚 الکافي ج ۱، ص ۵۳
@hadiskhani_kashfi
حدیث خوانی کتاب کافی
⚡️تقليد شما محكمتر است يا مرجئه؟ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ
⚡️توضیح علامه مجلسی درباره معنای مرجئه / ۱
🔹المرجئة :
قد يطلق المرجئة في مقابل الشيعة
من الإرجاء بمعنى التأخير لتأخير هم عليا عليه السلام عن درجته، و كأنه المراد هنا،
و قد يطلق في مقابلة الوعيدية
إما من الإرجاء بمعنى التأخير لأنهم يؤخرون العمل عن النية و القصد و إما بمعنى إعطاء الرجاء لأنهم يعتقدون أنه لا يضر مع الأيمان معصية كما لا ينفع مع الكفر طاعة،
و قيل: كان الشائع في سابق الزمان التعبير بالقدرية و المرجئة عمن يضاهي المعبر عنه في هذه الأعصار بالمعتزلة و الأشاعرة في أصول الاعتقادات، كما ورد في رواية ابن عباس أنه قال: أمرني رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم أن أبرأ من خمسة: من الناكثين و هم أصحاب الجمل، و من القاسطين و هم أصحاب الشام، و من الخوارج و هم أهل النهروان، و من القدرية و هم الذين ضاهوا النصارى في دينهم، فقالوا لا قدر و من المرجئة الذين ضاهوا اليهود في دينهم فقالوا: الله أعلم.
📚 مرآة العقول، ج۱، ص۱۸۴
@hadiskhani_kashfi
حدیث خوانی کتاب کافی
⚡️توضیح علامه مجلسی درباره معنای مرجئه / ۱ 🔹المرجئة : قد يطلق المرجئة في مقابل الشيعة من الإرجاء ب
⚡️ توضیح علامه مجلسی درباره معنای مرجئه / ۲
🔹 المراد بالمرجئة الذين يقولون الإيمان محض العقائد، و ليس للأعمال فيها مدخل أصلا، و لا يضر مع الإيمان معصية، كما لا ينفع مع الكفر طاعة، و لا تفاوت في إيمان الناس،
قال صاحب الملل و النحل: الإرجاء على معنيين:
أحدهما التأخير قٰالُوا أَرْجِهْ وَ أَخٰاهُ ، أي أمهله و أخره، و الثاني إعطاء الرجاء، أما إطلاق اسم
المرجئة على الجماعة بالمعنى الأول صحيح، لأنهم كانوا يؤخرون العمل عن النية و العقد، و أما المعنى الثاني فظاهر فإنهم كانوا يقولون لا يضر مع الإيمان معصية كما لا ينفع مع الكفر طاعة، و قيل: الإرجاء تأخير حكم صاحب الكبيرة إلى الآخرة فلا يقضي عليه بحكم في الدنيا من كونه من أهل الجنة أو من أهل النار، فعلى هذا
المرجئة و الوعيدية فرقتان متقابلتان،
و قيل: الإرجاء تأخير علي عليه السلام عن الدرجة الأولى إلى الدرجة الرابعة، فعلى هذا المرجئة و الشيعة فرقتان متقابلتان،
و المرجئة أربعة أصناف:
مرجئة الخوارج و
مرجئة القدرية، و
مرجئة الجبرية، و
المرجئة الخالصة، انتهى. و قد مر بعض القول فيهم سابقا. و المراد هنا ما ذكرنا أولا فإنهم يحكمون بإيمان من آمن بالله و رسوله و إن قتلوا الأئمة و خيار المؤمنين، فهم راضون بذلك و لا يبالون به، و يحكمون بأن الله لا يعذب هؤلاء بفعلهم، و لذا سموا
مرجئة لإرجاء تعذيبهم على المعاصي، و يمكن أن يكون المراد هنا مطلق المخالفين، فإنهم على أصولهم الفاسدة يصوبون قتل من خرج على خلفاء الجور، و لو كانوا من أئمة الدين و ذرية سيد المرسلين، فهم راضون بذلك، و ذكر الآية استشهاد بأن الراضي بالقتل و المصوب له حكمه حكم القاتل في الشقاوة و العقوبة.
📚مرآة العقول، ج۱۱، ص۲۱۸
@hadiskhani_kashfi
⚡️ علم قرآن و امیرالمؤمنین
🔻 قوله در #حدیث_دوم باب اضطرار : فَلَمْ أَجِدْ أَحَداً يُقَالُ إِنَّهُ يَعْرِفُ ذَلِكَ كُلَّهُ إِلاَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ... فَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ كَانَ قَيِّمَ اَلْقُرْآنِ
🔹تفسير عیاشی: عَنْ سُلَيْمَانَ اَلْأَعْمَشِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : مَا نَزَلَتْ آيَةٌ إِلاَّ وَ أَنَا عَلِمْتُ فِيمَنْ أُنْزِلَتْ وَ أَيْنَ نَزَلَتْ وَ عَلَى مَنْ نَزَلَتْ ، إِنَّ رَبِّي وَهَبَ لِي قَلْباً عَقُولاً وَ لِسَاناً طِلْقاً .
📚التفسير (للعیاشی) ج ۱، ص ۱۷
@hadiskhani_kashfi
⚡️ علم قرآن و عمر بن خطاب
🔻 قوله در #حدیث_دوم باب اضطرار: مَنْ قَيِّمُ اَلْقُرْآنِ فَقَالُوا اِبْنُ مَسْعُودٍ قَدْ كَانَ يَعْلَمُ وَ عُمَرُ يَعْلَمُ ...
🔹 علامه امینی در کتاب الغدیر بحثی را درباره آگاهی عمر بن خطاب از قرآن کریم تحت عنوان «الخليفة و تعلّم سورة البقرة» مطرح و از کتب اهل تسنن نقل می کنند که عمر سوره بقره را در طول ۱۲ سال یاد گرفته است. ایشان از این نقل نکاتی را بیان می کنند:
۱. این که عمر سوره بقره را در طول ۱۲ سال یادگرفته یا ناشی از این بوده که به قرآن اهمیتی نمی داده و وقت خود را در بازار می گذرانده، یا این که استعداد و درک و فهمش به همین مقدار بوده است. سپس علامه امینی شواهدی بر احتمال دوم نقل می کنند.
۲. تعلم سوره بقره در عصر بعد از رحلت رسول خدا بوده است چرا که سوره بقره سوره ای مدنی است. و لذا تعلم او نزد صحابه بوده، همان ها که در شان عمر گفته اند عمر اعلم صحابه بوده است!
۳. این نقل نشان می دهد عمر اکثر قرآن را نمی دانسته چرا که اگر سوره بقره را در ۱۲ سال یاد گرفته اگر کل قرآن را می خواست یاد بگیرد لازمه اش آن بود که بیش از ۱۳۰ سال برای آن وقت بگذارد.
۴. عمر اکثر احکام شرعی را مطلع نبوده است چرا که بیشتر آیات احکام در سوره های دیگر آمده است.
🔸متن عبارت علامه امینی:
«الخليفة و تعلّم سورة البقرة»
⬅️ أخرج الخطيب في رواة مالك ، و البيهقي في شعب الإيمان، و القرطبي في تفسيره بإسناد صحيح عن عبد الله
بن
عمر قال : تعلّم عمر سورة البقرة في اثنتي عشرة سنة، فلمّا
ختمها نحر جزورا
و قال القرطبي في تفسيره: تعلّمها عمر
رضي الله عنه بفقهها و ما تحتوي عليه في اثنتي عشرة
سنة.
قال الأميني: هذا ينمّ
1⃣إما عن عدم انعطاف الخليفة على القرآن و اهتمامه به مع أنّه أهم أصول الإسلام، و قد انطوى فيه مهمات علومه حتى أنّه تبطاً في أنّه تبطأ في تعلّم سورة منه إلى غاية ذلك الأمد المتطاول، و لعله كان قد ألهاه عن ذلك الصفق بالأسواق كما ورد في غير واحد من هذه
الآثار ، و اعتذر به هو و غيره من الصحابة،
و إما عن قصور القريحة يأبى عن انعكاس
فی فطنته و ذكائه و جمود في
ما يلقى إليه فيها، فيحتاج إلى تكرار و مثابرة كثيرة و ترديد
حتى ينتقش ما هم بتعلمه في الذاكرة.
و قد يؤكد الثاني ما مرّ في صحيفة من قول رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم له: «إنّي أظنك تموت قبل أن تعلم ذلك. و ما ذكر من قوله صلى الله عليه و آله و سلّم لحفصة: ما أرى أباك يعلمها». و قوله: «ما
أراه يقيمها».
يساعد هذا ما في الكتب من أنّ عمر كان أعلم و أفقه
من عثمان، و لكن كان يعسر عليه حفظ القرآن.
2⃣و أيا ما كان فإنّ مدّة التعلّم هذه لا يمكن أن تكون
على العهد النبوي ، فإنّ سورة البقرة نزلت بالمدينة عند جميع المفسّرين غير آيات نزلت في حجة الوداع، و قالت عائشة : ما نزلت سورة البقرة و النساء إلا و أنا عنده صلّى
الله علیه و آله و سلّم ، و توفّي رسول الله صلى الله عليه و آله و سلّم في ربيع الأوّل على ما ذهب إليه القوم من
السنة الحادية عشرة من مهاجرته، و مع ذلك لم يؤثر تعلّمه من رسول الله صلى الله عليه و آله و سلّم، فلا بد أن يكون تعلّمه عند أحد الصحابة أو عند لفيف منهم، و هم الذين يقول القائل: فإنّ الخليفة كان أعلمهم على الإطلاق!
3⃣و يشهد هذا أيضا على خلوّ الرجل من أكثر علوم القرآن الموجودة في بقية السور، فإنّ تعلّمها على هذا القياس يستدعي أكثر من مئة وثلاثين عاما حسب أجزاء القرآن
الكريم، فيفتقر الخليفة على هذا الحساب في تعلم جميع
القرآن إلى ما يقرب من مئة و خمسين عاما، و لا يفي بذلك عمر الخليفة
4⃣على أنّ الأحكام في غير البقرة من السور أكثر ممّا فيها ، فكان خليفة و متعلّما و الخليفة هو معلّم الناس لا المتعلّم منهم و لهذا كان لا يهتدي إلى جملة من الأحكام الموجودة في القرآن، و كان يحسب أبسط شيء من معانيه تعمقا و تكلّفا و يدعي أنّه نهي عنه ، و كان يقول : من أراد أن يسأل عن القرآن فليأت أبي بن
كعب. إلى آخر ما مرّ عنه (ص ۱۹۱).
هذا شأن الخليفة قبل طروّ النسيان عليه، و أما بعده فروی
محمد بن سیرین
أنّ عمر في آخر أيامه اعتراه نسيان حتى كان ينسى عدد
ركعات الصلاة، فجعل أمامه
رجلا يلقنه، فإذا أومأ إليه أن يقوم أو يركع فعل ..
و إن تعجب فعجب أنّه مع ذلك كله ما كان يتنصل عن
الحكم ، و لا يرعوي عن الإفتاء ، و إن كان يظهر خطوه في
كثير منها .
📚 الغدیر ، ج۶، ص۲۷۶.
@hadiskhani_kashfi
⚡️به قرآن با خوارج به جدل مپرداز
🔻قوله در #حدیث_دوم باب اضطرار: فَنَظَرْتُ فِي اَلْقُرْآنِ فَإِذَا هُوَ يُخَاصِمُ بِهِ اَلْمُرْجِئُ وَ اَلْقَدَرِيُّ وَ اَلزِّنْدِيقُ اَلَّذِي لاَ يُؤْمِنُ بِهِ حَتَّى يَغْلِبَ اَلرِّجَالَ بِخُصُومَتِهِ
🔹و من وصية له عليهالسلام لعبد الله بن العباس لما بعثه للاحتجاج على الخوارج
🔸لاَ تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ اَلْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ يَقُولُونَ وَ لَكِنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ يَجِدُوا عَنْهَا مَحِيصاً
🔹به قرآن با خوارج به جدل مپرداز، زيرا قرآن داراى ديدگاه كلّى بوده، و تفسيرهاى گوناگونى دارد، تو چيزى مىگويى، و آنها چيز ديگر، ليكن با سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با آنان به بحث و گفتگو بپرداز، كه در برابر آن راهى جز پذيرش ندارند.
📚نهج البلاغة ج ۱، ص ۴۶۵
@hadiskhani_kashfi
⚡️حسبنا کتاب الله!
🔻قوله در #حدیث_دوم باب اضطرار: فَحِينَ مَضَى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَنْ كَانَ اَلْحُجَّةَ عَلَى خَلْقِهِ فَقَالُوا اَلْقُرْآنُ
🔹 اشعار مرحوم آقای مهدی سهیلی درباره شعار «حسبنا کتاب الله» که عمر بن خطاب پس از رحلت پیامبر اکرم مطرح کرد.
ابلهی بی دانشی دیوانه ای
جاهلی با گفت حق بیگانه ای
خود الف را از علف ناداده فرق
سالها در بحر غفلت مانده غرق
بس گریزان بود از گفت و شنفت
از سفه حسبی کتاب الله گفت
گفت روزی حسبنا قرآن و بس
نه محمد نه علی نه هیچ کس
عارفی گفتا بدو ای کور دل
از چه رو این گونه درماندی به گل
فهم قرآن نیست کار بوالفضول
کان بود در رتبت آل رسول
هر کسی را قدرت تفسیر نیست
طعمه هر مرغکی انجیر نیست
حکمت این پرده های تو به تو
از محمد پرس و اهل بیت او
ورنه با سرمایه بی دانشی
چون عیال بولهب هیزم کشی
@hadiskhani_kashfi
جلسه نهم _ حدیث خوانی.m4a
49.28M
⚡️صوت جلسه نهم حدیث خوانی کتاب کافی
🔻 مباحث مطرح شده:
🔹بررسی نسخه های مختلف حدیث دوم باب اضطرار
#صوت_حدیث_خوانی جلسه نهم
@hadiskhani_kashfi
حدیث خوانی کتاب کافی
⚡️صوت جلسه نهم حدیث خوانی کتاب کافی 🔻 مباحث مطرح شده: 🔹بررسی نسخه های مختلف حدیث دوم باب اضطرار #
⚡️عدم اطمینان به صحت استدلالی که متکی بر مفردات خاص روایات باشد.
🔻در استدلالهایی که متقوم به وجود لفظ خاصی در روایت هستند و مبتنی بر وجود دقایق لغت در متن میباشند، اشکال شده است که با توجه به کثرت نقل معنا نمیتواند ملتزم به صحت این استدلالها شد.
علاوه بر این اشکال اشکال دیگری هم وجود دارد که ناشی از کثرت اختلاف نسخ میباشد.
🔹 البته فرض مسأله جایی نیست که اختلاف نقل به معنی یا اختلاف نسخه آشکار شده باشد؛ زیرا در این صورت مشخص است که حجت بر وجود لفظ محل استدلال در کلام امام وجود ندارد؛ بلکه موضوع این دو اشکال جایی است که تنها یک نقل داریم بدون اختلاف نسخ یا اختلاف ناشی از نقل معنا. در چنین جایی گفته میشود که با توجه به این که اختلاف نسخه امر رایجی است اطمینانی نداریم که این عبارت همان عبارتی باشد که در کتب اولیه وارد شده است. لذا با این که کلیت کلام تغییر نکرده است، حجیتی بر وجود تک تک کلمات در روایت اولیه نداریم.
بله اگر نسخههای متعددی از زمانهای مختلف در اختیار داشته باشیم که همه آنها عبارت رابه یک شکل نقل کرده باشند، اطمینان به وجود عین لفظ در نسخه اصلی به وجود میآید.
🔸 پس از مواجهه محقق با گستره عظیم اختلاف نسخهها برای مکلف علم اجمالی به وجود میآید که بسیاری از مفردات روایات در واقع از امام معصوم صادر نشدهاند و در طول تاریخ تغییر کردهاند. در چنین شرایطی دیگر نمیتواند بر استدلالهایی تکیه نماید که پاشنه بحث آنها بر روی یکی از مفردات میچرخد؛ زیرا اطمینانی وجود ندارد که این کلمه از معصوم علیه السلام صادر شده باشد تا یک فرع فقهی یا اعتقادی را بر آن بار نماییم.
@hadiskhani_kashfi
⚡️عدم اطمینان به صحت استدلالی که متکی بر مفردات خاص روایات باشد / ۲
🔻آیت الله منتظری از قول آیت الله بروجردی نقل کرده است:
🔹 «و كان يقول أيضا: إنّ من تتبع كتب الأخبار و وقف على إختلاف راويين مثلا في نقل مضمون واحد عن إمام واحد، أو إختلاف مصنّفين في ألفاظ رواية واحدة بل مصنّف واحد في موضعين من كتابه و إختلاف النسخ الكثيرة، يظهر له أنّ الاعتماد على رواية واحدة مثلا في مقام الإفتاء مشكل، و إن فرض كون جميع رواته ثقات، إلّا إذا أفتى بمضمونها الأعلام. بل لو فرض وجود روايات مستفيضة في مسألة يظهر لنا بذلك صدور المضمون المشترك بينها عن الأئمة عليهم السّلام إجمالا و لكن الحكم بخصوصيّات كلّ واحدة منها مشكل.»
📚 مجمع الفوائد (قم: سایه، ۱۳۸۴)، ۲۳۳.
@hadiskhani_kashfi