ساعت به وقت عشق همان هشت می شود
حتی زمان پخش اذان هشت می شود
کار خداست حکمت او را ببین چطور؟
تعداد درب های جنان هشت می شود
از آن زمان به بعد در انواع دلبران
نقش خطوط و خال و نشان هشت می شود
حتماً برای عرض ارادت و احترام
طرح جدید فرشچیان هشت می شود
وقتی که دست من به ضریح تو می رسد
ثانیه ، ثانیه ، ضربان هشت می شود
هر شب زمان خواندن نقاره خانه ها
ساعت برای کل جهان هشت می شود
#فربد_افشاری
#شعر_ولادت_حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا
@hadithashk
سلام حضرت جان
سلام حضرت جان،مهربان دوران ها
سلام مأمن آرامش پریشان ها
ضریح نور تو مصداق کعبه ی جان ها
شکوه صحن عتیقت بهشت مهمان ها
نفس بریده ام و جان تازه می خواهم
برای از تو سرودن اجازه می خواهم
رسیده ای که بتابی به آسمان همه
تو ای صبور ترین یار،هم زبان همه
مرام آینه ها را بده نشان همه
دوباره جان بده بر جسم نیمه جان همه
برای شانه ی من تکیه گاه یعنی تو
امید هر دل بی سرپناه یعنی تو
همیشه زائر دور از تو مثل زندانی ست
نصیب عاشق دور از حرم پریشانی ست
و هرچه شیعه در عالم دلش خراسانی ست
ارادت به شما اصل هر مسلمانی ست
لباس خادم این نورخانه سنگین است
خیال نوکری ات حسرت سلاطین است
شکوه ناب ترین عکس هایمان اینجاست
همیشه وقت غم و درد جایمان اینجاست
صداقت دل بی ادعایمان اینجاست
مدینه و نجف و کربلایمان اینجاست
پناه مردم دلخسته از ستم هایی
تمام دلخوشی کشور عجم هایی
اگرچه شهر پر از صحنه های عصیان است
هنوز نام تو اسم شب خراسان است
امید روشنمان ذکر یا رضا جان است
درون سینه به مهرت،گناه سوزان است
همیشه زائر از اینجا به دست پر برگشت
گناه کار به اینجا رسید و حر برگشت
ضریح، سنگ صبور غم مسافر هاست
تمام حوصله ات خرج درد زائر هاست
بهشتِ مشهد تو مقصد مهاجر هاست
رسیدنِ به عبایت امید شاعر هاست
نه دعبلم نه فرزدق،گدا حسابم کن
تو آفتابی و چون ذره ها حسابم کن
نیامدم که تو را باز درد سر بدهم
رسیده ام که در این آستانه سر بدهم
کبوترانه به شوق تو بال و پر بدهم
برای عرض ارادت دو چشم تر بدهم
گرفتم از در این خانه اعتقادم را
جواب داده ای هر ذکر یا جوادم را
به زخم بی کسی ام التیام می خواهم
سلام داده،علیک السلام می خواهم
ز جرعه های مرامت،مرام می خواهم
میان حصن حصینت دوام می خواهم
نفس نفس به هوایت همیشه محتاجم
خرابم و به دعایت همیشه محتاجم
حرم شنیده فقط بغض در صدایم را
نگفته ام به کسی جز تو رنج هایم را
کسی نداشته جز چشم تو هوایم را
فقط تو باخبری بغض کربلایم را
خدا کند که دلم تنگ، بیش از این نشود
دلم مسافر محروم اربعین نشود
اجازه می دهی ام غم نصیب تان باشم؟
منم مخاطب یابن الشبیب تان باشم؟
مرید عشق حسین غریب تان باشم؟
گریز روضه ی شیب الخضیب تان باشم؟
`بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم ...
#دهه_کرامت #شعر_ولادت_امام_رضا #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا #شعر_ولادت_شمس_الشموس
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بده بر محبان کاظم بشارت
که خیر تمام است در این ولادت
سلام خداوند بر نجمه خاتون
بر آن بانوی طاهر و با فضیلت
رسیده امامی که با نوکری اش
شدم صاحب عزت و با اصالت
علی بن موسی الرضا المرتضی را
چنان دوست دارم، ندارد نهایت
کم از بچه آهوی وحشی صحراست
کسی که نفهمیده اوصاف حضرت
عذاب است پایان هر روسیاهی
که بر ساحتش کرده باشد اهانت
اهانت کننده بر او در سقوط است
کم از عنکبوت است و از قوم لوط است
گدایم گدای علی بن موسی
وجودم فدای علی بن موسی
نگین چیست در این جهان و قیامت؟
به سینه ولای علی بن موسی
هوای مرا از همان کودکی داشت
فدای وفای علی بن موسی
شده سالیانی است چون والدینم
دلم مبتلای علی بن موسی
در ایران به لطف خدا سربلندیم
به زیر لوای علی بن موسی
فقط از عنایات معصومه بوده
شدم خاک پای علی بن موسی
هر آنچه که شأن و مدارج گرفتیم
از اولاد باب الحوائج گرفتیم
صلاة دل بنده، پابوس باشد
به صحن امامی که در طوس باشد
همان کس که گرمای عشقش به سینه
همیشه عیان است و محسوس باشد
جهان از قدومش پر از نور گشته
جهان بی وجودش چو کابوس باشد
در این روزگاری که تاریک و سرد است
حریمش چنان نور فانوس باشد
هر آنجا که باشد به یاد امام است
دلی که به میخانه مأنوس باشد
به بالین سلمانی اش، لحظه ی مرگ
خودش رفت و نگذاشت مأیوس باشد
به قول و قرارش عمل می کند او
مرا وقت مرگم بغل می کند او
الهی که حبش به قلبم بماند
به من طعم دیدار خود را چشاند
دلم چون کبوتر به صحنش نشسته
الهی دلم را ز صحنش نراند
نشد قسمتم کربلا چند سال است
ولی او بخواهد اگر، می تواند
نمی دانم اصلا که امسال آقا
به ماه محرم مرا می رساند؟
الهی بخواند خودش روضه ها را
مرا مثل ابن شبیبش بداند
الهی به آهی به غم های شاهی
دلم را دوباره به مقتل کشاند
بخواند از ارباب و آتش بگیرم
برای لب خشک جدش بمیرم
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_ولادت_حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا
@hadithashk
دام بگذارید بعدش دانه لازم می شود
جلد می گردد کبوتر،لانهلازم می شود
سوختن در عاشقی،کارِ کبوتربچه نیست
شمع می داند کجا پروانه لازم می شود
وقت گریه،خنده..،وقت،خنده گریه می کنم
در میان عاقلان،دیوانه لازم می شود
سر به روی پنجره فولادِ تو خواهم گذاشت
مرد وقتی بغض دارد،شانهلازم می شود
با کبوترها کلاغی هم به صحنش راه داد
گاه بین دوستها،بیگانه لازم می شود
کاش سقاخانه ها را نیز افزایش دهند
در حریمت بیشتر میخانه لازم می شود
آب سقاخانه ها را آب حیوان خوانده اند
خضر آل الله را شاه خراسان خوانده اند
در حرم باران پناه آورده تطهیرش کنی
آیه ی تطهیر میخواهد تو تفسیرش کنی
اختیار "نورِ"خورشید است دست گنبدت
تا دل تو هرکجا می خواست، تکیثرش کنی
کودکی عمداً خودش را در حرم گم کرده تا
سالها در صحن تو در توی خود پیرش کنی
صید وقتی عاشق صیاد گردد..،چاره چیست!؟
کاش آهوی دلم را طعمه ی شیرش کنی
این گدا حاجت بگیرد می رود..،پس ذوالکرم
خوب می گردد اگر با فقر درگیرش کنی
زائری چشمش به دست خادمان توست تا
با غذای حضرتیِّ خود نمک گیرش کنی
گاه با دست برادر گاه خواهر می رسد
رزق ما از سفره ی موسی بن جعفر می رسد
علّت اشک برادر بغض خواهر بوده است
چشم ها در حسرت دیدار هم تر بوده است
فاطمه وقتی صدایش می زده،قطع یقین
او برای این برادر مثل مادر بوده است
هر کسی دلتنگ زهرا می شود،قم می رود
مرهم زوّار مادر دست دختر بوده است
ریل قم_مشهد اگر رودی خیال انگیز بود
روی موجش کشتی زائر شناور بوده است
عطرِ "دارالحُجّه" را دارد " رواق آینه"
خانه ی ایندو از اول هم معطر بوده است
نسل اندر نسل در واقع همه کارگریم
کارفرمای حرم در قم برادر بوده است
هرکسی پرسید می گویم:گدا هستیم ما
کارگرهای علی موسی الرضا هستیم ما
بانی جزر و مد دریا علی موسی الرضا
ذکر تسبیحات ماهی ها علی موسی الرضا
بد به حال هرکه بوده بی علی موسی الرضا
خوش به حال هرکه بوده با علی موسی الرضا
کفشداری حرم ای کاش امانت می گرفت
جای کفش من دل من را علی موسی الرضا
در هیاهوی حرم ناگاه نقّاره زدند
طفل لالی داد می زد:یا علی موسی الرضا
روز محشر در سه جا زائر خیالش راحت است
می رسد حتما به داد ما علی موسی الرضا
گفت بابا:آب میبینی بگو عطشان حسین
نان که میبینی بگو آقا علی موسی الرضا
امتحان کن..،تا قسم جان جوادش می دهی
کربلا را می زند امضا علی موسی الرضا
#بردیا_محمدی
#شعر_ولادت_حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا
@hadithashk
گرچه توحیدم اساسش از غدیر و از خم است
رزق حب اهل بیتم با امام هشتم است
اتفاقی نیست این عاشق شدن، نوکر شدن
علتش از رحمت معصومه، بانوی قم است
آن قدر آقاست این آقا که شد کهف الوری
خواهرش هم مُستجار ماست از بس خانم است
اهل بیت حضرت موسی بن جعفر از ازل
لطفشان آماده و در اختیار مردم است
بس که از من دستگیری کرده مولایم رضا
برده ام از خاطرم این بار، بار چندم است
آن قدر اوصاف او را اهل معنا گفته اند
لابه لای مدح هایش، شعرهای ما گم است
هر کسی شد زائر صحن و سرای مشهدش
با ولایش در امان از آتش و از هیزم است
هشتمین نور است در ظاهر ولیکن باطنا
علت پیدایش شش روزه ی هفت انجم است
نور او تابید و بر ظلمت سراسر هجمه شد
آن زمانی که رسید و نور قلب نجمه شد
یا غیاث المستغیثینِ دل زارم رضاست
یا امان الخائفینِ جانِ تبدارم رضاست
یا امین الله فی أرضه کمی از شأن اوست
منشأ آرامش و امید بسیارم رضاست
گرچه در بازار این عالم ندارم مشتری
غم ندارم، می روم مشهد، خریدارم رضاست
آن امام مهربانی که به حکم عاشقی
بیشتر از هر چه گویی دوستش دارم رضاست
نور راهم در دل دنیای تیره نور اوست
روی مهتاب نمایان، در شب تارم رضاست
در گرفتاری به این آقا توسل می کنم
تکیه گاهِ لحظه هایی که گرفتارم رضاست
دلخوشم بر وعده ی صدقش، چرا که طبق آن
در سه جای سخت بعد از مردنم، یارم رضاست
در تمام سال، آن شب که بر آن دل بسته ام
آن شب میلاد آقاجان و دلدارم رضاست
می شود دنیا گلستان مثل صحنش بین طوس
گر که لبخندی زند بر خاکیان شمس الشموس
درد ما عشق است و عشق یار، تاوانش خوش است
دل سپردن نزد جانان، جان به قربانش خوش است
از سوی باب الجوادش که رسیدی خیره شو
دیدن آن گنبد زیبا و تابانش خوش است
با تأمل رفت و آمد کن در آن صحن و سرا
عاشقانه راه رفتن، زیر ایوانش خوش است
با تمام خستگی ها، آن زمان که یک نفس...
از ته دل می کشی کنج شبستانش خوش است
گریه ی طفلی بلند و صوت نقاره بلند
کورِ بینا گشته با چشمان گریانش خوش است
تشنه ی کرب و بلایی، منت از سلطان بکش
کربلا رفتن هم از سمت خراسانش خوش است
روزی اشک محرم را بگیر از دست او
گریه با اذنش برای جد عطشانش خوش است
یاد غم های حسین و ظهر عاشورای او
از دو ماه قبل اگر باشی پریشانش خوش است
گریه کن بر آن غریبی که کفن حتی نداشت
بر زمین ماند و به تن یک پیرهن حتی نداشت
#شعر_ولادت_حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا
#محمد_جواد_شیرازی
@hadithashk
بارها گفتم به خود دیدی که قسمت میشود
دیدنش نزدیکتر ساعت به ساعت میشود
بعدِ نیشابور قلبم پُر حرارت میشود
عاقبت از دستِ من این کوپه راحت میشود
عشق وقتی که تو باشی بینهایت میشود
یک نفر قبل از خودم در من تصرف کرده است
عشق را در شوق پیچیده تعارف کرده است
وسعتِ روح مرا غرق تشرف کرده است
تا حرم را دیدهام قلبم توقف کرده است
باز هم اذن ورودی که عنایت میشود
یک طرف صوتِ تلاوتهای قاریها و من
یک طرف مداح و آوای قناریها و من
صحن در صحن است حال بی قراریها و من
تا ضریحت مست از لحظه شماریها و من
یاعلی میگویم اینجا و قیامت میشود
مثل این آئینهها خود را شکستم آمدم
پیش این فوارهها قدری نشستم آمدم
تا ضریحت راه را از حفظ هستم آمدم
رو به سویت چشمهایم را که بستم آمدم
آمدم که آمدنهایت اجابت میشود
من به دنبالِ توام فیروزهکاریها که نه
غرق در نام رضایم خوشنگاریها که نه
دست خالی میروم از کفشداریها که نه
میکَنم دل از همه از این نداریها که نه
صدهزاران حج نصیب یک زیارت میشود
هرچه هست اینجا از اول تا به آخر دیدنی است
بال بالِ بچهها مثل کبوتر دیدنی است
دُور دورِ دختران بر گرد مادر دیدنی است
سُرسره بازیِ طفلان روی مرمر دیدنی است
چشم با این دیدنیها غرق حیرت میشود
جبرئیل آمد حرم یک شب شفایش را گرفت
رفت میکائیل و اسرافیل جایش را گرفت
مرد کوری بود دیدم چشمهایش را گرفت
خادمی از دستِ معلولی عصایش را گرفت
ناز ما را کم بکش دارد که عادت میشود
بارها گفتم بده اینبار میگویم بگیر
آنچه میدانی از آن بسیار میگویم بگیر
این مَنیت را از این دیوار میگویم بگیر
هرچه شد بر قامتم سربار میگویم بگیر
عاشقیِ ما تو را اسباب زحمت میشود
با کبوترهای تو هروقت قاطی میشوم
مثل این فواره غرقِ بی ثباتی میشوم
محوِ اوصاف تو و الطاف ذاتی میشوم
باز امشب خیره بر مردی دهاتی میشوم
هرکه اینجا میرسد حتما که دعوت میشود
با خودش چادر نمازِ پیرزن آورده است
جانماز و عطر و تسبیح و کفن آورده است
روی انگشتش عقیقی از یمن آورده است
خرده پولی نذر آقا از وطن آورده است
آسمان از دیدنش غرق حسادت میشود
میکشد سوغاتیاش را بر ضریحت پیرمرد
میزند بوسه همینجا بر ضریحت پیرمرد
آمده در بین صفها بر ضریحت پیرمرد
یک کفن آورد اما بر ضریحت پیر مرد
قبل آنیکه کشد دیدم خجالت میشود
گریهاش اُفتاد یادِ جسم عریان حسین
از خجالت آب شد پیرِ پریشان حسین
زیرِ ایوانت دلش رفته به ایوان حسین
ای به قربانت رضا و ای به قربان حسین
اشکهامان مرهم صدها جراحت میشود
#حسن_لطفی
#شعر_ولادت_حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا
@hadithashk
با بوسه بر خاکت طلا رونق گرفته
با نام تو بازارها رونق گرفته
ای که قدمگاه تو آمالِ دل ماست
هر جا که رفتی خاک پا رونق گرفته
داروی ما دارالشفایت ، خاک پایت
در خیلِ بیمار این دوا رونق گرفت
بیمار ، یک تجویز ، حال خوب ، برگشت
اینگونه این دارالشفا رونق گرفته
مزدِ تو بر زوار توحید ست ، با تو
ایمانِ مردم بر خدا رونق گرفته
یک اربعین را کربلایی می کنی پس
انگار با تو کربلا رونق گرفته
#حامد_آقایی
#شعر_ولادت_حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا
@hadithashk
مسیر نور در اوج رهایی
رسیده تا افق های جدایی
شنیده شد صدای آشنایی
ز اطراف حریم کبریایی...
ندا آمد:الا یا اهل العالم
چهل شب مانده تا ماه محرم
شراب سرخ با پیمانه ای گفت
کبوتر وقت ترک لانه ای گفت
جنون عشق در دیوانه ای گفت
شنیدم شمع با پروانه ای گفت
بسوزی پابهپای من در این غم
چهل شب مانده تا ماه محرم
سرِ بازار با قدی خمیده
عصای پیری بابا رسیده
خودش با شانه ای بیرقکشیده
برایم پیرهن مشکی خریده
عجب رختی شود این رخت ماتم
چهل شب مانده تا ماه محرم
از این دنیای پوچِ هیچمقدار
ز دست روزگار مردم آزار
گرفتارم گرفتارم گرفتار
اجل دست از سرم بردار..،بردار
به من مهلت بده ای مرگ..،این دم
چهل شب مانده تا ماه محرم
شبیه بادها باشیم ای کاش
رهاتر از رها باشیم ای کاش
شکوهِ ربنا باشیم ای کاش
مُحرم کربلا باشیم ای کاش
همین امشب بده اذن مرا هم
چهل شب مانده تا ماه محرم
هبوط ماه،چشمِ روشن تو
چه بد بودهاست طرز کشتن تو
به دست کیست آن پیراهن تو
دگر وقتی نمانده تا تن تو
شود در زیر سم اسب درهم
چهل شب مانده تا ماه محرم
نوشته چکمه رویِ بال بُردند
تنت را تا تهِ گودال بردند
تو را با نیزه ای از حال بردند
سرت را بین آن جنجال..،بردند
بِگِرید عالمی پای "مُقَرَّم"
چهل شب مانده تا ماه محرم
چه می شد دور تو بلوا نمی شد
برای غارتت دعوا نمی شد
رقیّه خانمت تنها نمی شد
سنان پایش به خیمه وا نمی شد
کنارِ زینب تو نیست مَحرَم
چهل شب مانده تا ماه محرم
#چهل_شب_تا_محرم
#بردیا_محمدی
@hadithashk
احساس می کنم که همینجاست جنتم
هر وقت در حریم تو گرم زیارتم
هرگز به جز تو از تو نمی خواهم ای رئوف
این است آرزوی من این است حاجتم
آهو شدم فقط که نوازش کنی مرا
من صید مبتلاشده ی این ضمانتم
یک سال می شود که به مشهد نیامدم
یک سال می شود که فقط آهِ حسرتم
خلوتگُزین صحنِ گوهرشاد تو..،منم
یک شب سری بزن به من و کنجعزلتم
در شهر شُهرتم شده دیوانه ی رضا
در ماجرای عاشقیات درس عبرتم
گندمبهدست..،گوشه ای از بارگاه تو
با جبرئیل های حرم گرم صحبتم
گاهی هوای مشهد و گاهی هوای قم...
شکر خدا کبوتر بام کرامتم
وقتی که شاه مملکت ماست شاه طوس
پس خوشبهحال من که در این مُلک،رعیتم
جاروکش حریم تواَم..،نوکر تواَم
گرد و غبار صحن تو شد تاج عزتم
خورشید عالمِین،همین گنبدِ طلاست
بر بام تو دمیده شود صبح دولتم
من در جوار غیرِ تو جا خوش نمی کنم
من سالیان سال کنار تو راحتم
کُلِّ عشیره..،نانخور موسی بن جعفریم
قربان این گداشدنِ بااصالتم
ای مهربانتر از پدرم! دوستدارمت...
از کودکی همیشه تو کردی حمایتم
مُهر تو مُهر نیست..،مسحیایِ طوس ماست
صد مُرده زنده می شود از عطر تربتم
صد جرعه از شراب بهشتی اگر دهند
با چای حضرتیست فقط اوج لذتم
محشر، شفیعِ گریهکنانِ تو فاطمه است
زهرا به یُمن اشکِ تو کرده شفاعتم
کاملترین عبادت من نام حیدر است
ذکر علی علی شده کُلِّ دیانتم
سرباز حیدریم،نجف پادگان ماست...
در لشگر امیرِ عرب گرمِ خدمتم
صحن رضاست آینه ی صحن مرتضی...
من محو در تجلیِ این بی نهایتم
سلمانِ سرسپرده ی سَلمانیِ تواَم
لطفاً بیا به دیدن من وقت رحلتم
بابُ الجواد؛ بابِ مُرادِ دل من است
عمریست داده ای به همین راه عادتم
نُطقم کنار پنجرهفولاد باز شد
با ذکر یا رقیه بهم ریخت لُکنتم
ای عُهدهدار مجلس عطشان کربلا!
من آن حسینگویِ دمِ دربِ هیئتم
تو روضهخوان آن لب سرنیزهخورده ای
من سینهچاکِ لطمهی ذکر مصیبتم
یَابْنَالشَّبیبگُفتنِ تو می کُشد مرا...
گفتی:که زخم خوردهی آن هتک حرمتم
▪️
یابن الشبیب جد مرا بی هوا زدند
یابن الشبیب جد مرا با عصا زدند
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا
#بردیا_محمدی
@hadithashk