غم بي كسي
سر او جان دادم
با تماشای تن بی سر او جان دادم
نفسم بند آمد
بودم و با نفس آخر او جان دادم
در همان کرببلا
زیر سم ها بغل پیکر او جان دادم
یا بنی میگفت
به خودش میزد و با مادر او جان دادم
پیر شد عمه ی ما
از غم بی کسی خواهر او جان دادم
تشنه هر وقت شدم
یاد لعل لب آب آور او جان دادم
هر کجا بود عبا
یاد تشیع علی اکبر او جان دادم
آه از اشک رباب
جگرم سوخت و با اصغر او جان دادم
دخترم بابا گفت
یاد آن نیمه شب و دختر او جان دادم
چندمین معصومم
که پس روضه برای سر او جان دادم
محسن صرامی
#اشعار_روضه_امام_باقر #شاهد_کرببلا #شعر_شهادت_امام_باقر #شعر_مذهبی #محسن_صرامی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
شعر روضه امام باقر علیه السلام
مگر میشود گریه بسیار کرد..
مگر میشود دیده خونبار کرد..
مگر میشود صحبت از خار کرد..
مگر میشود نقل بازار کرد..
ولی از غم و غصه اش دق نکرد!
مگر میشود خیمه سوزان شود..
درآن شعله ها عمه حیران شود..
کشیده نصیب یتیمان شود..
رد دست هاشان نمایان شود..
ولی از غم و غصه اش دق نکرد
مگر میشود گفت از سوختن
چه ها میکشید عمه خوب من
ز توهین آن خولی بددهن
مگر میشود گفت از زن زدن
ولی از غم و غصه اش دق نکرد
مگرمیشود لشگر نیزه دار
بیوفتد به دنبال یک طفل زار
ببینی سر شاه را نی سوار
ز داغ رقیه شده بی قرار
ولی از غم و غصه اش دق نکرد
حرم شد گرفتار رنج و عذاب
چه ها کرد با دستهامان طناب
مگر میتوان روضه خواند آب آب
مگر میشود حرف زد از رباب
ولی از غم و غصه اش دق نکرد
شبی که حرم سمت غمخانه رفت
به مهمانی قصر شاهانه رفت
ز شوق پدر طفل دردانه رفت
مگر میتوان گفت ویرانه رفت
ولی از غم و غصه اش دق نکرد
کنون این من و این دل گریه خیز
نشستم به بستر مریض مریض
چه باید کنم با غمش یا عزیز
مگر میشود گفت حرف از کنیز
ولی از غم و غصه اش دق نکرد
سید پوریا هاشمی
#اشعار_روضه_امام_باقر #سید_پوریا_هاشمی #شعر_شهادت_امام_باقر #شعر_شهادتی #شعر_مرثیه_امام_باقر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹