eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
148 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
عمری مرا تو بیشتر از من دعا کردی من معصیت کردم ولیکن تو حیا کردی دادی جوابم را تو بی چون و چرا اما چون و چرا کردم مرا وقتی صدا کردی ای وای از آن نیمه شب هایی که آقاجان من خواب بودم تو به حالم گریه ها کردی من که همیشه جای مرهم ، درد تو بودم ماندم برای چه تو دردم را دوا کردی دورت بگردم من ، فقط بین رفیقانم حق رفاقت را تو جانانه ادا کردی از یاد برم عزت من از کجا بوده از بس به این سائل عطای بی ریا کردی غم نیست گر بسته است بر رویم همه درها وقتی در ِ رحمت به روی من ، تو وا کردی آقا دعا کن زنده باشم من ببینم که تو در مدینه چار تا جنت بنا کردی جانم فدای سفره ام البنینی که هر صبح شنبه در مدینه تو به پا کردی @hadithashk
یکی بگفت که اول رَویم صحن رسول یکی بگفت بگیریم اجازه را ز بتول چهار گنبد زیبا در آسمان بقیع و یک حرم که به قدر بقیع گشته وسیع محیط این حرم از هر حرم بزرگتر است در این حرم کرم از هر کرم بزرگتر است ضریح اطهر ام البنین به کنج حرم بهانه داده دوباره به چشم های ترم چقدر بسته دخیلی که باز ، گشته طناب گرفته اند ز ام البنین چه زود جواب به مهربانی این خادمان ندیده بشر ز حسن خلق ، تماما پر و تهی ز تشر نه خواب نیست ، توان دید با دو چشم چه زود مدینه می شود آزاد از حصار یهود @hadithashk
نمیرود نفسی از سرم هوای ضریحت به خواب سر بگذارم به خاک پای ضریحت شده‌است غصه‌ی لب‌های عاشقان تو یک عمر هزار بوسه‌ی حسرت به جای جای ضریحت کنار خاکی قبرت رساست گریه‌ی غربت چه شعرها که نگفتیم در رثای ضریحت شبیه چشمه‌ی خون است چشم‌هایم از اینکه نشد دخیل ببندم به چشم های ضریحت دوباره میشود آباد خاکی حرم تو به گوش کل جهان میرسد صدای ضریحت همیشه بعد نمازش دعای مادرم این است بدست خویش النگو کند فدای ضریحت @hadithashk
ما نمی‌بینیم اما چارتا گنبد که هست تا بلندای فلک، نوری از این مرقد که هست ما نمی‌بینیم اما قامت گلدسته ها مطمئناً با ستون آسمان هم قد که هست ما ضریحی را نمی‌بینیم اما شک نکن دردمندی که شفا از دوست می‌خواهد که هست یا کریم از مهر تو گردد کبوتر، "یاکریم" پس میان بال‌ها قطعاً وبالی بد که هست مهربانی تو هرگز نیست کتمان کردنی ردِ‌ دستِ تو به سینه جای دستِ‌رد که هست جای ما خالی‌ست اما بر نسیمی از خیال یک دل بی‌تاب که سوی تو می آید که هست صحن ها خاکی‌ست اما آسمان‌ها شاهدند چشم‌هایی که برایت خوب می‌بارد که هست بوی باران بهشت آمد، دلم را باد برد هرچه باداباد، سهمم گریه‌ی بی حد که هست از خراب‌آباد می‌آیم به سوی این حرم این حرم قطعاً برایم بهترین مقصد که هست کربلا شب‌های جمعه میزبان فاطمه‌ست هر دوشنبه، او به یاد بچه‌ی ارشد که هست پس به جای زائرانی که کنارت نیستند مادری که عاشقانه دوستت دارد که هست فاطمه ثابت کند در این حرم از غربتت هیچکس حتی نباشد، عشق، صددرصد که هست نیست بُعد منزل اما جای ایوان حسن پنجره فولاد و سقاخانه‌ی مشهد که هست @hadithashk
حالِ و احوال جهان زار و اَسفناک نبود اینچنین غم به دلِ عالم افلاک نبود کینه؛ شمشیر شد و خورد به ایوانِ بقیع هیچ شرمندگی از آیهٔ "لولاک" نبود گنبد آوار شد و ریخت به هم گلدسته این خرابی که در اندازهٔ إدراک نبود مادرش هرزه و نام پدرش نامعلوم ذاتِ آنکس که چنین کرد جفا؛ پاک نبود شیعه گریان؛ به امامانِ خودش داد سلام تا به این حد دلش آزرده و غمناک نبود ناسزا گفت به زوّار و خدایا ایکاش... دشمنِ آل علی(ع) این همه هتاک نبود پشت دیوار؛ به زیرِ قدم ِ زائر، کاش- جایِ سنگِ مرمر؛ یکسره خاشاک نبود حرمی داشت برای خودش اینجا، روزی... اینچنین خلوت و بی نوحه و پژواک نبود دور تا دورِ مزارش به خدا داشت ضریح این همه دور و برِ قبرِ حسن(ع)؛ خاک نبود! @hadithashk
لب تشنه و مُحتاجِ سبوییم حسن از لُطفِ تو غَرقِ آبروییم حسن ماها چِقَدَر عزیز زهرا بودیم!! داده او اجازه که بگوییم حسن @hadithashk
می‌نویسم روایتی پر درد می‌نویسم حدیث پر اندوه می‌نویسم که‌ غم تلنبار است ذره ذره به روی دل چون کوه می‌نویسم که مرغ دل پر زد باز هم در هوای پاک بقیع می‌نویسم که مرغ دل افتاد باز از غم به روی خاک بقیع آنچنانی که داغ دخت نبی به دل و قلب شیعه آتش زد باز هم آتشی به دلها زد غم تخريب مرقد و گنبد شد بدست حرامیان تخریب مرقد پاک چار امام همام عرش گشته سیاه پوش ای وای از پلیدی نطفه های حرام می نویسم خدا دل آزرده ست باز هم از مصیبتی جانکاه می‌نویسم ملائک افسردند بسکه از این ستم کشیدند آه می نویسم دوباره رفت از هوش فاطمه در جنان ز بی‌تابی صحن و گلدسته ها ، ضریح و حرم خاک شد از جفای وهابی آسمان گوئیا به‌ خاک افتاد شد غمین زین عزا وجود زمین اشکهای علی در آمده‌ است اشک زهرا و اشک اُم بنین ناکسان از عناد لطمه زدند باغ پر لاله و شقایق را خاک کردند قبر سجاد و باقر و مجتبی و صادق را کاش میشد که جمعه ای نزدیک آید از راه تکسوار غریب تا که با دست با کفایت او شود آباد آن دیار غریب آیدو گردد او چو حاکم بر طائف و جده و دمام و ریاض عربستان به کل شود نابود حسنستان شود تمام‌ حجاز و به امر امام خود سازند با طلا نقره مردم ایران گنبدی زرد و چار گلدسته و ضریحی به طرح فرشچیان سمت باب الحسن بسوی حرم همره صاحب الزمان آنگاه ذکر یک دسته یا حسن جان است ذکر دیگر علی ولی الله @hadithashk
رویای سلسبیل به کامم سراب شد بالاتر از بهشت بهشتی خراب شد تسبیح اشک پاره شد و خون ز دیده رفت اسم مدینه باعث این التهاب شد از خانه سوختگان ، خانه سوخت باز جانی که نیمه بود دوباره عذاب شد وقتی شکست کنگره ها قلب ما شکست رویای صحن و گنبد و مرقد جواب شد نام غریب آمد و گفتند قرعه چیست؟ نام بقیع‌ و نام حسن انتخاب شد با چار قبر خاکی فرزند فاطمه در زیر آفتاب دل ما کباب شد از وضع قبر مادر سقای کربلا برعکس مشک ، چشم ترم خیس آب شد اینجا اگر که منع حرم شد ، به کربلا منع کفن به حضرت عالیجناب شد اینجا خرابه کردن گنبد ثواب داشت آنجا خرابه بردن طفلان ثواب شد اینجا به دفع زائر اگر ، سد شده طناب آنجا به دست طفل سه ساله طناب شد @hadithashk
یاد بقیع افتاده، یکسر گریه کردم با گریه‌ی زهرای اطهر گریه کردم در هشتم شوال قلب شیعه خون شد از داغ گلهای پیمبر گریه کردم نه گنبد وگلدسته نه صحن و رواقی از غربت اولاد حیدر گریه کردم شهر مدینه! مرقد بابا عیان است دیدم چو پنهان قبر دختر گریه کردم دختر چه دختر! مادر باباست زهرا از اینهمه ظلمِ به مادر گریه کردم ویرانیِ این قبرها را تا که دیدم با یاد نبش قبر اصغر گریه کردم ای شهر غم با ما بگو از داغ زینب یک خواهری شد بی برادر گریه کردم ای شهر غم وقتی که زینب آمد از راه تا گفت از بوسه به حنجر گریه کردم گفتم چرا پاشیده شد از هم گلویش می‌گفت از کُندی خنجر گریه کردم @hadithashk
دیشب بغیر از ناله و شیون نکردم دیشب دعا جز در غمش مردن نکردم یاد بقیع افتادم و یاد قبورش... دیشب چراغ خانه را روشن نکردم @hadithashk
خشت اول گر بیفتد دست خواهان حسن تا ثریا می رود دیوار ایوان حسن @hadithashk
پرچم به رقص می‌کشد آشوب باد را پرچم و دیده می‌شود از دوردست‌ها پرچم برای معرکه گردانی و هم‌آغوشی میان مجلس افلاک شد رها پرچم نشان و نام و جهانی ز مقصد و معناست درفش، رایت و بیرق، علم، لوا، پرچم کسی که آمده باشد زیارت حرمی نشسته در نظرش حتما ابتدا پرچم سلام می‌دهد آرام و باادب، اما نخست گفته به دل: وه چه دلربا پرچم! چه عاشقانه‌ی محضی! چه شور زیبایی! چه عطر دلکشی! احسنت! مرحبا پرچم! شبیه مطلع شعری که ناب و جذاب است شود برای دو عالم غزلسرا پرچم حریم حضرت حق در دل محبان است که اشک می‌شود از شوق ربنا پرچم ولی چه سود که این حرف‌ها برای بقیع خیال بود و بر آن نیست از قضا پرچم کنار خانه‌ی احمد برای فاطمه هم درست می‌کند آخر خودِ خدا پرچم شبیه مرقد زهرا زند امام زمان به قلب عاشق و حساس و باصفا پرچم و کنج شهر مدینه درست خواهد شد چهار گنبد زرد و چهار تا پرچم همین که قصه به اینجا رسید فهمیدم چرا هنوز نچرخیده در فضا پرچم! @hadithashk